به گزارش ایسنا، متن این یادداشت به شرح زیر است:
«بسمه تعالی»
به مردم خوب این سرزمین مقدس
آخرین واژه را نوشت. عینکش را برداشت و دو انگشت را بر چشمهایش نهاد تا آرامشان کند. قلمش را گوشه کاغذ گذاشت، پیراهن سبز ارتشیش را همان که پس از خدمت سربازی بی هیچ نشان و علامتی در دفتر کارش می پوشید و به گفته خودش لباس رزمش بود در آورد. کتش را پوشید، کتی که بر یقه چپش، درست روی قلبش، همیشه نماد عدالت، نشان کانون وکلا می درخشید و انگار پاره ای از وجودش بود. کیفش را برداشت، کلاه بر سر نهاد، چراغ اتاقش را خاموش کرد، خسته اما چون همیشه خندان خداحافظی کرد و رفت و ما نمیدانستیم که این رفتن همیشگی است و ما نمیدانستیم این آخرین وداع است. رفت و ما ماندیم و بهت و اندوه و افسوس ناگفتهها و ناکردهها.
در آن هنگام که گذر از آنی به آن دگر برایمان ناممکن مینمود، در آن هنگام که کمر خم کردیم در رویارویی با دردی که کابوس همه عمرمان بود، در آن هنگام که دیگر نه امیدی بود برای ماندن و نه رمقی برای ادامه دادن، دستان مهربانتان، آغوش گرمتان و شانههای استوارتان پناهمان شد. دوش به دوشمان ایستادید و با هم، ناباورانه او را به خاک پاک و مهربان ایرانمان، سرزمینمان که عاشقش بود و به آن می نازید سپردیم. ما در سایه مهرتان آرام شدیم. چنان قدردانتان هستیم که احساسمان نه در واژهها می گنجد و نه در سخن. در برابر عظمت اندوهتان و مهربانیتان سر تعظیم فرود می آوریم و فروتنانه قدردانتان هستیم.
بهمن کشاورز زنده است، در یاد مردم مهربان، قهرمان و قدرشناسی که عاشقانه دوستشان داشت و در خدمتشان بود و در آینده نیز هرگاه دوستداران و شاگردانش قلم به دست گرفته و واژهای در دادخواهی و احقاق حق آنان بنگارند، چینی به پیشانی میاندازد، چشمهایش را تنگ میکند، با دقت میخواند، لبخندی از سرخشنودی به لب می آورد و میگوید «والله اعلم».
روحش در آرامش، یادش ماندگار و راهش بر رهرو باد
کاملیا افراخته، بهارک و کریم کشاورز
انتهای پیام
نظرات