به گزارش ایسنا، شیراز در گذرگاه تاریخ جایگاه ویژهای در کشور داشته؛ این شهر با برخورداری از آثار و بناهای تاریخی و سرسبزی کم نظیر، زبانزد همگان بوده و شهر "گل و بلبل"، استعارهای بوده که به این شهر داده شده است.
با رشد شهرنشینی، تهدیدهای زیست محیطی بسیاری برای سکونتگاهی که نزدیک به 50 درصد از جمعیت پنج میلیون نفری استان فارس را در خود جا داده، در راه است.
در همین راستا با داریوش مختاری، کارشناس حوزه مدیریت آب، کشاورزی و منابع طبیعی، که همواره منتقد سیاستها و برنامههای توسعهای استان فارس بوده است به گفت و گو نشستیم.
گفتوگوی تحلیلی ایسنا با این کارشناس مدیریت آب، کشاورزی و منابع طبیعی، پیرامون مخاطرات توسعه نامتوازن شهری در شیراز با تاکید بر بزرگترین تهدید فزاینده مدیریت این شهر، یعنی نابودی پهنههای باغی انجام و در سه بخش تنظیم شده است؛ در زیر بخش اول این گفت و گو منتشر میشود.
توضیح اینکه مختاری تدوین دانشنامه تحلیلی "مدیریت مشارکتی منابع آب کشاورزی" را در دست دارد که هم اکنون یک جلد آن چاپ شده است. همچنین نگارش دانشنامه تحلیلی "مدیریت مشارکتی فضای سبز و آب شهری" و مدیریت مشارکتی "آبخیز" نیز از دیگر فعالیتهای علمی و تحقیقاتی او به شمار میرود که مراحل تهیه و تدوین را طی میکند.
مشاور عالی دبیر کارگروه زیربنایی و عمرانی مجمع مشورتی توسعه فارس و کارشناس امور آب در گفت و گو با ایسنا، به پرسشهای مطرح در خصوص وضعیت باغهای شیراز و آینده زیستمحیطی این کلانشهر پاسخ گفت.
تخریب باغهای شیراز تا چه اندازه جدی است؟
منابع اصلی برای اثبات تغییر کاربری باغها، تصویرهای محیطی و تصویرهای ماهوارهای مربوط به دو مقطع زمانی از یک پهنه باغی مشخص است.
در این میان، جابجاییهای عمدی و غیرقانونی گروههای 2، 3 و 4 با گروه 5، پهنه باقیمانده از باغها را با تغییر شدید کاربری همراه و همچنین پیمایش زمینی و مشاهده میدانی کمک زیادی به کارشناسان و تحلیلگران برای ارایه سند شفاف و روشن از تغییر فزاینده کاربریها کرده است.
بر این اساس سالانه دست کم 50 تا 60 هکتار تغییر کاربری باغهای خصوصی در پهنههای باغی شهر پدید آمده است.
باید همین ابتدا اشاره داشت که چنانچه کِشش تقاضای بازار انواع ساخت و ساز (مسکونی، تجاری، خدماتی و..) بیش از وضعیت موجود باشد، سرعت تغییر کاربریهای به شدت افزایش پیدا خواهد کرد.
با این حال به خوبی دیده میشود که پهنه موسوم به ده کُرّه، مهدیآباد، دنا و تلخهدژ در چند سال اخیر به شدت مورد تعرض قرار گرفت و عملا عمده باغهای این محدوده در چند سال اخیر مَحو شدهاند.
یا اینکه محور چهارراه زرگری تا قصرالدشت و در ادامه آن، محور قصرالدشت تا پل معالی آباد در دستور کار تخریبهای شدید قرار گرفتند.
نزدیک به 2 دهه، این عرصه ها از هر گونه تخریب در امان مانده بودند ولی به محض رشد تقاضای ساخت و سازها و بازشدن تقاضای ساخت مجتمعهای تجاری و مسکونی در این محدودهها، تخریب شدید دامن این باغها را گرفت.
همچنان که باغ فرزانه در میدان نمازی، ابتدا حصارکشی شده و سپس به تدریج در دستور ساخت قرار گرفته، میتوان دهها و بلکه صدها لکه ساخت و ساز پیدا کرد که کاملا زیرکانه، هوشمندانه، آرام و با طمانینه تغییر کاربری می دهند.
