به گزارش ایسنا، اگرچه امروزه عناصر قدرت یک کشور بیشتر متأثر از دارا بودن سرمایه نیروی کار خلاق و فناوری اطلاعاتی ارتباطاتی پیشرفته است و اهمیت سرزمین و جغرافیا کاهش نسبی یافته است؛ اما برای قدرتهای برتر و بزرگ سیطره بر سرزمینهای ثروتمند که منابع زیرزمینی مهمی همچون نفت و گاز دارند و در عین حال شرایط سرمایهگذاری در آنجا مهیاست و از نظر استراتژیک نیز دارای اهمیت هستند میتواند جایگاه یک کشور را در نظام بینالملل، ارتقا دهد و یا تثبیت کند. بنابراین قدرتهای جهانی دریافتهاند که کلید استیلا بر جهان در اختیار داشتن هرچه بیشتر منابع انرژی است بهطوری که این قدرتها سعی میکنند در مناطقی که بیشترین منابع نفت و گاز را داراست سیطره و نفوذ داشته باشند و در این مناطق پایگاههای نظامی احداث و ناوهای جنگی پیشرفته اعزام میکنند.
یکی از این مناطق غنی از انرژی خلیج فارس است که دو سوم منابع گاز و نفت جهان در این منطقه استراتژیک است. منطقه خلیج فارس را نظریه پردازان قدیمی به خاطر وجود انرژی در آن "هارتلند" نامیدهاند و تسلط بر آن را فرمانروایی هر کشوری در جهان میدانند.
منطقه خاورمیانه 40 درصد از صادرات نفت جهان را به عهده دارد که این رقم در سال 2020 بین 54 تا 67 درصد از کل صادرات نفت جهان خواهد بود. در عینحال حدود 65 درصد از ذخایر کشف شده جهانی در این منطقه وجود دارد. در این میان کشور عراق با ذخایر قابل توجهی که گاهی تا 220 میلیون بشکه (ذخایر کشف شده به همراه ذخایر کشف نشده و احتمالی) تخمین زده میشود، نقش کلیدی در تأمین نفت مورد نیاز آمریکا و به طور کلی غرب ایفا خواهد کرد. به ویژه آنکه، در عراق از 73 درصد حوزههای کشف شده تاکنون حدود 30 درصد آن برای تولید نفت مورد بهرهبرداری قرار گرفته است.
"ریچارد مورفی"، عضو شورای روابط خارجی آمریکا، نیز در سال1993 میگوید: "استراتژی کلی آمریکا برای خلیج فارس مشخص است. ما برای چند سال آینده، به خاطر مطمئن بودن نسبت به تأمین امنیت انرژی جهان همچنان به عنوان قدرت مسلط در منطقه باقی خواهیم ماند."
بنابراین قدرتهای جهان و به ویژه آمریکا برای تسلط بیشتر بر منابع انرژی بارها در نقاط مختلف جهان حکومتهای مردمی را سرنگون کردهاند و حکومتی دست نشانده را برای اجرای مقاصد خود بر آن کشور گماشتهاند. نمونه بارز آن کودتای آمریکایی 28 مرداد سال 1332 است که آمریکا و انگلیس که نمیخواستند ملی شدن صنعت نفت ایران دوام زیادی بیاورد دولت مردمی مصدق را سرنگون کردند. هر چند به اعتقاد بسیاری از کارشناسان این سرنگونی به دلیل رقابتهای ایدئولوژیکی میان آمریکا و شوروی بود، اما بدون شک نقش انرژی نیز در این کودتا برجسته است.
همچنین انرژی میتواند برای کشورهای دارنده آن یک ابزار فشار به حساب آید. برای مثال روسیه با داشتن 40 درصد ذخایر گاز دنیا نقش اساسی در تامین گاز اروپا دارد و اروپاییها از روزی میترسند که روسیه شیرهای انتقال گاز خود را ببندد.
بنابراین انرژی، ابزار اصلی روسیه است. مسکو از این ابزار تنها در منطقه خود استفاده نمیکند و کمی دورتر در رویارویی غرب با ایران هم این سلاح نیرومند قرن بیست و یکم، یعنی انرژی (نفت و گاز و هسته ای) را به کار میگیرد.
نظم جهانی در حال تبدیل شدن به نظامی دو قطبی با دو هسته آمریکا در یک طرف و روسیه و چین در طرف دیگر است. انرژی در این میان محور مناقشات است.
