• پنجشنبه / ۱۲ دی ۱۳۹۸ / ۰۸:۵۰
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 98101208749

نصرالله قادری:

اقتباس باید به شرایط و مسائل روزگار خود پاسخ دهد

اقتباس باید به شرایط و مسائل روزگار خود پاسخ دهد

ایسنا/خراسان رضوی  نصرالله قادری گفت: آنچه در دیدگاه نویسنده در زمینه اقتباس مهم است، پاسخ به 3 سوال اساسی در فلسفه است که از ابتدا انسان به دنبال پاسخ آن‌ها بوده‌است.

این مدرس سینما و تئاتر که چهارشنبه شب 11 دیماه در نشست تخصصی جایگاه اقتباس در ادبیات نمایشی ایران در محل سالن استاد نوری حوزه هنری خراسان رضوی سخن می‌گفت، در خصوص اقتباس در زمینه نظری اظهار کرد: در رابطه با اقتباس در زمینه نظری در ادبیات ما، کتاب تألیفی که در خور ارزش باشد وجود ندارد و در بخش ترجمه نیز کتاب‌ها نصف‌ونیمه ترجمه شده‌است.

وی ادامه داد: به همین دلیل مطرح‌ترین فعالیتی که بعد از انقلاب در زمینه اقتباس انجام شده‌است، در زمینه خوانش بوده‌است؛ به‌طوری که از نمایش‌نامه‌ها یا رمان‌ها خوانش جدیدی صورت می‌گیرد. اولین و مهم‌ترین نکته‌ای که در اقتباس باید به آن توجه شود، خود اثر است؛ که چند نکته را در رابطه با آن باید در نظر بگیریم؛ اول اینکه آیا من به عنوان نویسنده قدرت برابری با اثر را دارم یا خیر؟

نصرالله قادری افزود: در همین رابطه من از زنده ‌یاد اکبر رادی پرسیدم که شما چرا درباره شاهنامه نمایشی اجرا نمی‌کنید و آن را به دنیای تئار برنمی‌گردانید؟ ایشان پاسخ بسیار قشنگی به سوال من دادند و گفتند: من کمر روبه‌رو شدن با حکیم توس را ندارم زیرا در اقتباس نمی‌توان همان چیزی که نویسنده گفته‌است را تبدیل به دیالوگ کنیم و سپس ادعا کنیم اقتباس کرده‌ایم.

این مدرس سینما وتئاتر افزود: دومین نکته این است آیا اثری که آن را اقتباس می‌کنیم قابل برگرداندن به دنیای نمایشنامه است یا خیر؟ بزرگ‌ترین‌ رمان نویس دنیا که رمان معروف «صد سال تنهایی» را نوشته‌است و مدرسه عالی فیلم‌نامه‌نویسی و نمایش‌نامه‌نویسی را در کلمبیا دارد؛ هرگز نتوانست رمان صدسال تنهایی خود را به فیلم‌نامه برگرداند.

وی تشریح کرد: اوج کاری که در زمینه اقتباس صورت گرفته‌است، به گونه‌ای بوده‌ که تعدادی کاراکتر را حذف کرده و با همان مکالمات اجرا کرده‌اند، ممکن است تغییراتی نیز در صحنه مانند اضافه شدن اسب به وجود آورند و آن را اقتباس از نویسنده‌ای بزرگ بنامند؛ به طوری که اقتباس های شاهنامه کلمه به کلمه از حکیم توس نوشته شده است.

این مدرس سینما وتئاتراضافه کرد:  به دلیل فرهنگ خاص شرقی، که معنا برایمان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ برای اقتباس از اثری معنای آن را اقتباس می‌کنیم؛ به شکلی که معنایی را که از اثر دریافت می‌کنیم به عنوان مقصود نویسنده به نمایش درمی‌آوریم.

وی خاطرنشان کرد: هیچ نویسنده‌ای که هنر تولید می‌کند نمی‌تواند بگوید مقصود من از آفرینش این اثر چه بوده‌است درحالی که در تولید صنعت این امکان وجود دارد.

