عرفان خسروی در گفتوگو با ایسنا با بیان این که دو دیدگاه مختلف درباره ترویج علم وجود دارد، اظهار کرد: اولین دیدگاه این است که مروج علم از جذابیتهای علم استفاده می کند که مخاطب را جذب کند. در واقع ترویج علم نوعی کار رسانهای به حساب میآید که از جذابیتهای علم برای جلب توجه مخاطب استفاده میکند.
وی با بیان اینکه دیدگاه دیگری وجود دارد که میگوید ترویج علم در خدمت گسترش علم است، ادامه داد: یعنی بر خلاف نگاه اول که میگفت ترویج علم در خدمت رسانه است، دیدگاه دوم موضوعیت اصلی ترویج علم را خود علم میشمرد. در دیدگاه دوم ترویج علم در خدمت علم است و وظیفهاش این است که علم را تبلیغ کند و منجر به توسعه علمی شود. به نظر میرسد ترکیبی از هر دو دیدگاه درست باشد.
خسروی تصریح کرد: ترویج علم نه صرفا موضوعیتی رسانهای است و نه صرفا محوریتی علمی دارد. میتوان نمونههایی از فعالیتهای ترویجی مثال آورد که ماهیت رسانهای ندارند و نیز فعالیتهایی ترویجی که لزوما مبتنی بر پراکندن دانش علمی نیستند، اما دقیقا در جهت توسعه علم است. اگر این نکته را به خاطر بسپاریم که ترویج علم شامل فعالیتهایی است در جهت توسعه علم، لزومی ندارد اصلا در مطبوعات باشد یا حتی محدود به ارائه اطلاعات علمی شود. مثلا ممکن است کسی که در موزهها مشغول به کار ترویج علم باشد، آن هم نه از طریق ارتباط مستقیم با مردم، بلکه از طریق طراحی نمایشگاهها یا خلق آثار هنری-علمی یا جامعهشناسانی که در جهت توسعه نهاد علم در جامعه فعالیت ترویجی میکنند.
وی افزود: شاید برخی تصور کنند هر مدرس یا معلمی میتواند مروج علم باشد؛ اما همیشه اینطور نیست. در واقع بیشتر از این که درباره ماهیت ترویج علم صحبت شود، خوب است درباره چیزهایی صحبت کنیم که ترویج علم نیستند. مثلا کسانی که کارشان آموزش است، ممکن است مروج علم هم باشند؛ اما همان فعالیتی که به عنوان معلم، مدرس یا مربی انجام میدهند، ترویج علم به حساب نمیآید. عدهای که در مدرسه یا دانشگاه پای تدریس معلم و استاد مینشینند، پیشتر تصمیم گرفتهاند موضوع علمی تدریسشده را فرابگیرند و به اختیار یا اجبار، رشته خود را انتخاب کردهاند. فعالیت ترویجی معلم و مدرس مربی رسمی میتواند این باشد که افراد بیشتری را به شرکت در جلسات درس خود تشویق و علاقهمند کند؛ یعنی ترویج علم فعالیتی است مرتبط با کسانی که هنوز وارد نشست درسی نشدهاند. بنابراین معلم و مدرس در صورتی مروج علم شمرده خواهد شد که با افرادی به جز مخاطبان معمول تدریس خود درباره علم صحبت کند و سعی کند علاقه آنها را نیز به مباحث علمی جلب کند.
این روزنامه نگار علم با اشاره به این که اکنون در جامعه ما گرایش به علم بسیار کم است، افزود: در حال حاضر، دانشآموزان در مدارس اصلا علاقهای ندارند که وارد رشتههای علوم پایه شوند. عموما علاقه دانشآموزان محدود به رشتههای فنی و پزشکی است و هدف اصلی هم کسب درآمد بیشتر است. هیچ کدام از این رشتهها علم به معنای Science نیستند.
خسروی یادآور شد: فراموش نکنیم که موضوع ترویج علم، علوم پایه یا بنیادی یا همان Science است، نه هرچیزی که کاربرد عامیانه لفظ علم برای آن مشهور شده باشد. علم پزشکی یا علم مهندسی اصطلاحات دقیقی نیستند. البته باز هم ممکن است کسی در حیطه پزشکی یا مهندسی مشغول کار علمی یا Scientific شود، ولی تعارف که نداریم؛ این همه دانشآموزی که همگی قصد دارند برای پول بیشتر وارد این رشتهها شوند، هرگز چنین نیتی ندارند و احتمالا وارد حیطه پژوهشهای علمی نخواهند شد.
