به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «هری ترومن رئیسجمهوری آمریکا روز ۱۲ مارس ۱۹۴۷ / ۲۱اسفند ۱۳۲۵ لایحهای چهارگانه جهت سلطه بر اروپا و آسیا تحت عنوان «بازدارندگی» تقدیم کنگره کرد که با نام «دکترین ترومن» اساس سیاست خارجی آمریکا در سالهای پساز جنگ جهانی دوم را پیریزی کرد.
یکی از بندهای این طرح، کمک آمریکا به کشورهای آزاد به منزله حفظ امنیت آمریکا بود. ترومن ۲۰ ژانویه ۱۹۴۹/۳۰ دی ۱۳۲۷ بار دیگر اصول چهارگانه خود را طرح و بر اجرای آن در برخی از کشورهای اروپایی و خاورمیانه تأکید کرد. ایران در سال ۱۳۲۷ قراردادی با آمریکا امضا کرد که بر اساس آن مقرر شد برنامه هفت ساله عمرانی ایران با پرداخت یک وام ۲۵۰ میلیون دلاری از بانک صادرات و واردات آمریکا اجرا شود. پرداخت این وام به بهانه ناتوانی گیرنده در بازپرداخت آن مسکوت ماند. با امضای قرارداد جدید در ۲۷ مهر ۱۳۲۹ برنامه عمرانی اول تنها با پرداخت ۵۰۰ هزار دلار وام از سال ۱۳۲۸ آغاز شد. سرمقاله روزنامه کیهان پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۳۰ به قلم عبدالرحمن فرامرزی با عنوان «مقداری الاغ» از نتایج این قرارداد در ایران است!
«الحمدلله که بعد از چندین سال های و هو و تقاضای ما راجع به مساعدت آمریکا، مقداری الاغ نصیب گردید، زیرا موافقت شد که از اصل چهارم آقای ترومن مقداری الاغ برای اصلاح نژاد الاغهای ایران وارد سازند. انشاءالله خرهای قبرس خرتر از خرهای ما هستند و با آمدن ایشان خریت در این مملکت تکمیل خواهد شد. ولی من تصور میکردم که خر در این مملکت کم نیست و نقصی هم در خریت مشاهده نمیشود و لنگی کار ما از بیخری نیست زیرا تا امروز من هیچ نشنیده بودم که کسی از بیخری یا نقص خریت بنالد و آن چه ما بدان احتیاج داریم یک مساعدت جدی است که وضع اقتصادی خود را با آن تکانی بدهیم. من در صورت مساعدتهایی که آمریکا با انگلیس و ترکیه و ایتالیا و یونان کرده هیچ نامی از خر ندیدم، مگر در دنیا تنها ما هستیم که یگانه مورد نیاز ما خر است. چه وعدهها که به ما دادند و چه چهرههای امیدی که به ما نشان دادند، عاقبت از تمام آنها خر درآمد. من نمیدانم شما چه فکر میکنید، در این که جنس خرهای داخل ایران پست و کوچک و کند و ضعیف است و احتیاج به اصلاح دارد شکی نیست ولی به نظر من ما را مسخره کردهاند.
از روزی که متفقین پا به مملکت ما گذاشتند به ما وعده مساعدت اقتصادی دادند و فراموش نمیکنم آن روزی را که مرحوم [محمد علی] فروغی ما را به کاخ ابیض خواست و گفت شایسته نیست که مطبوعات راجع به قراردادی که ما میخواهیم با متفقین ببندیم اظهار نظری نکنند و بعد اجبار دولت و صلاح مملکت را که در آن قرارداد مندرج بود، شرح داد. آقای [علی] سهیلی در آن موقع وزیر خارجه بود، گفت مخصوصاً قرارداد اقتصادی، برای این که وضع اقتصادی ما بسیار بد است. من گفتم مگر قرارداد اقتصادی هم میخواهند با ما ببندند؟ گفت: آنها این قصد را ندارند ولی شما باید طوری بنویسید که گردنشان بگذارید. یعنی این که اگر ما زیر بار ننگ قرارداد سیاسی میرویم یک قرارداد اقتصادی از ایشان در عوض میگیریم که خرابیهای خود را با آن اصلاح کنیم. قرارداد اقتصادی را بستند و بعد به ما گفتند بیایید میلیونها اسکناس چاپ کنید و بیست برابر زندگی خود را بالا ببرید برای این که متفقین از ما پول میخواهند. گفتیم این چه پولی است که باید به ایشان بدهیم؟ گفتند با ایشان قرارداد اقتصادی بستهایم و مجبوریم که به ایشان پول بدهیم! گفتم: انشاءالله مبارک است و اسکناس را تا آنجا چاپ کردیم و به ایشان دادیم که روز ورود ایشان به تهران روغن یک من بیست و پنج ریال بود ولی بعد از آن به پانصد ریال رسید و سایر زندگی ما نیز به همان تناسب بالا رفت.
این اولین مساعدتی بود که در نتیجه پامال ساختن بیطرفی و استقلال ما به ما کردند و بعد از آن هی وعده دادند، هی حرف زدند، هی احتیاجات ما را در مطبوعات خود منعکس ساختند و هر روز گفتند فردا کاروان مساعدت خواهد رسید، پیوسته حرف از پشت حرف آمد تا آخر گفتند بانک صادرات و واردات با سودی بیش از سود بازار جهان مبلغ ۲۵میلیون دولار [دلار] به شما قرض خواهد داد ولی چنان که در دو - سه شماره پیش ما خواندید آخر گفتند آن را هم نخواهند داد برای این که امیدی به استرداد اصل پول خود ندارند. به هر کشور مستعمره و نیمهمستعمره همه چیز دادند و به آنها اعتماد دادند ولی ما بعد از آن همه وعده اعتبار ۲۵ میلیون دلار اعتبار نداشتیم و حالا خر میدهند. من اگر رئیس دولت بودم آن کسی را که این مساعدت به ما مبذول میدارد، سوار همان خر میکردم و برمیگرداندم و میگفتم بروید این خر را در مملکت خودتان سوار شوید... .»
انتهای پیام
نظرات