به گفته برخی زنان که در سطوح مدیریتی حضور دارند، این نابرابری خیلی وقتها باعث شده که در شرایط مشابه زنان برای رسیدن به جایگاه یکسان مدیریتی بسیار بیشتر از مردان تلاش کرده و نیازمند پافشاری و صبر بیشتری هستند، در این راه بسیاری از زنان نیز ممکن است ناامید شده و عطای آن موقعیت را به لقایش ببخشند.
آبان سال جاری مشاور امور زنان و خانواده سازمان اداری استخدامی کشور با بیان اینکه بر اساس برنامه ششم توسعه مشخص شده است نسبت مدیران زن در پستهای مدیریتی به ۳۰ درصد افزایش یابد، اظهار کرده است «آمارها نشان میدهد زنان به شکل میانگین تنها ۸.۵ تا ۱۰ درصد در پستهای مدیریتی قرار گرفتهاند».
اگرچه افزایش و رشد مشارکت زنان در توسعه و پستهای مدیرتی و بسترسازی برای حضور برابر آنها در جامعه وابسته به مسائل زیادی است، اما سهم ناچیز زنان در عرصههای مدیریتی گواه روشنی است که جای نیمی از افراد جامعه برای تصمیمگیریهای مدیریتی خالی است.
در این باره با عصمت تقی آبادی، معاون بهداشتی دانشکده علوم پزشکی نیشابور صحبت کردم؛ وی درباره مشکلات و چالشهایی گفت که با آنها مواجه بوده تا به جایگاه کنونی برسد.
او در گفتوگو با ایسنا میگوید: از سمتی که دارم راضی هستم ولی مسئله این است که یک زن خیلی بیشتر از یک مرد باید تلاش کند و انرژی بگذارد تا به جایگاه برابر برسد؛ در واقع در شرایط یکسان مردان راحتتر از زنان میتوانند به یک پست مدیریتی برسند؛ با توجه به شرایط موجود واقعیت این است که با تلاش برابر زن و مرد امکان ندارد، زنی یک پست مدیریتی را احراز کند و در رقابت عادلانه موفق شود.
وی ادامه میدهد: در شرایط کنونی خود زنان باید گام بردارند و تلاش کنند و حمایت خانواده از آنان نیز بسیار مهم است؛ همچنین در سطح کلان سیاستهای جامعه و تبعیض موجود نیز باید اصلاح شود.
تقیآبادی اظهار میکند: گاهی شاهد هستیم وقتی یک زن میخواهد وارد یک سیستم شود میگویند «ببینید فرزند کوچک ندارد یا پاس شیر ندارد» و از این دست سوالات در حالی که آن زن شاید با همین شرایط بتواند خیلی بهتر کار کند؛ در بخشی که خود من کار میکنم برای من انجام درست وظیفهای که به عهده کارمند گذاشته میشود، مهم است که به بهترین وجه انجام دهند؛ آنچه مهم است باید توانمندی افراد باشد نه چیز دیگر.
اعظم ذبیحی کارمند بازنشسته آموزش و پرورش است؛ وی در پاسخ به سوالاتم در رابطه با این مبحث اینگونه پاسخ میدهد: گاهی پیشنهاد مدیریتی داشتهام به دلیل این که در تخصص من نبوده نپذیرفتم اما جاهایی نیز بوده که در آن حیطه میتوانستم مدیریت داشته باشم و موقعیت آن را نیز داشتهام و در آن حوزه توانمند بودهام اما پیشنهادی به من نشد.
وی میگوید: اگر بخواهم از دیدگاه جنسیتی پذیرش یا عدم پذیرش این پستها را برشمرم باید بگویم که با قوانینی که در جامعه حاکم است؛ ما توانایی زنان و مردان را تفکیک میکنیم مسلم است که تواناییهای زنان و مردان متفاوت است ولی مهم تر از آن دیوار بزرگی است که بین آنان میکشیم؛ شناخت من از توانایی یک مرد تعریفی هست که جامعه به من میدهد و برعکس. وقتی این تفکیک اتفاق میافتد کنار هم رشد نمیکنند که بالندگی یکدیگر را دیده و لحظه به لحظه شاهد رشد عقلانی و فکری هم باشند؛ در این صورت شناخت زنان و مردان از یکدیگر شناختی است که بزرگترها برای آنها تعریف میکنند.