ترویج علم میوه ممنوعهای است که بازار تبلیغات مدارس را به هم میریزد
وی ادامه داد: کسی که علاقهمند به پژوهش علمی باشد، طبیعتا انتخاب اولش رشتههای علوم پایه است؛ منتها هم دانشآموزان از علوم پایه گریزانند، هم سراسر نظام آموزشی کشور ما در جهت هدایت دانشآموزان به سمت رشته پزشکی فعالیت میکند. معلمی هم که در مدرسه مشغول آموزش است، در خدمت همین برنامه است تا دانشآموز را برای کنکور و قبولی در پزشکی یا مهندسی تربیت کند. البته اگر معلمی در مدرسه به بچهها بگوید که به جز رشته پزشکی میتوانید رشتههایی مثل زیستشناسی یا شیمی یا زمینشناسی بخوانید و سعی کند نظر دانشآموزانش را به این رشتهها جلب کند، خود این میتواند فعالیت ترویج علم تلقی شود؛ ولی همه میدانیم که هیچ مدرسهای اجازه چنین تبلیغاتی به معلمها نخواهد داد. ترویج علم میوه ممنوعهای است که بازار تبلیغات مدارس را به هم میریزد و والدین دانشآموزان نیز، عمدتا از چنین معلمهایی روگردان هستند. این مثال میتواند به خوبی نشان دهد که چرا ترویج علم موضوعی دشوار و البته بسیار خطیر و حیاتی است.
خسروی تصریح کرد: استادان دانشگاه نیز در صورتی مروج علم شمردهخواهند شد که مردم را به فعالیتهای علمی خود علاقهمند و متوجه کنند. البته استاد دانشگاه الزاما نباید دوره بیفتد و مردم را به تحصیل در علوم پایه تشویق کند. فعالیت مهمتر دانشگاهیان در حوزه ترویج علم این است که مردم را نسبت به پژوهش علمی آگاه کنند تا مردم نیز بیشتر از انجام چنین پژوهشهایی حمایت کنند. فراموش نکنیم که ولینعمت دانشگاهیان هر کشور، مردم همان کشورند و اگر مردم جامعه نسبت به فعالیت علمی خاصی بدبین شوند، انجام آن فعالیت علمی به راحتی ممکن نخواهد شد. اینجا هم تمایز مهمی که میان رشتههای علوم پایه و سایر رشتههای دانشگاهی وجود دارد، پررنگ و مهم نمینماید.
ترویج علم به نوعی دست گذاشتن روی جذابیتهای معنوی علم است
وی خاطرنشان کرد: تا به حال فکر کردهاید چرا کسی درباره ترویج پزشکی یا ترویج مهندسی صحبت نمیکند؟ شاید چون این رشتهها خودبهخود علاقهمندان زیادی دارند و افراد فراوانی علاقه دارند وارد این قبیل رشتهها شوند و پولی به جیب بزنند؛ اما فعالیتهای علمی دستکم جذابیت اقتصادی اولیه ندارند. ممکن است کسی از راه علم هم به ثروت فراوانی برسد، ولی اغلب اینطور نیست. به همین دلیل است که علم نیازمند ترویج است. چیزی باید ترویج شود که به خاطر فقدان جذابیتهای مادی، توجه افراد زیادی را جلب نمیکند. ترویج علم به نوعی دست گذاشتن روی جذابیتهای معنوی علم است. در مدرسه از ما میخواستند انشا بنویسیم که علم بهتر است یا ثروت. این موضوع انشا خیلی صادقانه و صریح به دانشآموزان میگوید که اگر به سراغ علم بروید، باید دور ثروت را خط بکشید. نقش مروج علم در جامعه همین است که انشا بنویسد و به مردم بگوید علم با دادههای معنویاش بهتر است از ثروت و دادههای مادی آن. هر جامعهای نیازمند تشویق کسری از آحاد مستعد خویش به سمت نهاد علم است. حالا میبینیم که نقش مروج علم در جامعه ما چرا اینقدر مهم است.
وی با اشاره به نقش منافع اقتصادی در علاقهمند نبودن مردم به علوم پایه، گفت: مردم کارهای علمی را دوست ندارند، چون میدانند اگر رشتههای علوم پایه را انتخاب کنند، نمیتوانند به اندازه پزشک یا مهندس درآمد داشته باشند، اما جامعه به افرادی که وارد علوم پایه شوند، نیاز دارد. باید کاری کنیم که افراد بیشتر و بیشتری، نه از فرط استیصال و واماندگی، بلکه از سر علاقه و آگاهی علوم پایه را برگزینند. فعلا رسم چنین است که هرکسی پزشکی یا مهندسی قبول نشد و امتیاز کافی نداشت، علوم پایه را به عنوان انتخاب آخر برمیگزیند تا بالاخره مدرکی برای حفظ شأن اجتماعی خود کسب کند، یا برای تعویق سربازی به دانشگاه میرود. چنین کسانی نه علاقهای به رشته انتخابی خود دارند، نه انگیزهای برای فعالیت جدی و چه بسا توانایی و امکانات کافی هم برای فراگیری عمیق علوم ندارند. فراوانی چنین کسانی در رشتههای علوم پایه، جو عمومی این رشتهها را با نوعی سرخوردگی و حس شکست توأم میکند.
