به گزارش ایسنا به نقل از سایت «روز نو»، المانیتور مینویسد: «هشتم ژانویه اعلام خبر درگذشت ناگهانی آیتالله هاشمی توازن قوا در سطوح بالای نظام سیاسی در ایران را تغییر داد. آیتالله هاشمی نفوذ زیادی در میان اصلاحطلبان و بخش عمدهای از محافظهکاران داشت. او در سالیان اخیر به سیاستمداری میانهرو و مستقل و مخالف تندروها تبدیل شده بود. پیش از شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۵ میلادی در مقابل احمدینژاد، او به عنوان سیاستمداری محافظهکار دیده میشد؛ با این حال، پس از انتخابات آن سال، آیتالله هاشمی فاصلهگرفتن خود از محافظهکاران را آغاز کرد و در جریان انتخابات ۲۰۰۹ میلادی و رویدادهای پس از آن به محبوبترین چهره در میان اصلاحطلبان تبدیل شد.
او در خطبههای نماز جمعه در تاریخ ۱۷ جولای ۲۰۰۹ میلادی درباره انتخابات و حوادث پس از آن سخن گفت. او اعتراضات را محکوم نکرد و از وجود یک مشکل سخن گفت که باید حل شود. او باور داشت که اعتماد مردم در روند شمارش آرا خدشهدار شده است. این موضع با انتقاد شدید از سوی محافظهکاران مواجه شد. آنان خواستار حذف سیاسی آیتالله هاشمی شدند.
آخرین گام آنان در رقابت انتخاباتی سال ۲۰۱۳ میلادی بود. او در انتخابات مجلس خبرگان در نهایت بر سر کسب کرسی ریاست آن مجلس به آیتالله یزدی باخت.
آیتالله هاشمی اما نقش مهمی در دور کردن تندروها از دستیابی به قدرت کامل و در متقاعد کردن اصلاحطلبان برای حمایت از روحانی ایفا کرد. اقدامات او سبب شد که محافظهکاران نتوانند پشت سر نامزد واحدی جمع شوند».
المانیتور در ادامه اشاره میکند که در میان چهرههای کنونی سیاسی ایران، علی لاریجانی رئیس مجلس شبیهترین فرد به آیتالله هاشمی است و به طور خاص همانند او همواره در صدد مهار کردن تندروها بوده است.
المانیتور در اینباره مینویسد: «اگرچه لاریجانی از نفوذ و محبوبیت مشابه آیتالله هاشمی در میان اصلاحطلبان برخوردار نیست، با این حال، موضع ملایمتر او در مقایسه با دیگر محافظهکاران سبب شده تا احترام اصلاحطلبان را نیز به نفع خود برانگیزد».
المانیتور در ادامه با اشاره به کارنامه سیاسی لاریجانی مینویسد: «لاریجانی در سال ۲۰۰۵ میلادی به مقام ریاست شورای عالی امنیت ملی رسید اما در اکتبر سال ۲۰۰۷ میلادی به دلیل منازعه با احمدینژاد رییسجمهوری وقت از مقام خود استعفا داد. او در مه سال ۲۰۰۸ میلادی به عنوان رئیس مجلس انتخاب شد. در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۹، او نیز مانند آیتالله هاشمی از تندروها فاصله گرفت. او از پلیس خواست تا به خواست مردم توجه کند و حق آزادی بیان و عقاید را در نظر گیرد؛ اگرچه او از معترضان به نتیجه انتخابات هم خواست که حساب خود را از اغتشاشگران جدا کنند.
در زمان ریاست او بر مجلس، کمیته تحقیق درباره حمله به کوی دانشگاه تهران در جریان اعتراضات برگزار شد؛ اقدامی که انتقاد نمایندگان محافظهکار را موجب شد. در سال ۲۰۱۲ میلادی، لاریجانی بار دیگر به ریاست مجلس رسید و بیش از گذشته از احمدینژاد و تندروها فاصله گرفت. او در آن زمان به شدت از سیاستهای احمدینژاد انتقاد کرد و این سیاستها را اقداماتی «غیر قانونی» خواند.
