تصور کنید کتابی بخواهد با فرمولهای برقآسا شما را مثلا به موفقیتهای سریع و ضربالاجل برساند (چگونه در ۳ روز پولدار شوید، چگونه در یک هفته به تناسب اندام برسید و…) پر واضح است که چنین سنگهای بزرگی دقیقا نشانه نزدن است.
کتاب هنر ظریف بی خیالی از مارک منسون ادعای این را ندارد که شما را به سمت عظمت راهنمایی کند! چرا که معتقد است عظمت آنی تنها یک توهم ذهنی است و به جای این اهداف دست نیافتنی، این کتاب به شما کمک میکند تا رنجهای خود را به ابزار، دردهای خود را به قدرت و مشکلات خود را به مشکلات کمی بهتر تبدیل کنید، و این معنای حقیقی پیشرفت است.
این کتاب درباره آهسته و پیوسته حرکت کردن به رغم تمامی بارهای سنگینی است که به دوش میکشیم، اینکه چگونه میتوان با ترسها راحتتر کنار آمد و چگونه میتوان اشکها را به لبخندها تبدیل کرد.
کتاب حاضر به شما آموزش نمیدهد که چگونه چیزی را به دست آورید و موفق شوید، بلکه رهایی و آزادی عاقلانه را به شما آموزش میدهد؛ لزومی ندارد که در مواقع شکستها به خودخوری شدید و رفتن در دام ناراحتی بیفتید، مسئله اینجاست که چگونه میتوان مسائل را مدیریت و آرام آرام مشکلات را حل کرد و به سوی موفقیت حرکت کرد. کمتر اهمیت دهید و با ظرافتی ریز کمی بی خیال باشید! فقط به مواردی که واقعا لازم است اهمیت دهید و بیخیال بعضی موارد بی اهمیت و غیر ضروری شوید.
مارک منسون در کتاب هنر ظریف بیخیالی به ما نشان میدهد چگونه تلاش خود را برای مثبت بودن متوقف کنیم تا بتوانیم واقعا بهتر و شادتر باشیم و راهنماییمان میکند تا محدودیتهای خود را بشناسیم و آنها را بپذیریم.
کتاب هنر ظریف بی خیالی را معمولاً میتوانید در ردیف کتابهای پرفروش کتابفروشیهای بزرگ جهان ببینید. این کتاب، دومین اثر منتشر شده از مارک منسون (Mark Manson) است.
منسون را معمولاً در گروه نویسندگان حوزهی خودیاری (Self-help) طبقهبندی میکنند. کار اصلی او وبلاگ نویسی است و مطالبی هم که در کتابهایش آمده، پیش از انتشار در قالب کتاب، کم و بیش به صورت پراکنده در وبلاگش مطرح کرده است.
در یک کلام میتوان گفت که خلاصه کتاب بی خیالی این است که ما آنقدر فرصت و قدرت و انرژی نداریم که به همه چیز اهمیت بدهیم، باید بیخیال خیلی چیزها بشویم تا بتوانیم تمام فکر و ذهن و انتخابها و تصمیمهای خود را، روی گزینه محدود و مشخص، متمرکز کنیم.
کتاب هنر ظریف بی خیالی درباره بیخیالی نیست؛ بلکه اتفاقاً درباره توجه بیش از حد به اهداف و ارزشهای کلیدی و بیخیالی و بیتوجهی نسبت به حاشیههای دیگر است (حتی اگر دیگران، آن حاشیهها را، اصل بدانند).
چند جمله از کتاب هنر ظریف بی خیالی
کلید زندگی خوب، این نیست که به چیزهای بیشتر و بیشتری اهمیت بدهید؛ بلکه باید به چیزهای کمتری اهمیت بدهید، و تنها چیزهایی را مد نظر قرار دهید که حقیقی، فوری و مهم هستند.
یک واقعیت پنهان در زندگی هست؛ اینکه چیزی به نام بیخیالی وجود ندارد، شما باید به چیزی اهمیت بدهید و توجه به چیزهای مختلف و اهمیت دادن به مسائل، بخشی از جسم و بیولوژی ماست.
مسئله این است که به چه چیزهایی اهمیت بدهیم، و چگونه به چیزهایی که هیچ اهمیتی ندارند، اهمیت ندهیم زیرا پختگی، زمانی رخ میدهد که فرد میآموزد تنها به چیزهایی اهمیت بدهد که ارزشمند هستند.
پرسش جالب توجهتر که مردم هیچوقت از خود نمیپرسند، این است که چه دردهایی در زندگی خود میخواهید؟ و حاضرید برای چه چیزی زحمت بکشید؟ برای مثال، بیشتر افراد میخواهند که ارتقای شغلی پیدا کنند و درآمد زیادی داشته باشند؛ اما هیچکس نمیخواهد شصت ساعت کار در هفته، رفتوآمد در فاصله زیاد بین خانه و اداره، کاغذبازیهای بیهوده، و ساختار طبقاتی استبدادی شرکت را تحمل کند؛ همه میخواهند روابط عالی داشته باشند؛ اما همه حاضر نیستند مکالمات دشوار، سکوت ناخوشایند، احساسات جریحهدارشده و نقش بازیکردنهای احساسی را تحمل کنند.
فرهنگ کنونی به ما میگوید که من خودم باعث شکست خودم شدهام، من بیاستقامت یا بازنده هستم، و چیزهایی را که لازمه این کار بوده نداشته و رویاهای خود را کنار گذاشتهام، و شاید اجازه دادهام که فشارهای اجتماع بر من غلبه کنند.
اما واقعیت، بسیار کسلکنندهتر از همه اینهاست، واقعیت این است که من فکر میکردم چیزی را میخواهم؛ اما معلوم شد که در واقع آن را نمیخواستم؛ همین.
من پاداشهای این کار را میخواستم، نه نبردهای آن را، نتایج را میخواستم، نه روند رسیدن به آنها را. من عاشق جنگ نبودم؛ عاشق پیروزی بودم و زندگی، اینگونه پیش نمیرود.
تقصیر، ناشی از انتخابهایی است که قبلاً شده، و مسئولیت، نتیجه انتخابهایی است که شما در حال حاضر در هر لحظه از روز میکنید.
شاید بتوان بسیاری از افراد را برای ناراحتی شما سرزنش کرد؛ اما هیچکس مسئول ناراحت بودن شما نیست غیر از خودتان.
علت این موضوع این است که شما همیشه انتخاب میکنید که مسائل را چگونه ببینید، چه واکنشی در برابر آنها نشان دهید و چه ارزشی برای هر چیز در نظر بگیرید.
در این کتاب یاد خواهیم گرفت که فقط به مواردی که واقعا لازم است اهمیت بدهیم و بی خیال موراد بی اهمیت و غیر ضروری شویم. امروزه یک طرز فکر به شکل وحشتناکی جامعه را آلوده کرده است و این تفکر نادیده گرفتن تلاشها و فقط پاداش دادن به مدال طلا است. همه نمیتوانندفوقالعاده باشند، برنده و بازنده در جامعه وجود دارد، هرچند بعضی از آنها منصفانه نیست و گناه شما هم نیست.
انتهای پیام
نظرات