به گزارش ایسنا، سیامک رحمانی سردبیر روزنامه شهروند در ادامه نوشت: طبیعی است که اینجور وقتها، زمانی که رسانه-ملی یا جای دیگر به یکی نقش قربانی را هدیه میکنند، او ناخواسته محبوب میشود و البته در کنار این محبوبیت دشمنان و منتقدان تندوتیزی هم پیدا میکند، اما تحلیلها راه به جایی نمیبرند و اسمی که ناگهان مثل صاعقه درخشید، دیگر در ذهنها میماند و کارکرد خودش را پیدا میکند. چه بسا هزاران نفر به هواخواهیاش همان رفتار و حرکات او را بروز خواهند داد و چه بسا از فردا حرفها و واکنشهایش تبدیل خواهد شد به نماد متفاوتبودن و استقلال و حقطلبی، بدون اینکه دلیل محکمی برای همه اینها وجود داشته باشد، بدون اینکه احتمالا حتی رسانه و مدیرانش بدانند که رفتارشان چه عواقبی خواهد داشت. اما ماشین ستارهسازی تازه ساخته نشده و پیش از اینهم کم چهره و سلبریتی تولید نکرده. از فعالان اجتماعی و رسانهای که گاهی با تخلفات ناچیز به بند افتادهاند و پروندهدار شدهاند تا بتوانند برای همیشه مدعی و پرچمدار فعالیتهای سیاسی-اجتماعی شوند، تا گمنامانی که با یک فیلم، یک اتهام ناگهان به شهرت و همه چیز رسیدهاند و هزینه ناچیزی که پرداختهاند، اصلا تناسبی با تخلف و محبوبیت بعدیشان ندارد. نمونهاش وحید خزایی است که از یک فیلم ویدیویی و چند عکس شناخته شد و بعد از دستگیری از ایران رفت و حالا خدا میداند چقدر تعقیبکننده و فالوور دارد و کارهای مضحکش برای چندهزار جوان الگو و الهامبخش است. مثالش بچههایی که سر کلیپ هپی خبرساز شدند و برایشان هیاهویی راه افتاد که بیا و ببین. ماجرای بیاهمیتی که اسم چند تا جوان را بر سر زبانها انداخت و بخش بزرگی از ملت پیگیرشان شدند. به خاطر ویدیویی که در زمان انتشار چندان هم بازتاب نداشت، اما انگار بعضی از دوستان تندرو بدشان نمیآید که مدام برای خودشان مشکل بتراشند و علیه خودشان چهره درست کنند.
یک ایده هم این است که بعضی از این پروندهسازیها در واقع برنامه از پیش تعیین شده است. نمایشی برای قربانیسازی که در اصل قربانی، اسب ترواست و قرار است بعد از به شهرت و محبوبیترسیدن به محافل و منافذ سخت و خصوصی راه پیدا کند و اطلاعات جمع کند. موضوعی که اگر درست باشد، بهخصوص سلبریتیهای محترم بابتش حسابی بازی میخورند. چه وقتی که برای چنین سوژههایی شلوغ میکنند و از قربانی-ها اسطوره میسازند و چه وقتی که بعدا اسطورههای خودساخته را روی سر میگذارند و شمع مجالس خود می-کنند، اما همین پروژه هوشمندانه هم باشد، بعید است به زحمت و هزینهاش بیارزد. فکر کنید که این الگوهای یکشبه چه آسیبی به جوانان و سبک زندگیشان میزنند و چطور ممکن است بسیاری را به تندروی سیاسی یا فعالیتهای نامتعارف اجتماعی- یعنی بهانههایی که خود به خاطرش متهم شدهاند- تشویق کنند و جامعه را ملتهبتر کنند. به خاطر چهار تا خبر که به دستآوردنش برای طالبان اطلاعات چندان هم سخت نیست.
بابت این همه بیدرایتی باز هم باید به آن مسئولان عزیز تبریک گفت و برای جامعه تأسف خورد که درنهایت همه زخمها و آسیبها و هزینهها را یکجا باید متقبل شود.
انتهای پیام
نظرات