به گزارش ایسنا، روزنامه قانون نوشت: توقیف! نامی آشنا برای سینما و سینماگران ایرانی است که طی سالها فراز و فرود، دیگر در تار و پود آن ریشه دوانده است. واژهای که از قضا به سینمای گزینش شده و گاه سو گرفته بعد از انقلاب هم محدود نمیشود چراکه اتفاقاً ردپای این پدیده را در سینمای قبل از انقلاب نیز میتوان دنبال کرد، به این دلیل که تشابهاتی چند از لحاظ دلایل اعمال ممیزی با سینمای بعد از انقلاب دارد و آن هم مناسبات و محدودیتهای سیاسی است. از «گوزنها» ی مسعود کیمیایی که طی سالهای ۵۴ تا ۵۷ در محاق بود گرفته تا «دایره مینا» محصول سال ۵۳ داریوش مهرجویی که باز به اتهام سیاه نمایی سه سال توقیف و در زمان اکران هم خط خطیِ تیغ سانسور شد!
سینمای بعد از انقلاب هم که اصلاً از ابتدا با شعار «اصلاح خواهیم کرد» روی کار آمد دیگر تکلیفش روشن بود! روندی که در ادامه دامنگیر بسیاری از فیلمسازان شد و تا منزوی و خانه نشین شدن آنها نیز پیش رفت. عدهای گذر عمر و تلف شدن هنرشان را به چشم دیدند و به امید فرجی ماندند و عدهای قهقرای توقیف و سلاخیِ سانسور را تاب نیاورده، مهاجرت کردند و هنر و خلاقیتشان را نیز با خود به آن سوی مرزها بردند! بیش از ۲۳۰ فیلم ایرانی در ۳۵ سال گذشته به دلایل مختلف، هرگز اکران نشدند.
میتوان گفت در این سالها به طور میانگین سالانه ۶ تا هفت فیلم از امکان اکران محروم شده که اغلب آنها در جریان تغییر مدیران توقیف شدهاند. در این میان با نگاهی آماری به تعداد فیلمهایی که امکان اکران نیافتهاند، این طور به نظر میرسد که بین سالهای ۸۴ تا ۸۸ و همچنین دوره اول ریاست جمهوری روحانی، بیشترین تعداد فیلم اکران نشده وجود دارد. مقطع اول دوران مدیریت محمدرضا جعفریجلوه است که اتفاقاً از نگاه غالب سینماگران مدیریتی نسبتاً قابل قبول داشت و مقطع دوم دوران مدیریت حجت الله ایوبی است که بسیاری شیوه مدیریت او را نسبت به مدیر پیشین یعنی جواد شمقدری، برتر میدانستند! اکران «آشغالهای دوست داشتنی» بعد از ۶ سال بهانهای شد تا در گفتار پیش رو، ردپای توقیف آثار سینمایی را در پنج دوره مهم سیاسی کشور به اختصار دنبال کنیم.
دوره اول؛ سالهای آغازین
مشکل سینمای ایران در سالهای آغازین، یافتن یک خط فکری میانه و معیاری استاندارد و خالی از افراط و تفریط بود. یک طرف فیلمسازان مذهبی و انقلابی بودند که باید این گونه از سینما را میان مردم جا میانداختند و طرف دیگر موج نو بود، جریانی که تازه داشت به درخشانترین قسمت خود میرسید و طرفداران خود را نیز پیدا کرده بود. با این حال تا سال ۶۱ تقریباً تمام فیلمهایی که کارگردانان قبل از انقلاب آنها را ساخته بودند توقیف شد!
در همان سالها نابغه سینمایمان، بهرام بیضایی نیز دو فیلم «چریکه تارا» و «مرگ یزدگرد» را ساخت که هر دو نیز در محاق توقیف گرفتار آمدند و هیچگاه به اکران عمومی نرسیدند. «چریکه تارا» که نخستین فیلم توقیف شده در سینمای بعد از انقلاب بود و در سال ۵۷ توقیف شد، روایت قومی جامانده و دفن شده در دل تاریخ بود که هنرمندانه تصویر میشد و به دلایلی از جمله عدم رعایت حجاب و صحنهای که در آن سوسن تسلیمی نیمه برهنه روبهروی دوربین ظاهر میشد، کمیته مبارزه با منکرات، اکران این فیلم را مردود اعلام کرد.
