به گزارش ایسنا، قرار است امروز (دوشنبه) در سالن اجلاس سران تهران همایش بزرگداشت چهلمین سالگرد شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی با سخنرانی رییسجمهور آغاز شود. حمید انصاری قائممقام موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) با اعلام این خبر گفت:« ابعاد شخصیتی آن مرحوم نیز عصر روز دوشنبه در پژوهشگاه فرهنگ اسلامی تهران و دارالشفاء قم مورد بررسی قرار خواهد گرفت. نمایشگاه فرهنگی از اسناد مبارزاتی و خاطرات انقلاب آقا مصطفی نیز در حاشیه سالن اجلاس سران به نمایش در میآید.»
وی همچنین یادآور شد:« با توجه به نقش ایشان در انقلاب اسلامی و اینکه در سال آینده در چهلمین سال پیروزی انقلاب قرار داریم و عدد ۴۰ در فرهنگ ایرانی جایگاه ویژهای دارد، از این رو این مباحث باید پاس داشته شود.»
اما علاوه بر چهلمین سالگرد درگذشت سیدمصطفی خمینی نوع درگذشت او هم باز این روزها نامش را بر سر زبانها انداخته است. مرگی که از نظر خیلیها مشکوک و توطئه ساواک بوده اما به دلیل آنکه امام (ره) اجازه کالبدشکافی نداده است ابعاد آن کامل مشخص نشده است.
در همین زمینه حجت الاسلاموالمسلمین سیدعلی خمینی که این هفته در سخنرانی پیش از خطبههای نمازجمعه تهران به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی سخن میگفت، با بیان اینکه «این هفته چهلمین سالگرد مرحوم آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی را در پیش داریم»، گفت: در مورد شهادت حاج آقا مصطفی خمینی چند نکته به نظر من دارای اهمیت است. نکته اول در مورد اصل شهادت حاج آقا مصطفی است که در هالهای از ابهام قرار دارد. در این جا فرصت اینکه به نحو تفصیلی روزهای پایان عمر ایشان را بررسی کنیم و رفت و آمدهای مشکوک شب آخر زندگی ایشان را باز کنیم نیست. من فقط به این نکته بسنده میکنم که وقتی پیکر بیجان حاج آقا مصطفی را در نجف به بیمارستان منتقل میکنند پزشک حاضر در بیمارستان میگوید که به طور قطع ایشان مسموم شدهاند و آثار مسمومیت در بدن ایشان پیداست و اگر آقا اجازه دهند من کالبدشکافی میکنم و این مطلب را ثابت خواهم کرد. اما امام با کالبدشکافی پیکر فرزندشان مخالفت میکنند و میفرمایند هر چه سریعتر پیکر ایشان را دفن کنید و بدن ایشان را پاره پاره نکنید که پیکر ایشان به طرز عجیبی در کنار ضریح امیرالمومنین (ع) دفن شد و امروز تقریبا همه کاروانهای ایرانی و غیرایرانی که به نجف مشرف میشوند بر سر مزار ایشان حاضر میشوند.
مرحوم سیداحمد خمینی معتقد بود که برادرش به مرگ غیرعادی از دنیا رفته و به احتمال قوی در اثر مسمومیت به وسیله مأموران رژیم پهلوی شهید شده است. وی در این رابطه گفته است: همین قدر میتوانم بگویم که وی چند ساعت قبل از شهادت، در مجلس فاتحهای شرکت میکند که در آنجا بعضی از ایادی رژیم پهلوی دستاندرکار دادن چای و قهوه در مجلس بودهاند.
آیتالله سیدمصطفی خمینی در سحرگاه یکشنبه اول آبان ۱۳۵۶ برابر با نهم ذیقعده ۱۳۹۷ قمری در سن ۴۷ سالگی در منزل خود در نجف اشرف به صورت ناگهانی و مرموز رحلت کرد. با توجه به اینکه امام خمینی (ره) اجازه کالبدشکافی پیکر وی را ندادند، جریان درگذشت وی به صورت رازآلود باقی ماند.
اولین کسی که از رحلت سید مصطفی اطلاع پیدا کرد، خادم منزل وی به نام "صغرا خانم" بود. وی مشاهدات خود را چنین بازگو کرده است: «شب آخر قرار بود برای آقا مصطفی مهمان بیاید. چون دیروقت بود، ایشان آمدند و به من گفتند که "صغرا برو بخواب، من خودم در را باز میکنم". من هم اول به حرم رفتم، نماز خواندم، زیارت کردم، بعد به خانه آمدم و خوابیدم. صبح که طبق معمول، صبحانه آقا را بالا بردم، دیدم آقا روی کتاب دعایشان خم شدهاند، فکر کردم که خوابشان برده است، صدایشان کردم و گفتم "آقا... آقا خوابتان برده..." که دیدم جواب نمیدهند و زیر چشمشان هم به رنگ خرما شده است. پایین رفتم و خانم ایشان را که مریض بود، صدا کردم و خودم هم به کوچه رفتم و فریاد زدم که آقا مصطفی مریض شده است که در این هنگام آقای دعایی مرا دید و با یکی دو نفر دیگر به بالا آمد و آقا را به بیمارستان بردند.»