خسروی ادامه داد: این افراد مدام از جو غالب جامعه و اطرافیان خود این پیام را دریافت میکنند که به اندازه کافی خوب نیستند، هوش پایینتری دارند، سرنوشت روشنی در انتظارشان نخواهد بود و قرار است چندسالی وقت خود را در دانشگاه تلف کنند تا نوبه به مرحله بعدی زندگی، یعنی سربازی، انتخاب شغل نامرتبط با تحصیلات و ازدواج برسد. این یکی دیگر از ماموریتهای ترویج علم است که این جو را بشکند، به دانشجویان و حتی اساتید رشتههای علمی اعتماد به نفس بدهد و شأن اجتماعی علوم پایه را در جامعه بربکشد. از این لحاظ است که پیشتر گفتم کسی که صرفا کارش تدریس باشد، لزوما مروج علم به شمار نمیآید.
شیوههای مختلف ترویج علم
این روزنامهنگار درباره شیوههای مختلف ترویج علم ادامه داد: علاوه بر روزنامهنگاران و رسانهگران علم، افراد دیگری نیز که در جهت گسترش فضای علمی جامعه تلاش میکنند، مشغول ترویج علم هستند. مثلا جامعهشناسی که درباره اهمیت علم در جامعه صحبت میکند و راههایی را برای روشنکردن و گرمنگاهداشتن شعله علم پیش میکشد، در واقع، فارغ از تخصص خود که لزوما ارتباطی با علوم پایه ندارد، اما همچنان در جهت توسعه علم قدم برمیدارد. فیلسوفی که تمایز میان علم و فناوری یا تفاوت میان علوم و رشته پزشکی را تبیین میکند، حتما مروج علم است، چون درحقیقت روی ویژگیهای علم دست میگذارد و پندار یکی بودن علم و فناوری و پزشکی را پاره میکند. به علاوه سیاستمدارانی هم که در جهت توسعه و ترویج علم تصمیمسازی میکنند، مشغول ترویج علم در نهادهای زیردست خود هستند.
خسروی تاکید کرد: تاریخ گواهی میدهد چنین سیاستهایی چه اندازه در رشد و شکوفایی علمی تأثیر داشته است. مثلا طی دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، ایالات متحده سیاست علمی جدیدی را در راستای جنگ سرد و رقابت با شوروی برای فتح فضا آغاز کرد. این سیاست دو جنبه متفاوت داشت؛ جنبه فنی آن که با گسترش فعالیتهای تحقیق و توسعه به دست فناوران و مهندسان پیگیری شد و تصور و انتظار بیشتر مردم هم از فرایند طیشده در آن دوران محدود به همین جنبه است. اما جنبه دیگری هم در این سیاست دخیل بود. اگر به کتابهای درسی و کتابهای علمی غیردرسی این سالها در جامعه آمریکا نگاه کنیم، خواهیم دید که طی این مدت، کتابهای درسی و علمی تغییرات فاحشی نسبت به دهههای پیشین پیدا کردند و نه فقط علوم فنی و کاربردی، بلکه علوم پایه، حتی بیفایدهترین و بیکاربردترین علوم پایه از قبیل تاریخ طبیعی و نجوم در کتابهای این دوره بسیار پررنگ میشوند.
خسروی ادامه داد: فتح فضا ظاهرا فقط نیاز به مهندسان نخبه و طراحان خوشفکر دارد، اما برای این که مهندسان بهتر و بیشتری تربیت کنیم، باید مردم را متوجه اهمیت علم کنیم و بنابراین مباحثی که لزوما مرتبط با مهندسی نیستند، وارد کتابها شدند. مردم به نجوم و علوم طبیعی علاقمند شدند، موزههای تاریخ طبیعی و فعالیتهای نجومی غیرحرفهای توسعه پیدا کرد. هیچکدام از این حوزهها نقش مستقیمی در توسعه فناوری فضا نداشتند، اما باعث تغییری مهم در چارچوب فکری جامعه آمریکا شدند. وقتی مردم به علم علاقمند میشوند، در تصمیمیگیریهای خود تصمیماتی میگیرند که معطوف به کارهای علمی و پژوهشی باشد و این سیاست در ایالات متحده جواب داد. کشوری که مردم آن پیشتر توجهی به مباحث علمی نداشتند، تبدیل به کشوری شد که درصدی کوچک اما تأثیربخش از مردم، به موضوعات علمی علاقمند شده بودند، دانشگاهها در رشتههای علوم پایه توسعه یافتند، پشتیبانی اقتصادی از علوم پایه توسعه یافت و علوم پایه برای توسعه فنی خود، محتاج مهندسها بودند، بنابراین بخش هنگفتی از سرمایههای سرازیرشده به سمت علوم پایه، در نهایت به دست مهندسان در دانشکدههای فنی رسید. از سوی دیگر رقابتی تنگاتنگ میان دانشکدههای فنی درگرفت تا خود را به علوم پایه نزدیکتر کنند و پاسخهای بهتری برای نیازهای پژوهشگران علوم پایه تدارک ببینند. همین منجر به توسعه علوم مهندسی هم شد و در نتیجه آن فناوری نیز پیشرفت کرد. به علاوه، این فقط مهندسان نبودند که در توسعه دانش فضایی نقش ایفا کردند، بلکه بسیای از دانشمندان علوم پایه به حل مسائل و چالشهای تازهای جلب شدند که پاسخ آن جز از طریق روش و شیوه علمی به دست نمیآمد.