«مرگ یزدگرد» نیز محصول سال ۶۰ بود که اولین و واپسین اکرانش را در سال ۶۱ و در نخستین جشنواره فیلم فجر به خود دید. این فیلم حکایت غریب کشته شدن یزدگرد سوم به دست آسیابان مرو بود که درست در روزهایی ساخته شد که هنوز حجاب در کشور جایگاه مشخصی نداشت، به همین دلیل اکران آن نیز تا زمان تصویب الزامی شدن حجاب به وقفه افتاد. بعد هم بهانه حضور سوسن تسلیمی دلیلی شد تا اکران این دو فیلم برای همیشه به تعویق بیفتد؛ ستارهای که چند سال قبل نامزد بالاترین مسند فرهنگ و هنر کشور سوئد شد؛ به عنوان وزیر!
در آن سالها فیلمهایی توقیف شد که البته مضمون این فیلمها نیز به گونهای بود که گویی انگیزه دولتیها را برای کمک به باز کردن گره این فیلمها کاهش میداد. مثل فیلم «خط قرمز» مسعود کیمیایی که بر اساس «شب سمور» بهرام بیضایی در سال ۶۱ ساخته شد! به زعم بسیاری یکی از دلایل مخالفت با این فیلم که ابتدا از جانب آقای هاشمی رفسنجانی آغاز شد و با انعکاس ممیزیها به کارگردان و به غم اصلاحات اعمال شده باز هم رنگ پرده را به خود ندید، شخصیت «خاکستری» بود که فیلم از یک ساواکی نشان میداد و با توجه به شرایط بعد از انقلاب و ذهنیتی که مردم از اعضای ساواک داشتند، باعث توقیف فیلم شد. در همان سال «حاجی واشنگتن» علی حاتمی که روایتگر زندگی غم انگیز حسینقلی خان صدرالسلطنه، اولین سفیر ایران در بلاد «آمِریکا» بود نیز ساخته شد. پس انتظار میرفت فیلم در آمریکا تولید شود اما به دلیل کشمکشهای سیاسی دو کشور سازنده، فیلم به ناچار در ایتالیا تولید شد. «حاجی واشنگتن» از سال ۶۱ توقیف شد و در نهایت در سال ۷۷ توانست رنگ پرده را به خود ببیند؛ یعنی دو سال بعد از فوت سازنده اش!
داریوش مهرجویی هم در آن زمان «حیاط پشت مدرسه عدل آفاق» را برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کارگردانی کرد که البته این یکی هم به دلیل نگاه استعاری که میتوانست به برخی مسائل مشابه صورت گیرد سالهای سال بایگانی شد. این فیلم، اولین اثری بود که مستقیماً به دلیل مسائل سیاسی توقیف شد. کمیته مبارزه با منکرات بر این باور بود که برخی از نشانههای فیلم به شدت سیاسی است و عامدانه برای زیر سوال بردن برخی مناسبات سیاسی ایران ساخته شده است. اما در سال ۷۷ با اعمال تغییراتی از جمله تغییر نام فیلم به «مدرسهای که میرفتیم»، امکان نمایش پیدا کرد. تمام این اتفاقات باعث شد که نسل نوپا و نوگرای سینمای ایران عقب رانده شوند و تا اواسط دهه شصت نیز فیلمی نسازند. در سال ۶۴، فیلم دیگری از بهرام بیضایی ساخته شد. «باشو غریبه کوچک» در سالهای پایانی جنگ روایت میشد و برخلاف محور اصلی جنگ، نه جنوب، نه شمال، نه شرق و نه غرب که کل این مرز و بوم را در بر میگرفت و بر خلاف نگاههای جانبدارانه و حماسی به جنگ در آن سالها، تنها تلاش کرده بود آسیبهای اجتماعی، اقتصادی و… ناشی از جنگ را تصویر کند. فیلم به همین دلیل به مدت چهار سال به محاق رفت اما در نهایت سال ۶۹ روانه اکران شد.