معصومه حائری همسر سیدمصطفی، دومین فردی بود که از ماوقع اطلاع یافت. وی حوادث آن روز را چنین عنوان کرده است: «او [حاج آقا مصطفی] مردی بسیار قوی و از سلامت کامل برخوردار بود؛ هیچگونه ناراحتی و بیماری نداشت، به همین دلیل برخلاف آنچه شایع کردند سکته قلبی خیلی بعید به نظر میرسید. همان شب که حاج آقا مصطفی شهید شد زودتر از معمول به خانه آمده بود، چون قرار بود که ساعت ۱۲، مهمان بیاید و من سخت مریض بودم. آقای دعایی که همسایه ما بود، برای معاینه من دکتر آورد. از طرف دیگر، آقا مصطفی شبها مطالعه داشت و ما یک ننه داشتیم که اسمش صغرا بود، آقا مصطفی به او گفت که "برو بخواب، اگر مهمان آمد، من در را باز میکنم". و ما دیگر نفهمیدیم که مهمانها چه وقت آمدند و کی رفتند و چه شد؟ ... پس از اطلاع از شهادت حاج آقا مصطفی خود را بالای سر او رساندم و دیدم دستهای آقا مصطفی بنفش شده است و لکههای بنفش نیز روی سینه و سرشانههایش دیدم. وی را بلافاصله با کمک آقای دعایی به بیمارستان انتقال دادیم. در آنجا به ما گفتند که حاج آقا مصطفی مسموم شده و دو ساعت است که از دنیا رفته است.»
سید محمود دعایی سومین نفری بود که از درگذشت سیدمصطفی باخبر شد. وی نیز ضمن بیان مطالب ذکر شده و تأیید آن، معتقد است که فوت او طبیعی نبوده و بر روی جسد وی علائم مسمومیت وجود داشته است. در ضمن دعایی به موضوع دیگری هم اشاره دارد که از این قرار است: «در خارج از بیمارستانی که حاج آقا مصطفی را به آنجا انتقال دادیم، یک ماشین نمره تهران بود که پس از شنیدن خبر درگذشت وی به طرف بغداد حرکت کرد.» حجتالاسلام سیدرضا برقعی که از یاران نزدیک امام (ره) و آقا مصطفی بود هم روایت مشابهی را در خاطرات خود ذکر کرده است.
از طرفی سیدحسین خمینی، فرزند حاج آقا مصطفی نیز در رابطه با شهادت پدرش به نکته دیگری اشاره کرده و بیان کرده است: «در بیمارستان، دکتر ایاد علی البیر برای معاینه پدرم آمد و گفت که "معالاسف، وی فوت کرده و مرگش هم عادی نیست. اگر اجازه بدهید بنده جسد را کالبدشکافی کنم و این مسئله را ثابت کنم". دکتر ایادعلی البیر جراح و فارغ التحصیل از دانشگاه سلطنتی لندن بود. پیکر مرحوم والد کالبدشکافی نشد؛ چون آن موقع کالبدشکافی از نظر عرفی، کار منکری به حساب میآمد، شرع هم جوازی برای آن قائل نبود؛ به خصوص که در مورد شخصی مثل مرحوم والد قبح این مسئله بیشتر بود و نوعی بیاحترامی محسوب میشد. طبیعی بود که امام(ره) هم، چنین اجازهای ندهند.»
زمانی که صحبت از کالبدشکافی جسد حاج آقا مصطفی شد، امام خمینی (ره) با کالبدشکافی موافقت نکردند و فرمودند: «با این کارها دیگر مصطفی به ما بازنمیگردد.» معصومه حائری در این زمینه میگوید: «وقتی خواستند از جسد حاج آقا مصطفی کالبدشکافی به عملی آورند، حضرت امام (ره) اجازه این کار را ندادند و فرمودند که "عدهای بیگناه دستگیر میشوند و دستگیری اینها، دیگر برای ما آقا مصطفی نمیشود". از طرف دولت بعث عراق نیز از اعلام نظر پزشکان جلوگیری شد و اجازه ندادند پزشکان نظر خود را اعلام کنند و حتی آنان را نیز تهدید کردند؛ چون صددرصد عارضه ایشان مسمومیت بود.» در این میان واکنش ساواک این بود که در همه گزارشها، از درگذشت حاج آقا مصطفی با عنوان فوت یاد کرده و آن را ناشی از عارضه قلبی اعلام میکرد.