به این ترتیب مشاهده پهنه های باغی خشک و بایر که در دامنه جنوبی بیمارستان کوثر قرار گرفته است، تقریبا امیدها را برای نجات این پهنه های ارزشمند از فعالان و علاقمندان محیط زیست زدوده است.
نظریات اقتصاد منابع پیرامون حفاظت از پهنه های باغی در کلانشهر شیراز چه میگویند؟
در اقتصاد منابع، مفهومی به نام "ارزش ذاتی منابع" داریم. این مفهوم به طور ساده به ما می گوید که یک منبع طبیعی فراتر از ارزش اقتصادی اش، دارای یک ارزش ذاتی هست که در نبود آن منبع احساس می شود.
برای درک این مفهوم باید توجه کرد که نبود یک آبشار یا چشمه با آب روان، واجد ارزش و زیبایی می باشد که آن منبع را به طور دایم روبروی دیدگانمان قرار میدهد و از آن لذت میبریم.
آشکارا می توان گفت که باغهای شیراز دارای چنین ارزش ذاتی است، همچنان که امروزه شهروندان در اندوه و حسرت باغهای از دست رفته در چند دهه اخیر هستند .
ارزش ذاتی به طور معمول غیر قابل اندازه گیری است و به طور معمول یک مفهوم ذهنی قلمداد میشود؛ نمی توان اندوه و حسرت شهروندان را از نبود باغها اندازه گیری کرد. با این حال، می توان با تکیه بر ارزش زیست محیطی و اقتصادی این پهنه های باغی، برای این منابع ارزشگذاری فراوانی تعیین کرد.
برای نمونه می توان با تکیه بر میزان تولید اکسیژن هر هکتار، یک ارزش قابل اندازه گیری برای این پهنه های باغی تعیین کرد.
با توجه به اینکه باغهای شیراز دارای تولیدات باغی هستند، افزون بر ارزش زیست محیطی، ارزش اقتصادی نیز برای این پهنه های باغی قابل برآورد می باشد که در صورت رسیدگی کافی، در اقتصاد کشاورزی استان، چندان هم ناچیز نیست.
به این ترتیب باغهای شیراز دارای سه ارزش "ذاتی"، "زیست محیطی" و "اقتصادی" است. با این حال، ارزش زیست محیطی باغها، پایه فکری و زیربنای بحث حاضر است که بر اساس آن، حفظ باغها الزامی میشود .
احتمالا با تکیه بر مفهوم "ارزش زیست محیطی"، میتوان گفت باغهای قصرالدشت یک کالای عمومی قلمداد می شود؟
پرسش بسیار خوبی است و اتفاقا گره گشا. چنانچه بتوان پاسخی درخور و شایسته به این پرسش داد آنگاه گره کور مدیریت باغها و حفاظت از آن باز میشود.
کالای عمومی، کالایی است رقابت ناپذیر که همگان میتوانند از آن استفاده کنند (یعنی استثناناپذیر هست)، بدون اینکه استفاده کنندگان موظف باشند هزینه ای بابت آن بپردازند (مانند هوای پاک).
مفهوم کالای عمومی در برابر مفهوم کالای خصوصی قرار میگیرد که استثناپذیر هست و فقط آنانی که هزینه ای میپردازند میتوانند از کالای خصوصی استفاده کنند .
یک ویژگی کالای عمومی این است که افراد میتوانند زیانهایی را که در نتیجه استفاده بیرویه از آن پدید میآورند و در اصطلاح به آن هزینه جنبی گفته میشود، نپردازند و از پرداخت هزینه جبرانی آن زیانها چشم پوشی کنند .
انتظاری که از باغداران خصوصی شیراز هست این است که باغ آنها متعلق به کل شهروندان شیراز هست و لازم است نقش یک هزینه جبرانی برای کاستن از آلودگی هوای شیراز را داشته باشند .
ولی در واقعیت این باغها در مالکیت خصوصی باغداران هست و یک کالای عمومی نیست. اکنون چنانچه بنا باشد این باغها به عنوان هزینه جبرانی عمل کنند، وظیفه دستگاه شهرداری شیراز است که از محل عوارض دریافتی و پرداخت آن به باغداران، نقش این باغها در کاهش آلودگی هوای شهر را جبران کنند. چون شهرداری شیراز یک موسسه عمومی است که متولی هوای پاک شهر محسوب میشود .
