به گزارش ایسنا، هراچ در آوانسیان، مسئول گروه تئاتر نوجوانان باشگاه فرهنگی ورزشی آرارات است. با او در محل کارش دیدار میکنم تا از فرهنگ ارامنه بگوید و تئاتر، وجه غالب این گفتوگو میشود. او یک کتاب دارد: «تاریخ تئاتر جدید جلفا، نوشته نیکیت میرزاییانس» و من یک کتاب دارم: «تاریخ تئاتر اصفهان نوشته ناصر کوشان». صفحهها را ورق میزنیم تا به نقطه آغاز تئاتر مدرن ایران برسیم.
میگویم: طبق آنچه ناصر کوشان نوشته، تئاتر به مفهوم امروزی آن از سال ۱۸۸۸ میلادی(۱۲۶۷ شمسی) در مدرسه مرکزی ارامنه جلفا شروع میشود. در آوانسیان حرفم را قطع میکند: اما کتاب تاریخ جلفای جدید به استناد پوسترهای موجود، این تاریخ را یک سال عقبتر میبرد و ثابت میکند که تئاتر مدرن ایران فوریه سال ۱۸۸۷ در خانهای به نام سیمون به همت آقایان ب. آقاییانس و ه. میرزاییانس آغاز میشود.
در جلفا، همهچیز به هم نزدیک است، درِ پشتیِ محل کار در آوانسیان نیز درست روبروی خانه سیمون باز میشود و او پشت همین در میایستد تا از سرگذشت آن خانه بگوید: «اینجا را به اسم خانه سیمون میشناسند اما ملک آن متعلق به کلیسای وانک است. در این خانه دو سن وجود داشت؛ یکی سرپوشیده در انتهای خانه که حدود ۱۰ سال است تبدیل به یک سالن بدنسازی شده و دیگری، سن روباز وسط حیاط که آنهم سه چهار سال پیش حین عملیات تعمیر و مرمت خانه برداشته شد. قبل از انقلاب خانه سیمون تبدیل به رستوران ارامنه شده بود و به آن کلوب میگفتند. مردم شبها برای صرف شام و شنیدن موسیقی به خانه سیمون میآمدند اما الان دیگر تعطیل است.»
کتاب را باز میکند تا روایت اولین کارگردان تئاتر مدرن ایران را از نخستین اجرای خود در خانه سیمون بخواند: «امیدواریم این دو مختصر نمایش طنز (انجیر خچو و هر دو گرسنهایم و هر دو پول نداریم) مورد طبع و خوشایند شما جماعت بزرگوار قرار گیرد و از صحنه کوچک ما راضی بمانید. ما در حد توان تلاش کردیم تا سوگنامه ملیمان را به نمایش گذاریم اما علل گوناگونی مانع از انجام این کار شد.»
یک سال بعد از آن، یعنی در تاریخ ۱۸۸۸ میلادی، چند جوان باذوق در سالن تئاتر مدرسه مرکزی ارامنه جلفای اصفهان که «آرامن» مینامندش، اجرای تئاتر را از سر میگیرند و چندین نمایشنامه اروپایی را روی صحنه میبرند. کار آنها مورد استقبال مردم قرار میگیرد اما تا ۱۲ سال بعد از این تاریخ، زنان جایی در تئاتر نداشتهاند.
در آوانسیان شیوه اخذ اجازه برای ورود زنان به تئاتر ارامنه را اینگونه شرح میدهد: «سال ۱۸۹۹ انجمن دوستداران تئاتر تشکیل شد و اعضای این انجمن نامهای به جاسلیق اعظم ارامنه در ارمنستان نوشتند تا نظر او را درباره ورود زنان به تئاتر بپرسند. جاسلیق اعظم نیز پاسخ داده بود که اگر مسائل شرعی رعایت شود، حضور زنان در تئاتر هیچ اشکالی ندارد و بهاینترتیب پای اوسانا سیمونیان، زاغیک میناسیان و لوسابر درهاکوپیان به تئاتر باز شد. البته، گفته میشود که اولین بازیگر زن تئاتر با مادرش به محل تمرین و اجرا میرفت و با مادرش هم برمیگشت!»
او ادامه میدهد: «سال ۲۰۱۷، ویژهبرنامهای به مناسبت ۱۳۰ سالگی تئاتر جلفا اجرا کردیم و نیکیت میرزاییانس، نوه نخستین کسی که در خانه سیمون تئاتر اجرا کرده بود نیز جزو کمیته برگزارکننده این ویژهبرنامه بود. کتاب تاریخ جدید جلفا نیز از رهگذر همین ویژهبرنامه تهیه و چاپ شد. قرار بود یک گروه تئاتر از ارمنستان بیایند و برایمان یک نمایش اجرا کنند اما ما گفتیم در ۱۳۰ سالگی تئاتر جلفا، جلفاییها باید تئاتر اجرا کنند و خودمان تئاتر طنزی به اسم "ببک" را در آن مراسم روی صحنه بردیم.»
