به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «به گفته جانشین رئیس پلیس کشور در ایام نوروز سال ٩٧ در هر ٥٨ دقیقه یک نفر در سوانح رانندگی جان خود را از دست داده است؛ یعنی در ۱۳ روز ابتدایی سال ۳۱۲ تن قربانی سهلانگاری در هدایت وسیله نقلیه، خواب آلودگی و قانونگریزی شدهاند. در این میان ۳۷ کشته در روز یازدهم فروردین ماه رکورد جدیدی به جای گذاشت تا آنچنان امیدی به اصلاح رفتار ترافیکی برخی از رانندگان نداشته باشیم.
هرساله هزاران خانواده در ایام نوروز داغدار میشوند و این سریال بیانتها همین طور تکرار میشود. پلیس نظارتهایش را قویتر میکند، مدام توصیه میکند از سبقتهای غیر مجاز خودداری کنید، هشدار میدهد پس از هر دو ساعت رانندگی دقایقی استراحت کنید و... اما گویی برخی از رانندگان گوش شنوایی ندارند.، هر چقدر هم جادهها با دوربینهای جدید تجهیز شوند آنهایی که دور زدن قانون را بلدند راهکاری برای دور زدن این دوربینها هم مییابند.
در این گزارش سعی میکنیم به طور تقریبی خسارت انسانی تصادفات را حساب و کتاب کنیم تا ببینیم هر فرد که در حوادث جادهای کشته میشود چه خسارتی به خانواده و جامعه وارد میکند؟
اگر هزینه تولد هر فرد تا رسیدن به سن بلوغ را همراه با هزینه تحصیل و تربیت وی بهعنوان نیروی انسانی آماده به کار مساوی با دیه آن یعنی ٢٨٠ میلیون تومان محاسبه کنیم، میتوان گفت با آمار متوسط سالانه ١٥ هزار کشته تصادفات رانندگی ٤ هزار و ٢٠٠ میلیارد تومان فقط در این زمینه ضرر میدهیم، اما این پایان ماجرا برای سریال تکراری و تمام نشدنی تصادفات جادهای نیست؛ چرا که در این بین خودروهای قربانیان تصادفات نیز همچون خودشان از بین میرود. اگر قیمت متوسط هر خودرو را فارغ از این که اتوبوس، خودروی شاسی بلند، کامیون و تریلر یا سواریهای ارزانقیمت باشد ١٥ میلیون محاسبه کنیم با خسارت ٢٢٥ میلیاردی روبهرو میشویم.
از سوی دیگر مسألهای که معمولاً به آن توجهی نمیشود خسارت مالی است که به خانوادههای قربانیان وارد میشود، اگر متوسط هزینه کفن و دفن، مراسم هفتم و چهلم و سالگرد هر یک از قربانیان را ٥ میلیون در نظر بگیریم عددی بیش از ٧٥ میلیارد تومان به دست میآید، البته هزینههایی که اشاره شد در شهرهای بزرگتر مطمئناً بیشتر از آن چیزی است که محاسبه کردهایم ولی سعی کردهایم حد وسط را در نظر بگیریم.
به گفته پلیس و مسئولان دیگر، هر سال ٦٠٠ تا ٧٠٠ هزار نفر در تصادفات جادهای دچار جراحات و حتی نقص عضو میشوند، آماری تأمل برانگیز که گذشته از بالا بودن عدد و رقم در وهله نخست خسارتهای فراوانی به دولت و خانوادههای مصدومان وارد میکند. با در نظر گرفتن نیروهایی که برای انتقال مصدومان استخدام شدهاند، آمبولانسها و تجهیزاتی که به کار گرفته میشوند و هزینههای درمانیشان در بیمارستانها دست کم یک میلیون برای هر نفر آب میخورد که هزینهای ٧٠٠ میلیاردی روی دست دولت میگذارد.
درمجموع و در خوشبینانهترین برآورد، خسارتی که به کشور وارد میشود بیش از ٥ هزار و ٤٠٠ میلیارد تومان است، هزینهای که اگر در بخش صنعت، معدن، کشاورزی، عمرانی، بهداشت و درمان، آموزش، گردشگری یا هر بخش دیگری تزریق شود، میتواند تحول قابل ملاحظهای به وجود آورد. این رؤیا دست یافتنی است که قربانیان جادهایمان را به زیر هزار برسانیم همانطور که کشورهای آلمان، مالزی در کمتر از ٢٠ سال به آن رسیدند.
