به گزارش ایسنا، ولی آزاری نه تنها به لحاظ شیوع بلکه با درنظر گرفتن علل، بستر شکل گیری و تبعات آن موضوع اجتماعی بسیار مهمی است. طی پژوهشی که تیم پژوهشگران متشکل از سهیلا صادقی فسایی( دانشیار جامعه شناسی دانشگاه تهران ) و الهه شعبانی آفارانی( مدرس علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان ) انجام داده اند، مصاحبه ای عمیق با ۴۰ نفراز والدین تهرانی انجام شده است؛ داده ها حاکی از آن است که مصادیق ولیآزاری در سه دسته خشونت عاطفی، مالی و فیزیکی قابل دسته بندی است و راهکارهای والدین در مقابل این پدیده در دو دسته فعالانه و منفعلانه است.
محققان در این پژوهش میگویند:« مطالعه خشونتهای خانگی از سال ۱۹۶۲ با تمرکز بر کودکان و زنان آغاز شد که در آن خشونت در دو بعد فیزیکی و روانی و سپس جنسی مد نظر بود. کودکان و زنان به عنوان قربانیان همیشگی خشونتهای خانگی از این جهت مورد توجه قرار گرفته اند که در هرم سنی و جنسی در خانواده جایگاه نازلی را اشغال کرده و قادر به حمایت از حقوق خود و پایان بخشیدن به وضعیت نابرابر نیستند. اما سیر خشونت علیه فرزندان از اوایل دهه ۱۹۳۰ مسیر وارونه را در پیش گرفت. در این دوره سختگیری شدید در تربیت کودکان جای خود را به توجه بیشتر به آنها داد و تربیت، حالتی کودک محور پیدا کرد. در این دوره پدر و مادرها به جای اینکه خواستههای خود را به فرزندانشان تحمیل کنند به مرجعی برای برآورده ساختن نیاز بچهها درآمدند. در نتیجه این تحولات، الگوی اطاعت و فرمانبرداری به گفتگو و مذاکره تغییر یافت.»
در این پژوهش آمده است: « امروزه بیش از هر زمان دیگر والدین از زمان برنامهریزی برای فرزندآوری همه جوانب مربوط به تغذیه مادر و فرزند، اتاق کودک، وسایل شخصی، پوشاک و غیره را در نظر گرفته و در ادامه بیشترین وسواسها را برای تربیت کودک، نوع مدرسه و غیره به خرج میدهند. البته چنین ادعاهایی همه اقشار جامعه را شامل نمیشود. آنچه حائز اهمیت است این است که موجی فراگیر در جامعه ایجاد شده است که فرزندآوری را تا سر حد یک پدیده لوکس بالا میبرد. به طوریکه هر نسل با مقایسه کودکی خود با نسل بعد از خود، تفاوتهای فاحشی در تجربه کودکی احساس میکند.
از سوی دیگر، همزمان با تغییرات فرایند فرزندآوری و فرزندپروری، جامعه هوشیاری بیشتری نسبت به حقوق کودکان پیدا کرده و تلاشهای متعددی در قالب کمپینها و حرکت های مردمی بابت حمایت از کودکان از انواع آسیبهای خانگی و غیر خانگی در ابعاد خشونت فیزیکی، جنسی و کودکان کار را آغاز کرده است.»
در این پژوهش در خصوص قدرت فرزندان آمده است:« در سالهای اخیر مسائلی چون سوء استفاده جنسی از کودکان و زنان، بدرفتاری با سالمندان و خشونت علیه مردان بر ملا شده است اما کمتر به مسئله ولیآزاری به عنوان نوع سوم بدرفتاری های خانگی توجه شده است. تاکید بیش از حد بر حقوق فرزندان، دسترسی فرزندان به امکانات آموزشی و تکنولوژیک و بحث آزادیهای فردی در کنار سایرعوامل موجب شده رابطه والدین و فرزندان از حالت معمول خارج شود و بیش از هر زمان دیگر فرزندان در موضع قدرت قرار گیرند. امروزه فرزندان در هرم اقتدار خانواده بیش از پیش سهیم هستند و میتوانند نظارت و اقتدار والدین را به صورتهای مختلف به چالش بکشند. پدیده ای که به نظر میرسد نسل به نسل تقویت میشود.»
