به گزارش ایسنا، محمد درویش - مدیرکل دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست - در روزنامه «ایران» مینویسد: ما ایرانیان اعم از مردم و مسئولان، انگار حافظه تاریخی نداریم! چون درست مشابه همین واقعه خوزستان را ۵۰ سال قبل در یزد، اردستان، سبزوار، نائین و بسیاری از شهرهای بیابانی ایران شاهد بودیم اما با برنامهریزی حسابشده از ابتدای دهه ۴۰ تا ۵۰، طرح بزرگی برای جنگلکاری در بیابانها به وسعت ۴ میلیون هکتار اجرا شد و حتی مناطقی مانند ریگ جن، چوپانان و بیابانهای اطراف شهر یزد و شمال شرق کرمان، اصفهان، سبزوار و ابوزیدآباد با کاشت گونههایی همچون تاغ، اسکنبیل، پده و گز تثبیت شد. در غرب کرخه هم ۱۰۰ هزار هکتار جنگلکاری صورت گرفت و همین سبب شد تا جلوی فرسایش بادی تا حد زیادی گرفته شود.
اما اکنون چند دهه است که روند تثبیت بیولوژیک بیابانها متوقف شده و حتی به تشدید بیابانزایی هم همت گماردیم! بهطوریکه امروز تمامی تالابهای خوزستان قربانی کشاورزی، نفت و مدیریت غلط منابع آب شدهاند. توسعه کشت و صنعت نیشکر هم شیره همه منابع آب خوزستان را مکید و الان هم دارند یک زهاب آلوده را به تالابها وارد میکنند که همه منابع آبزی را از بین برده است.
توجه داشته باشید استانی که ۳۳ درصد آبهای کشور در آن جاری بود و بزرگترین رودخانههای کشور از کارون و کرخه و جراحی و مارون گرفته تا زهره و بهمنشیر در آن جوش و خروش داشت، امروز به عنوان اصلیترین قطب تولید محصولات کشاورزی کشور تنها ۱۵ میلیون تن تولید دارد که این رقم عملاً معادل ۱۱ درصد کل تولید کشاورزی کشور است. به بیان بهتر ما همه آب را با تکنولوژی بسیار اولیهمان در کشاورزی از دست دادهایم تا نهایتاً همین قدر تولید کنیم.
از سوی دیگر پروژههای متعدد انتقال آب بینحوضهای نیز دیگر چیزی از تالابهای بامدژ، شیمبار، هورالعظیم، شادگان و میانگران در خوزستان باقی نگذاشته و این پنج پیکره آبی را که متعادل کننده زندگی در خوزستان بود عملاً نابود کردیم که آخرین نمونهاش ساخت سدکوثر بر روی زهره بود که حتی کشاورزی هندیجان را در پاییندست از بین برد و اراضی این شهر را به چشمه تولید گرد و غبار تبدیل کرد.
فراموش نکنیم که قدیمیترین کهنزادبومهای آسیای جنوب غربی از چغازنبیل گرفته تا سامانه پیشرفته تقسیم آب در شوشتر متعلق به خوزستان بوده است ولی برخی آقایان در وزارت نیرو هنوز معتقدند اگر سدها را نمیساختیم خوزستان را آب میبرد در حالی که همین سیلابها بود که به مدت هزاران سال، دشتهای خوزستان را تغذیه میکرد و تمدنهایی بزرگ را به وجود آورده بود ولی ما با سدسازی جریان طبیعی آب را مسدود کرده تا جلوی سیل را بگیریم و در عوض چشمههای تولید گرد و غبار ایجاد کردیم تا امروز خوزستان با ۳۵۰ هزار هکتار کانون بحرانی تولید گرد و خاک روبهرو باشد.
در مورد سیل هم باید اذعان داشت اگر سیلاب هر از گاهی میآید و خسارت میزند، مشکل از سیل نیست چون سیلاب همیشه مایه آبادانی بوده بلکه مشکل، جانمایی غلط شهرها، صنایع، پلها و جادههایمان بوده است. حال برای اینکه جلوی ریزگردهای اهواز را بگیریم لازم است این ۳۵۰ هزار هکتار بیابان را بهسرعت در دستور طرحهای تثبیت شن قرار دهیم و حقابههای سلب شده تالابها و هورها را مجدداً به آنها بازگردانیم.
با این حال شگفتآور است که فقط ۱۷ میلیارد تومان! برای کنترل این چشمههای گرد و غبار تخصیص یافته، حال آنکه تثبیت این اراضی نیازمند بودجهای در حدود ۱۷۰۰ میلیارد تومان است و اگر تخصیص اعتبارات به همین شکل پیش برود یعنی کنترل چشمههای گرد و غبار خوزستان تا ۱۰۰ سال دیگر هم طول میکشد! اما آیا برای استانی که قطب تولید نفت و گاز ایران است و عوارض آلایندگی یکی از پالایشگاههایش - پالایشگاه آبادان - در هر سال فقط حدود ۸۲ میلیارد تومان است، آیا تأمین ۱۷۰۰ میلیارد تومان اینقدر سخت و ناشدنی است؟ در حالی که اگر فقط یک درصد از درآمد نفتی خوزستان را صرف مسائل محیطزیستی این استان میکردیم امروز با این بحرانها مواجه نمیشدیم و لازم نبود اینقدر گناه را به گردن کانونهای بیابانی خارج از ایران بیندازیم، چراکه اکنون ۱۵ سال است خوزستان هر از گاهی با ریزگردهای خارجی مواجه است اما آنچه در دو سه سال اخیر به وقوع پیوسته عمدتاً گرد و خاک ناشی از کانونهای داخلی بوده که خودمان ایجاد کردیم.
به هر حال، حضور عالیترین مقام وزارت نیرو در خوزستان و عذرخواهی رسمی ایشان از مردم را باید به فال نیک گرفت چون نشان میدهد دولتمردان ما درد و آلام مردم خوزستان را درک کردهاند و امید که این بدعت خوشایند الگویی برای دیگر مدیران باشد که به جای توجیه، اشتباهاتشان را بپذیرند.
انتهای پیام
نظرات