• چهارشنبه / ۳۰ بهمن ۱۳۹۸ / ۰۹:۵۶
  • دسته‌بندی: قزوین
  • کد خبر: 98113022164
  • خبرنگار : 50059

منشور نمایندگی آقا سید علی‌اکبر ابوترابی/ بخش آخر

واکنش شهید ابوترابی در مقابل پیشنهاد شهید رجایی/ دلتنگیم آقاسید...

واکنش شهید ابوترابی در مقابل پیشنهاد شهید رجایی/ دلتنگیم آقاسید...

ایسنا/قزوین سید علی‌اکبر ابوترابی با شهید محمدعلی رجایی نسبت فامیلی داشت اما علاوه بر نسبت فامیلی بسیار با همدیگر مأنوس بودند، زمانی که شهید رجایی نخست‌وزیر شد آقا سید علی‌اکبر در جبهه بود، شهید رجایی از ایشان درخواستی می‌کند که واکنش آقا سید در قبال آن جالب است.

این روزها بازار تبلیغات انتخاباتی کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی داغ است و از هر کوچه و خیابان که می‌گذری عکس‌ها و پوسترهای کاندیداهای مختلف را با شعارهای رنگارنگ می‌بینیم، چقدر پسندیده است از مردی یاد کنیم که لحظه‌به‌لحظه زندگی‌اش می‌تواند الگویی برای یکایک ما و نمایندگان ملت باشد، بزرگ‌مردی به نام شهید «حجت‌الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی» که سال‌ها در کسوت نمایندگی دوره‌های چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی طعم خوش‌خدمت را به ملت چشاند. مردی که «اکبر رحیمی» رئیس دفتر شهید ابوترابی  بعد از ۲۰ سال از رجعت او چنین واگویه می کند «بعد از شهادت آقاسید دنیا برایم بسیار تنگ شده است، نمی‌دانم چه حکمتی است که بعد از او هنوز زنده‌ام، هر چند زبانم قدرت بیان واقعیت زندگی ابوترابی را ندارد، رفتار و سیره او برگرفته شده از اهل‌بیت بود و به غیر از خدای خود هیچ‌کس را نمی‌دید».

اینک اکبر رحیمی در بخش سوم خاطراتش از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی». شما را به خواندن این مصاحبه شیرین و عبرت‌آموز دعوت می‌کنیم.

ایسنا: شهید ابوترابی نماینده مردم تهران در مجلس بود، با این وجود چه میزان به قزوین علاقه داشت و پیگیر حل مشکلات آن بود؟

اکبر رحیمی: حاج‌آقا از طرف مردم تهران نماینده مجلس شورای اسلامی بود، آن زمان قزوین شهری از استان زنجان بود با این حال آقا سید به‌شدت پیگیر استان شدن قزوین حتی قبل از اسارت خود بود. به‌گونه‌ای که در زمان اسارت اگر کسی از قزوین به جمع اسرا اضافه می‌شد یکی از سؤالاتش این بود که آیا قزوین استان شده است یا خیر؟ او به قزوین عشق می‌ورزید و می‌گفت «من هیچ‌گاه محبت‌های و بزرگواری مردم قزوین را فراموش نمی‌کنم».

ایسنا: ارتباط آقا سید با همشهری خود شهید رجایی رئیس‌جمهور شهید کشورمان چگونه بود؟

اکبر رحیمی: سید علی‌اکبر ابوترابی با شهید محمدعلی رجایی نسبت فامیلی داشت و جدایی از نسبت فامیلی بسیار با همدیگر مأنوس بودند، زمانی که شهید رجایی نخست‌وزیر شد آقا سید علی‌اکبر در جبهه بود، شهید رجایی از او درخواست می‌کند به تهران بیایند و وزارت آموزش‌وپرورش را تحویل بگیرد اما سید علی‌اکبر ابوترابی در جواب گفته بود «اگر بتوانم یک سنگ به سمت رژیم بعث عراق پرتاب کنم لازم است که بمانم، این مسئولیت خطیر را به برادران دیگری که در تهران هستند پیشنهاد بدهید ان‌شاءالله که بتواند کمک‌حال شما باشند».