دوره دوم؛ در آستانه اصلاحات
سالهای میانی دهه شصت میگذشت و تب و تاب جنگ ایران و عراق بر سینما هم تأثیر گذاشته و فیلمها نیز سمت و سوی تازهای به خود گرفته بودند. سختگیریها اما کماکان پابرجا بود و تیغ ممیزی کمین فیلمهای مخالف با سلایق را میکشید! اما شاخصهای توقیف شده در این دوره، دو فیلم محصول سال ۶۹ که یکی داستان عشقهای ممنوعه و دیگری روایت رزمندگان ناامید بود، از یک کارگردان انقلابی است که به نظرمی رسید این محاق تازه، باعث تجدیدنظر در دیدگاه چهره مشهور سینما در آن روزگار شود، کارگردانی که زبان تندی داشت، مصاحبههای پرحاشیه انجام میداد و هر عمل او حتی تراشیدن ریشش هم دستمایه نگارش مطلب از او در نشریات میشد؛ محسن مخملباف!
«نوبت عاشقی» و «شب های زاینده رود» شاید حاصل تغییر نگرش کارگردانش که قبل از آن فیلمهای انقلابی با حمایت بنیاد جانبازان و حوزه هنری میساخت باشد که البته توقیف هم شد. انگار این روی تازه کارگردان ارزشیِ آن روزها که سازنده آثار دینی همچون «استعاذه» و «توبه نصوح» بود به مذاق بسیاری خوش نیامد چراکه فیلم به چند دلیل از جمله بازنمایی روابط باز میان زنان و مردان توقیف شد اما نسخههای ویدئویی آن دست به دست شد و بسیاری از علاقه مندان سینمای مخملباف موفق به تماشای آن شدند. «نوبت عاشقی» نیز به رغم رنگ و روی عاشقانهاش، با زاویه دید فلسفی، به مساله داوری، عدالت و قضاوت میپرداخت و حاصل اندیشههای تازه فیلمسازش بود که جز خود او در آن دوران مدافعی پیدا نکرد و مثل «شب های زاینده رود» از طریق نسخه ویدئویی روانه خانهها، خیلی سریع نیز به آرشیو تاریخ اضافه شد.
فیلمهای کمال تبریزی اما پیش از «مارمولک» نیز سابقه توقیف شدن را دارند. در سال ۶۹ تبریزی فیلمی به نام «در مسلخ عشق» را ساخت که در آن به عقب نشینی تانکهای جمهوری اسلامی اشاره شده بود و اعتراضات شدید سازمان عقیدتی سیاسی ارتش را به دنبال داشت. آنها معتقد بودند که فیلم باعث تضعیف روحیه نیروهای ارتش میشود و به همین دلیل تا به امروز جز در جشنواره فجر همان سال اکران نشد.
همان سالها بود که داریوش مهرجویی، «بانو» را ساخت. فیلمی که به گمان بسیاری، سیاسیترین فیلم این فیلمساز است. «بانو» روایت حضور جمعی از فقرا در خانه یک زن تنهای اشرافی بود که به نظر بسیاری حمایت از اشرافیگری به حساب میآمد و چنین چیزی مخالف اصول انقلابی به نظر میرسید و این دلیل به همراه وجود صحنههایی از رقص و آواز به مدت هفت سال در صف انتظار اکران قرار گرفت و با اندکی اصلاحات در پاییز ۷۷ به نمایش درآمد. نسخه نمایش داده شده «بانو» نیز واکنشهای تندی از سوی منتقدان ارزشی داشت اما در همان سال ۷۰ که «بانو» ساخته شد، محسن مخملباف، با یک نگاه کمدی به مفاهیم سینما، «ناصرالدین شاه آکتورسینما» را ساخت که همین نگاه نیز مساله ساز شد. فیلم به طور مستقیم به نقد سانسور و جریان ممیزی در سینما میپرداخت و در کنار آن از تصاویر فیلمهای قبل از انقلاب بهره میگرفت. البته این فیلم به رغم نقد ممیزی، با نگاه سختگیرانه ممیزان همراه نشد و با اندکی اصلاحات در زمستان ۷۱ به اکران رسید.
این فیلمها تنها آثار توقیف شده پیش از دوران اصلاحات نبودند. در سال ۷۳، زنده یاد رسول ملاقلی پور، «نجات یافتگان» را ساخت. فیلمی که به دلیل خاکستری نشان دادن بعد شخصیتی و کاراکتری یک سرباز عراقی و نوع ارتباطگیری دختر مددکار با رزمنده پس از چهار سال توقیف با تغییر نام به «تا آخرین نفس» اکران شد. «نجات یافتگان» همچون «باشو غریبه کوچک» نگاهی کاملاً متفاوت و ضدکلیشهای به سینمای جنگ داشت. فیلم در تلاش بود تا از سربازان عراقی چهرهای متفاوت و انسانی ارائه دهد اما این نگاه باعث توقیف کوتاه مدت فیلم شد. تا سال ۷۴ دلایل ممیزی در برخی فیلمها مشابه بود و تکرار میشد. از استعارات سیاسی تا ابعاد اجتماعی و نگاه تازه به روابط زن و مرد. اما در سال ۷۴ میرباقری با تصویر کردن زنانه پوشی اکبر عبدی در فیلم «آدم برفی»، نوع متفاوتی از کمدی را نشان داد که در آن مقیاس زمانی پذیرفته شده نبود و همین باعث شد تا فیلم سه سال در توقیف به سر ببرد و سرانجام در آذر ۷۶ اکران شود.
میرباقری اولین کسی است که بعد از انقلاب موضوع زن نمایی را وارد موضوعات سینمایی کرد. نکته حائز اهمیت اینکه فیلم آدم برفی در میانه ساخت پروژه امام علی (ع) ساخته شد که استفاده میرباقری از تمامی بازیگران سریال «امام علی» در این فیلم نتوانست باعث تعدیل دیدگاههای ممیزی گران شود. در همان سالها، فیلم «دیدار» ساخته محمدرضا هنرمند هم که ماجرای عشق پسری ارمنی به دختری مسلمان بود مساله دار تشخیص داده شد اما در اولین روزهای حضور دولت اصلاحات، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز اکران آنها را صادر کرد، اگرچه اعتراضاتی به آنها نیز شد.
دوره سوم؛ اصلاحات و لایههای نهان و آشکار آن
دوران اصلاحات برای بسیاری، دوران امید به گشایش در لایههای متفاوت کشور ازجمله حیطه هنر و سینما بود. هرچند تیغ توقیف از بارقه امید در این دوران هم برندهتر عمل کرد و ابعاد متفاوتی را برای سینماگران به دنبال داشت. در آرشیو تولیدات سینمایی در دوران اصلاحات باز هم آثار به محاق رفته بسیار به چشم میخورد که فیلمهای «ده» عباس کیارستمی و «دایره» جعفر پناهی شاخصترین آنها هستند. از دلایل توقیف «ده» اما تنها میتوان همان سکانسی را مثال زد که شخصیت اصلی فیلم با یک زن خیابانی همراه میشود. سکانسی که با حذف شدن، شاید امید به اکران را افزایش میداد اما به عقیده کیارستمی این کار ممکن نبود. «دایره» اما مشکلاتی حادتر داشت، مشکلاتی که آغازگر درگیریهای پناهی با دولت شد و دامن فیلمهای دیگر او را پس از «دایره» نیز گرفت.
شاید بتوان ادعا کرد که در این دوره اکثر فیلمها با انگ «سیاه نمایی» بر پیشانی گرفتار توفان توقیف میشدند. از جمله همین فیلم «دایره» محصول سال ۷۸ جعفر پناهی که به بررسی موضوع دختران فراری میپرداخت و به دلیل سیاه نمایی درباره بی پناهی زنان و زندگی تلخ آنها با دستور مستقیم معاونت وقت سینمایی، مرحوم سیف الله داد توقیف شد. هرچند فیلم در نسخههای سی دی روانه خانهها شد. پس از این فیلم «طلای سرخ» پناهی نیز با نگاه تند و صریح به موضوع جنگ و معضلات و مشکلات اجتماعی ناشی از جنگ توقیف شد. همان طور که «آفساید» به دلیل اشاره به یک موضوع اجتماعی که آن روزها تابو بود دچار سانسور شد.