این موضوع سبب شد افرادی که گفته میشد از طرفداران احمدینژاد بودند در فوریه سال ۲۰۱۲ میلادی به لاریجانی در قم حمله کنند و با سنگ و کفش او را هدف قرار دهند. مخالفت لاریجانی با تندروها در زمان به قدرت رسیدن روحانی در سال ۲۰۱۳ میلادی نیز ادامه یافت. با ریاست جمهوری روحانی و تعامل لاریجانی با او، رابطه قوای مجریه و مقننه بهبود یافت. لاریجانی از برجام حمایت کرد که اقدامی دقیقا در نقطه مقابل تصمیم محافظهکاران مخالف توافق هستهای بود.
در فوریه سال ۲۰۱۶ میلادی، در انتخابات پارلمانی او خود را به عنوان نامزد مستقل معرفی کرد که نشان میداد طیفی از محافظهکاران دیگر نمیخواستند او را در اردوگاه خود داشته باشند. اصلاحطلبان نیز محتاطانه از این موضوع استقبال کردند.
لاریجانی پس از آنکه کرسی ریاست مجلس را از آن خود کرد، از سوی روحانی و میانهروها مورد استقبال قرار گرفت. در طول 10 سال گذشته، لاریجانی به طور مداوم تلاش کرده تا با تمام جناحها تعامل داشته باشد. او نفوذ زیادی در میان اعضای سپاه دارد و مقام عالی رهبری نیز به او اعتماد دارند. لاریجانی در میان روحانیون سنتی نیز محبوب است. در همین حال او رابطه خوبی نیز با روحانی و اعضای کابینه او دارد. در نتیجه، او از سیاستمداری محافظهکار به سیاستمداری میانهرو تبدیل شده است».
المانیتور اشاره میکند که پس از درگذشت آیتالله هاشمی، گزینههای دیگری چون سیدحسن خمینی، علیاکبر ناطق نوری و حسن روحانی به عنوان افرادی مطرح شدند که شاید بتوانند خلاء ایجادشده را پر کنند و نقشی مشابه هاشمی را ایفا کنند. المانیتور اما اشاره میکند که واقعیت آن است که هیچ یک از افراد مذکور نفوذ بالای آیتالله هاشمی را ندارند.
این سایت مینویسد: «آنان در میان محافظهکاران محبوب نیستند و برخلاف آیتالله هاشمی که به مقام عالی رهبری نزدیک بود، از چنین جایگاهی برخوردار نیستند. آنان همچنین نفوذ مشابه آیتالله هاشمی را در میان سپاهیها نیز ندارند. آنان تنها صاحب نفوذ در میان اصلاحطلبان بودهاند.
سیدحسن خمینی در فوریه سال ۲۰۱۶ میلادی رد صلاحیت شد و از شرکت در رقابت انتخابات مجلس خبرگان بازماند. همچنین او نتوانست جانشین آیتالله هاشمی در دانشگاه آزاد شود و مقام عالی رهبری، علیاکبر ولایتی مشاور خود در امور سیاست خارجی را در مقام ریاست هیات موسس دانشگاه آزاد منصوب کردند.
ناطق نوری نیز سالهاست که از سیاست به دور بوده و فاقد نقش بسیار مهمی در عرصه سیاست ایران است. او در میان اصلاحطلبان و محافظهکاران نفوذ بالایی ندارد و بارها گفته که قصد بازگشت به سیاست را ندارد.
محافظهکاران و سپاه بارها مخالفت خود را با روحانی و سیاستهای او ابراز کردهاند. بسیاری از تندروها نیز میکوشند تا از نامزدی دوباره روحانی در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو جلوگیری کنند».
المانیتور میافزاید: «لاریجانی اما موقعیت متفاوتی دارد. او نقش مهمی در سیاست ایران در یک دهه گذشته ایفا کرده است؛ اگرچه ضعفهایی نیز داشته است. او فاقد محبوبیت در میان طیف گستردهای از مردم از جمله در میان اصلاحطلبان است اگرچه به نظر میرسد اصلاحطلبان و میانهروها برای رسیدن به اهدافشان نیازمند او هستند. برخی از اصلاحطلبان خواستار تشکیل شورایی با حضور لاریجانی، روحانی، سیدحسن خمینی و ناطق نوری برای پر کردن کردن خلاء ناشی از فقدان آیتالله هاشمی بودهاند. اگرچه به نظر میرسد او بهترین گزینه برای جایگزینی نقش آیتالله هاشمی است، با این حال تنها گذر زمان مشخص خواهد کرد که آیا این نقش به او محول خواهد شد یا خیر».
انتهای پیام
نظرات