به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند نوشت: «درست در روزهایی که شعرهای بهاره رهنما و لیلا اوتادی با هشتگهای غیر جدی در فضای مجازی دستبهدست میشد، گفته شد که شیلا خداداد هم با کتابی که ترجمه کرده، به دنیای ادبیات وارد شده است. یک همزمانی نگرانکننده. از این رو که میتوانست نام این مترجم را نیز در کنار بقیه سلبریتیهای عشق شهرتی که سرکی هم در وادی ادبیات کشیدهاند، قرار دهد. اما...
کتاب شیلا
شیلا خداداد درباره کتاب «بعضی رازها را نباید نگه داشت» که با ترجمه او روانه بازار کتاب شد، میگوید: «این کتاب نوشته یک خانم روانشناس است به نام جینین ساندرز. کتابی درباره کودکآزاری که بزرگترها باید برای کودکان بخوانند و آنها را با این مقوله آشنا کنند.»
شیلا خداداد درباره دغدغهای که او را واداشته تا دست به ترجمه این کتاب بزند، ساعاتی پیش از این که در مراسم رونمایی کتاب این جملات را تکرار کند، به «شهروند» میگوید: «من یک مادر هستم و بنابراین خیلی دلم میخواست به موضوع کودکآزاری وارد شوم تا همان طور که به فرزندان خودم این مهارتها را یاد میدهم، برای خانوادههای دیگر هم این اتفاق بیفتد و بچههای بقیه هم بدانند که نباید به کسی اجازه دهند از یک حد مشخصی به آنها نزدیکتر شود. متاسفانه کودکآزاری رو به رشد است و در این کتاب آموزش داده میشود که والدین از صحبت درباره این مقوله با کودکان خودداری نکنند.»
شیلا خداداد پیش از این کتاب، در حوزه کتاب کودک آثار دیگری را نیز ترجمه کرده است؛ آثاری چون «من و مهارتهای زندگی» و «من و مهارتهای فردا». خودش میگوید: «پیش از این، سه مجموعه دیگر را هم در حوزه کتاب کودک ترجمه کردهام که درباره مقابله با ترس، مقابله با خجالت و مسائلی از این دست برای کودکان زیر ۶سال بود.»
وقتی پای کتابهای ترجمه وسط میآید، نخستین پرسشی که پیش میآید، این است که آیا این کتاب روند مرسوم گرفتن رایت ترجمه را طی کرده یا نه که شیلا خداداد اطمینان میدهد که این اتفاق افتاده است: «حق ترجمه و حق انتشار «بعضی رازها را نباید نگه داشت» بهصورت قانونی از نویسنده اخذ شده و البته با صحبتی که با خود نویسنده داشتم، قرار شده ایشان سایر کتابهای خودش را هم برای ترجمه بفرستد.»
ویار ادبی!
مخاطبانی که این روزها عادت کرده بودند به بهانه «آنگاه که او میآمد/ با شعرها و با معجزههایش/ ایمانم را حفظ میچسبیدم» بهاره رهنما و «من تو بودهام/ تو تو بودهای/ ما تو بودهایم» لیلا اوتادی کاربران فضای مجازی را میهمان انواع و اقسام طعنهها و کنایهها درباره سلبریتیهای همهکاره کنند، وقتی خبر آمد که شیلا خداداد هم قرار است کتابش را رونمایی کند، او را نیز با همان چوب راندند و در راسته سلبریتیهایی قرار دادند که ویار ادبی گرفتهاند و هوس ادیبشدن به سرشان زده است. اما آنهایی که به مراسم رونمایی کتاب شیلا خداداد رفته بودند و پای صحبتهای او نشستند، تقریبا همگی در این موضوع همعقیدهاند که این بازیگر در قیاس با دیگر سلبریتیهای ورود کرده به وادی ادبیات نگاه جدیتری به این مقوله دارد؛ یکجور دغدغه محترم که این را هم در نوع انتخاب کتاب توسط او میتوان دید و هم در پیگیری راهی که مربوط به امروز و دیروز نیست و شیلا خداداد را چند سالی میشود به این مسیر کشانده است. مثل اغلب سلبریتیهایی که بهجای انتشار اشعارشان روی به ترجمه آوردهاند.