ایسنا: ایشان بعد از دوران اسارت مسئولیت رسیدگی به آزادگان را بر عهده داشتند، در این خصوص توضیح می‌دهید؟

اکبر رحیمی: آقا سید علی‌اکبر نسبت به وضعیت آزادگان بعد از برگشت به ایران بسیار حساس بودند و بارها به من تأکید می‌کردند که «این آزادگان در ادارات و وزارتخانه‌های مختلف خُرد می‌شوند، چرا که برخی از آن‌ها درس خود را رها کرده و به جبهه رفته‌اند، حال که برگشته‌اند هم‌ردیف‌های آن‌ها تحصیلات خود را ادامه داده و به‌جایگاهی رسیده‌اند، لذا برای اینکه از اذیت شدن و آسیب به آزادگان جلوگیری کنند تصمیم گرفتند واحدهای تولیدی و کشت و صنعت‌هایی را ایجاد کنند تا آن‌ها خودشان زندگی خود را بدین‌وسیله اداره کنند.

شهید ابوترابی هدایایی که به‌صورت فی سبیل الله و بدون هیچ قصد و غرضی بود را قبول می‌کرد و آن را برای آزادگان مصرف می‌کرد، یک‌بار به من گفت: کسی به من پولی داده تا در هر راهی که صلاح می‌دانم هزینه کنم، می‌خواهم با این پول یک واحد تولیدی راه‌اندازی شود تا آزاده‌هایی که در اسارت صدمه زیادی دیده‌اند دارای منبع درآمدی باشند. برای همین با آن پول یک شرکت در حوزه کشت و صنعت در اراک خریداری و راه‌اندازی کردیم. با وجود اینکه این شرکت با پول خود آقا سید علی‌اکبر ابوترابی راه‌اندازی شده بود اما وقتی تعدادی شیشه شیر برای منزلشان فرستادم تا میل کنند به همسرش گفته بود این شیر را هدیه‌ای از جانب آقای رحیمی بدانید، او حتی حاضر نبود به‌اندازه یک بطری شیر از آن شرکت سهمی داشته باشد و حقی در آن قائل شود.

ایسنا: ارتباط مقام معظم رهبری با آقا سید چگونه بود؟

اکبر رحیمی: آقا سید علی‌اکبر ابوترابی با مقام معظم رهبری ارتباط بسیار نزدیکی داشت و پیش از پیروزی انقلاب نیز با هم در ارتباط بودند؛ پیام تسلیت رهبری بعد از شهادت حاج‌آقای ابوترابی نشان‌دهنده مودت میان آن‌ا بود، آنجا که چنین نوشتند «با اندوه‌ و تأسف‌ فراوان‌ خبر درگذشت‌ عالم‌ مجاهد خستگی‌ناپذیر، حجت‌الاسلام‌ آقای‌ حاج‌ سید علی‌اکبر ابوترابی‌ و پدر بزرگوارش‌ آیت‌الله‌ آقای‌ حاج‌ سید عباس‌ قزوینی‌ ابوترابی‌ را دریافت‌ کردم‌. این‌ پدر و پسر پارسا و پرهیزگار، در راه‌ ضیافت‌ بارگاه‌ حضرت‌ ابی‌الحسن‌الرضا (علیه‌ آلاف‌ التحیه‌ والاسلام‌) بودند که‌ به‌ لقاءالله‌ و با فضل‌ و کرم‌ او به‌ ضیافت‌ اولیاء مقرب‌ الهی‌ نائل‌ آمدند و ان‌شاءالله‌ در بهشت‌ رضای‌ خداوند که‌ پاداش‌ یک‌عمر مجاهدت‌ و صبر و استقامت‌ و پاکدامنی‌ آنان‌ است‌ مستقر گردیدند. پسر، پس‌ از سال‌ها حضور در میدانهای‌ مبارزه‌ای‌ دشوار با نظام‌ طاغوتی‌ و پس‌ از مشارکت‌ شجاعانه‌ در صحنه‌ی‌ جنگ‌ تحمیلی‌، سال‌های‌ درازی‌ محنت‌ اسارت‌ در دست‌ دشمن‌ نابکار و فرومایه‌ را چشید و مبارزه‌ای‌ دشوارتر از گذشته‌ را در اردوگاههایی‌ آغاز کرد که‌ او در آن‌ها، همچون‌ خورشیدی‌ بر دلهای‌ اسیران‌ مظلوم‌ می‌تابد و چون‌ ستاره‌ی‌ درخشانی‌، هدف‌ و راه‌ را به‌ آنان‌ نشان‌ می‌داد و چون‌ ابری‌ فیاض‌، امید و ایمان‌ را بر آنان‌ می‌بارید؛ و پدر، با صبر و متانت‌ یک‌ فقیه‌ فیلسوف‌ و عارف‌ فقدان‌ و هجران‌ چنین‌ پسری‌ را تحمل‌ می‌کرد و آنچه‌ را در حوزه‌های‌ دانش‌ دین‌ آموخته‌ بود، در عمل‌ و منش‌ خویش‌ تجسم‌ می‌بخشید.