برای بررسی بیشتر این موضوع و اینکه آیا انرژی در قرن 21 مانند قرن 20 از اهمیت بالایی برخوردار است و میتواند در آینده سبب جنگ یا ارتباط میان کشورها با یکدیگر شود، خبرنگار ایسنا منطقه اصفهان با عوض حیدرپور- عضو سابق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در مجلس نهم و علی امیدی – استاد علوم سیاسی دانشگاه اصفهان به گفتوگو پرداخت که در ادامه می خوانید:
عوض حیدرپور گفت: شناخت سوختهای فسیلی که منشأ عمده انرژیهای قرن 20 و 21 است در اوایل قرن 20 انجام شد و تابهحال هم استفاده از آنها ادامه داشته است. در واقع سوختهای فسیلی سه یا چهار نوع فرایند در سیاست را پشت سر گذاشته است. فرایند اول زمانی است که این سوختها برای کشورها ناشناخته بود.
این عضو سابق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نهم در همین باره افزود: فرایند دوم این بود که وقتی برخی کشورها این سوختها را شناختند قصد داشتند به نازلترین قیمت از کشورهای صاحب انرژی خریداری کنند یا اصلاً پولی بابت آن ندهند.
وی تصریح کرد: اگر در آن زمان کشورهای صاحب انرژی زیر بار این خواستهها نمیرفتند قدرتهای جهانی سعی میکردند آن حکومتها را سرنگون یا ضعیف کنند. به این صورت که حاکمان را بهگونهای انتخاب کنند که تسلط و سیطره بر امکانات سوختهای فسیلی آن کشور داشته باشند و نهایتاً اگر موفق نمیشدند این کار را انجام دهند کار میکشید به جنگ و جدل و درگیری.
حیدرپور افزود: میتوانیم بگوییم که منابع حاصل از انرژی در قرن 20 و 21 با تمام ارزش افزوده بشری در قرن 19 برابری میکند.
تمرکز بر روی انرژیهای نو
نماینده سابق مردم شهرضا در مجلس نهم با بیان اینکه در رأس تمام کشورهایی که در بحث انرژی وارد شد انگلیس بود و بعد آمریکا، اظهار کرد: به دلیل اهمیت انرژی، این کشورها تعدیات زیادی به ملتهای صاحب انرژی کردند. این فرایند در قرن 21 به این صورت است که اگر سوختهای فسیلی رو به اتمام رفت دسترسی به انرژی بر فرایندهای دیگری متمرکز میشود که در این شرایط هم ابرقدرتها به دنبال این هستند که سیطره خود بر انرژی را حفظ کنند. در این میان دسترسی به انرژیهای نو مطرح میشود که در رأس این انرژیهای نو همین انرژی اتمی است.
این عضو سابق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نهم، گفت: مثال عینی تقابل حکومتها در بحث انرژی زمانی بود که عراق در اوایل قرن بیستم به نفت دست یافت. قدرتها خیلی به عراق و ملت آن ظلم کردند به طوری که انگلستان در عراق تلاش زیادی برای تسلط بر نفت این کشور انجام داد. بریتانیا در داخل حکومت پادشاهی عراق سیستم را تغییر داد و نهایتاً حکومت پادشاهی عراق را که زیر بار خواستههای آنان نرفت جابجا کرد.
وی گفت: در ایران مثال بارز دخالت ابرقدرتها برای تسلط بر منابع انرژی سرنگونی دولت مصدق بود. مصدق این فریاد را بلند کرد که ما باید خودمان بر منابع ملی و نفت خود سیطره داشته باشیم و دست بیگانگان را از منابع ملی کوتاه کنیم.
حیدرپور گفت: همین فرایند را در خلال روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران شاهد هستیم. یکی از اقداماتی که جمهوری اسلامی ایران انجام داد و امام (ره) هم بارها به کشورهای صاحب نفت گفته بودند این بود که "بیایید شما شیرهای نفت خود را ببندید که اگر بستید این صنعت وضعیت دیگری پیدا خواهد کرد." به دنبال همین کاری که این کشورها میخواستند انجام دهند یک فرایندهایی از سوی ابرقدرتها صورت گرفت.
وی افزود: البته این موضوع نقطه مقابل هم دارد. عربستان سعودی به دلیل اینکه این امکان را کاملاً در اختیار آمریکا و غرب گذاشته است که از منابع نفتی آن استفاده کنند، نهایت کمک را به خاندان آل سعود کردهاند. هرکجا هم که شرکتهای مستقل حرف کارتل های بزرگ غربی را گوش ندادند این شرکتها را به ورشکستگی کشاندند.