ذبیحی ادامه میدهد: حالا اگر جوان ما چه زن یا مرد بخواهد اطلاعات بیشتری به دست بیاورد متوسل به قانون میشود قانون هم که حقوقی مانند حق طلاق و حضانت و حق اجازه خروج و... را به مرد میدهد و از طرفی ارث و دیه زن نیز نصف است و حقوقی که برای زن هست، نفقه و مهریه است. حالا فرض کنید زنی مدیر یک مجموعه میشود و میخواهد مدیریت کند؛ مجموعهای که شامل آقایان هم میشود. مثلا اتفاق میافتد که کارمند آقا هرجا که مدیر زن مخالف نظرش اقدام کند در محاسبات ذهنی و ضمیر ناخودآکاه خود تصور میکند که آن زن ناتوان است، قانون دست و پایش را بسته و آن آقا به خودش حق میدهد که کارشکنی و نافرمانی کند تا ثابت کند من مرد هستم و جنس برتر. آن موقع من نوعی هر چند به تواناییهایم آگاهی دارم اما از کودکی در ذهن من نهادینه شده که مردان قدرت برتر هستند و آن وقت علاوه بر مردانی که در مجموعه کاری من نافرمانی میکنند باید با ندای درونم نیز مبارزه کنم و این انرژی مضاعفی را از من می گیرد. در کل معتقد هستم مشکلی که در جامعه ما این روزها به عنوان انتخاب جنسیتی مدیران به چشم میخورد از همین عدم شناخت زنان و مردان نسبت به هم نشات میگیرد.
اما ناهید مهروش فعال حقوق زنان درباره مشارکت زنان در توسعه به ایسنا میگوید: یکی از شاخصهای مهم توسعه انسانی در هر جامعه میزان مشارکت زنان در فعالیتهای مختلف است. زنان به عنوان نیمی از منابع انسانی جامعه موضوع و هدف توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میباشند.
وی عنوان میکند: اما در حالی که در اکثر کشورهای در حال توسعه به جز منطقه خاور میانه و شمال آفریقا میزان مشارکت زنان بین 30 تا 40 درصد است، نرخ مشارکت زنان در ایران به 15 درصد میرسد! کمتر از یک درصد زنان جزء مدیران عالی هستند و نسبت زنان به مردان متخصص تقریبا 1 به 5 میباشد و در قانونگذاری نیز به وضوح زنان نماینده مجلس اقلیت ناچیزی را در بین مردان دارند.
مهروش تصریح میکند: اما باید پرسید چرا جای زنان در سطوح مدیریتی و ارکان تصمیم گیری کشور خالی است؟ چرا حتی زنان متخصص با سنوات خدمت عالی، در ردههای مدیریتی به چشم نمی خورند؟ آیا خودشان از قبول مسئولیت سر باز زدهاند یا اصلا به آنها پیشنهادی در این زمینه نشده است؟ چرا کشورهای توسعه یافته به مشارکت زنان در نهادهای عمومی چه دولتی و چه مدنی توجه زیادی دارند؟
وی میگوید: بررسیها نشان میدهد، نگرش "مرد سالارانه"، تفکر غالب مبنی بر توانمندی بیشتر مرد نسبت به زن، تصور زنان نسبت به مسئولیتهای خانوادگی، همچنین عدم خودباوری زنان، باعث کمرنگ شدن حضور آنان در عرصه توسعه می شود. میدانیم که تمامی این عوامل اکتسابی است و هیچ انسانی در بدو تولد نسبت به این پدیدهها موضع خاصی ندارد بلکه با مرور زمان و تحت تأثیر تلقینهای خانواده و اجتماع، به شکل دلخواه محیط در می آید.
این روانشناس ادامه میدهد: در روان شناسی نیز موضوعی به نام "ترس از موفقیت" وجود دارد، که بیشتر در زنان ملاحظه شده است؛ بدین معنی که زنان بیشتر از موفقیت میترسند زیرا از سوی اجتماع به علت ترجیح کار و پیشرفت فردی بر مسئولیتهای زنانه مورد سرزنش قرار میگیرند از این رو به دنبال پیشرفت نیستند.
به گزارش ایسنا، مهرماه سال جاری معصومه ابتکار معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده در نشست تخصصی زنان فرهیخته استان فارس گفته بود «براساس مصوبه شورای عالی اداری کشور، باید تا پایان دولت دوازدهم ۳۰ درصد از سمتهای مدیریتی در اختیار بانوان قرار گیرد. مصوبه شورای عالی اداری کشور ابلاغ شده است و ما اولین گزارش را در هیئت دولت در خصوص وضعیت موجود ارائه دادهایم و از اعضای هیئت دولت درخواست کردهایم که حضور زنان در عرصه مدیریتی کشور را جدی بگیرند. طی مکاتباتی از استانداران درخواست شده که موضوع را در استانها پیگیری کنند. قطعا میتوان با درایت و کفایت و عملکرد خوب این ۳۰ درصد را تا پایان دولت دوازدهم تکمیل کرد.»
باید دید در این مدت باقی مانده از دولت دوازدهم این میزان تعیین شده برای احراز سمتهای مدیریتی توسط زنان محقق میشود یا خیر. اما آنچه بیش از اینها اهمیت دارد بسترسازی برای حضور نیمی از افراد جامعه است که بتوانند بدون آنکه به آنها نگاه جنسیتی بشود، در جامعهای که زندگی میکنند، در یک فضای برابر ایفای نقش کرده و در توسعه مشارکت داشته باشند.
انتهای پیام
نظرات