اینجانب‌ حادثه‌، تأسف‌بار این‌ پدر و پسر عزیز را به‌ همه‌ی‌ بازماندگان‌ و دوستان‌ و ارادتمندان‌ ایشان‌ و به‌ همه‌ی‌ آزادگان‌ گرامی‌ و به‌ عموم‌ اهالی‌ تهران‌ و قزوین‌ بخصوص‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ و علمای‌ اعلام‌ و بالاخص‌ به‌ جناب‌ حجت‌الاسلام‌ حاج‌ سید محمد ابوترابی‌ تسلیت‌ می‌گویم‌ و علو درجات‌ آنان‌ را از خداوند بزرگ‌ مسألت‌ می‌کنم‌.»

ایسنا: سال‌ها از شهادت و عروج این اَبر فیاض قزوینی می‌گذرد، چقدر جایشان خالی است؟

اکبر رحیمی: هنوز جگرم از داغ شهادت مرحوم ابوترابی می‌سوزد، داغی که از سال ۷۹ شروع شد و در حال حاضر نزدیک به بیست سال از آن می‌گذرد، وقتی از شخصیت و ویژگی‌های رفتاری شهید ابوترابی صحبت می‌کنم جگرم می‌سوزد و از این‌که در خدمت آقا سید بودم افتخار می‌کنم و این را از عنایت خداوند می‌دانم که من را به سمت این شخصیت بزرگ هدایت کرد.

بعد از شهادت او دنیا برایم بسیار تنگ شده است، نمی‌دانم چه حکمتی است که بعد از آقا سید هنوز زنده‌ام، زندگی من به یاد و خاطر مرحوم ابوترابی می‌گذرد و اگر یاد آقا سید نبود نمی‌توانستم زنده بمانم هر چند زبانم قدرت بیان واقعیت زندگی ابوترابی را ندارد، باید جای خالی مرحوم ابوترابی را از آزادگان پیگیری کنید. رفتار و سیره او برگرفته شده از اهل‌بیت بود و به غیر از خدای خود هیچ‌کس را نمی‌دید، ابوترابی به من یاد داد که هرچه می‌خواهم از خداوند بخواهم.

ایسنا: به‌عنوان سؤال آخر؛ «آقاجون» عنوان کتابی است که در آن خاطرات شما از مرحوم ابوترابی نقل شده است، در این خصوص توضیح دهید.

اکبر رحیمی: چون تکه کلام آقا سید علی‌اکبر ابوترابی «آقاجون» بود، کتابی تحت این عنوان به قلم آقای شکیب‌زاده به چاپ رسیده است که حاوی خاطرات من از آقا سید است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha