در بخش اول سلسله گزارشهای جنگ سوریه به بررسی وضعیت و جایگاه دولت سوریه در معادلات نظامی این کشور با توجه به مناطق تحت کنترل دولت مرکزی و کانونهای فعال درگیری در شمال این کشور پرداختیم و در این قسمت بنا داریم به سه جبهه دیگر در این جنگ خانمان سوز بپردازیم که پیشتر به شکل گذرا به آنها اشارهای شد.
نیمه جنوبی
وضع در نیمه جنوبی سوریه مقداری متفاوتتر از مناطق شمالی است. در این منطقه هم تنوع شبه نظامیان مخالف دولت کمتر است و هم دخالتهای مستقیم نظامی خارجی همانند آنچه که در منطقه الباب مشاهده کردیم به چشم نمیخورد گرچه زمزمههایی درباره تصمیم اردن برای ورود نظامی به خاک سوریه در این منطقه شنیده میشود.
در منطقه جنوبی سوریه شبه نظامیان لیبرالتر مانند ارتش آزاد، داعش و تا نیز گروههای افراطگرا مانند النصره و جیش الاسلام فعال هستند که جنگ علیه دولت سوریه را اداره میکنند و البته میان خود آنها به ویژه داعش با جریانهای دیگر نیز درگیریهایی مشاهده میشود.
عمده درگیریها در جنوب سوریه به شهر درعا، مرکز استانی به همین نام در نزدیکی مرز با اردن بر میگردد که عملا میان ارتش سوریه و شبه نظامیان مسلح تقسیم شده و با وجود درگیریهای خونین میان طرفین، مدتهاست در همین حالت باقی مانده است. این نقطه نیز یکی از چهار منطقه کاهش تنش بر اساس توافق روسیه، ایران و سوریه است که به نظر نمیرسد در آینده نزدیک تغییری در شرایط آن ایجاد شود.
استان قنیطره در همسایگی درعا که در مجاورت بلندیهای اشغالی جولان قرار دارد، نقطه دیگری است که عمدتا محل فعالیت جبهه النصره است و هر از چند گاهی درگیریهای خونینی در آنجا میان ارتش سوریه و این گروه رخ میدهد. حمله اسرائیل به پایگاههای ارتش سوریه و پذیرش مجروحان این درگیریها در بیمارستانهای اسرائیل چه از شورشیان سوری باشند یا غیر نظامی، از ویژگیهای جنگ در این جبهه است.
بخشی از مناطق جنوبی استان قنیطره نیز در کنترل گروه موسوم به خالد ابن ولید، شاخه داعش در جنوب سوریه و همپیمانان آن است که با دیگر گروههای شورشی از ارتش آزاد سوریه درگیر هستند. مناطق تحت تصرف داعش میان شورشیان سوریه از یک سو و مرزهای اردن و بلندیهای اشغالی جولان محاصره شده و تماسی میان آنها با ارتش سوریه وجود ندارد.
وجود داعش در جنوب سوریه چه در قنیطره و چه در مناطق بیابانی شرق استان سویدا همان طور که پیشتر نیز اشاره شد به دستاویزی برای اردن تبدیل شده تا با اعزام نیروی نظامی و حمایت از شورشیان معتدلتر سوریه به دنبال ایجاد منطقهای حائل در امتداد مرزهای خود با سوریه ایجاد کند. در این راه طرحی نیز آماده شده و قرار بود آمریکا و انگلیس نیز در آن مشارکت کنند که توافق ایجاد مناطق کاهش تنش اجرای این طرح را فعلا به تعویق انداخته گرچه نیروهای نظامی هر سه کشور در مرزهای اردن با سوریه مستقر شدهاند.
علاوه بر حملات گاه و بیگاه داعش به مرزهای اردن که بهانه اصلی را به دست دولتمردان امان داده، خاندان هاشمی حاکم بر اردن به شدت از نزدیک شدن گروههای مقاومت مانند حزبالله لبنان یا دیگر گروههای شیعی که در کنار ارتش سوریه میجنگند، به مرزهایش به شدت بیم دارد و تاکنون تلاشهای گستردهای برای اداره امور در جنوب سوریه انجام داده است. طرح ایجاد منطقه حائل در جنوب سوریه یکی از راههایی است که اردن میتواند دغدغههای خود دذر جنوب سوریه را کاهش دهد امان در کنار این طرح به آموزش هزاران شورشی معتدل سوری در خاک خود با کمک آمریکا و انگلیس نیز مبادرت کرده تا در شرایط مناسب این نیروها کنترل مناطق جنوبی و حتی دمشق پایتخت را به دست بگیرند.
استان سویدا یکی دیگر از سه استان جنوبی سوریه است که کنترل آن تقریبا به طور کامل در اختیار دولت است اما با این وجود سویدا را نمیتوان پایگاهی مستحکم برای دولت دمشق به حساب آورد و دلیل آن هم بافت جمعیتی این استان است.
بیشتر ساکنان سویدا را دروزیان تشکیل میدهند که از لحاظ ایدئولوژیک و عقایدی خود را از اکثریت مسلمان سوریه جدا میدانند و همین امر باعث شده که از همان آغاز جنگ سوریه اعلام بیطرفی کنند. استان سویدا در طول شش سال جنگ سوریه تقریبا آرام بوده و بر خلاف دیگر استانهای عرب نشین این کشور ساکنان آن به مقرهای نظامی و دولتی یورش نبردند و یا به مخالفان سوری نپیوستند البته در مقابل از دادن سرباز به ارتش سوریه هم خودداری کردند و عملا جز حمله نکردن به مقرهای دولتی هیچ کمکی به دولت مرکزی نمیکنند.
بیشتر ساکنان سویدا را دروزیان تشکیل میدهند که از لحاظ ایدئولوژیک خود را از اکثریت مسلمان سوریه جدا میدانند و همین امر باعث شده که نتوان این استان را پایگاهی مستحکم برای دولت دمشق به حساب آورد.
این سیاست بیطرفی البته به نفع آنها نیز بوده و سویدا یکی از استانهایی در سوریه است که کمترین آسیبها را دیده است. حمایت دروزیهای ساکن در دیگر نقاط جهان از همکیشان خود در سوریه به ویژه دروزیهای لبنان و اسرائیل که از قدرت نفوذ بالایی در دولتهایشان برخوردارند، باعث شده تا نوعی حاشیه امن برای دروزیهای سوری به وجود آید. ناگفته نماند که دروزیان در زمان حکمرانی فرانسه بر منطقه شامات بین سالهای 1921 تا 1936 یک دولت مستقل در مرزهای استان سویدا امروزی داشتند و همین صبغه تاریخی نیز به نوعی دروزیها را در جدا دانستن خود از دیگر مردمان سوریه ترغیب میکند.
اکنون با وجود درگیریهای پراکنده در شهر درعا، قنیطره و حتی استان ریف دمشق، باید گفت مسئله اساسی در نیمه جنوبی سوریه، رقابت ارتش سوریه و شورشیان این کشور در مناطق بیابانی شرق و شمال شرق سویدا است؛ جایی که هر دو طرف تلاش میکنند سهم بیشتری از مناطق تحت اشغال داعش ضعیف شده را به کنترل خود درآورند. البته در این کارزار دو طرف تنها نیستند و ائتلاف تحت امر آمریکا با نیروی رزمی و تجهیزات نظامی به مخالفان سوری کمک میکند و روسیه و شبهنظامیان شیعی پشت ارتش سوریه ایستادهاند.
مناطق "محاط" یا محصور شده
علاوه بر استانها یا شهرهایی که دولت سوریه تمام یا بخشهای از آنها را در اختیار دارد، مناطقی نیز هستند که در اختیار ارتش و دولت سوریه است اما تمام مناطق اطراف آن در کنترل گروههای دیگر است به عبارت دیگر این مناطق تحت محاصره هستند و عملا راه زمینی با دیگر نقاط تحت کنترل ارتش ندارند و در صورت بروز درگیری آسیبپذیر ترین نقاط تحت کنترل دولت هستند.
چنین مناطقی در سرزمینهای تحت کنترل کردها که ارتباط خوبی با دولت دمشق دارند و بر اساس توافقهای دوطرفه بخشهایی از شهر یا استان به ارتش و نهادهای امنیتی دولت سوریه واگذار شده، اوضاع مناسبی دارند. از نمونههای این مناطق میتوان به بخشهای تحت کنترل ارتش سوریه در شهرهای قامشلی و حسکه در شمال شرق سوریه اشاره کرد.