مخملباف اما در کشاکش با خود و با دولت، در سال ۷۷ فیلمی دیگر به نام «سکوت» ساخت که به دلیل وجود حرکات موزون به مدت یک سال توقیف شد و با جابهجایی مدیریت نظارت بدون اصلاحیه به نمایش درآمد. یک سال بعد فیلم «باد ما را خواهد برد» عباس کیارستمی نیز با وجود داشتن پروانه نمایش، هرگز امکان اکران عمومی را پیدا نکرد! فیلمی که به عنوان یکی از ۵۰ اثر برتر جهان در جشنواره فیلم تورنتو انتخاب شده بود!
دهه ۸۰ اما در حالی آغاز شد که نگاه به فیلمهایی با موضوعات جدید تیزبینانه تر صورت میگرفت هرچند که همان موضوعات در سالهای بعد دستمایه بسیاری از آثار سینمایی شده و اکران هم شدند اما بسیاری از فیلمها از جمله فیلم «کویر مرگ» ساخته اسماعیل براری که در سال ۸۰ تولید شد و به ادعای سازندهاش ماجرای عجیب حمایت شهید آوینی از فیلمنامه در برابر مخالفت حوزه هنری که اندکی قبل از کشته شدن تا پای استعفای او پیش رفته را روایت میکرد که ساخت آن ۱۰ سال به درازا کشید و سرانجام در سال ۸۰ تولید و بهدنبال جنجال رد و سپس پذیرش و نمایش نابهنگام آن در جشنواره فیلم فجر همان سال منجر به تصمیم متفاوت شورای صدور پروانه نمایش مبنی بر اضافه شدن هفت دقیقه به فیلم شده که باخودداری کارگردان در محاق توقیف قرار گرفت.
«رأی باز» مهدی نوربخش محصول سال ۸۱ است که این فیلم نیز به دلیل بررسی موضوع قاچاق زنان و دختران ایرانی توقیف شد. در همان سال مانی حقیقی نیز اولین فیلم خود را با نام «آبادان» کلید زد که البته اداره نظارت و ارزشیابی در آن دوره اینطور تشخیص داد که پس از صدور مجوز، فیلم در نمایش عمومی با واکنشهایی دردسرساز روبهرو خواهد شد. گویا بخشهایی از فیلم که در شهرک وزارت دفاع میگذشت بیش از سایر بخشها مانع صدور مجوز شده بود!
شاید بسیاری از مخاطبان عام سینما ندانند که محسن امیر یوسفی با پدیده «توقیف» آشنایی دیرینه دارد چراکه تمام عمر فیلمسازی او در جنگ برای رفع توقیف آثارش سپری شد. چند سال قبل از ساخت «آشغالهای دوست داشتنی»، فیلم «خواب تلخ» امیر یوسفی نیز در سال ۸۲ توقیف شد. شوخی با مساله مرگ و ملک الموت مسألهای بود که فیلم را گرفتار مشکل کرد. هرچند این شوخی در فیلمهای سالهای آتی بارها تکرار شد اما فیلم امیر یوسفی بعد از ۱۲ سال و در سال ۹۴ توانست رنگ پرده را به خود ببیند. همچنین در سال ۸۶ فیلم دیگر او «آتشکار» نیز اجازه اکران نیافت و پس از سه سال نسخه تکه پاره شده آن با شرایط سنی بالای ۱۶ سال اجازه اکران پیدا کرد. در همان سال فیلم تازه محمد رسول اف با نام «جزیره آهنی» نیز توقیف شد. این فیلم موفق به دریافت جوایز متعددی از فستیوالهای بین المللی شد اما در ایران بایگانی شد و برداشتهای سیاسی از زبان استعارهای فیلم آغاز مشکلات این کارگردان با دستگاه ممیزی و هرگز اکران نشد.
بازار ساختارشکنی اما در اوایل دهه ۸۰ کماکان داغ بود. کمال تبریزی از اولین افرادی بود که شوخی با روحانیت را دستمایه فیلمنامه «مارمولک» قرار داد. هرچند این شوخی به زعم بسیاری از روحانیون تمسخر تعبیر شد و فیلم تنها پس از سه هفته اکران از ادامه نمایش محروم شد.«به رنگ ارغوان» ابراهیم حاتمی کیا محصول سال ۸۳ نیز با دستور مستقیم وزارت اطلاعات به مدت پنج سال توقیف و در زمستان ۸۸ به نمایش عمومی درآمد. دلیل توقیف فیلم دستمایه قرار گرفتن یک پروژه امنیتی از سوی وزارت اطلاعات بود. همچنین فیلم به دلیل شباهتهایش با فیلم «فرستاده» پرویز صیاد مورد حساسیت مضاعف قرار گرفت که البته در دولت احمدی نژاد و در سال ۸۸ اجازه اکران یافت.
