به چهرهاش میخورد 24 تا 25 سال داشته باشد. خودش 25 ساله بودنش را تصدیق میکند، اما غم چشمانش بیشتر از سنش است.
سحر دختری که دوبار خداوند به او فرصت زندگی بخشیده است. سه سال پیش بود که دو بار دست به خودکشی زد، اما توانست جان سالم به در ببرد و مجال دیدن دنیا و زیباییهای آن را دوباره یافت.
بعد از گذشت آن روزها و ماجراهای تلخ و دوران سخت، امروز کار میکند، درس میخواند، اما میتوان اثرات آن تصمیم را در چشمانش، روی مچ دست چپش و حتی در عمق کلامش دید و حس کرد. اثر تیغ هنوز روی مچ دست سحر خودنمایی میکند. شاید این یادگار باعث شود که هیچگاه آن روزهای تلخ و از همه مهمتر فرصتی که خداوند به او داده است را فراموش نکند.
به گزارش ایسنا، منطقه مرکزی، شیرین حرف میزند در مصاحبت با او به هیچوجه نمیتوان انتظار چنین گذشته و تجربهای را داشت، اما میپذیرد که دوباره آن روزها را مرور و مرا در بخشی از زندگ خود شریک کند.
خاطرات تلخش را اینگونه آغاز میکند: گاهی دائما یک صداهایی در سرت میگوید این چه زندگی است که داری؟ تمامش کن. اینجاست که کم کم حس زیادی بودن پیدا میکنی، احساس میکنی بودنت برای کسی اهمیتی ندارد و دائم از خودت میپرسی چرا داری زندگی میکنی؟ برای چی زندهای؟
اینها همه شروع یک دوران افسردگی است و من درست بعد از اینکه بخشی از بدنم به دلیل فشارهای عصبی دچار مشکل شد به افسردگی دچار شدم. در ذهنم دائما یک نفر میگفت بمیر. تحمل اینکه نمیتوانستم راه بروم و حتی یک نوزاد را در آغوش بگیرم برایم سخت بود، اصلا توان تحمل این شرایط را نداشتم. این بود که دچار افسردگی و سرخوردگی شدم و برای رفع افسردگی به قرصهای اعصاب روی آوردم.
در خلال صحبتهایش مکث میکند، گویی خاطرات برایش زنده میشود و دوباره ادامه میدهد: قرصهای اعصاب را که میخوردم بیشتر این حس بر من غلبه میکرد، ناامید شده بودم، حوصله هیچ کس حتی خودم را نداشتم نمیدانم چرا بجای درمان افسردگیم بیشتر به پوچی و ناامیدی میرسیدم و این ناامیدی جرقهای برای خودکشی بود. حتی زمانی که در خانه بحثی پیش میآمد دائما فکر میکردم همه این بحثها به خاطر من است درصورتی که اصلا به من ربطی نداشت و این خیالات بیشتر اذیتم میکرد.
سحر که در بین حرفهایش گاهی نفسی عمیق میکشد، میگوید: وقتی به ناامیدی میرسی به هر روشی شده میخواهی خودت را راحت کنی و بدون ترس از اتفاقات و عواقب آن پا به راهی میگذاری که نمیدانی آخرش به کجا میرسد. به قدری باور به مردن بر من غالب شده بود که هیچ ترسی از آن نداشتم، ملکه ذهنم شده بود، یکی مدام میگفت بمیر، بمیر، بمیر. راحت می شوی، این زندگی نیست!
وی ادامه میدهد: برای خودکشی دنبال بهانه بودم تا اینکه جرقه آن زده شد. مثل همیشه افسرده و سرخورده در اتاقم نشسته بودم. صدای بلند به شدت آزارم میداد. برادرم داشت بلند با تلفن صحبت میکرد، تاب نیاوردم تیغ را برداشتم و بر مچم کشیدم. دردی حس نکردم، اصلا نفهمیدم چطور زدم. به خود آمدم دیدم دستم غرق خون است و تنها مرگ را در مقابل چشمانم میدیدم. حتی اجازه نمیدادم پدرم دستم را ببندد. تا مرز بیهوشی رفتم، اما دائما پدر و مادر صدایم میزدند که بیهوش نشوم. هیچ دردی حس نمیکردم تا اینکه در بیمارستان به خود آمدم و دستم بخیه خورده و پانسمان شده بود.