اما در موارد دیگر که در محاصره داعش یا شورشیان سوری است اوضاع بسیار وخیم است و عملا سالهاست هرگونه امداد رسانی به آنها تنها از راه هوایی ممکن است. شهرکهای شیعه نشین فوعه و کفریا در استان ادلب که در محاصره شورشیان سوری از جمله جبهه النصره است و نیز بخشهایی از شهر دیرالزور که توسط داعش محاصره شده از این موارد هستند که ساکنان غیر نظامی و نیروهای دولتی مستقر در آنها با مشکلات بسیاری مواجه هستند.
همان طور که پیشتر هم گفته شد مناطق تحت محاصره به ویژه شهرکهای فوعه و کفریا در طول سالها جنگ سوریه همواره یکی از نقاط آسیب پذیر و آسیب رسان برای دولت سوریه بوده است. در طول این سال بسیار پیش آمده است که دولت سوریه برای نجات جان غیر نظامیان و نیروهای وفادار به خود در مناطق محاصره شده تن به توافقهای مختلف با شورشیان سوری و حتی جبهه النصره بدهد. تبادل اسرا و آزادی بسیاری از رهبران شناخته شده گروههای مخالف در قبال خروج امن محاصره شدگان یا رسیدن کمکهای انسانی به آنها از همین موارد است.
مناطق "محیط" یا محاصره کننده
کانونهای درگیری دیگری نیز در سوریه فعال است که به جرأت میتوان گفت بخش عمده توان ارتش سوریه به ویژه در بحث نیروی انسانی را به خود مشغول کرده است. این کانونها در واقع همان محلههای غالبا پرجمعیت حاشیه یا مرکز شهرهای بزرگ از جمله دمشق پایتخت هستند، که تحت کنترل گروههای مسلح مخالف قرار دارد و به دلیل نزدیکی به نقاط حساس و پرجمعیت شهرهای بزرگ، ارتش سوریه هزینه زیادی برای بازپسگیری آنها و یا ممانعت از پیشروی شورشیان، پرداخت میکند.
مناطقی نزدیک به شهرهای بزرگ که تحت کنترل گروههای مسلح قرار دارد به دلیل نزدیکی به نقاط حساس و پرجمعیت عملا هزینه زیادی را متوجه ارتش سوریه میکند.
این چنین مناطقی را در اطراف استانهای دمشق، حمص و در امتداد مرزهای لبنان با سوریه بیشتر شاهد هستیم. به جز بخشی از اردوگاه آورگان فلسطینی در جنوب دمشق که در کنترل داعش است، بیشتر این مناطق محاصره شده در کنترل مخالفان به اصطلاح میانهرو و یا اسلامگراهای افراطی سوری است که غالبا از ساکنان همان مناطق هستند و با خانوادههای خود تحت محاصره ارتش سوریه، سالهاست به جنگ ادامه میدهند و در کنار آن مراودات و دادوستد خود با بخشهایی که در اختیار دولت سوریه است را نیز حفظ کردهاند.
تشکیل چنین مناطقی در بافت پرجمعیت شهری طی پنج سال و حضور خانوادههای شبه نظامیان در کنار دیگر غیر نظامیان در چنین جبهههایی، کار را برای ارتش سوریه بسیار سخت کرده است، چه آنکه بارها مشاهده شده یک اقدام نسنجیده ارتش یا بمباران غیر دقیق چنین مناطقی باعث وارد آمدن تلفات بالای غیر نظامیان شده است.
از سوی دیگر نزدیکی این مناطق به مراکز حساس دولتی و نظامی در شهرها به ویژه در پایتخت، باعث شده اهمیتی استراتژیک برای ارتش سوریه پیدا کنند و با توجه به مسدود بودن راه پیشروی، عملا نیروهای دولتی بیشتر بر کنترل اوضاع و محاصره مناطق تمرکز دارند که بخش زیادی از توان ارتش سوریه را گرفته است.
البته همین سیاست محاصره در کنار میانجیگریهای داخلی و بعضا خارجی باعث شده در مناطق کوچکی مانند اعزاز، البرزه و اخیرا قابون در اطراف دمشق، حی الوعر در حمص و زبدانی و القصیر در مرز با لبنان شاهد توافقاتی برای جا به جایی نیرو بدون درگیری باشیم. بر اساس این طرح که سوریها از آن به عنوان "مصالحه" یاد میکنند شبهنظامیان و خانوادههایشان و هر کسی که خود بخواهد با نظارت میانجیگران و تضمین امنیت از سوی ارتش این مناطق را ترک میکنند و به مناطقی که کاملا در دست شورشیان سوری است، منتقل میشوند. در مقابل ارتش سوریه علاوه بر کنترل بدون خونریزی بر مناطق محاصره شده، امتیازاتی نیز از طرف مقابل میگیرد که عمدتا در غالب تبادل اسرا یا خروج امن حامیان دولت سوریه از دو شهرک شیعه نشین فوعه و کفریا که در محاصره شورشیان سوری در ادلب هستند، محقق میشود.