خسارتهایی که قابل محاسبه نیست
اما هزینهای که هیچ جوره نمیشود برای آن چرتکه انداخت و دو دو تا چهارتا کرد، آسیبهای روحی و روانی است که به بازماندگان تصادفات و خانوادههایشان وارد میشود؛ برخی از خانوادههای قربانیان سوانح جادهای با گذشت سالها از دست دادن عزیزانشان همچنان دچار تشویش و افسردگی هستند.
فاطمه سعیدی، فروردین ماه ٦ سال پیش منتظر پسر و دختر و نوه ٢ سالهاش بود. چشمانش به در بود که همچنان خشک به در ماند و عزیزانش هیچ گاه به خانه نرسیدند و درست ٢٠ کیلومتری خانه پدری راننده تریلری که خوابش برده بود آنها را زیر گرفت. غول آهنین افسارگریخته جان خانوادهای ٣ نفره را در دم گرفت. حالا مادر مانده و چشم انتظاری و یک دنیا غصه که ذره ذره او را آب میکند. داروهای این روانپزشک و آن روانپزشک هم نتوانسته در طول این سالها آرامش کند. عکس پسر و عروس و نوهاش را روی میز کوچکی چیده و گویی از زل زدن به آنها سیر نمیشود.
اکبر امینی، شوهر فاطمه حال و روز بهتری از زنش ندارد. او مرد خانواده است و باید سرپا بایستد تا زندگیشان را اداره کند. امینی از تصادف برایمان میگوید: «پسرم، مصطفی به مادرش زنگ زد و گفت که شب حرکت میکنند بسوی خانهمان. از تهران تا ساوه دو ساعت و نیم راه است. ساعت یک شب، منتظرشان بودیم. هر چقدر به موبایل پسر و عروسم زنگ میزدیم، تلفنشان نمیگرفت. خیلی نگران بودیم تا این که ساعت ۴ صبح زنگ زدند و گفتند که مصطفی نرسیده به روستا تصادف کرده و همگیشان فوت کردهاند. شاهدان تصادف به پلیس گفته بودند که کامیون وارد لاین مخالف شده و ماشین پسرم را زیر گرفته و آن قدر سرعتش زیاد بوده که بعد از تصادف ماشین آتش گرفته و متأسفانه همهشان سوختهاند.
بعد از این اتفاق حتی با گذشت یک سال همسرم قبول نمیکرد که پسرم و خانوادهاش از بین رفتهاند و چشمش به در بود که الان است آنها بیایند. برای درمان در طول این ۶ سال او را پیش چند روانپزشک بردهام و آن قدر قرص و دارو برایش تجویز کردهاند که حد ندارد. دیگر آن آدم سابق نیست.»
علیرضا ۲۰ سال دارد و دست راستش را در تصادف از دست داده است. میگوید هنوز صحنه تصادف را در کابوسهای شبانه میبیند. علیرضا سال گذشته همراه با دوستانش در جاده چالوس به کوه زدند و فقط او در این حادثه آسیب دید: «چند هفتهای توی بیمارستان بستری بودم و دقیقاً نمیدانستم چه بلایی سرم آمده، وقتی به خانه آمدم و وضعیت بهتر شد به خودم آمدم و دیدم ناقص شدهام. دست راستم از آرنج قطع شده و نمیتوانم سر کار برگردم. هنوز نتوانستهام با این مسأله کنار بیایم. وقتی به خیابان و مرکز تجاری که رفت و آمد زیاد است، میروم مردم با چشم ترحم به من نگاه میکنند و این نگاهها برایم آزاردهنده است.»
به گفته مهدی جوادی، روانشناس اجتماعی؛ شوک ناشی از حضور در صحنه تصادف همانند موجگرفتگی در جنگ بر اثر قرار گرفتن در معرض انفجار است. اگر مشکلات ناشی از این تجربه، کمتر از ۶ماه طول بکشد شخص مبتلا به اختلال استرس حاد شده و اگر طولانی مدت شود، پست تروما یا اختلال استرس پس از سانحه بروز میدهد. در این حالت فرد دچار غم و اندوه یا خشمی میشود که در اثر گذشت زمان بهبود نمییابد. کابوسهای شبانه و تکرار حادثه در ذهن از نشانههای آن است.