بعد از این اتفاقات دوران مشاور درمانی را آغاز کردم. خیلی خوب بود، تاثیر زیادی داشت. مشاورم اصرار به ازدواجم داشت، اما قبول نکردم چراکه احساس میکردم با شرایطی که دارم نباید فرد دیگری را شریک دردهای خودم بکنم، اما بعد از مدتی که به نظر خودم حالم خوب شده بوده مشاوره را رها کردم اگر ادامه میدادم روند درمان سریعتر و پایدارتر بود، اما بعد از مدتی دوباره افسردگیام بروز کرد و این بار با قرص خودکشی کردم.
خیلی حساس شده بودم، به هر مسئلهای عکسالعمل نشان میدادم. خانوادهام درک نمیکرد که مریضم و دائما حس میکردند که شکست عشقی خوردهام که اوضاع روحیام به این روز افتاده است، اما این طور نبود. تا اینکه یک روز با دیدن یک فیلم و صدای گریه بچهای که در فیلم ضجه میزد به قدری اعصابم بهم ریخت که مشتی قرص خوردم. کم کم حالم بد شد، اما این بار هم به موقع به بیمارستان رسانده شدم. تنها صدای گریه مادرم را یادم هست. در بیمارستان زیر بار قرص خوردن نمیرفتم، چرایش را نمیدانم. همه تلاش میکردند خوابم نبرد چون احتمال به کما رفتنم به 70 درصد رسیده بود.
بالاخره تا نیمههای شب با آب زغال معدهام را شستشو دادند و بعد از یکی دو روز از بیمارستان مرخص شدم. بعد از آن دوباره مشاور درمانی را شروع کردم. دارو درمانی آغاز شد، مشاور، درمان هامیوپاتی که یک طب آمریکایی است را برایم انتخاب کرد و در کنار آن مشاوره، مطالعه و سفرهای مذهبی به شدت حالم را خوب کرد.
با گذشت سه سال از آن ماجرا تلاش میکنم که زندگی کنم؛ کار میکنم، درس میخوانم و حال این روزهایم عالی است.
به گزارش ایسنا، داستان سحر داستان عجیبی است. دختری که بعد از دوبار خودکشی هنوز فرصت زندگی کردن دارد و اتفاقا این روزها قدر این فرصت را میداند، اما دختران دیگری هستند که فکر خودکشی را در سر میپرورانند. با وجود اینکه خودکشی یکی از قبیحترین امور در دین اسلام است و از آن به عنوان گناه کبیره و عملی حرام یاد میشود و اتفاقا افراد نسبت به نگاه اسلام به آن اشراف و آگاهی دارند، اما همچنان به سراغش میروند. چه اتفاق و چه فشاری به فرد تحمیل میشود که تنها راه چاره را اتمام زندگی خود میداند؟ سحر میدانست که خودکشی چه تبعاتی از نظر دین اسلام دارد، اما باز این کار را انجام داد. اینجاست که نمیتوان به راحتی فرد را و کارش را قضاوت کرد.
اسلام همواره انسان را از این فعل حرام منع کرده است، اما این ناهنجاری بزرگ همچنان دامنگیر بشر بوده و هست. از دید اسلام خودکشی، کشتن یک انسان است. قرآن در آیات مختلف پرهیز از این مسئله را با اهمیت فوقالعادهای متذکر شده است؛ تا آنجا که قتل بیدلیل یک انسان را همانند کشتن تمام مردم روی زمین معرفی میکند:"مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیْعاً؛ آن کس که انسانی را بدون این که قاتل باشد یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است. این تاکیدات اسلام باعث شده است که خودکشی در بین مسلمانان کمتر باشد، اما این روزها برخی آمار گزارش دیگری از خودکشی منعکس میکنند هرچند که این آمار در کشور همچنان محرمانه است و دسترسی به آن عملا غیرممکن است، اما با همین اخبار جسته و گریخته میتوان پیشبینیهایی در خصوص افزایش آمار زد.