بهتر نیست شهرداری شیراز به یکباره این باغها را خریداری کند تا ناچار نشود، همه ساله مبلغی بابت هزینه جبرانی به باغداران بپردازد؟
شهرداری یک دستگاه اجرایی متولی مدیریت شهری است نه یک باغدار؛ بنابراین مدیران شهری به دنبال توسعه امکانات و فضاهای فیزیکی مناسب برای آسایش شهروندان هستند و علاقه و توانایی در حفظ و نگهداری باغها با بافت و ماهیت سنتی آن ندارند.
به این نگاه، لازم است ناکارآمدی شدید دستگاه دیوانسالاری شهرداری و اِشکال اساسی در قانون تاسیس شهرداریها را اضافه کنیم.
به طوری که عملکرد دستگاه شهرداری نشان میدهد که هرگز نباید به این دستگاه اداری برای نگهداری حتی یک متر مربع از باغها اعتماد کرد .
در سایر شهرهای کهن دنیا (همانند شهر لندن) نیز که دارای باغهای تاریخی بودهاند به طور معمول از طریق حمایت باغداران و مالکان خصوصی باغها توانستهاند باغها را به طور پایدار حفظ کنند .
با این دیدگاهها، ارزش زیستمحیطی و اقتصادی برای حدود 1000 هکتار پهنههای باغی چه میزان است؟
با توجه به گفته پیشین، ارزش زیستمحیطی هر هکتار باغ برابر با تامین اکسیژن هر هکتار باغ برای 50 نفر است؛ البته هزینههای تامین و درمان بیماران قلبی، ریوی و سرطانی را نیز باید به آن افزود .
با این حال، 1000 هکتار باغ به طور ساده تامین اکسیژن 50000 نفر را تامین میکند. یک عضو شورای اسلامی شهر تهران در دی ماه 97، مرگ و میر نزدیک به 5000 نفر در تهران را ناشی از آلودگی هوای تهران عنوان کرده است .
در بهمن امسال شهردار تهران، شمار 37 میلیون نفر از جمعیت کشور را در معرض انواع آلودگیهای هوا اعلام کرد که نزدیک به 10 میلیون نفر آنان ساکنان تهران هستند؛ کاهش طول عمر ساکنان شهرها نیز از پیامدهای آلودگی هوای شهرهاست .
برآورد یکی از اعضای شورای شهر شیراز در خبری که ایسنا تیرماه امسال منتشر کرد، بیانگر تخریب 1100 هکتار باغ از سال 1383 تاکنون به ارزش تقریبی 576 هزار میلیاد تومان میشود .
ویژگی دیگر پهنه های باغی، ارزش اقتصادی است. ارزش خالص تولیدات باغی برای هر هکتار باغ دست کم برابر 600 میلیون ریال است .
فقط برای 500 هکتار از این باغها، ارزش خالص تولیدات باغی سالیانه برابر با 300 هزار میلیون ریال (سی میلیارد تومان) است .
چنین نکات ریزی لازم است در دستورِ کارگروه زیربنایی استان و شورای برنامهریزی و همچنین کمیسیون ماده پنج مسکن و شهرسازی قرار بگیرد. هر گونه تحلیلی لازم است از این مسیر گذر کند.
اما در مقابل این پرسش که آیا واقعا ارزش زیست محیطی باغها به همین میزان است؟؛ باید گفت هرگز .
در واقعیت باید توجه داشت که رانت مالکیتی ناشی از تخریب باغها، بازدهی نزدیک به چند هزار درصد برای سازندگان مجتمعهای تجاری و هتل و غیرو پدید میآورد .
شایسته است مسئولان و مدیران ارشد استان توجه کنند که نباید حق تنفس کودکان را به پای طرحهای گردشگری قربانی کنند.
یعنی یک ارزش بزرگ (حق تنفس کودکان) را نباید قربانی یک ارزش جزیی (سوداندوزی کوتاه مدت ناشی از ساخت و سازها در باغها) کنند. لازم است در سطوح تصمیم گیری دقت بیشتری به عمل آید .
مشکل اصلی برای حفظ بقایای پهنههای باغی کجاست؟
زیربنای اصلی مشکل، قانون تاسیس شهرداریهاست که در سال 1334 در مجلس شورای ملی تصویب شد. پس از آن، قانون حفظ و توسعه فضای سبز شهری (1359) یک نقطه درخشان در قانوننویسی در حوزه مدیریت شهری قلمداد میشود .
ولی مشکل از آنجا آغاز میشود که ضوابطی که تهیه شده، با روح قانون حفظ و گسترش فضای سبز در تضاد است. افزون بر آن برجستهترین تضاد قانونی مربوط به ماده 14 قانون زمین شهری با قانون حفظ و گسترش فضای سبز است .
قانون تاسیس شهرداریها بنیانی را برقرار ساخته که خروجی آن، توسعه نامتوازن و بیرویه شهری است. بدون اینکه به تهدیدها توجه شود. در حالی که مسیر توسعه شهری شیراز به طور دایم با افزایش تهدیدهای زیستمحیطی همراه شده است .
چنین ضوابط حساسی دارای حفرهها و ابهامات حقوقی فراوانی است .
برای نمونه، بند (1) مصوبه کمیته نظارت، تحقیق و تفحص شورا در حفظ باغات قصرالدشت با شماره خ 13/4547/1224/1395/4 اشاره به اجرایی کردن آرای کمیسیون ماده 100 دارد؛ این کمیسیون خودش منبع جرمزایی در حوزه مدیریت شهری شده است .
همچنین بند 6 بر نابودی بافت بومشناختی باغها و زمینهسازی برای خیابانکشی برای دسترسی به بوستانهای خانواده را به دنبال دارد .
مشاهده بوستانهای خانواده نشان میدهد که دست کم 60 درصد از مساحت عرصه باغهای سنتی با تبدیلشدن به بوستانهای خانواده، به طور کامل نابود میشود و بافت سنگ و سیمان جای خاک و کاه گل را میگیرد .
بندهای 7 و 9 نیز نشان می دهد که اعضای شورا و شهرداری اطلاعی از اهمیت دانش بومی در نگهداری باغها ندارند و گمان میکنند شیوه های مدرن آبیاری یا دفع آفات صرفا همانهایی هستند که دانش روز ارایه می کنند.
بی خبر از آنکه شیوههای کهن، پایداری زیستی به مراتب بیشتر بوده است و به بافت بوم شناختی باغها نیز آسیب نمیرسیده است. بند 10 این ضوابط نیز گویای نگاه تجاری نهاد شهرداری به عرصه های باغی است .
هرگونه تغییر کاربری عملا به منزله تغییر کاربری گروه یک است؛ همچنانکه صدور مجوزهای تغییر کاربری برای پهنه میدان مطهری، قدوسی و امتداد زرگری تا میدان قصرالدشت عملا تغییر کاربری گروه یک قلداد میشود .
معنای ساده این گفته این است که کمیسیون ماده 5 و کارگروه زیربنایی استان به اشتباه و ناشی از تصمیمگیریهای سطحی و اشتباه اقدام به جابجایی مرزهای گروههای باغی کرده است .
از همین جا میتوان گفت حذف گروهبندی باغها و قراردادن کلیه پهنههای فضای سبز زیر چتر قانون حفظ و گسترش و تصویبنکردن هر گونه ضابطه برای تغییر کاربری تنها راهکار بنیادین و قانونی برای حفظ تتمه باغهاست.
یقینا چارهاندیشی برای حقوق مالکان باغهای خصوصی، میباید گزینه ها و راهکارهایی را جویا شد که فعل تغییر کاربری هرگز و حتی یک متر مربع تحقق پیدا نکند. همچنان که از روح و متن قانون حفظ و گسترش فضای سبز شهری نیز چنین استنباط سادهای میشود .
منظور مدیران از اینکه حتی با استناد به تصاویر ماهوارهای هیچگونه تغییر کاربری دیده نمیشود، چیست؟
منظور مدیران به طور مشخص عدم تغییر کاربری در گروه یک باغهاست که میگویند حتی به استناد تصاویر ماهوارهای تغییر کاربری اتفاق نیفتاده است؛ در حالی که گروه پنج که همان گروه یک سابق بوده، پی در پی تغییر کاربری داده شده و تغییر کاربریها به استناد همان تصاویر و پیمایش محیطی تغییر کاربری در پهنه یک قلمداد میشود .
کوچه های تازه ساخت بسیاری در گروه یک در همین چهار سال اخیر پدید آمدهاند. به صِرف هرگونه جابجایی در مرز گروهها نمیتوان تغییر کاربری پهنهای را که چندی پیش جزو گروه یک بوده و اکنون جزو گروه پنج قرار داده شده است را قانونی بر شمرد. بلکه این اقدام مصداق یک سفسطه، مغلطه و دستکاری غیرقانونی در همان ضابطه شماره 310/3376 تاریخ 97/9/7 شورای عالی مسکن و شهرسازی محسوب میشود.
انتهای پیام
نظرات