وی افزود: تصور غالب جامعه ما این است که اگر بخواهیم به فناوری الف دست پیدا کنیم، باید تمام پشتیبانیهای مالی و سرمایهگذاریها را معطوف به همان موضوع الف کنیم؛ در حالی که تاریخ علم و تکنولوژی نشان میدهد، این شاید کوتاهترین راه باشد، اما بهترین راه نیست. اگر میخواهیم به فناوری خاصی دست پیدا کنیم، باید ابتدا بستر آن را فراهم کنیم و فناوری جز در بستر علم مسیر صحیح توسعه را طی نمیکند. درواقع اگر میخواهیم مسیر فناوری پیشرفت کند، به جای این که پولها را صرف فناوری کنیم، باید علوم پایه را گسترش دهیم. علوم پایه که توسعه پیدا کند، خودبهخود فناوریهای تازه نیز از دل آن به وجود میآید.
رسالت مروجان علم برای مبارزه با شبه علم
خسروی در رابطه با رسالت مروجان علم برای مبارزه با شبه علم گفت: خود من جزو افرادی بودم که بسیار علیه شبه علم نوشتم و صحبت کردم. هم در مطبوعات علیه موضوعات شبهعلمی یادداشت مینوشتم، هم طی سالهایی که فعالیت حرفهای روزنامهنگاری داشتم، پروندههایی مطبوعاتی در این باره درست کردم و از صاحبنظران مختلف در این زمینه جستار و یادداشت و مقاله گرفتم و در دل پروندههایی که داشتم، منتشر کردم، هم در صداوسیما علیه بسیاری از مصداقهای شبهعلم، مثلا درمانهای جایگزینی که پشتوانه علمی نداشتند، صحبت کردم؛ اما امروز قویا فکر میکنم مبارزه با شبهعلم خط مقدم جبهه ترویج علم و اولویت نخست کار مروج علم نیست و نباید باشد. البته همچنان با فریبکاری و دغلبازی به نام علم مخالفم، ولی معتقدم این مسیر به هرحال راه خودش را میرود و گرچه ممکن است افراد معدودی از جانب عقاید شبهعلمی آسیب ببینند، که باید این افراد را آگاه کرد و به ایشان هشدار داد، ولی شبهعلم در نهایت نمیتواند چوب لای چرخ علم کند و پررنگکردن بیش از حد آن در فعالیتهای ترویج علم، نغض غرض خواهد بود.
این مروج علم ادامه داد: نقدپذیری و تصحیحکردن دائمی مهمترین وجه تمایز علم نوین با دانشهای مرسوم در سدههای پیشین است. اگر همین موضوع را درک کنیم، خواهیم دید که تاریخ علم پر است از عقاید نادرستی که امروزه باطل شمرده میشوند، اما بخشی از مسیر دستیابی به علم نوین بودند. حتی گاهی فعالیتهای ترویجی و تبلیغی طرفداران شبهعلم، مشروط بر اینکه باعث فریب و آسیب به مردم نشود، میتواند نهایتا به نفع نهاد علم باشد، زیرا منجر به نوعی نبرد میان عقاید میشود، عده زیادی را به هیجان میآورد و در نهایت، علم است که برنده چنین میدانی خواهد بود، نه جزمیات.
خسروی تاکید کرد: اگر تاریخ علم در اروپا و خاورمیانه را پیش از دوره مدرن با چین مقایسه کنید، خواهید دید که چینیها تا قرون وسطی، هم از نظر کارهای علمی و هم از نظر فناوری از مردم خاورمیانه و اروپاییها پیشتر بودند. بسیاری از فناوریهای سرنوشتساز مثل باروت و توپ و تفنگ که مسیر تاریخ را تغییر دادند، در چین ابداع و به کار گرفته شدند، ولی چینیها برنده رقابت خاموش تمدنها در عصر نوزایی نشدند. اروپاییها ظاهرا طی سدههای میانه، در خرافات سیر میکردند و تنها پس از دوره نوزایی بود که علم نوین زاده شد و فعالیتهای کسانی مثل نیوتن و گالیله بنیانهای علم را جابهجا کرد.
