۱۷ مرداد روز خبرنگار بهانه ای شد تا پای صحبت های این خبرنگار و دانشجوی دکتری اقتصاد بنشینیم:
از چه سالی خبرنگاری را شروع کرده اید؟ سال 87 یادداشتی نویسی را در رسانه های مکتوب شروع کرده ام اما از سال 83 وبلاگ نویسی می کردم و همین وبلاگ نویسی موجب شد به سمت خبرنگاری گرایش پیدا کرده و وارد فعالیت در این حوزه شیرین اما به شدت طاقت فرسا بشوم.
چرا شیرین و طاقت فرسا؟ شیرین از این نظر که می توانی در جامعه موثر واقع شوی و به قدر وسع خود برای توسعه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره گام برداری و طاقت فرسا به این دلیل که هنوز در استان و کشور فضا برای پیگیری مطالبات و نقاط ضعف عملکردی مسئولان مهیا نشده است و مسئولان به دلیل اینکه سواد رسانه ای نداشته و گاها به بلوغ مدنی نرسیده اند، در مقابل خبرنگاران منتقد گارد می گیرند و حتی گاهی برای حذف این خبرنگاران تلاش می کنند.
اگر دوباره به روز اول کارتان برگردید، خبرنگار می شوید؟ خبرنگاری یکی از دو شغلی است که قلبا دوست دارم در این رمینه فعالیت کنم و با وجود آگاهی از همه سختی هایش دوباره این حرفه را انتخاب می کردم.
کدام سوژه ها را نمی توانید کار کنید؟ کار کردن سوژه هایی که موجب جریحه دار شدن عواطف انسانی و تحریک احساساتم شود برایم سخت و حتی گاها غیرممکن است چون نمی توانم از بروز احساساتم جلوگیری کنم و همین مساله موجب می شود احتمال اینکه نتوانم حق مطلب را ادا کنم وجود دارد به همین دلیل معمولا سوژه های حادثه ای را کار نمی کنم.
کدام سوژه در ذهنتان ماندگار شده است؟ عصر 21 مرداد سال 91 در اتاقم مشغول مطالعه بودم که زلزله ای اردبیل را لرزاند. آن موقع ها شبکه های اجتماعی به مانند الان همه گیر نشده بود. بعد از نیم ساعت متوجه شدیم مرکز زلزله آذربایجان شرقی بوده است. با چند نفر از مسئولان وقت استان اردبیل تماس گرفتیم که اعلام کردند اردبیل خسارت قابل توجهی نداشته است. عصر روز دوم زلزله به دلیل اینکه خبررسانی از شهر اهر ضعیف بود، بدون هیچگونه هماهنگی قبلی به من گفتند به اهر سفر کرده و وضعیت آنجا را پوشش خبری بدهم. با هزینه شخصی و با خودروهای بین شهری به اهر رفتم، تا به اهر برسم، شب شد و من در شهری که نه آشنایی با آنجا دارم و نه مسئولی را می شناسم و نه حتی مغازه ای باز بود که خوراکی تهیه کنم، مانده بودم. با پرسش از مردم زلزله زده ساعت 12 شب خود را به حیاط اورژانس رساندم. وضعیت بغرنجی بود. بحران به معنای واقعی کلمه حاکم بود. هیچکس از عزیزترین کس خود اطلاع نداشت، بچه هایی سرگردان بودند که جز خانواده خود کسی را ندیده بودند اما دیگر از سرنوشت عزیزانشان بی خبر بودند، مادرانی ضجه می کشیدند که جگرگوشه هایشان جلوی چشماشان پرپر شده بودند و پدرانی که خود را به آب و آتش می زدند تا خانواده را نجات دهند. این صحنه ها هیچوقت از ذهنم پاک نمی شوند و هر وقت سخن از زلزله می شود عین یک فیلم از جلوی چشم هایم عبور می کنند.
در آن شرایط تهیه خبر کار سختی بود؟ آن شب تا صبح در حیاط اورژانس بودم، هیچ کاری نمی توانستم بکنم، ترجیح می دادم به ورودی اورژانس نزدیک نشوم تا خللی در امدادرسانی ایجاد نکنم. ساعت 5 صبح با راهنمایی بچه های اورژانس و هلال احمر به صورت پیاده سمت فرمانداری راه افتادم. قرار بود خبرها را مستقیما و تلفنی به دفتر تهران مخابره کنم. ساعت 5:30 صبح با کمک کارکنان فرمانداری، فرماندار را پیدا کردم و با او مصاحبه کردم. این آغاز راه بود در شهری که نه مسئولانش را می شناختم و نه آشنایی در آنجا داشتم. در آن روز حدود 45 خبر به تهران مخابره کردم. روز دوم هم به همین منوال گذشت. در آن حدود 48 ساعت بدون اینجه حتی یک لیوان آب بخورم با مسئولان وقت از معاون اول رئیس جمهور تا فرماندار، مدیر کل بحران، استاندار و غیره مصاحبه کرده و حدود 80 خبر مخابره کردم.
از طرف رسانه یا مسئولان مورد تشویق هم قرار گرفتید؟ در کار اطلاع رسانی نباید انتظار تشویق داشت. هزینه ایاب و ذهاب، گرسنگی و تشنگی دو روزه و همه و همه از جیب خودم بود و کسی اصلا زحمات من و همکاران را ندید. البته بعدا از طرف دفتر تهران یک تقدیری کردند.