این مدرس سینما وتئاتر عنوان کرد: صنعت مانند دنیای شعر است به طوری‌که کسی که قواعد شعری را بداند، می‌تواند نظم بگوید اما ممکن است توانایی شعر سرایی را نداشته‌باشد؛ معروف‌ترین شاعر قدرتمندی که نظم می‌گوید شاعر دربار سلطان محمود غزنوی است.

قادری اظهار کرد: به طوری که این شاعر، روزی که شاه هوس بادمجان کرده‌ و قصیده‌ای درباره فواید بادمجان و این‌که میوه‌ای بهشتی است سراییده‌ است؛ روز بعد، آشپز دوباره برای شاه بادمجان می‌پزد و شاه به آشپز غضب می‌کند لذا شاعر قصیده‌ای در مذمت بادمجان می‌سراید.

وی ادامه داد: سلطان محمود به او می‌گوید: دیروز تو از فواید بادمجان می‌گفتی و امروز آن را مذمت می‌کنی؟ شاعر در پاسخ می‌گوید: من نوکر شما هستم، نوکر بامجان که نیستم. معناگرایی نیز نوکر معناست ومعنا را نیز در حد محتوا دریافت می‌کند، به‌طوری‌که آن چیزی که پسند زمانه است را دریافت کرده، به تئاتر برگردادنده و به رمان نسبت می‌دهیم.

این مدرس سینما وتئاتر گفت: اولین نکته، ساختار اثری است که از آن اقتباس می‌کنیم اگر ما ساختار اثر را درک نکنیم، هر آنچه که می‌گوییم ارتباطی با اثر ندارد؛ و تنها معنایی است که ما از اثردریافت کرده‌ایم و مخاطبین با توجه به دانش و نگرش خود، هر معنایی می‌توانند از اثر استخراج کنند؛ چه در اثر باشد و چه نباشد.

وی بیان کرد: پس از اینکه این نکته را متوجه شدیم و آن را درک کردیم نکته‌ی دیگری که نویسنده باید به آن وفادار بماند؛ تم است. تم‌ها ازلی و ابدی هستند و هیچ هنرمند تازه‌ای جز در جمهوری‌اسلامی نمی‌تواند ادعا کند تم جدیدی کشف کرده‌است؛ فقط بر سر تعداد تم‌ها درنظریه‌پردازان اختلاف وجود دارد و در اینکه از روز ازل وجود داشته و تا ابد همین تم‌ها وجود خواهد داشت هیچ اختلافی وجود ندارد.

این مدرس سینما وتئاتر تشریح کرد: دو اسطوره یونانی و سنت‌الاولین اساطیر راجع به تم وجود دارد. در اسطوره تم آمده‌است که خداوند در 5 روز کل کائنات را خلق کرد و در روز پنجم کائنات را تماشا کرد و متوجه شد که تمام کائنات مطیع او هستند و این دنیا ارزش دیدن ندارد؛ بغض کرد و دلش گرفت سپس گریست واشک‌هایش بر خاک‌ها ریخت و آن‌ها را تبدیل به گل کرد.

قادری افزود: ‌خداوند با آن‌ گل‎ها مجسمه‌ای ساخت؛ در این هنگام نسیمی وزید و خداوند عطسه کرد؛ لذا این مجسمه جان گرفت. در این زمان خدا به خودش تبریک گفت و به تعبیر ما در جهان اسلام گفت: «فتبارک‌ الله احسن ‍‌الخالقین».

وی گفت: این مجسمه را آدم نامید و در روز ششم به او گفت: برو و در بهشت زندگی کن. آدم در بهشت گشت و پس از مدتی خسته شد و سپس به خدا گفت: تنهایی فقط در ید قدرت تو وجود دارد و من نیاز به جفتی از جنس خودم دارم.

این مدرس سینما وتئاتر اضافه کرد: خداوند به او گفت: برو و تا غروب آفتاب، با گل‌های بهشت مجسمه‌ای بساز و سپس آن را بیاور اینجا تا من آن را فوت کنم و جان بگیرد. آدم تمام بهشت را جست‌وجو کرد اما گلی را که لایق جفت‌اش باشد، پیدا نکرد؛ آدم بغض کرد و در آن لحظه، صدای دلش را شنید و ذوق‌زده تکه‌ای از دلش را کند و با آن مجسمه‌ی ظریفی ساخت و به پیش خداوند برد.