وی در ادامه با طرح این پرسش که "اما چرا چین پس از قرون وسطی بدون این که از اروپاییها چیزی را اخذ کند، در جا زد و نه تنها پیشرفت نکرد، بلکه در این رقابت شکست خورد؟" اظهار کرد: به نظر میرسد مهمترین عاملی که توسعه علمی در خاورمیانه و اروپا را پیش برد و بهرغم وجود هزاران عقیده خرافی و جزمیات نادرست، مسیر درست را در دوره نوزایی به اروپاییان نشان داد، زدوخوردهای فرهنگی و آمد و شد اقوام مختلفی است که مدام با یکدیگر مشغول جنگ بودند. چینیها گرچه توانستند به بسیاری از یافتههای علمی و فناوری دست یابند، اما در همان دورهای که اروپاییها دنبال راهی برای گسترش تجارت و استعمار ولو از طریق جنگ بودند، چینیها از روبهرو شدن با کشورهای خارجی پرهیز میکردند و برخوردهای فرهنگی ایشان با خارجیها بسیار محدود بود. چینیها در دورهای که میتوانستند رقیب اروپاییان در دریانوردی شوند، ورود به اقیانوس را برای کشتیهای چینی ممنوع کردند، چون تصور میکردند نیازی به مراوده و دردسرهای احتمالی آن ندارند.
وی با اشاره به تاریخ علم افزود: ظاهرا اروپاییها به دلیل زدوخوردهای فرهنگی با سرزمینهای دیگر، دائما در معرض آزمون و خطا بودهاند و ناچار میشدند همواره چیزهای جدیدی درباره جهان اطراف بیاموزند و آن را تعبیر و تفسیر کنند. گرچه بسیاری از این کشفیات و فرضیهپردازیها به بیراهه میرفته، اما همین بیراههها را بیراهههایی دیگر تصحیح میکردند و مسیرهای مختلفی طی میشده تا سرانجام به فرضیهای دقیق و گویا منتهی شود. تاریخ نشان داده هر کشوری که در معرض آمد و شد فرهنگهای بیگانه بوده در عمل نه تنها تضعیف نشده، بلکه تقویت شده است. ایران هم یک چهارراه فرهنگی بوده که پیدرپی اقوام مختلفی از قبیل آریاییها و سامیها و ترکها و مغولها و... به آن وارد شدند و هرکدام چیزی به فرهنگ سابق ساکنان آن افزودند تا ترکیبی به نام ایران شکل گرفت.
خسروی ادامه داد: هر زمانی که گروهی تازه به ترکیب جمعیتی پیشین افزوده شد، گرچه قول مشهور این است که خونریزیهای دردناک و خرابیهای فراوان رخ داد، اما تاریخ نشان میدهد که پس از این تهاجمها، دورههایی از شکوفایی فرهنگی آغاز شده است. اینجا از جنگ و خونریزی دفاع نمیکنیم، اما باید بدانیم که پس از هرکدام از این تهاجمها، نهادهای علمی و اداری از قبیل دانشگاهها، کتابخانهها و رصدخانهها، بنیاننهاده شدند یا نوسازی شدند، پهنه راهها از لوث راهزنان و یاغیان تا مدتی پاک شد و همه اینها منجر به پیدایش نسلهایی درخشان از دانشمندان و حکما شد. در جنگهای اروپا نیز جنگ و تقابل فرهنگی سرانجام منجر به توسعه علمی و فناوری شده است. در روزگار معاصر، امیدواریم که جنگها کمتر از دورههای قبلی باشند، ولی این را نیز میدانیم که تنگنای نبردهای نظامی و اقتصادی، منجر به پیدایش افقهای تازهتر و روشنتری برای توسعه خواهد بود.
وی با اشاره به نبرد بین علم و شبه علم گفت: هماکنون میتوان گفت نبردهایی نوین با همان گسترگی، اما در عرصه غیرنظامی پیداشده که این نبردها نیز موجب توسعه علم خواهند شد. یکی از آنها نبرد گسترده میان نهاد علم و شبهعلم است که نباید خیلی نگران نتیجه آن باشیم. واقعیت این است که افراد فراوانی در دانشگاهها حضور دارند و پژوهشهای علمی انجام میدهند که جامعه به آنها پول میپردازد. بررسی این که ماهیت امواج گرانشی چیست، فعلا هیچ صرفه اقتصادی یا فناورانه ندارد، اما چون مردم به آن علاقه دارند، بودجهای به این تحقیقات اختصاص داده میشود. علاوه بر این افراد، کسان دیگری نیز هستند که بر گزارههایی نادرست تأکید میکنند، مثلا میگویند زمین گرد نیست و مسطح است. اما، آیا واقعا افرادی که معتقدند زمین صاف است، میتوانند حرکتهای علمی را متوقف کنند؟ خیر! تنها کاری که این افراد انجام میدهند، ایجاد سروصدا و جنجال است؛ این میان عده کمی هم حرفشان را باور میکنند و اعصاب عده بیشتری از این حرفها خرد میشود؛ اما در نهایت این جنجال به نفع افرادی تمام میشود که واقعا فعالیتهای علمی میکنند.