همچنین در این حالت فرد نسبت به انجام امور روزمره بیتفاوت میشود و انگیزه خود را به زندگی از دست میدهد. در واقع در معرض وقایعی قرار میگیرد که تجربه نزدیک به مرگ دارد. خودش تا پای مرگ رفته و شاهد مرگ کسی بوده است، مثل جنگ و تصادفات رانندگی. اینجاست که شخص دچار این اختلال میشود و نیاز به درمان دارد. از منظر روانشناختی هیچ تفاوتی میان کسی که در صحنه تصادف حضور داشته یا در جنگ بوده، نیست. هر دو شرایط مشابه را تجربه میکنند. کسی که در تصادف رانندگی، عزیزی را از دست داده، در حالی که خودش در آن حضور داشته، دقیقاً مثل کسی است که موج انفجار او را گرفته و باید در درمانش، رفتار مشابه داشت.»
جوادی اعتقاد دارد اختلال روانی در زنان و مردانی که در صحنه حادثه حضور داشتهاند و حتی در خانوادههای آنان با یکدیگر متفاوت است.
لزوم توجه به روانشناسی ترافیک
اگر «خودرو»، «راه» و «انسان» را سه ضلع مثلث تصادفات در نظر بگیریم باید گفت نقش انسان در بروز حوادث جادهای پررنگتر از بقیه عوامل است، به عنوان مثال جادهای پرترافیک مثل جاده چالوس را تجسم کنید که چند هزار خودرو در آن پشت سر هم قطار شدهاند و رانندگانی که از وضعیت ترافیک خسته و حتی عصبانیاند. مطمئناً با چنین صحنهای روبهرو بودهاید و این که با باز شدن مسیر برخی از رانندگان پایشان را روی پدال گاز میگذارند و آنچنان سبقتی از دیگران میگیرند که گاه منجر به بروز تصادفات دلخراشی میشود.
می توان گفت آگاهی کامل از قوانین راهنمایی و رانندگی و رعایت این اصول به تنهایی برای صدور گواهینامه رانندگی کافی نیست و پایین بودن آستانه تحمل افراد در رفتار رانندگی آنها را نیز باید در نظر گرفت. بر اساس مبانی روانشناسی، رانندگان مضطرب، نوعی رانندگی تهاجمی دارند و این نوع از رانندگی بیشتر سبب تصادفات مرگبار و جبرانناپذیر میشود.
مهدی جوادی درباره لزوم توجه به روانشناسی رانندگان برای صدور گواهینامه میگوید: «متقاضیان گوهینامه رانندگی باید از نظر روانی سنجش شوند تا مشکلات یا اختلالات روانی آنها مشخص شود. ارزیابی روانی هر فرد متقاضی دریافت گواهینامه فرایندی بسیار زمان بر است؛ این که افراد را تحت انواع آزمایش های روانشناختی قرار دهیم، به صرف نیرو و زمان زیادی نیاز دارد، اما میتوان ارزیابی روانشناختی محدودی روی آنها انجام داد و میزان اضطراب، خشم و آستانه تحمل آنها را ارزیابی کرد. این آزمایشات از دریافت گواهینامه توسط افرادی که دچار اختلالات روانی هستند، جلوگیری میکند.
قوانین میتوانند مانع رانندگی این دسته از افراد شوند تا زمانی که آنها تحت ارزیابیهای کلی و گسترده قرار بگیرند و در صورت نیاز مشاورههای روانی برای آنها انجام گیرد؛ در این صورت در وضعیت بهتری از نظر سلامت روان قرار خواهند گرفت.»
باید به این نکته اشاره کنیم که در کشورهایی که دارای قوانینی برای ارزیابی روانشناختی رانندگان هستند، به محض بروز تخلفی خارج از چارچوب پذیرفته شده، برای مثال رانندگی غیر قابل قبول، سرعت غیر مجاز، بروز درگیری و خشونت توسط رانندگان و... گواهینامه افراد بسرعت ضبط میشود و آنها دیگر به هیچ عنوان حق رانندگی ندارند. اگر افراد بدون گواهینامه پشت فرمان بنشینند، جرم بدی مرتکب میشوند که تا مدتها در پرونده آنها ثبت میماند.
به گفته سردار تقی مهری در یک دهه گذشته بیش از ۲۸۰ هزارنفر در تصادفات جادهای جان خود را از دست دادهاند؛ جنگی خونین که هزاران میلیارد تومان سرمایه و نیروی کارمان را در آن از دست دادهایم و چند میلیون خانواده نیز در طول این سالها داغدار عزیزانشان شدهاند، البته آمارها نشان از سیر نزولی کشتههای تصادفات دارد ولی یادمان باشد که هنوز هم در بالاترین رده قربانیان جادهای دنیا هستیم؛ آماری نگرانکننده.»
انتهای پیام
نظرات