در واقع ارتش سوریه در این نوع تغییر دموگرافی، به نوعی لکهگیری در نقشه مناطق تحت نفوذ خود میپردازد که در بیشتر موارد به دولت سوریه برای یک دست کردن سرزمینهای تحت کنترلش کمک میکند. البته رسیدن به مرحله مصالحه به این آسانیها روی نمیدهد؛ در واقع دو طرف زمانی به این نوع از توافق تن میدهند که بعد از سالها جنگ و خرابی زیرساختهای منطقه به این نتیجه میرسند که فیصله دادن موضوع از طریق نظامی ممکن نیست پس به اجبار امتیاز میدهند.
برای توضیح پیچیدگی این بده بستانها و اهمیت آن به ویژه برای دولت سوریه به آخرین مورد از آن اشاره میکنیم که در منطقه قابون و البرزه در شمال شرق دمشق روی داد، دو محله کوچک از پایتخت سوریه که تنها 4 کیلومتر از مرکز شهر دور هستند و فاصلهشان تا کاخهای ریاست جمهوری بشار اسد به سختی به 8 کیلومتر میرسد. این مناطق از اوایل سال 2012 به کنترل مخالفان مسلح و البته محاصره ارتش سوریه درآمدند و دو طرف بیش از پنج سال بدون نتیجه بر سر آن با یکدیگر جنگیدند و تنها خرابی و کشتار به بار آوردند.
اخیرا شورشیان سوری مجبور شدند منطقه را ترک کنند و بیش از 2500 تن از آنها با خانوادههایشان به ادلب رفتند و محله قابون، از استراتژیکترین مناطق پایتخت سوریه را که اکنون درواقع به تلی از آوار تبدیل شده، تحویل ارتش دادند تا بالاخره دولت دمشق بتواند با اطمینان بگوید که شرق پایتخت را امن کرده است.
البته کمی پایینتر، دقیقتر بگوییم در 7 کیلومتری قابون، بزرگترین اردوگاه آوارگان فلسطینی در سوریه قرار دارد که سالهاست به مکان و مأوای گروههای شورشی تبدیل شده. اردوگاه الیرموک با مساحتی کمی بیش از 2 کیلومتر مربع در جنوب دمشق است و هم اکنون به میان داعش و شورشیان سوری تقسیم شده و ارتش تنها آن را در محاصره دارد. در اوج درگیریهای این اردوگاه دهها غیر نظامی از گرسنگی و قحطی جان باختند که انتشار تصاویر آن باعث واکنش جهانی شد. اردوگاه الیرموک نیز مانند مناطق محاط دیگر به ویژه در حومه شرقی دمشق به نظر نمیرسد که دست کم به این زودیها شاهد تغییری در معادلات نظامی باشند.
مناطق وسیعی در نزدیکی همین اردوگاه از جمله محله حجر الاسود در جنوب الیرموک و بابیلا و بیت سحم در شمال منطقه سیده زینب به ترتیب در اشغال داعش و شورشیان سوری است که این مناطق هم تا مرکز دمشق کمی بیش از 5 کیلومتر فاصله دارند.
با تمام آنچه که گفته شد، به نظر میرسد ارتش و دولت سوریه که تجربه شش سالِ پر تلاطم جنگ را پشت سر گذاشته اکنون به حاشیه امن لازم رسیده است و شورشیان همانند سالهای 2014 و 2015 دیگر دست بالا را در معادلات جنگ ندارد. ارتش سوریه اکنون قدرتمندترین نیرو در درگیریهای سوریه است و اگرچه نمیتوان گفت که قادر به حل نظامی بحران سوریه است اما با پشتیبانی همپیمانان اصلی خود یعنی روسیه و ایران کار را به جایی رسانده که سیاستمداران در میز مذاکره برگ لازم را برای بردن بازی در اختیار داشته باشند.
خبرنگار ایسنا: آرش محمدیان
انتهای پیام
نظرات