وقتی اوایل مهر خبر پیشبینی شروع دیرهنگام بارش پاییزه را آماده می کردم تا این حد به عمق فاجعه پی نبرده بودم. امروز هفتمین روز متوالی است که تعدادی از شهرهایمان هوای آلوده سربی را قورت میدهند و دم برنمی آورند. آسمان ابری است ولی از باران خبری نیست. این قصه کمبارشی قصه امروز و دیروز و قصه این ماه و ماه قبل نیست، چند سالی است که ایران از این وضعیت رنج می برد اما چون تغییرات طبیعت با سرعت بسیار کم اتفاق می افتد، ما انسان ها متوجه آن نمی شویم.
در حقیقت همین تغییرات تدریجی مانع این می شود که عمق فاجعه را درک کنیم عمق فاجعه اینجاست که در آستانه ماه آخر پاییز قرار داریم و داغ دیدن یک باران حسابی بر دلمان مانده است، هنوز نتوانسته ایم بوی خاک باران زده را بشنویم. هنوز خنکای پاییزی را روی پوستمان حس نکرده ایم اینها همه برای ما عادی است چون تغییرات طبیعت ناگهانی و انتحاری نیست که متوجه آن شویم.
واقعیت این است که دمای دو ماه اخیر دمایی نیست که برای پاییز طبیعی باشد اما ما به همه این "غیر طبیعیها" و همه این "غیر نرمالها" و همه "عدد و رقم های بالاتر از متوسط بلندمدت" عادت کردهایم غافل از اینکه تغییرات محیط زیست تدریجی و آرام است و در سکوت مطلق اتفاق می افتد. طبیعت چونان موجود نجیبی است که سالهای بسیار برای تغییر رفتار بشر به او فرصت میدهد، اما زمانی که صبر و طاقتش لبریز شد قهر و خشمی از خود نشان می دهد که هیچ کس را یارای مقابله با آن نیست.
همین روزهایی که نفس تعدادی از شهرهایمان بخاطر آلودگی هوا به شماره افتاده، بیش از 190 کشور جهان برای جبران رفتارهای خودخواهانه بشری در مراکش گرد هم جمع شدند تا طی وحدتی بین المللی برای طبیعتی واحد دست دوستی به سوی هم دراز کنند.
در قدر قدرتی محیط زیست همین بس که بدانیم در طول تاریخ بشری مهمترین موضوعات سیاسی و اقتصادی جهان نتوانسته اند این تعداد دولت و سران ارشد کشورها را در یک جا گرد هم آورند ولی محیط زیست توانست دولت ها را فارغ از منافع، کنار یکدیگر قرار دهد، این بار برخلاف تمام تعهدات بشری یک یا چند کشور طرفین توافق نیستند بلکه محیط زیست و طبیعت جهان در یک طرف تعهد قرار دارد و در طرف دیگر کل جهان بشری. این بار همه انسانها باید با هم به نفع خود متحد شوند ماجرا ماجرای حذف یکی به نفع دیگری نیست، اینجا همه ذی نفع اند. غرق شدن یکی غرق شدن بقیه را به دنبال دارد.
جهان تبدیل به صدای واحد شده تا سرودی را در گوش طبیعت نجوا کند و دل آن را به دست آورد تا شاید طبیعت یک بار دیگر به آوای بشر دل بسپارد، رحمی کند و از خشم و قهر خود دست بردارد. شاید دوباره بتوانیم در روزهای پاییزی صدای شر شر باران را از ایوان بشنویم، نوازش باد سرد پاییزی را با پوست و استخوان حس کنیم و در چنین روزهایی با اطمینان به فرزندانمان وعده زمستان برفی بدهیم وعده تعطیل شدن مدارسشان نه بخاطر آلودگی هوا، بلکه بخاطر بارش سنگین برف، وعده قدم زدن روی برفها و درست کردن آدم برفی.
طبیعت از دست ما به خشم آمده با چه زبانی جز کم کردن باران و قطع کردن برف خشم خود را اعلام کند. منتظر فریادی بالاتر از این از طبیعت هستیم؟
ایسنا- زینب رحیمی
انتهای پیام
نظرات