تقابل کشورها برای دستیابی به انرژی
نماینده سابق مردم شهرضا در مجلس نهم ادامه داد: در دوران جنگ سرد خیلی بحث انرژی مطرح نبود. چون آمریکا و شوروی به دنبال کشورگشایی بودند به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم که آلمان را تقسیم کردند بیشتر به فرایندها و تحولاتی گذشت که بیشتر این قدرتها به دنبال سیطره سیاسی و توسعه سلاح بودند.
حیدرپور افزود: تقابل کشورها برای دستیابی بیشتر بر منابع انرژی در آینده هم ادامه پیدا خواهد کرد به خصوص اینکه فرایندهای نویی در بحث انرژی مطرح شده است که به هر حال همه در جهت این است که بخواهند دست آمریکا و غربیها را از منابع انرژی کشورهای ضعیفتر کوتاه کنند. این تقابل ادامه پیدا خواهد کرد، تا زمانی که نفت هست برای نفت و بعد از نفت برای انرژی اتمی و بعد از آن در سایر فرایندهای انرژی کشورها با یکدیگر تقابل میکنند.
وی خاطرنشان کرد: تقریباً در زمان کنونی از جنگ نفت بیرون آمدهایم و الان بیشتر جنگ سایر مفاهیم انرژی ادامه پیدا میکند. اما جنگ انرژی در جهان بوده است و در آینده هم خواهد بود.
اهمیت سیاسی انرژی مانند سابق نیست
علی امیدی معتقد است: انرژی موتور محرک فعالیت انسانها در بخش صنعت و غیره است، ولی اهمیت سیاسی انرژی مانند سابق نیست.
وی گفت: کماکان انرژی اهمیت دارد ولی شدت اهمیت آن کاهش پیدا کرده است. زمانی که نفت ماده اصلی انرژی بود ایدهای هم از انرژیهای تجدید پذیر وجود نداشت. بشریت فکر میکرد که این نفت و گاز بیشتر در منطقه خاورمیانه است در نتیجه این تفکر یک رقابت شدید میان کشورها به وجود آمد که سبب جنگ و کودتا شد.
وی افزود: هماکنون که قیمت نفت کاهش پیدا کرده است راههای جدید برای استحصال نفت و گاز به وجود آمده است و بشریت خیلی بیشتر روی انرژیهای تجدیدپذیر پافشاری میکند.
این استاد علوم سیاسی تصریح کرد: انتظار میرود تا سال 2035 حدود 30 درصد انرژی مصرفی جهان حداقل در کشورهای پیشرفته مرتبط با انرژیهای تجدید پذیر باشد. اکنون یک سرمایهگذاری سنگین از سوی کشورهای چین، هند، آمریکا و کشورهای اروپایی در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر در حال انجام است. همچنین در خصوص تولید برق و انرژی بادی سرمایهگذاریهای سنگینی انجام شده است.
امیدی گفت: حتی پروژههای سنگینی در خصوص انتقال برق از آفریقا به اروپا در حال انجام است که برای اروپا مقرون به صرفه خواهد بود. این برق از طریق انرژی خورشیدی در صحرای بزرگ آفریقا تولید و از طریق شمال آفریقا به اسپانیا و از اسپانیا به سایر نقاط اروپا ارسال میشود.
وی ادامه داد: در جهان امروز نفت اهمیت سابق را ندارد. هر چند هنوز برای کشورهایی که متکی به اقتصاد تکمحصولی هستند از اهمیت زیادی برخوردار است. در نظر بگیرید اگر عربستان روزی 10 میلیون بشکه نفت تولید نمیکرد و بخش اعظم آن را هم صادر نمیکرد این کشور قادر نبود در سال، 90 میلیارد دلار صرف خرید تسلیحات پیشرفته کند. بازارهای تسلیحاتی در جنوب خلیج فارس ترس مصنوعی و دشمن فرضی از ایران به وجود آوردهاند که از این طریق بتوانند سلاحهای خود را به کشورهای حاشیه خلیج بفروشند.
سال 2016 سال مرگ
این استاد علوم سیاسی بابیان اینکه تأثیر نفت در کشورهایی که بودجهشان به درآمدهای نفتی وابسته است را در آینده بیشتر خواهیم دید، گفت: مثلاً در ونزوئلا تعامل نفت و سیاست و تأثیر انرژی بر تحولات سیاسی بهخوبی نمایان است. هماکنون چون قیمت نفت کاهش پیدا کرده است دولت ونزوئلا نمیتواند کالاهای اساسی مردم را تأمین کند. بر این اساس نارضایتیهای زیادی در این کشور به وجود آمده است و بسیاری در حال جمعآوری امضا برای برکناری رییس جمهور هستند که این امر به خوبی تأثیر انرژی را در سیاست و جابجایی قدرت در یک کشور را ثابت میکند.