دوره چهارم؛ دولت احمدی نژاد و شعاری که شعار باقی ماند!
دوران اصلاحات با تمام تلخیها و شیرینیهایش به اتمام رسیده و دولت نهم با شعار مهرورزی و عدالت محوری کار خود را آغاز کرده بود. هرچند این شعار برای اهالی سینما ابعاد متفاوتی داشت اما به طور قطع، تأثیرگذارترین دوره در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد، بعد از شلوغیهای ۸۸ است. سوژه ملتهب سیاسی که دستمایه بسیاری از آثار سینمایی شد و به جز تعدادی انگشت شمار که در زمان پیش تولید نیز اقبال در به اکران درآمدنشان مشخص بود، بقیه آثار تا سالهای سال توقیف ماندند. برخی اکران شدند و برخی هنوز در انتظارند. «علیسنتوری» که به دلیل اعمال ممیزی به «سنتوری» تغییر نام داد، «آشغال های دوست داشتنی» و «خانه پدری» نیز که به رغم سرمایه گذاری نیروی انتظامی در تولید آن توقیف شدند، شاخصترین آثار بایگانی شده در این دوره هستند. «سنتوری» قرار بود در تاریخ سوم مرداد ۸۶ اکران شود که به بهانههای مختلف از سوی وزارت ارشاد از جمله عدم توانایی کنترل جو سالن، اکران آن لغو شد. این فیلم هیچوقت نتوانست به اکران عمومی برسد و سرانجام پس از کشمکشهای فراوان در مرداد ۸۹، پس از سکته قلبی و مرگ نابهنگام تهیهکننده آن فرامرز فرازمند در ۶۵ سالگی، مجوز اکران ویدئویی این فیلم صادر شد!
«آشغال های دوست داشتنی» اما ۶ سال توقیف بود، چهار وزیر را به خود دید و تازه چند روز است که با اصلاحات فراوان به پرده نقرهای رسیده است.«خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری اما هنوز با مشکلاتی مواجه است که فیلم درباره یک قتل خانوادگی آمیخته با تعصبات نشان میدهد.
«صدسال به این سال ها» نیز فیلمی از سامان مقدم است که در سال ۸۶ ساخته و در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد اما همان نمایش با واکنشهایی رو به رو شد. این فیلم مدعی سیاست زدگی است و درباره گرفتاریهایی است که سیاست برای پسر «ایران»، شخصیت اصلی فیلم به وجود میآورد. البته در این میان، «دویدن در میان ابرها» به کارگردانی امین فرج پور در سال ۸۷ و به دلیل سیاه نمایی و «زمهریر» علی روئین تن، محصول سال ۸۸ نیز به دلیل ابتذال و سطحی نشان دادن موضوع دفاع مقدس هنوز در توقیف به سر میبرند. فیلم «خیابانهای آرام» محصول سال ۸۹ کمال تبریزی را هم نباید از قلم انداخت که البته در ابتدا به خواست تهیه کننده و کمی بعد به خواست دولت از اکران محروم شد.
همچنین «گزارش یک جشن» ساخته سال ۸۹ ابراهیم حاتمی کیا هم دچار مشکلات عدیده ای شد که طبق گفتهها مربوط به دولت نمیشد و به همین دلیل، با خرید آن، سعی کرد از ضرر مالی سازندهها جلوگیری کند. اما فیلمهایی مثل «پریناز» ساخته سال ۸۹ بهرام بهرامیان نیز بعد از لو رفتن فیلمنامه و انتشار اخبار در رسانهها دچار مشکل شد. مساله این فیلم بازنمایی یک خلق و خوی متحجر و منفی از یک زن مذهبی بود که البته بعد از هفت سال رفع توقیف شد. فیلم «یک خانواده محترم» هم به دلیل سیاه نمایی دوران دفاع مقدس توقیف شد. در سال ۹۰ اما «خرس» توسط خسرو معصومی ساخته شد که داستان رزمنده ای را روایت میکرد که همه گمان میکردند شهید شده و همسرش به عقد مرد دیگری درآمده اما با بازگشت او همه چیز تغییر میکرد. دلیل توقیف فیلم گویا به دلیل ازدواج همسر رزمنده با فرد دیگر و در امتداد آن جنگ برای بازپس گیری همسر، مشکلات شرعی است.