این مروج علم تصریح کرد: شاید توجه کسانی برای مدتی کوتاه جلب شود؛ اما پس از آن، عده زیادی از آنها شروع به مطالعه میکنند و سرانجام خریدار متاع علم خواهند شد. مثال جالب این ماجرا، اریک فون دنیکن است؛ همان کسی که حرفهای ضد جریان و شبهعلمی درباره تاریخ و باستانشناسی میزند؛ گرچه کتابهایش خیلی پرفروش بودهاند، اما فکر میکنید، چند درصد افرادی که کتابهای او را خواندهاند، به آن اعتقاد دارند یا سعیکردهاند بابت اثبات این حرفها، حمایتهای مالی از دانشگاهها جلب کنند و هدر بدهند؟ تقریبا هیچ!
خط مقدم ترویج علم هرگز نباید حذف خرافات و شبهعلم باشد
خسروی افزود: البته که شبهعلم گزارههایی دروغین تحویل مردم میدهد، این مانند جنگ میتواند باعث آسیبزدن به افرادی هم شود، مثلا در حوزه پزشکی، افرادی با پوشیدن لباس علم درباره موضوعاتی صحبت میکنند که میتواند به آسیب جدی یا حتی مرگ بیماران منجر شود. اینجا مروج علم است که باید بکوشد جامعه را از واقعیت تبلیغات خطرناک و مضر شبهعلمی آگاه کند تا از فریب خوردن مردم جلوگیری شود، اما فراموش نکنیم که هرگز نمیشود شبه علم را از بین برد. اگر همه کتابهای شبه علمی را از بازار جمعآوری کنیم و بسوزانیم، صبح روز بعد نویسندههای کتابهای شبه علمی جدیدی سر بر خواهند کرد. بنابراین خط مقدم ترویج علم هرگز نباید حذف خرافات و شبهعلم باشد. خود علم، اگر درست فهمیده شود، بیماری شبهعلم را چون سرماخوردگی سادهای درمان خواهد کرد و توجه دشمنان شبهعلم، بهتر است معطوف حوزههایی از شبهعلم باشد که میتوانند منجر به فریب و آسیب به مردم شوند.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: البته که حوزه پزشکی متولی خود را دارد و همان متولی باید در خصوص موضوعاتی مثل طب جایگزین قانونگذاری کند و مثلا علاقمندان طب جایگزین را جذب چارچوبهای نهادهای علمی کند، به طوری که هرگاه که طبهای جایگزین آزمونهای سهسرکور علمی را گذراندند، به صورتی قانونمند و روشمند در دل پزشکی به کار گرفته شوند. مروج علم کاری به جز آگاهیبخشی انجام نمیدهد و نمیتواند مردم را وادار کند که به سراغ شبه علم نروند.
تاثیرات ورود نهادهای حکومتی به ترویج علم
این دیرینهشناس درباره تاثیرات ورود نهادهای حکومتی به ترویج علم گفت: اما اگر بخواهیم برای ترویج علم هم، نهادهای حکومتی ایجاد کنیم در واقع مدخلی برای کاغذبازی جدید ایجاد کردهایم که منجر به سیاستبازی و آسیب و فساد خواهد شد. فعالیتهای ترویجی بهتر است به نهادهای مستقل، مردمنهاد و افراد غیراداری واگذار شود.
این مروج علم درباره مردم سالارانه کردن نهاد علم گفت: مهمترین کاری که در مسیر ترویج علم باید انجام شود، مردمسالارانه کردن علم است. مردمسالارانگی یا دموکراتیزه شدن علم تقریبا یعنی همان فرایندی که در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی در ایالات متحده طی شد. تا قبل از آن علم موضوعی بود برج عاجنشین، مختص اشراف بود. هرکسی ارث پدری داشت، ممکن بود به سراغ علم برود. مثلا در انگلیس نهادهایی مثل انجمن سلطنتی علوم مهمترین حامی پژوهشهای علمی بود. دموکراتیزه کردن علم یعنی همین که علم را از برج عاج پایین آورده و به سطح جامعه محول کنیم. هزینه این فرایند را دولت باید تخصیص دهد تا طبقه متوسط جامعه هم امکان تحصیل در علم را داشته باشد، هم امکان اثربخشی در آن را کسب کند. مسیر ورودی این فرایند با ترویج علم ممکن میشود و مسیر خروجی آن نیز باز با ترویج علم است، منتها نه فقط به نیت علاقهمند کردن مردم به علم، بلکه برای ارائه گزارش دستاوردهای علم به مردمی که ولینعمتان دولت و دانشگاه هستند.