امیدی افزود: به هر حال این رقابت انرژی هنوز وجود دارد. ترامپ ادعا میکرد آمریکا دیگر به نفت عربستان احتیاج ندارد و نیاز نیست اینقدر برای عربستان خرج کنیم. پس عربستان باید برای امنیتی که آمریکا برایش تأمین میکند پول پرداخت کند. زمانی این بحث مطرح است که آمریکا کمتر به نفت جهان خارج نیاز پیدا میکند. بنابراین نفت حداقل تا سال 2050 بر معادلات جهانی تأثیرگذار خواهد بود.
وی یادآور شد: بدون شک نفت در کل قرن بیستم نقش اساسی را در معادلات جهانی خواهد داشت. تحریم نفتی اعراب علیه اروپا و آمریکا یکی از این تأثیرات شگرف نفت را در میانه قرن بیستم نشان میدهد. در زمان پهلوی دوم وقتی حکومت وقت به درآمدهای هنگفت نفتی دسترسی پیدا کرده بود خود را بینیاز از مردم میدید. یکی از دلایل انقلاب اسلامی از نظر اقتصاد سیاسی همین درآمدهای نفتی بود که تورم شدیدی را رقم زده بود.
این استاد علوم سیاسی با بیان اینکه کودتای آمریکا علیه مصدق بیشتر انگیزه سیاسی و ژئوپلیتیکی داشت، گفت: چون این نگرانی وجود داشت که اگر شاه در ایران سقوط کند ایران در اختیار شوروی و کمونیستها قرار میگیرد، آمریکا دولت مصدق را سرنگون کرد، ولی نفت هم در این اقدام بیتأثیر نبود. بعد از کودتای 28 مرداد هم پروژه ملی شدن صنعت نفت ادامه پیدا کرد. مصدق هم نمیخواست دیگر به آمریکا و انگلیس نفت صادر نکند بلکه قصد داشت مالکیت و درآمد منابع نفتی بهکلی از آن خود ایران باشد.
نفت کویت سبب مداخله آمریکا در این کشور شد
امیدی در پاسخ به این سؤال که چرا خلیج فارس برای ابرقدرتها اهمیت دارد؟ گفت: چون دو سوم انرژی جهان از همین منطقه تأمین میشود قدرتها سعی میکنند در خلیج فارس حضور ویژهای داشته باشند. حمله عراق به کویت، واکنش آمریکا را طوری برانگیخت که انگار یکی از ایالتهای آمریکا مورد حمله قرار گرفته است. یکی از منابع اصلی نفت جهان کویت بود به همین دلیل امنیت این کشور برای آمریکا مهم بود. وقتی نیروهای عراقی در حال خروج از کویت بودند چون میدانستند که نفت کویت برای آمریکا از اهمیت زیادی برخوردار است چاههای نفت این کشور را به آتش کشیدند.
وی تصریح کرد: حداقل در حال حاضر تولید برق جهان به سمت انرژیهای هستهای یا تجدیدپذیر میرود. انرژی هستهای پاک است، اما ایمنی در طول استفاده از آن اهمیت دارد. از نفت هزار نوع محصول تولید میشود که نشان دهنده اهمیت آن است، ولی تکثر منابع نفتی و کاهش قیمت آن و استقلال آمریکا در صادرات نفت، آن شدت اهمیت نفت در معادلات جهان را کم کرده است.
امیدی در پاسخ به این سؤال که فکر میکنید در آینده جنگی برای تصاحب نفت رخ خواهد داد، خاطرنشان کرد: کماکان جهان نسبت به تحولات در مناطقی که در آن نفت و گاز است واکنش نشان خواهد داد و حساس خواهد بود. مثلاً هند، کره، چین و ژاپن ارتباطات خود را با ایران حفظ کردهاند چون نیاز به نفت و انرژیدارند.
وی افزود: پس جهان کماکان به انرژی حساسیت دارد منتها در بازار انرژی اشباع است. میزان تولید بر میزان مصرف غلبه کرده است که دلیلاش رکود اقتصادی در جهان است و تا زمانی که وضعیت اینگونه باشد و تعادل به نفع مصرف کننده باشد چه دلیلی وجود دارد که مناقشهای سیاسی یا نظامی برای نفت در حال حاضر یا آینده در جهان رخ دهد، اما کماکان نفت اهمیت دارد ولی دیگر مثل سابق منشأ جنگ و درگیری نخواهد بود.
گزارش از: سیدحبیبالله وکیلزاده، خبرنگار ایسنا منطقه اصفهان
انتهای پیام
نظرات