به گزارش ایسنا، مسعود پیرهادی در ادامه سرمقاله امروز روزنامه «رسالت» نوشت: کنار هم گذاشتن نمونههای متعدد توهین و تمسخر نسبت به عقاید مسلمانان در آمریکا، انگلیس، فرانسه، دانمارک، هلند و چند کشور اروپایی دیگر، مؤید این ادعاست که چنین اقداماتی، تنها زاییده ذهن چند نویسنده و کشیش بیمار نیست، بلکه جریانی برای توقف و انحراف مسائل بزرگتر است:
یک. اسلام، هرچند پس از مسیحیت دومین دین جهان از منظر شمار پیروان است، اما بالاترین نرخ رشد را در میان ادیان به خود اختصاص داده است. در حال حاضر در کره زمین، یک میلیارد و هشتصد میلیون نفر مسلماناند و بر اساس تخمینها و برونیابی نمودار رشد جمعیت پیروان ادیان مختلف، اسلام تا ۳۰ سال آینده از مسیحیت نیز پیشی خواهد گرفت. ممکن است تصور شود این مسئله، ارتباطی به ماهیت دین اسلام و برونداد مسلمین ندارد و تنها بهاینعلت رخداده که نرخ رشد جمعیت در کشورهای آسیایی و آفریقایی که اغلب مسلماناند، بالاتر از نرخ رشد جمعیت در کشورهای غربی است؛ اما هرچند مسئله رشد جمعیت در کشورها، بیتأثیر نیست، آمارها نشان میدهد در خود کشورهای اروپایی و آمریکایی با اکثریت مسیحی، بالاترین نرخ تغییر دین و گرایش به ادیان دیگر، به نام اسلام ثبت شده است.
دو. انسان ذاتا گرایش به همرنگی و اکثریت دارد، چراکه قدرت و امنیت را در اکثریت میبیند. نظریات دینپژوهی نیز تأیید میکنند که در هر جامعه، آیینی بالاترین میزان گروندگان جدید را خواهد داشت که جمعیت بیشتری داشته باشد، چراکه بخش عمده تبلیغ و ترویج دین، در تعاملات انسانی و رودررو رخ میدهد. بااینوجود اسلام، محاسبات را بر هم زده است. مرکز تحقیقات پیو که بخشی از کارش، مطالعه پیرامون روندهای جهانی ادیان و نگرشهاست، در پژوهشی، درصد افزایش پیروان ادیان مختلف را در یک بازه ۴۵ ساله (۲۰۱۵ تا ۲۰۶۰ میلادی) پیشبینی و به نتایج جالبی دستیافته است. درحالیکه در این بازه زمانی، پیروان مسیحیت ۳۴ درصد و یهودیان ۱۵ درصد رشد دارند، جمعیت مسلمانان رشد ۷۰ درصدی دارد. در انگلستان که یکی از کشورهای رکورددار در بحث اسلامستیزی است، حتی بیشترین نرخ رشد دین در میان سفیدپوستان متعلق به اسلام است. در برخی کشورهای کوچک اروپایی مانند هلند و سوییس که به علت جمعیت پایین و ترس از ترکیب بافت جمعیتی، سیاستهای مهاجرپذیری بسیار سختگیرانهای دارند، پیشبینی میشود طی بازه یادشده، جمعیت مسلمانان در اکثریت قرار گیرد.
سه. طبیعی است که با روند یادشده، بدخواهان و صحنهگردانان نظام صهیونیست - مسیحی حاکم بر جهان، در پی چارهجویی باشند. بر این اساس، رفتارهای خشن و اهانتآمیز به اسلام همچون مسئله اخیر، نهتنها اقدامی کنشی و نشانگر آزادی بیان در آن کشورها نیست، بلکه واکنشی منفعلانه در برابر پیروزی تدریجی و نرم دین مبین اسلام است. لازم است یادآوری گردد که طراحی گروهکهای تروریستی همچون داعش نیز، در راستای تضعیف همین قدرت نرم است. داعش بر خلاف النصره، بوکوحرام و چندین گروه تروریستی دیگر که همه به نام اسلام تشکیل و تجهیز شدهاند، به سرزمینهای اسلامی محدود نمانده و برای تغییر چهره اسلام، تقریبا هرسال، در چند کشور اروپایی عملیات تروریستی میکند.
چهار. نکته دیگر در باب توهین اخیر به ساحت پیامبر اسلام، انحراف اذهان از وقایع پیچیدهای است که در سرزمینهای اسلامی در حال وقوع است. روند سریع عادیسازی روابط میان رژیم اشغالگر قدس و چند کشور عربی و اسلامی، بهشدت نگرانکننده است. هرچند چنین روابطی پیشازاین نیز بهصورت پنهانی وجود داشته، اما علنی کردن آن در این مقطع، گامی در جهت کاهش غیرت و حمیت دینی در مسلمانان و برای به فراموشی سپردن مسئله فلسطین است. این مسئولیت تمام تریبون داران و افراد تأثیرگذار در جهان اسلام و بهویژه ایران اسلامی است که ضمن ایستادن در برابر هرگونه بیاحترامی به عقاید اسلامی، سمتوسوی اصلی مبارزه جهانی با کفر را بیشازپیش نمایان سازند و به یادآورند که امام راحل فرمود «فلسطین مسئله اول جهان اسلام است».
پنج. نکته پایانی، یادآوری وعده الهی است که «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَیٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» جامعه اسلامی، به خواست خدا بر تمام فتنهها و توطئهها پیروز خواهد شد. این وعده حق، تخلفناپذیر است.
انتهای پیام
نظرات