«گشت ارشاد» ساخته سعید سهیلی و «زندگی خصوصی» ساخته محمدحسین فرحبخش نیز هر دو محصول سال ۹۰ هستند که پس از ۶ روز اکران به دلیل مخالفت انصار حزب الله توقیف شدند. البته پس از مدتی علیرضا سجادپور، مدیر نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد از اکران محدود «زندگی خصوصی» خبر داد ولی پس از مدتی شورای نمایش مجوز این فیلم را به کل لغو کرد. نمایش «گشت ارشاد» نیز در شهرستانها متوقف شد و از نمایش آن در تهران هم پس از چند هفته جلوگیری به عمل آمد. به این ترتیب مجموعهای از فیلمها در دوره احمدی نژاد، به خصوص در دورانی که جواد شمقدری رئیس سازمان سینمایی شد دچار مشکل شدند که برخی مشمول اعتدال دولت روحانی شده و به اکران رسیدند و برخی نیز هنوز امیدوارند!
دوره پنجم؛ دولت روحانی و اعتدالی که دامن برخی را گرفت!
روحانی در دورانی به پاستور رسید که به دنبال التهابات پیش آمده، اکثریت برای رهایی از برخی محدودیتها و گشایش به او رأی داده بودند. کاری که در سال ۷۶ برای رئیس جمهور شدن خاتمی نیز انجام دادند اما موضوع اکران فیلمها در دوران روحانی با پیچیدگیهایی همراه است. از طرفی روحانی با فیلمهای توقیف شده در دولت سابق مواجه بود که برای نشان دادن حسن نیت خود به قشر سینما باید تکلیف آنها را مشخص میکرد و از طرفی دیگر با فیلمهایی مواجه بود که اگر اجازه اکران پیدا میکردند، نهادهای زیادی را به جان دولت میانداختند. مثل روخوانیهای متفاوتی که از وقایع سال ۸۸ در فیلمها صورت میگرفت و دولت نگران بود که تبعات نمایش فیلمهای یک گروه خاص دامنش را بگیرد. از سوی دیگر، قرائتهای متفاوت با سلیقه سیاسی گروهی دیگر از افراد جامعه نیز وجود داشت که اگر اکران میشدند، امکان داشت حملات شدیدی به دولت از جانب قشر عادی مردم صورت گیرد. در این شرایط دولت باید تصمیم میگرفت که با هر کدام از این فیلمها چه برخوردی کند و گویا قرار بر این شد که همان رویه سابق را پیش بگیرد، توقیف!
«عصبانی نیستم» رضا درمیشیان محصول سال ۹۲ شاید شاخصترین فیلم توقیف شده در دولت روحانی تا به امروز باشد. دلیل اصلی توقیف اما، اشارات صریح به هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و داستان دانشجوی اخراجی و ستاره دار است که به همین دلایل متهم به دروغ و «حامی فتنه» لقب گرفت. سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان و سانسورهای متعدد «عصبانی نیستم» با نسخه ۹۹ دقیقهای و ۲۱ دقیقه کوتاهتر از نسخه اصلی از چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۹۷ روانه سینماها شد. در همان سال ۹۲ فیلم دیگری با نام «مثلث واژگون» نیز توسط حسین رجبیان ساخته شد که به اتهام سیاهنمایی و ارائه برداشت شخصی از مسائل موجود و عدم وجود حجاب نسبی بازیگر زن در برخی صحنهها با مشکل مواجه شد. متریال و باند بینالملل صدای این فیلم پس از تدوین توسط نیروهای امنیتی ایران توقیف و کارگردانش برای مجموع فعالیت غیرمجاز هنری اش و تبلیغ علیه نظام به ۶ سال زندان محکوم شد.
سال ۹۲، فیلم توقیفی دیگری نیز داشت.«مهمونی کامی» ساخته علی احمد زاده به دلیل شرکت در جشنوارههای بین المللی بدون مجوز وزارت ارشاد توقیف شد و احمدزاده نیز به نشانه اعتراض، نسخه اصلی فیلم را به صورت رایگان در صفحه شخصی خود منتشر کرد.