به عنوان خبرنگاری که در حوزه انتقاد و مطالبه گری «برند» هستید، رفتار مسئولان استان با خبرنگاران منتقد را چگونه ارزیابی می کنید؟ در یک جمله عرض می کنم که مسئولان اردبیل از خبرنگاران منتقد و مطالبه گر فراری هستند.
پس چگونه در این فضا همچنان مسئولان را مورد انتقاد قرار می دهید؟ باید سوژه یابی مناسب انجام داد تا بتوان انتقادات به جا و مستند انجام داد. متاسفانه برخی از مسئولان بعد از مدتی به دلیل اینکه چاپلوسی و تملق به یک فرهنگ تبدیل شده است، دچار توهم شده و فکر می کنند که هیچ نقطه ضعفی ندارند به همین دلیل وقتی مورد نقد قرار می گیرند واکنش هایی بعضا نامناسب و غیر حرفه ای دارند.
مسئولان معمولا چه واکنش هایی در مقابل انتقادات رسانه ای می گیرند؟ هر کاری که از دستشان بر بیاید و قدرت انجامش را دارند، انجام می دهند. تهدید، شکایت، تماس برای اخراج از محل کار، فرستادن نوچه هایش برای اذیت کردن، لیبل زنی، کتک زدن و الی ماشالله.
تا حالا کتک هم خورده اید؟ بله. یکبار نماینده مجلس به دلیل اینکه از تغییر مواضع سیاسی متعدد وی گزارشی تهیه و منتشر کرده بودم، مرا زیر مشت و لگد گرفت، هر چند من از خودم دفاع کردم اما این رفتارها بدبختانه وجود دارد. یا یکبار یکی از دبیران احزاب سفارش فرستاده بود که هر جا مهدوی را ببینم کتکش می زنم، جواب دادم فکر نکنم در مقابل کتک های شما، ملاحظه سن و سالتان را می کنم.
آیا خودسانسوری در خبر انجام می دهید؟ در تعریف خبر می گویند که خبر تحت تاثیر عوامل درون سازمانی و برون سازمانی منتشر می شود که این مساله گاهی منجر به خودسانسوری می شود و از طرف دیگر هزینه زا بودن انتقادات و گاردگیری های مسئولان گاهی موجب خودسانسوری می شود اما باید عرض کنم که گاهی با کلمات سانسور را دور می زنیم که در این صورت هم از تندی انتقادات کاسته می شود.
امیدی به بازتر شدن فضای رسانه در سال های آینده دارید؟ شبکه های اجتماعی سبب شده است که هر شهروند- خبرنگاری برای خود تریبون داشته باشد و این مساله به خودی خود موجب می شود فضا برای انتقادات و به چالش کشیدن مدیران ناکارآمد مهیا شود بنابراین باید حمایت های قانونی از خبرنگاران انجام شوند تا منتج به باز شدن فضای رسانه ای شود.
چند درصد مسئولان در پاسخ به سوژه شما طفره می روند و یا شما را بی جواب می گذارند و یا شعاری حرف می زنند؟ متاسفانه برخی مسئولان فکر می کنند که خبرنگاران هم جزئی از روابط عمومی آنها هستند که می توانند به آنها امر و نهی کنند و از طرف دیگر نمی خواهند ضعف نهاد تحت مدیریتی خود را ببینند به همین دلیل دنبال میرزابنویس ها هستند و از خبرنگاران پرسشگر و مطالبه گر فرار می کنند اما باید انها را مجبور به پاسخگویی کرد و این به مهارت، جسارت، شجاعت و تبحر خبرنگار بستگی دارد.
چقدر از فعالیت خبرنگاری درآمد دارید؟ خیلی کم.
تا به حال فکر کرده اید که میرزا بنویس روابط عمومی ها شده اید؟ این صحت دارد؟ هیچوقت. زیرا معمولا ادارات و مدیران را به چالش می کشم به همین دلیل ارتباط من و مدیران یا کارگزاران روابط عمومی ها به مانند ارتباط جن و بسم الله است.
کارگاه های خبرنویسی یا سواد رسانه ای را با چه هدفی برگزار می کنید؟ این کارگاه ها را معمولا نهادهای دولتی و سازمان های مردم نهاد برای کارگزاران خود برگزار می کنند و از بنده برای تدریس دعوت می کنند که بنده هم به قدر وسع خویش در خدمتشان هستم.
اما تعداد کارگاه های شما بیشتر است به طوری که به نظر می رسد جور گسترش خبرنگاران یا خبرنویس ها را به تنهایی به دوش می کشید؟ سازمان های دولتی و مردمی نسبت به بنده لطف دارند. شخصا بر این باورم که مدیران قبل از اینکه به کرسی مدیریت تکیه بزنند باید سواد رسانه ای را یاد بگیرند تا بتوانند با رسانه ها به عنوان رابط بین مردم و مسئولان در تعامل باشند. مسئولی که سواد رسانه ای دارد، نه خبرنگاری را تهدید می کند، نه منتقدی را کتک می زند، نه برای اخراج خبرنگاری از محل کارش تلاش می کند و نه از منتقدانشان فرار می کند بلکه پاسخگویی را وظیفه خود می داند.
انتهای پیام
نظرات