خود شیلا خداداد با اشاره به اینکه «ادعایی در زمینه ترجمه ندارم، چون درس مترجمی نخواندهام» این موضوع را که او از شهرت خودش برای فعالیت در زمینه کتاب استفاده کرده است، رد نمیکند: «طبیعی است که از شهرت خودم برای این کار استفاده کنم و البته ایرادی هم در این کار نمیبینم. میبینیم که بعضی از همکاران کالاهای گوناگونی را تبلیغ میکنند و کسی هم اعتراضی به این کارشان ندارد. حالا اما من یا نیکی کریمی یا ترانه علیدوستی اگر بیاییم و از اسم خودمان برای فرهنگسازی کتاب خواندن و کمک به خانوادهها بهره ببریم و کمک کنیم خانوادهها برای بچههاشان یا خودشان کتاب بخوانند، باید به این کار اعتراض شود؟ نه، این فرهنگسازی است و من ابایی ندارم اگر شهرت من پشتوانه این موضوع باشد.»
شیلا خداداد درباره اتهام بیسوادی به سلبریتیها هم پاسخ دارد: «ادعایی در زمینه ترجمه ندارم اما تا حدی به زبان انگلیسی تسلط دارم و وقتی دیدم که زمان خواندن کتابهای انگلیسی برای کودکم بهراحتی برایش ترجمه میکنم، فکر کردم که چرا کتابهای کودکان را ترجمه نکنم؟ به هر حال ترجمه کتاب یعنی سواد انگلیسی، دایره لغات بالا و ذوق ادبی و بنابراین رفتم سراغ تحقیق و مطالعه درباره کتاب و روانشناسی کودک.»
چرا کتابهای فستفودی؟!
شهرام جهانگیری، مدیر نشر چترنگ: «ما نمیتوانیم درباره این مسأله حکم کلی بدهیم که ناشران کتابهای بازیگران را چاپ کنند یا نکنند اما این که جامعه از این آثار استقبال میکند، بحث دیگری است. در حقیقت وقتی یک بازیگر یا چهره هنری رمانی مینویسد یا کتاب شعری منتشر میکند، بسیار در جامعه مورد استقبال قرار میگیرد و صفهای طولانی برای خرید کتابش تشکیل میشود. در واقع وقتی مخاطب هست خیلی از ناشران هم بهدنبال انتشار این کتابها میروند. به نظرم اگر نویسندگان و چهرههایی داشتیم که این خلأ را پر میکردند، دیگر شاهد چاپ چنین آثاری نبودیم. اما کمکاری نویسندگان چهره و توانا، شرایط دشوار ارشاد برای برخی از نویسندگان باسابقه و قدیمی، مخاطبانی که حال و حوصله متون عمیق و جدی را ندارند و مواردی از این دست باعث میشود که ناشر سراغ چاپ کتابهای فستفودی برود.»
سلبریتیهای ادبیاتی!
شیلا خداداد، ترانه علیدوستی، نیکی کریمی، بهاره رهنما و لیلا اوتادی (که تا اینجای گزارش نامشان آمده) تنها بازیگرانی نیستند که به حوزه ادبیات وارد شدهاند. البته سه نام اول ازجمله معتبرهای این حوزه هستند و کارنامهشان مبین نگاه جدی آنها در حوزه ترجمه است. در واقع تنها کسی که میتوان از میان بازیگران به مترجمانی چون ترانه، نیکی و شیلا افزود، رامین ناصرنصیر است که چند ترجمه خوب از آثاری قابل تامل از او منتشر شده، اما حواشی رخداده در زمان انتشار و اتهام سرقت ادبی باعث شده تا کمی با احتیاط به کارنامهاش در این زمینه نگاه شود. در زمینه داستان میتوان گفت موفقترین و تثبیتشدهترین بازیگر در این حیطه مرجان شیرمحمدی است که با نخستین مجموعه داستانش «بعد از آن شب» نگاهها را متوجه خود کرد و بعد از آن هم چهار کتاب دیگر ازجمله «پرویز، شهدخت...»، «خانه لهستانیها» و «یک جای امن» از او منتشر شده است. در زمینه شعر و ترانه هم این عنوان متعلق است به اندیشه فولادوند که سالهای سال است به شکل جدی شعر و ترانه میگوید و انتشار کارهایش هم همواره قرین با موفقیت بوده است. صابر ابر، مژده لواسانی، بهنوش بختیاری، الهام پاوهنژاد، افسانه بایگان و امیر آقایی دیگر چهرههایی هستند که در زمینه شعر یا داستان طبعآزمایی کردهاند. جالب این که گروه «ماکانبند» هم در کنسرت خود در اواخر اردیبهشت امسال اعلام کردند قرار است بهزودی کتابی را به قلم خود منتشر کنند! کتابهایی که اگرچه مخاطبان بهخصوص در روزهای برگزاری نمایشگاه کتاب، با استقبالشان این عرصه را به حوزهای سودآور بدل کردهاند اما از آنجاییکه اغلب از بار ادبی و هنری بهرهمند نیستند، منتقدان ادبی آنها را لایق نقدشدن نمیبینند؛ چنانکه صابر قدیمی یکی از شاعران مطرح کشور دربارهشان میگوید: «اکثر کتابهای شعر سلبریتیها شوخیهای ادبی هستند که تنها سلیقه و ذائقه مردم را کاهش میدهند.»
