به گزارش ایسنا، پنجشنبه هفته گذشته که مصادف با شب 21 ماه رمضان بود خبر قتل یک پیرزن از طریق مرکز فوریت های پلیسی 110 به ماموران کلانتری شهرک ولیعصر اطلاع داده شد که درپی آن ماموران کلانتری به خانه این پیرزن رفته و تحقیقات خود را آغاز کردند.
با حضور ماموران در محل و انجام تحقیقات اولیه ، پسر مقتول در اظهارات خود به ماموران پلیس گفت: چند ساعتی بود از مادرم که تنها زندگی می کرد، خبر نداشتم، برای همین نگران شدم و با او تماس گرفتم. اما او پاسخگو نبود و به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و وقتی به آنجا رسیدم، با جسد او در حالی که گلویش بریده شده بود، روبه رو شدم. همچنین حدود 50 میلیون تومان از طلاهای مادرم نیز به سرقت رفته است.
با کسب این اطلاعات بلافاصله کارآگاهان پلیس آگاهی و بازپرس کشیک قتل سر صحنه جرم رفته و در حالیکه تحقیقات ادامه داشت، ماموران کلانتری به یکی از بستگان مقتول که به محل حادثه آمده بود، مشکوک شدند. پسر مقتول به ماموران کلانتری گفت که این پسر، نوه دایی اش است و برای تسکین دادن به اینجا آمده است، اما دقایقی بعد ماموران کلانتری به چهره و رفتار این پسر جوان مشکوک شدند چرا که او مرتب عرق می ریخت و به شدت سراسیمه بود.
با توجه به وضعیت مردجوان که 28 سال سن داشت ، ماموران با هماهنگی مقام قضایی او را دستگیر کرده و تحت بازجویی قرار دادند، اما وی منکر هرگونه قتل و جنایت شد، اما با توجه به اظهارات متناقض، این فرد 28 ساله تحت بازجوییهای تکمیلی قرار گرفت اما همچنان منکر ماجرا شد. بررسی سوابق این فرد نیز نشان داد که مرد جوان قبلا به دلیل سرقت لوازم خودرو بازداشت شده است.
تحقیقات ادامه داشت تا اینکه دوست متهم با حضور در کلانتری، به ماموران گفت: روزی که این پیرزن کشته شد، من با متهم بودم وبا هم بیرون رفتیم. او به من گفت که برویم آبمیوه و بستنی بخوریم و در این حین هنگامی که موبایلش را از جیبش درآورد ناگهان انگشتر طلایی از جیبش افتاد. او هیچ حرفی نزد و انگشتر را دوباره داخل جیبش گذاشت. وقتی می خواست پول آبمیوه را حساب کند، این بار یک النگوی طلا از جیبش افتاد. تا اینکه او به من گفت خبری شنیده که افرادی به بهانه دادن بسته حمایتی وارد خانه پیرزنی تنها شده و او را کشته اند. وقتی ماجرای این جنایت را شنیدم تصمیم گرفتم این حرف ها را به پلیس بگویم شاید سرنخی برای کشف جنایت شود.
با کسب این اطلاعات متهم بار دیگر مورد بازجویی قرار گرفت و این بار به جرم خود اعتراف کرد و گفت: مقتول عمه پدرم بود و تنها زندگی می کرد. ما به خانه اش رفت و آمد داشتیم. هر بار که به آنجا می رفتم، طلاهایش را می دیدم و وسوسه می شدم. تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم آن طلاها را سرقت کنم. آن زن طب سنتی انجام می داد. من هم به همین بهانه به خانه اش رفتم. وارد خانه شدم و با چاقوی میوه خوری او را کشتم. طلاهایش را برداشتم و دستگاه دوربین مداربسته را هم با خودم بردم.
مرکز اطلاع رسانی پلیس پیشگیری پایتخت با اعلام این خبر گفت:«در حال حاضر متهم در بازداشت به سر می برد و تحقیقات در رابطه با وی همچنان ادامه دارد.
انتهای پیام
نظرات