«وقت داریم حالا» نیز در سال ۹۲ و قبل از ساخت «ارادتمند نازنین، بهاره، تینا» توسط عبدالرضا کاهانی به عنوان محصول مشترک ایران و فرانسه ساخته و توقیف نیز شد. مدیران سازمان سینمایی عدم تطابق فرهنگی را دلیل اصلی عدم صدور پروانه نمایش عنوان کردهاند. از نظر آنها قصه فیلم هیچ ربطی به جامعه ایرانی ندارد و به کلی از فضای خانوادهها به دور است.
یک سال بعد و پس از «مهمونی کامی» فیلم دیگری از احمد زاده با نام «مادر قلب اتمی» باز هم توقیف شد. این فیلم بهرغم چندین بار اصلاحیه موفق به دریافت پروانه نمایش نشد. در آن زمان گفته شد شورای پروانه نمایش با نسخه اصلاح شده مشکلی ندارد اما اداره نظارت و ارزشیابی تصمیم گرفته فعلاً «مادر قلب اتمی» اکران نشود. سرانجام پس از چهار سال، این فیلم در تاریخ ۱۰ خرداد ۹۶، اکران شد و علی احمدزاده نسخه سانسور نشده فیلم را در ویمیو قرار داد.
فیلم شهرام شاه حسینی با نام «خانه دختر» و محصول سال ۹۳ نیز به رغم اصلاحات نتوانست در آن سال به اکران برسد و توقیف شد. در فیلم، علاوه بر مصمم نشان دادن خانواده مذهبی داماد به تست باکرگی عروس، مساله مهمتری مطرح بود چراکه به نظر میرسید دختر مورد تجاوز پدرش قرار گرفته است! در نهایت اما «خانه دختر» پس از تغییر مسیر داستان در تاریخ ۱۹ مهر ۹۶ به صورت محدود در سینماهای ایران اکران شد.
کیانوش عیاری اما در حالی که فیلم «خانه پدری» اش کماکان توقیف بود در سال ۹۵ فیلم دیگری با نام «کاناپه» ساخت که این فیلم نیز به سرنوشت فیلم سابق فیلمساز دچار شد. البته در همان روزهای ابتدایی پیش تولید و زمانی که بحث استفاده از کلاه گیس در نماهای داخلی مثل خانه مطرح شده بود معلوم بود که ماجرای «کاناپه» به این راحتیها حل نمیشود، این فیلم هنوز موفق به اکران نشده است.
«ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا» فیلم جنجالی دیگری از عبدالرضا کاهانی است. طبق اطلاعاتی که درباره ساخت فیلم منتشر شده پروانه ساخت فیلم کاهانی با دخالت حجت الله ایوبی، رئیس سابق سازمان سینمایی صادر شد. کاهانی برخلاف فیلمنامههای پیشین اتفاقاً در این اثر برای در امان ماندن از گرههای احتمالی محتاط عمل کرد و کاملاً مطابق فیلمنامه مصوب پیش رفت اما حالا ارگانهای زیادی از جمله شورای پروانه نمایش با موضوع آن درگیر است و هنوز نیز سرنوشت آن مشخص نیست.
سوال اینجاست که این محاق تا به کی در خراشی که به شریان تولیدات سینمایی وارد آورده قرار است ادامه حیات دهد؟ این گفتار تنها بخش کوچکی از یک پدیده وسیع و غم انگیز در سینمای ایران را معرفی کرده است که جست و جو و معرفی بیشتر در مقیاس این گزارش نمی گنجد. از «عبور» کمال تبریزی، تا «مسافر جنوب» پرویز شهبازی. از «همه ایران سرای من است» پرویز کیمیاوی تا «جعبه موسیقی» و «هفت پرده» فرزاد موتمن. از «آینههای رو به رو» ی آیدا پناهنده تا «کسی از گربههای ایرانی خبر ندارد» بهمن قبادی و فیلمهای بی شمار دیگری که سرانجام روزی به پرده جادو خواهند نشست. چراکه این شعار ثابت شده تاریخ است که هنر دربند شدنی نیست!
انتهای پیام
نظرات