بازیگران قلمبهدست
یاسر نوروزی - شاید اواخر دهه هشتاد بود که حضور سلبریتیها در عرصه ادبیات و کتاب پررنگ شد. آن زمان هنوز فضای مجازی به این شکل گسترش پیدا نکرده بود و «نوشتن»، «نویسندگی» و «تألیف» همچنان با اندیشهورزی و تفکر همراهی داشت. بگذریم از اینکه در چند سال اخیر این مرزها هم برداشته شده و «نوشتن» بهقدری قابل دسترس شده که دیگر در سیطره گروه یا جریان خاصی نیست. با این حال اما هنوز تفاخر به انتشار کتاب بین چهرههای مدیومهای دیگر هنری وجود دارد؛ بهخصوص چهرههای عرصه بازیگری که اغلب آنها همیشه از سوی جریانهای تفکر در ایران به بیمایگی، ناآگاهی، بیدانشی و حضور بهاصطلاح پاپکورنی در هنر متهم بودند. برای همین هم کمکم از همان دهه بود که بازیگران بیشتری اقدام به چاپ کتاب کردند. البته طبیعتا تمام بازیگران یا چهرههای عرصههای دیگر هنری را نمیشود به یک چوب راند؛ چون در بین آنها آثار قابل تأملی هم منتشر شد. در نگاهی کوتاه به این آثار باید گفت که مرجان شیرمحمدی (بازیگر و طراح صحنه) پیش از اینها در حوزه ادبیات فعالیت داشت و برای مجموعه «بعد از آن شب» در سال ٨٠، برگزیده جایزه هوشنگ گلشیری شد. چند سال بعد بازیگران بیشتری با سودای ورود به این عرصه دست به قلم شدند و مجموعه داستان و رمان و اشعار زیادی را زیر چاپ بردند. اگر بخواهیم نگاهی کوتاه به این آثار داشته باشیم در حوزه تألیف، مجموعه داستان بهاره رهنما (چهار چهارشنبه و یک کلاهگیس) و فلامک جنیدی (جایی به نام تاماسکو) جزو آثار قابل قبول در این حوزه بودند. جنیدی البته به شکلی جدیتر در این حوزه فعالیت خود را ادامه داد و بعدها رمان «چرک» را هم منتشر کرد. رضا کیانیان هم که پیشتر تألیفات جدیتری در حوزه بازیگری داشت، در کتاب «این مردم نازنین» به داستانکهایی کوتاه درباره خاطراتش با مردم پرداخت که ارزش داستانی چندانی نداشت. البته این تمام ماجرا نبود. آثار کمارزشی هم در این حوزه منتشر شدند که ازجمله آنها میتوان به کتاب بهنوش بختیاری (کلاغهای قیطریه) اشاره کرد. در حوزه شعر اما غیر از کتابهای شعر اندیشه فولادوند، شاید مابقی اشعار را نتوان جزو آثار قابل بررسی دانست؛ کتابهایی مثل دفتر شعر لیلا اوتادی، افسانه بایگان، بهاره رهنما و.... دفتر شعر هیلدا تهرانی (خوابهای ندیده) هم که بهواسطه شهرت خواهرش هدیه تهرانی چاپ شده بود، چندان دیده نشد اما دست کم ایدههایی برای عرضه داشت. در حوزه ترجمه اما به نظر ماجرا جدیتر بود. دست کم چهره مربوطه باید به یک زبان آشنایی داشته باشد تا دست به ترجمه ببرد. مهمترین ترجمهها در این حوزه متعلق بودند به ترجمههای نیکی کریمی و ترانه علیدوستی. هر چند که ترجمههای رامین ناصر نصیر هم از اشعار جهان با حاشیههایی همراه شد و در نهایت نمیتوان حکم قطعی داد که واقعا ترجمهها کپیکاری بود یا کار خود مترجم. کتابهایی هم خارج از این حوزهها بهعنوان نوشتههای اینستاگرامی و اینترنتی منتشر شدند که ارزش چندانی ندارند؛ ازجمله کتاب صابر ابر با عنوان «هر رازی که فاش میکنی یک ماهی قرمز میمیرد.»
انتهای پیام
نظرات