به گزارش ایسنا، احسان محمدی در عصر ایران نوشت: «در سریال بازی تاج و تخت، ییگریت، دختری که به سرزمین آزاد تعلق دارد وقتی با جان اسنو آشنا میشود، چند بار به او میگوید: «تو هیچی نمیدونی جان اسنو»! حتی در لحظه مرگ و میان چشمهای خیس قهرمان سریال این جمله را تکرار میکند. بعدها میبینیم که حق با او بود و جان اسنو هیچ چیز نمیدانست. حتی این که فرزند کیست!
چند روزی است که فیلم دلخراش سنگسار یک خرس در فضای مجازی دستبهدست میشود. دلخراش است و تن آدم از این همه خشونت تلنبار شده میلرزد. این که چطور میشود یک توله خرس دو ساله بیپناه را این طور سنگباران کرد. اما اگر فکر میکنید همه ماجرا در این فیلم خلاصه میشود، با همان لحن ییگریت باید گفت: «تو هیچی نمیدونی جان اسنو!»
این نخستین بار نیست که شاهد چنین قساوتی نسبت به حیوانات وحشی هستیم. چند سال پیش هم ویدئویی منتشر شد که مردی چوپان، کفتاری را با میخ طویله بسته بود و با چوبی بلند بر سر و کول او میزد، کفتار بیچاره میچرخید و نعره میکشید و مرد چوپان با خشمی بیشتر او را میزد و نفرینش میکرد و با بغض و فریاد میگفت: گوسفندهای من را خوردی؟
در ماجرای حمله به خرس در حوالی روستای «دراسله سوادکوه» هم رگههایی از یک انتقام وجود دارد. این اقدام نه بهوسیله شکارچیان و گذرندگان از یک جاده محلی برای تفریح و سرگرمی که توسط چند نفر از بومیان صورت گرفته است؛ بومیانی که در این مناطق شغلشان عموماً باغداری، دامداری و پرورش ماهی است و بارها توسط حیواناتوحشی مانند خرس، پلنگ و گراز دسترنجشان به تاراج رفته است.
سهیل اولادزاد، فعال محیط زیست اهل مازندران که بعد از اطلاع از ماجرای برای نجات خرس زخمی به منطقه رفته است، میگوید: «سرزنش محلیها آسان است اما باید توجه کرد که آنها هرگز به درستی در این مورد آموزش ندیدهاند. آنها به دلیل همجواری با طبیعت با این گونهها روبرو میشوند و موضوعاتی مثل انقراض، ارزش زیستی گونه و لزوم حفظ تنوع زیستی برایشان در اولویت نیست و آنها را مانند آفت میبینند. در واقع خیلی از آنها برای بقا و زندگی دارند تلاش میکنند و این جانداران نوعی رقیب برایشان به حساب میآیند.»
او میافزاید: «قبلاً مواردی در همین مناطق داشتیم که همین مردم، خرس گرفتار در تله سیمی را نجات دادند یا یک بار با باغداری که خرس ۳۰ درخت گردوی پر از بارش را شکسته بود گفتوگو میکردم معتقد بود که از حیوان انتظاری بیشتر از این نمیرود اما لازم است نهادی از ما حمایت کند و خسارتی که دیدهایم جبران شود. حتی امسال نمونهای در همین منطقه دراسله داشتیم که دامداری شکایت کرد پلنگ، گاو او را کشته است. تشکیل پرونده هم شد اما به دلیل فقدان بودجه و بیمه مناسب این خسارتها پرداخت نمیشود یا اندازه کافی نیست به همین دلیل شاهد بودهایم که برخی از جوامع محلی برای محافظت از داشتههایشان در مناطق مختلفی از کشور مشابه همین کار را انجام دادهاند، یعنی دست به انتقامگیری از حیات وحش زده یا از خطر احتمالی جلوگیری کردهاند.»
فقدان آموزش مناسب و البته بودجه و اعتبارات برای بازپرداخت خسارت بومیان دو موضوعی است که در سالهای اخیر بارها از سوی علاقمندان محیط زیست در مورد آن هشدار داده شده است اما انگار باید بپذیریم که محیط زیست اولویت هیچکس نیست. چندی قبل عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست گفت: «بودجه سازمان محیط زیست ۲.۵ برابر بودجه مجمع تشخیص مصلحت نظام و چهار برابر شورای نگهبان ۱۲ نفره است.»
شاید همین چند کلمه به خوبی نشان دهد توان این سازمان برای مقابله با مشکلات گوناگونی از قبیل خشکسالی، گرد و غبار، به مخاطره افتاده زیستگاهها، تخریب تالابها، شکار گونههای ارزشمند، آموزش و فرهنگسازی و … تا چه اندازه اندک است و علاوه بر آن باید حقوق و مزایای قریب به ده هزار نفر پرسنل خود را از همین بودجه بپردازد!
در ماجرای سنگسار خرس سوادکوه، شاهدان عینی میگویند که یکی از محلیها برای نجات خرس زخمی وساطت کرد، خرس را به تیر برق بست و با مأموران محیط زیست تماس گرفت اما به دلیل جاده کوهستانی و دشواری مسیر انتقال خرس چند ساعت طول کشید و نکته آزاردهنده دیگر این است که گفته میشود در این استان تنها یک دامپزشک متخصص در حوزه جانوران وحشی وجود دارد!
مازندران یکی از غنیترین استانها از لحاظ دارا بودن گونههای جانوری است و به دلیل حضور جوامع روستایی در دل طبیعت، مسیر پرتردد جادهای، از بین رفتن زیستگاهها و … همواره احتمال پیش آمدن چنین حوادثی وجود دارد ولی دستگاههای لازم مانند سیتیاسکن ویژه یا اتاق عمل اختصاصی گونههای جانوری هم در این استان وجود ندارد.
در کنار چنین مواردی باید کمبود آموزشهایی مانند شیوههای زندهگیری پیشرفته و انتقال جانوران وحشی هم آموزش داده شود تا بار دیگر شاهد فاجعهای مانند انتقال منجر به کشتار گورخرهای سمنان نباشیم. تجهیز محیطبانان به اسلحههای بیهوشی، اختصاص بودجه و اعتبار برای امکان انتقالهوایی، گشتزنی با تجهیزات پیشرفته و … از دیگر مسائلی است که سازمان محیطزیست با آن دست به گریبان است.
گرچه این ماجرا به شدت دلخراش است و به هیچ شکل نمیتوان از آن چه بر سر خرس نگونبخت رفت دفاع کرد اما فارغ از همدردی، برای تحلیل یک ماجرا باید آن را از زوایای مختلف واکاوی کرد. حتی لازم است خود را جای روستایی قرار داد که در این روزهای دشوار اقتصادی، محصول عرقریختن یکساله و چندساله خود و خانوادهاش توسط جانداری نابود میشود و احساس میکند اگر خودش آستین بالا نزند فریادرسی ندارد...
اگر مسئولان و مدیران واقعاً از اتفاق قلبشان فشرده شد، لازم است گامی فراتر از محکوم کردن متهمان بردارند و راه بازتکرار این اتفاقات را ببندند.»
انتهای پیام
نظرات