قادری تصریح کرد: خداوند آن را فوت کرد و به آدم گفت: این مجسمه مال من باشد. اما آدم قبول نکرد؛ سپس خداوند به آن‌ها گفت بروید در بهشت  زندگی کنید؛ فقط از میوه‌ی این درخت نخورید؛ دلیل این‌کار را نگفت. سپس روز هفتم را به دلیل خستگی از کار این پنج روز تعطیل کرد.

وی عنوان کرد: در روز هفتم شیطان آدم و حوا  را هم‌زمان فریب داد و گفت: دلیل خداوند برای ممنوع کردن میوه‌ی این درخت این است که نمی‌خواهد شما نیزبه قدرت او برسید. آدم و حوا تحریک شدند و هردو از میوه‌ی آن درخت خوردند.

این مدرس سینما وتئاتر خاطرنشان کرد: به محض خوردن آن میوه، آن‌ها دیدن را آموختند؛ دیدن اولین خصلتی است که نویسنده در اقتباس باید به آن توجه کند. در آن زمان متوجه شدند که برهنه‌اند وخجالت کشیدند؛ از تمام کائنات خواستند که به آن‌ها پوششی دهند؛ همه‌ی کائنات بجز درخت انجیر از ترس خشم خداوند به آن‌ها کمک نکردند؛ خداوند نیز بر درخت انجیر به دلیل کمک کردن به آدم و حوا بلایی نازل کرد.

قادری افزود: سپس به دلیل نافرمانی از دستور خداوند آدم، حوا و شیطان را از بهشت بیرون کرد. هرکدام از آن‌ها در جایی افتادند پس مدتی یکدیگر را پیدا کرذند، آدم و حوا از طبیعت چیزی نمی‌دانستند و با توجه به آن تولنستند مانند سایر موجودات که تکثیر می‌شدند، تولید مثل کنند.

وی اظهار کرد: آن‌ها صاحب دو، دوقلو به نام‌های اقلیما و قابیل، عاذورا و هابیل شدند؛ خداوند حکم کرد که اقلیما با هابیل و عاذورا با قابیل ازدوج کنند. قابیل با این حکم مخالفت کرد و اولین تم بشری ایجاد شد.

این مدرس سینما وتئاتر بیان کرد: دومین عنصری که نویسنده باید به آن توجه کند، شنیدن است. هابیل در این زمان شنیدن را آموخت به طوری که شیطان به‌ شکل کلاغ درآمد و با وارد کردن ضربه به سر مار آن را کشت و در اینجا هابیل کشتن را آموخت و دومین تم که مرگ است به وجود آمد.

قادری ادامه داد: سومین عنصری که نویسنده باید در نظر داشته‌باشد چشیدن است به‌طوری که باید اثر را چشید؛ در این خصوص شیطان دوباره به شکل کلاغ درآمد و زمین را حفر کرد و مار را در آن دفن کرد و قابیل دریافت که هابیل را باید دفن کند. در اینجا به خصلت بوییدن که باید در اقتباس به آن توجه شود اشاره می‌کنیم و بعد از آن لمس کردن را آموخت. این‌ها پنج حسی است که نویسنده در اقتباس باید از اثر درک کند.

وی تشریح کرد: اگر این امر صورت نگیرد؛ ما فقط صورت اثر را با شکل معنایی‌اش به دنیای دیگری برگردانده‌ایم. موضوع، نکته‌ی دیگری است که نویسنده باید از اثر درک کرده باشد؛ موضوع، یا تم را اثبات می‌کند و یا آن را نفی می‌کند و به صورت یک جمله بیان می‌شود.

این مدرس سینما وتئاتر گفت: پس نویسنده باید تم اثر را کشف کرده و موضوع آن را درک کرده‌باشد و در بازگردان اثر تصمیم بگیرد که به موضوع وفادار بماند و یا ضد آن را بیان کند؛ در این قسمت نویسنده، صاحب دیدگاه است و به اثر چیزی افزوده است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha