دکتر محمد مهدی رحمتی، عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان، در گفتوگو با ایسنا، در خصوص اتفاقات اخیر و تنشها و درگیریهای ایجاد شده در لیگ برتر فوتبال اظهار کرد: باید به این مساله اشاره کرد که رخدادها و کنشهای میدان ورزش جدا از رخدادهای سایر جامعه نیست و رویدادهای میدانها مختلفی همچون سیاست، فرهنگ، اقتصاد، دین، آموزش و پرورش و… در آن دخیل هستند.
وی گفت: اگر بخواهیم به صورت ساختاری مولفههایی را که بر فرهنگ تماشاگران تأثیر میگذارند مورد مطالعه قرار دهیم، میتوان به دو دسته عوامل بیرونی؛ یعنی فضای فرهنگ حاکم بر میدان ورزش؛ و عوامل درونی که متشکل از وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال، هیأتهای فوتبال استانها و شهرستانها، مدیران باشگاهها، بازیکنان، تماشاگران و کلیه کارگزاران ورزش است.
این جامعه شناس ورزشی افزود: اگر به سطح مدیریتهای باشگاهها به ویژه تیمهای پرمخاطب و مطرح نگاه کنیم، عمدتاً افرادی را میبینیم که فاقد تخصص لازم برای انجام مدیریت ورزشی هستند و با استفاده از برخی امتیازات و رانتهای سیاسی در رأس تیمهای مطرح کشور قرار گرفتهاند. نوع مدیریت چنین افرادی، به رغم زحمات زیادی که برای موفقیت تیمهای خود متحمل میشوند، بیشتر هزینهزا است، زیرا دارای نگاه تخصصی به امر فرهنگ در مدیریت باشگاه نیستند. در بیشتر موارد، جامعه تنها به هزینههای اقتصادی ناشی از این مدیریتها توجه میکند و بعضاً واکنش نشان میدهد، در حالی که هزینههای فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی سوءمدیریت در ورزش، به رغم آشکار نبودن، کمتر از هزینههای اقتصادی نیست و چه بسا دارای پیامدهای زیانبارتری است که جبران آنها به آسانی جبران زیانهای اقتصادی نیست.
وی خاطرنشان کرد: گاهی دیده میشود مدیران باشگاهها، مربیان و بازیکنان با گفتن برخی الفاظ نسنجیده سبب ترویج پرخاشگری و خشونت در فضای ورزشی میشوند و تأثیر نامطلوبی بر هواداران میگذارند. این وجه از اثرگذاری عوامل ورزش بر فرهنگ هواداران و طرفداران چندان مورد توجه نهادهای نظارتی و فرهنگی ورزش نیست، و حتی دستگاه حقوقی و انضباطی ورزش نیز برخورد کافی در جهت رویارویی با این رفتار و کنشها را ندارد. برای مثال، برخی از اصحاب ورزش، به ویژه در ورزش فوتبال، گرفتار توهم توطئه هستند و بدون ارائهی شواهد مشخص و آشکار، پیوسته سخن از دخالت عوامل موهوم در تعیین نتایج ورزشی میکنند. فارغ از جنبهی حقوقی این ادعاها، تأثیری که این تفکر بر ذهن مخاطبان نوجوان و جوان طرفدار میگذارد، بسیار ویرانگر است و او را آماده انجام انواع رفتارها و کنشهای پرخاشجویانه و خشن میکند.
این جامعه شناس ورزشی اظهار کرد: از طرف دیگر، وقتی بازیکنان فوتبال از نظر اقتصادی یک شبه ره صد ساله را طی میکنند، اما از نظر فرهنگی تحول و پیشرفت چشمگیری در امتداد این تحرک اقتصادی رخ نمیدهد، چطور میتوان انتظار داشت که تأثیر فرهنگی و اجتماعی مثبتی بر مخاطبان و طرفداران اجتماعی خود بگذارند. به عبارتی، ورزش کشور ما به صورت متوازن و در جنبههای مختلف توسعه و گسترش نیافته است و وجه اقتصادی آن فربهتر از سایر جنبهها رشد کرده است.
رحمتی ادامه داد: بسیاری از تماشاگران و هوادارانی که در استادیومها حضور پیدا میکنند از نظر سرمایهی فرهنگی در سطح پایین قرار دارند. همان نگاه غیرتخصصی به امر فرهنگ سبب شده تا مدیران باشگاهها عمدتاً از همین طرفداران انتظار کار فرهنگی دارند و بخش عمده فعالیتهای فرهنگی تیمها و باشگاههای فوتبال را در اختیار سردستههای طرفداران قرار میدهند؛ کسانی که خود به نوعی آسیب پذیراند و نیاز به ارتقای سرمایهی فرهنگی دارند. البته، به نظر بنده تماشاگران و هواداران جز آخرین حلقههای معیوب زنجیره فرهنگی ورزش فوتبال هستند و اگر در ایجاد تنش، درگیری و جنجالهای فوتبال مقصر قلمداد میشوند، به این دلیل است که صدای آنها در بیشتر مواقع شنیده نمیشود، و مدیران و مسئولان با فرافکنی مشکلات به این گروه، در واقع کاستیهای مدیریتی خود را پنهان میکنند. در واقع، هوادار خود قربانی خشونتهاست و نباید عامل بروز این گونه رفتارها در نظر گرفته شود. هوادار با حضور در ورزشگاه به دنبال تخلیه هیجانات درونی خودش است، زمانی که با او به شکل مناسب برخورد نمیشود، گاه از دسترسی به کمترین امکانات خدماتی و رفاهی در ورزشگاه محروم است و این نتیجهای جز رفتارهای نامناسب به دنبال نخواهد داشت.
وی گفت: مدام صحبت از فرهنگ سازی میشود، در حالی که ما فرهنگ داریم – یا دست کم ادعای فرهنگ داشتن داریم – اما الگوسازی فرهنگی نداریم. حتی رسانهها که در این زمینه نقش سازندهای دارند کمتر وارد مقولههای الگوسازی فرهنگی میشوند. رسانهها در برخی موارد از ادبیاتی استفاده میکنند که هیجانزاست و به ترویج فضای خشونتآمیز و پرخاشگرانه در حیطهی ورزش دامن میزند.
رحمتی تاکید کرد: نگاه اقتصادی مدیران باشگاهها به فوتبال و تلاش برای کسب نتیجه تحت هر شرایطی، به رواج مقولهی نتیجه گرایی منجر شده است و سبب شده تا طرفداران همانند بنگاههای اقتصادی رفتار کنند و پس از هر باخت و نتیجه نگرفتن تیم محبوب شأن، با رفتاری نامناسب شعارهایی علیه مدیران، مربیان، و بازیکنان به زبان بیاورند که در شأن فرهنگ هواداران فوتبال نیست.
وی در پایان گفت: نتیجهگرایی و کسب پیروزی به هر قیمت، که به نوعی بازتولید ارزشهای مادی فرهنگ سرمایهدارانه است، از جمله عواملی است که سبب شده تا اخلاق عمومی و ورزشی متزلزل شود. آنچه که امروز ورزش کشور، به ویژه در بحث رفتار هواداران و نیز سایر کارگزاران ورزش از آن رنج میبرد، خلاء الگوسازی فرهنگی بر مبنای واقعیتهای فرهنگی و اجتماعی است. این مهم نیز جز از طریق نگاه تخصصی و کارشناسانه و نه نگاه شعر و شعاری، تحقق نمییابد. سه نهاد دین، آموزش و پرورش و رسانه از توانمندی بسیار بالایی برای الگوسازی فرهنگی در سطح جامعه برخوردار هستند، اما ملاحظه میکنیم که هر یک از این سه نهاد، به دلایلی تا کنون نتوانستهاند این توانمندی را در میدان ورزش به فعل در آورند.
انتهای پیام
نظرات