به هرحال پس از مخالفت امام خمینی(ره) با کالبدشکافی، ایشان دستور تشییع و تدفین را صادر کردند. پیکر حاج آقا سیدمصطفی را پس از غسل در رود فرات و طواف حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) به نجف بازگرداندند و در روز دوم آبان ۱۳۵۶ در ایوان علوی حرم حضرت علی (ع)، مجاور مقبره علامه حلی به خاک سپردند.
نکته جالب در مورد درگذشت سیدمصطفی نحوه برخورد امام (ره) است. امام خمینی نه تنها مرگ فرزند را از الطاف خفیه الهی میداند بلکه این ضایعه خللی در مبارزتش علیه رژیم پهلوی ایجاد نکرده و حتی بعد از انقلاب اسلامی هم اجازه نمیدهد بزرگداشتی برای فرزند از دسترفتهاش برگزار شود.
سیدعلی خمینی هم در سخنرانی پیش خطبه خود در این زمینه خاطرنشان کرد: «نکته دیگر در مورد نحوه رفتار امام در مواجهه با این مصیبت بود. امام در آن سالها که در کوران مبارزات بر علیه رژیم فاسد پهلوی بودند به هیچ در روی دادن این حادثه تزلزلی از خود نشان ندادند. در هیچ جلسه ی عمومی در عزای این فرزند عزیز و صالح و عالم اشک نریختند تا مخالف نهضت اندک ضعف و شکستی را در رهبری نهضت نبینند. تا جایی که بعضی از یاران نگران حال امام میشوند. و نگران میشوند که گریه نکردن به بدن و قلب امام فشار بیاورد. لذا آقای کوثری را دعوت میکنند ایشان هرچه از شهادت حاج آقا مصطفی میگویند امام اشک نمیریزند تا اینکه مرحوم کوثری روضه علی اکبر (ع) را میخواند آنگاه امام طاقت از دست میدهند و اشکهایشان در مصیبت اباعبد الله (ع) جاری میشود.»
وی ادامه داد: «خاطرهای است به نقل از همسر امام مبنی بر اینکه در سالهای بعد از پیروزی انقلا ب امام اجازه نمی دادند که در صدا و سیما یا ارگانهای دیگر از حاج آقا مصطفی تقدیر شود یا برای ایشان بزرگداشت برگزار شود. یکسال روز اول آبان همسر امام در حالیکه اشک میریختند به امام میگویند که "باز هم اول آبان شد و کسی از مصطفی من یادی نکرد". امام ظاهرا میفرمایند که "من نمیتوانم برای او جلسه بگیرم یا اجازه بدهم که در صدا و سیما برای او برنامه بسازند در حالیکه جوانان مردم هر روز کشته میشوند و خانوادههای مردم ایران هر یک فرزندی دارند که در راه اسلام شهید شده است. من نمیتوانم برای فرزندم ویژگیای قائل شوم. ما هم بهتر است مثل همه مردم صبر کنیم و برای او ختم قرآن برگزار کنیم و فاتحه بخوانیم. خداوند همه این بزرگان را در سایهسار رحمتش قرار دهد".»
نوه بنیانگذار انقلاب اسلامی همچنین یادآور شد: «نکته دیگر اشارهای است به عبارتی که امام در مورد شهادت حاج آقا مصطفی به کار بردند و شهادت او را از الطاف خفیه الهیه دانستند. لطف خفی یعنی لطفی که آشکار نیست. ظاهرش نقمت و مصیبت است اما باطنش خیر و صلاح. انسان مومن و موحد وقتی با گوشت و پوست و استخوان خود لمس میکند که عالم محضر خداست و همه مقدرات عالم در طول اراده الهیه است و وقتی تنبه پیدا میکند که ذات باری خیر مطلق است مصیبتهای ظاهریه دنیا را هم به آیه "عسی أن تَکرهوا شییٔاً و هو خیر لکم" عرضه میکند. اساسا در یک تعبیر زیبای برخواسته از فهم عمیق مومن همیشه زندگیش دو سر برد است. برد برد حقیقی زندگی مومنانه است. اگر دنیا به او اقبال کند او از اقبال دنیا برای رشد معنوی و ثواب بیشتر بهره میبرد و اگر روزگار به مومن پشت کند باز هم او شکر میکند و ارتقای درجه پیدا میکند.«
مرگ مشکوک سیدمصطفی خمینی یکی از عوامل شعلهور شدن آتش زیر خاکستر انقلاب ایران شد. مردم با شنیدن این خبر در تهران و شهرهای دیگر مجالس ختمی برگزار کردند که هر کدام از این مجالس به محلی برای افشاگری علیه رژیم پهلوی تبدیل و بعضی با سرکوب عوامل رژیم شاه مواجه میشد. به هر روی همچنان و با وجود چهل سال از درگذشت حاج سیدمصطفی خمینی هنوز ابعاد این مرگ مشکوک کاملا مشخص نشده است. گویی مقدر است سرنوشت هر کدام از فرزندان بنیانگذار انقلاب اسامی در هالهای از ابهام قرار داشته باشد.
انتهای پیام
نظرات