به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «روبسپیر که سال ۱۷۹۴ میلادی در چنین روزهایی زیر تیغ گیوتین رفت یکی از مهمترین مردان انقلاب فرانسه است و هنوز هم درباره نقاط مثبت و منفی کارنامهاش بحث و مناقشه وجود دارد. برخی او را نفرتانگیزترین تبهکار تاریخ خواندهاند و برخی دیگر تبلور فضایل و سیمای مردمی انقلاب فرانسه دیدند.
ماکسیمیلیان روبسپیر بهار ۱۷۵۸ در آراس (شهری در شمال فرانسه) در خانوادهای که نسل پشت نسل حقوقدان بودند، متولد شد. خودش هم اوایل جوانی برای تحصیل حقوق به پاریس رفت و همان جا بود که به ژان ژاک روسو - که نوشتههایش را تقریبا همه فرانسویهای باسواد خوانده بودند - دل بست.
از همان زمان دو مساله، یکی آرمان تشکیل حکومتی مردمیتر در فرانسه و دیگری نیاز به دینی پیراسته از خرافات ذهنش را درگیر میکرد و زیاد به مسائلی مثل فساد و فضیلت میاندیشید. مردم عادی و حتی فقرای آراس دوستش داشتند و سال ۱۷۸۹ او را به نمایندگی از خودشان به مجلس طبقاتی که در پاریس تشکیل میشد، فرستادند.
با حضور موثر در حوادث آن مقطع پرالتهاب، اعتبار خود را بیشتر کرد و اوایل دهه ۱۷۹۰ به عنوان یک دموکرات راسخ و فسادناپذیر به شهرت رسید و حتی پشت صحنه در سرنگونی نظام سلطنتی و اعلام جمهوری هم ایفای نقش کرد اما در گذر از ناآرامیها و شورشهای بعدی و نیز لمس تجربه جنگی که از بیرون به فرانسه تحمیل شده بود برخی عقایدش نه دگرگون که تا حدی تعدیل شد.
جرج رود در کتاب انقلاب کبیر فرانسه مینویسد: «روبسپیر که مدتها مدافع پرشور مصونیت مجلس و آزادی نامحدود زبان و قلم بود اکنون تجربه جنگ و انقلاب بر باورهای آزادمنشانهاش سایه انداخته بود. اینک بر آن بود که انقلاب را میتوان نجات داد و دشمنان خارجی و داخلیاش را شکست داد البته اگر با یاری پابرهنههای مسلح، یک دولت مرکزی نیرومند استقرار یابد که بقایای اشرافیت و نیز خودخواهی ثروتمندان را محدود کند.»
در تغییر و تحولات پرشتاب بعدی، روبسپیر و همفکرانش - یا به عبارت درستتر پیروانش - حکومت را به دست گرفتند و آن چه را برای نجات کشور و انقلاب ضروری میدیدند به کار بستند. هزاران نفر را زیر تیغ گیوتین بردند و دورهای از تاریخ انقلاب فرانسه را رقم زدند که دوره وحشت نامیده میشود. اما با بسیج مردم هم جنگ را به خوبی مدیریت کردند و هم تا حدی که شدنی و ممکن بود به آشفتگیهای اقتصادی کشور پایان دادند. البته چون حکومت، آن هم یک حکومت انقلابی را در دست داشتند و مجبور به انجام آن کار ناممکن یعنی پاسخگویی به طیف گستردهای از انتظارات و آرمانها بودند، رفتهرفته بدنه هوادارانشان را دلسرد و سست کردند و برتری مطلق خود بر رقبا را هم از دست دادند. در مواجهه با ائتلاف مخالفان و رقبا ناکام ماندند و سقوط کردند و پابرهنههای پاریس هم که زمانی با جانشان از آنان پشتیبانی میکردند در این کشمکش بیطرف و تماشاچی ماندند و به قول جورج رود برای هدفی که دیگر به آن باور نداشتند، سلاح به دست نگرفتند. ۲۶ جولای میدان نزاع را به مخالفان واگذار کردند ۲۷ جولای به زندان افتادند و روز ۲۸ام هم زیر تیغ گیوتین رفتند (سال۱۷۹۴). روبسپیر آخرین اعدامی آن روز بود و مرگ یاران نزدیکش را به چشم دید. زمانی که نوبت به خودش رسید با شجاعتی حیرتانگیز از سکو بالا رفت و مردانه تسلیم واقعیتی شد که میدانست، تغییرپذیر نیست.
اما کار کسانی که او را مغلوب و حذف کرده بودند هم طبق نقشه پیش نرفت و از دل حوادث بعدی فرانسه نوع دیگری از دیکتاتوری در این کشور سر برآورد.»
انتهای پیام
نظرات