خسروی ادامه داد: گام اول این روند در همان دهه ۱۹۶۰ برداشته شد، ولی روند قانونی آن از دهه ۲۰۱۰ کلید خورد و قوانینی تصویب شدند که پژوهشگران را ملزم میکردند دستاوردهای پژوهشی برآمده از پشتیبانی مردم را به رایگان (نه از طریق مجلات علمی-پژوهشی پولی) به مردم گزارش کنند. قبل از آغاز این روند، دسترسی به اغلب مقالات تنها از طریق کتابخانههای دانشگاهها میسر بود. هزینه دسترسی به مقالات علمی سنگین بود و فقط دانشگاهها از عهده آن برمیآمدند. بنابراین فرد خانهدار یا کارمندی که سروکاری با دانشگاه نداشت، هرگز نمیتوانست به مقالات علمی که با پول مالیات خود او انجام شده بود، دسترسی رایگان پیدا کند. مجلات نونهاد مشهور به «دسترسی آزاد» یا «open access» که امروز غالب انتشارات مقالات دانشگاهی را تشکیل میدهند، در راستای دموکراتیزه کردن علم توسعه یافتند.
وی در ادامه اظهار کرد: نتیجه آرمانی دموکراتیزه کردن علم این خواهد بود که پشتیبانیهای اقتصادی به سمت هر آن چه که مردم در پژوهشها دوستتر دارند، هدایت شود. فعلا شرایط این چنین نیست و بودجه پژوهش به هر کجا که صنعت تمایل داشته باشد، هدایت میشود. مثلا صنعت داروسازی میتواند از داروی نوع خاصی از سرطان، پول بیشتری درآورد، در نتیجه میزان تحقیق و توسعه در آن هم بیشتر است، اما مثلا سرطان دیگری وجود دارد که بسیار کشندهتر است، اما چون سودآوری کمتری دارد، تحقیق و توسعه در آن کمتر است. این وضعیت نادرست، در صورتی میتواند اصلاح شود که علم، مردمسالارانه شود؛ یعنی سود صنعت یا تمایل سیاستمداران، در میزان تخصیص تحقیق و توسعه علمی اهمیت کمتری از خواسته مردم پیدا کند.
این روزنامهنگار با بیان اینکه تحقق مردمسالارانه کردن علم مسیری طولانی دارد، ادامه داد: حالت آرمانی در جامعه ما این است که اگر مردم به فلان حوزه علمی توجه دارند، آنگاه حمایت اقتصادی مشخصی برای توسعه این حوزهها و پاسخ دادن به تمایل مردم صرف شود. فعلا در کشور ما این وضعیت هنوز تعریف نشده و قوامی ندارد. مثلا مردم به میزان زیادی به نجوم علاقهمندند. مثلا تعداد زیاد منجمان آماتور در ایران نشان میدهد چه اندازه مردم به این حوزه علاقه دارند، اما عجیب این است که هنوز رصدخانه ملی ما به نتیجه نرسیده است. به عبارت دیگر، علاقه مردم به حوزه نجوم نتوانسته دولت را وادار کند که حمایت مالی خود را صرف تکمیل رصدخانه ملی کند. مردم ما درباره تاریخ طبیعی هم کنجکاوند؛ این را میتوان از توجهات و کنجکاویهای بیشمار مردم نسبت به هر خبر، شایعه و اتفاق مرتبط با این حوزه دریافت. به محض این که سیلی رخ میدهد شایعاتی راجع به سنگوارههای عجیب یا موجوداتی غریب میان مردم راه میافتد. مردم درباره این مسائل سوال دارند و پاسخ خود را هم از فضاهای مجازی میجویند، چون نهادی حاضر یراق برای آگاهی بخشی در این حوزه وجود ندارد.
علم در ایران هنوز روی برج عاج نشسته است
خسروی خاطرنشان کرد: مردم به تاریخ طبیعی علاقهمندند، اما هنوز دولت نخواسته به این موضوع که بعضا با امنیت روانی و اجتماعی کشور پیوندی عمیق دارد، توجه کند. چند موزه تاریخ طبیعی در ایران داریم که کارشناسان آنها بتوانند پاسخگوی کنجکاوی مردم باشند؟ البته از لحاظ آماری چندتایی موزه تاریخ طبیعی داریم، اما اگر همه موزه های تاریخ طبیعی حال حاضر را روی هم بگذاریم، از لحاظ کیفیت و کمیت به اندازه یک موزه معمولی تاریخ طبیعی در در آمریکا یا اروپا نخواهد شد. این کمکاری دولت در راستای مردمسالارانگی نهاد علم است. علم در ایران هنوز روی برج عاج نشسته و دانشگاهیان خود را چندان موظف به ارتباطگری و پاسخگویی به مردم نمیدانند.