از در آوانسیان درباره وضعیت فعلی مدرسه «آرامن» میپرسم و اینگونه توضیح میدهد: «ساختمان مدرسه آرامن هنوز هم به همان شکل وجود دارد اما بلااستفاده است. سقف این مدرسه گنبدی است، چون ارامنه، مدرسه را مثل کلیسا مقدس میدانند و روز ۱۶ مهر را هم به دلیل اینکه روز اختراع الفبای ارمنی است به نام روز فرهنگ ارامنه نامگذاری کردهاند. البته مدرسه جدیدی کنار مدرسه آرامن ساختهشده که گنبد ندارد و مثل بیمارستان است! دیگر نه در مدرسه آرامن و نه در مدرسه کانانیان و کاتارینیان هیچ محصلی نیست. تعداد ارامنه آنقدر کم شده که همه بچهها را در همین مدرسه کوچک جدید جا دادهاند.»
پاسخ او به پرسش «چرا تعداد ارامنه کم شده؟» چنین است: «چهار پنج سال اخیر خیلی از ارامنه از ایران مهاجرت کردند. یک شرکت یهودی امتیازاتی میداد و آنها را میبرد. بیشتر جوانها رفتند آمریکا، برخی هم ارمنستان. برای همین تعداد ارامنه جلفا خیلی کم شده. وقتی امسال مدرسه جدید را با شاگردهایش دیدم گریهام گرفت. هم به این خاطر که تعداد بچهها خیلی کم بود و هم به دلیل اینکه ساختمان مدرسه آنها با ساختمان مدرسههایی که ما در آن درس خواندیم زمین تا آسمان تفاوت داشت.
در آوانسیان ادامه میدهد: «سابقاً نه روز بلکه هفته فرهنگ ارامنه داشتیم و هر روز مختص اجرای یک برنامه بود. یک روز تئاتر، یک روز دکلمه، یک روز سرود و... اما به خاطر همین کم شدن تعداد ارامنه بهخصوص جوانان، حالا هفته فرهنگی تبدیل به یک روز شده، در آن روز هم فقط تعدادی از بچهها به کلیسا میآیند، سرود میخوانند و اسقف برای آنها چند کلمه سخنرانی میکند.»
از راهکار ارامنه برای حفظ فرهنگشان چنین میگوید: «ارامنه ۴۰۰ سال و اندی است که در ایران زندگی میکنند اما سعی کردهاند فرهنگشان را حفظ کنند و این جز از طریق حفظ زبان ممکن نبود. تمام تئاترهایی که ما اجرا میکنیم، به زبان ارمنی است و بچهها در خانه با زبان مادری خود بزرگ میشوند و بعد در مدرسه زبان فارسی را یاد میگیرند. در سرفصل دروس مدرسه ارامنه هم چهار واحد زبان ارمنی وجود دارد که نمره آن تأثیری در قبولی یا مردودی دانشآموز ندارد و شامل املا و انشا و دستور زبان میشود. این را هم بگویم که طبق برخی گفتهها ۳۰۰۰ کلمه مشترک بین زبان ارمنی و فارسی وجود دارد که در حال حاضر ۱۲۰۰ کلمه آن فعال است. یعنی اگر شما به ارمنستان بروید و بگویید خیار، آنها متوجه میشوند شما چه میخواهید اما اگر واژه ارمنی آن را به کار ببرید چهبسا متوجه نشوند! »
از او میخواهم درباره وضعیت تئاتر جلفا در سال ۱۳۹۸ شمسی بگوید: «در حال حاضر یک باشگاه فرهنگی ورزشی به اسم آرارات فعال است که یکی از بخشهای فرهنگی آن تئاتر است. متأسفانه گروه تئاتر بزرگسال فعال نیست، گروه تئاتر کودک و نوجوان هم نبود تا اینکه چند ماه پیش من به همراه دوستم داوطلبانه به مسئول باشگاه پیشنهاد دادیم که گروه تئاتر کودک و نوجوان را به ما بسپارند و خوشبختانه موافقت شد. البته من فقط یک دوره کوتاه بازیگری و کارگردانی رفتهام و به خانواده بچهها گفتهام که از من آلن دلون تحویل نخواهند! مهم این است که آنها از روی یک نمایشنامه به زبان ارمنی چند بار بخوانند.»
درباره ذائقه مخاطبان تئاتر همچنین میگوید: «سابقاً یک تئاتر چهار یا پنج شب اجرا میشد اما الان که تعداد کم شده نهایتاً دو شب اجرا داریم. سالن باشگاه آرارات ۴۵۰ نفر ظرفیت دارد. اگر تئاتر طنز باشد سالن پر میشود اما برای تئاتر فولکلور در سالن صندلی خالی داریم.»
تحسینشان میکنم که پوستر تئاتری که سال ۱۸۸۷ اجراشده را حفظ کردهاند و از در آوانسیان میپرسم فرهنگ نگهداری اسناد را چطور به فرزندانتان آموزش میدهید؟ پاسخ میدهد: «اکثر این پوسترها در چاپخانه کلیسا چاپ میشد و یک نسخه از آن را برای آرشیو نگه میداشتند. خیلی از این برگهها جمع شده بود اما الآن متأسفانه دیگر به آن شکل نگهداری نمیشود. جوانها هم دیگر به آرشیو و کتاب و کتابخوانی و این چیزها اهمیت نمیدهند. سر آنها فقط توی گوشی است! باشگاه میرویم، چهارتا جوان کنار هم مینشینند اما باهم حرف نمیزنند هرکدام یک گوشی دستشان گرفتهاند و به آن مشغولاند.» میگویم: چقدر به ما شبیهاند!
انتهای پیام
نظرات