طبق بررسی های پژوهشگران مذکور «ولی آزاری در قالب یک آسیب پنهان و نامرئی نه تنها میتواند بنیان خانواده را تضعیف کند بلکه موجب خشونت ها و پیامدهای اجتماعی نیز میشود که در محیط خارج از خانه و در فضای عمومی نمود پیدا میکند. از آنجا که نهاد خانواده و پایداری آن در کشور ما بسیار حائز اهمیت است و بخش قابل توجهی از سیاست گذاری های فرهنگی از طریق رسانه ها بر این نهاد متمرکز شده است؛ میتوان اذعان کرد پدیده ولی آزاری قابلیت مطالعه بیش از پیش را دارد چرا که میتواند در شناخت مسائل خانواده و همینطور آسیب های تهدید کننده جامعه کارساز باشد. از دیگر مواردی که پرداختن به نزاع های خانوادگی و بویژه ولی آزاری را گوشزد می کند افزایش نرخ قتل های خانوادگی در کشور است.
به گزارش پلیس، ۳۰درصد قتل ها در سال ۹۰ قتل های خانوادگی بوده اند. بر این اساس میتوان گفت از هر سه قتل در کشور یکی توسط بستگان صورت میگیرد. اگرچه آمار دقیق درباره نرخ جدید قتل های خانوادگی در دسترس نیست اما بر اساس آمار هایی که از سال ۸۸ وجود دارد، پس از قتل زن توسط شوهر، قتل والدین توسط فرزندان بیشترین فراوانی را دارد.»
در این پژوهش یافته ها نشان میدهد:«شرایط روحی و عاطفی جوانان و البته مشکلاتی که در مدرسه با آنها روبرو بوده اند نقش موثری در ولی آزاری داشته است. پس خشونت میتواند نتیجه ترس، افسردگی و تنش باشد. بیشتر ولیآزارها، پسران جوان بین ۱۵_۱۶ سال بوده اند که اغلب هم مادران خود را آزار میدادند. عضویت فرد در گروه های خرابکار و مصرف الکل و مواد مخدر و الگوگیری جوانان از خشونت والدین علیه یکدیگر، از جمله عواملی برشمرده شده اند که میتوانند تاثیر نسبی بر ولی آزاری داشته باشند.»
در این پژوهش در ارتباط با تبعات ولیآزاری آمده است:«تبعات ولیآزاری را میتوان در دو سطح خرد و میانه بررسی کرد. گرچه والدین مهم ترین علت ولیآزاری را در سطح کلان جستجو میکردند اما تبعات این پدیده را بیش از آن که در سطح کلی جامعه ببینند در سطح خرد و نهاد خانواده پررنگ میدانند. پاسخگویان در سطح خرد به تاثیر این پدیده بر هر دو طرف کشمکش یعنی فرزندان و والدین اشاره میکنند. یکی از تبعات اختلاف با والدین روی آوردن بعضی از بچه ها به آسیب هایی چون فرار از خانه وخودکشی است.»
در نتایج این پژوهش آمده است:«جنسیت والدین بر شکل و شدت تجربه آنها از ولی آزاری تاثیر میگذارد. مادران معتقدند گرچه آنها بیش از پدران نسبت به فرزندان خود حس مسئولیت، عاطفه و از خودگذشتگی دارند با اینحال بیشتر در معرض رفتارهای آزاردهنده فرزندانشان قرار میگیرند. در واقع آنها از دو سو احساس بی قدرتی و تحت سلطه بودن در خانواده میکنند.»
این پژوهش در شماره یازدهم پژوهشنامه مددکاری اجتماعی به چاپ رسیده است.
انتهای پیام
نظرات