موزههای علم میتوانند محل درست و مناسب رشد مروجان علم باشند
وی افزود: موزههای علم میتوانند محل درست و مناسب رشد مروجان علم باشند، بدون اینکه کاغذبازی دولتی بر شئون ترویج علم اثری سوء بگذارد. برخی از مشهورترین مروجان علم جهان در همین موزههای علم و موزههای تاریخ طبیعی کار میکنند. مثلا نیل دگریس تایسون، مروج علم مشهور آمریکایی، اخترشناسی است که موقعیت دانشگاهیاش را در هاروارد رها کرد و به رصدخانه موزه تاریخ طبیعی آمریکا رفت تا مشغول ترویج علم شود. رصدخانه موزه تاریخ طبیعی آمریکا را فرد نیکوکاری به موزه تاریخ طبیعی اهدا کرده و تایسون که زمانی استاد دانشگاه هاروارد بود، بلافاصله فعالیت در این رصدخانه را به فعالیت پژوهشی ترجیح داد. دولت نه تنها در راستای کمک به ترویج علم میتواند نهادهایی مشابه را راهاندازی کند تا مروجان علم در آن جا فعالیت کنند، بلکه میتواند میان خیران و واقفان با نهاد علم ارتباط برقرار کند. یعنی دولت با پول مردمی که علاقمندند با علوم مختلف آشنا شوند، فضایی را ایجاد میکند که محلی برای ترویج علم باشد.
واقفان، نهاد ترویج علم راهاندازی کنند
خسروی با اشاره به نقش واقفان در ترویج علم گفت: نهادهای دولتی در بیشتر کشورهای جهان، بخش کوچکی از هزینههای موزههای علوم را میپردازند و بخش اعظم این هزینهها از راه وقف تامین میشود. گسترش وقفهای علمی نیز یکی از راههای مردمسالارانه کردن علم است. در ایران، در حال حاضر اگر واقف یا نیکوکار باشید؛ یا مدرسه میسازید و یا بیمارستان. فرض کنید خیری به جای این که مدرسه تاسیس کند (آن هم مدرسهای که آموزش و پرورش نمیتواند حقوق مکفی به معلمان آن بپردازد) نهاد ترویج علم راهاندازی کند. در این نهاد افرادی حضور دارند که برای مردم از نجوم و تاریخ طبیعی و سنگواره و گیاه و حیوان صحبت میکنند. در واقع به نوعی بخشی از وظایف معلمی که موقعیت پایدار و حقوق کافی برای تمرکز روی ترویج علم و آشناکردن دانشآموزان با رشتههای علمی ندارد، به نهادهای ترویج علم مثل موزه واگذار میشود.
وی تصریح کرد: نهادهای ترویج علم میتوانند کاستیهای نظام آموزشی را جبران کنند. این فعالیتها هم در راستای ترویج علم است، هم در راستای مبارزه با شبهعلم و هم در راستای توسعه علم. این انگارهای است که باید روزی در ایران پیاده شود. ما امروز موزههایی متعدد در کشورمان داریم، ولی این موزهها چندان در راستای خواست مردم فعالیت نمیکنند، خواست مردم هم البته به درستی تعریف نشده، چون مردم هنوز نمیدانند بیشتر این کارها چه فایدههای عمیق یا درازمدتی برای کشور دارد. نهادهای علمی پول کافی در دسترس ندارند و در نتیجه، افراد شاغل هم نمیتوانند در آگاهسازی مردم چندان موثر باشند. این درحالیاست که سیاستمداران ما پول را به سمت صنعت، مثلا صنعت خودرو تزریق میکنند و این روزها، همه میدانیم که حمایت دولتی از صنعت، چه نتایج فاجعهباری در پی داشته است. در حالی که صنعت باید منابع مالی خود را تامین کند و در رقابت بازار پیروز شود، نهادهایی مثل معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و شورای علوم و تحقیقات و فناوری (عتف) پشتیبانی مالی را معطوف جاهایی میکنند که اصولا باید روی پای خود بایستند.
حمایت دولتی از علم باید متعلق به علوم پایه باشد، نه مهندسی و صنعت
این روزنامه نگار علم در پایان تصریح کرد: حمایت دولتی از علم باید متعلق به علوم پایه باشد، نه مهندسی و صنعت که خودشان به خودی خود قرار است پولساز باشند. این وضعیت البته وقتی تصحیح میشود که نهاد علم مردمسالارانه شود. البته که ما هنوز مفهوم مردم سالارانه شدن علم را به خوبی درک نکردهایم؛ بنابراین میان کسی که مروج علم است با خیری که پولی در دست دارد، ارتباط موثری شکل نگرفته است. بخشی از این وظیفه نیز بر عهده خود مروجان علم است تا واقفان را نسبت به اهمیت و فواید نهادهای ترویج علم برای جامعه آگاه کنند.
انتهای پیام
نظرات