براساس آخرین آمار پزشکی قانونی که به صورت رسمی در 9 ماهه سال 92 اعلام شد، از کل مرگهای مشکوک به خودکشی در کشور، بیشترین موارد در گروه سنی 18 تا 24 سال با 28.2 درصد ثبت شده است. به صورت کلی 3125 نفر در حوادثی که مشکوک به خودکشی تشخیص داده شد، جان خود را از دست دادهاند که از میان آنها 982 تن زنان و 2143 تن مردان بودهاند، در صورتی که در مدت مشابه سال ۹۱ نیز 2740 نفر خودکشی کردند و این نشاندهنده افزایش آمار خودکشی است. در حال حاضر سه سال است که آماری از میزان خودکشی در کشور منتشر نشده است.
به گفته کارشناسان متاسفانه آمار خودکشی و آسیب به خود در سالهای اخیر بین زنان شیوع بیشتری پیدا کرده است و موضوع بحث برانگیزتر مواردی است که در خصوص افزایش آمار خودکشی در بین زنان متاهل بویژه زنان متاهل خانهدار عنوان میشود.
گذشته از همه این آمار که خود تحلیل و واکاوی مفصلی را میطلبد، اینکه چرا خودکشی در بین زنان متاهل خانهدار بالاست که خود مطالعاتی همه جانبه را میطلبد.
درماندگی فاجعهآفرین خواهد بود
به گزارش ایسنا؛ زهرا زریمقدم کارشناس سلامت روان مرکز بهداشت استان مرکزی با تاکید بر اینکه مسلما هیچ انسانی خواهان پایان زندگی نیست، اما زمانی که راهی پیشرو ندارد، تصمیمهای اشتباهی میگیرد، گفت: عموما افراد به دلیلی اینکه راهحلی برای مشکلات نمییابند دست به آسیب به خود میزنند و این درماندگی آغازی برای تصمیمگیری فاجعهبار است.
وی با اشاره به اینکه ازدواج یکی از فاکتورهای محافظتکننده سلامت روان در افراد است، تصریح کرد: عموما در دنیا افراد برای داشتن سلامت روان به ازدواج توصیه میشوند، اما گاهی شرایط به سمتی پیش میرود که منجر به عدم تحقق نیازهای زوجین میشود.
زریمقدم تاکید کرد: متاسفانه مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، عدم ارتباطگیری موثر بین افراد و مشکلات زوجین عاملی شده است که آرامشخاطر ناشی از ازدواج خود را نشان ندهد و اغلب زنان در چند سال اول زندگی با مشکلات روحی و روانی که ممکن است به یاس و ناامیدی ختم شود، مواجه میشوند.
این کارشناس سلامت روان مرکز بهداشت استان توقعات مالی بالا، درگیریهای مختلف با همسر، مشاجره و درگیری با خانواده همسر، مشکلات عاطفی، اعتیاد زوج و خیانت را عوامل موثر در برهم خوردن زندگی زناشویی، سرخوردگی زوجه و شکست ازدواج عنوان کرد که فرد را به سمت خودکشی هدایت میکند.
ضرورت آمادگی و پختگی روانی و اجتماعی قبل از ازدواج
وی بر آمادگی و پختگی روانی و اجتماعی قبل از ازدواج به عنوان یک ضرورت برای داشتن ازدواجی موفق تاکید و اعتقاد دارد: عموما ازدواجهای زودهنگام و نداشتن آمادگی و بلوغ فکری لازم در دختران کم سن خود علتی مهم در عدم توانایی برای مواجهه با مشکلات زندگی است، به همین دلیل زنان با به بنبست رسیدن و عدم توانایی در رفع مشکلات دچار افسردگی و ناامیدی میشوند که میتواند عواقب خطرناکی داشته باشند.
زریمقدم آمادگی و آموزش مهارت در گوش دادن، بیان احساسات و افکار مناسب را عامل مهمی در داشتن زندگی موفق و عاری از مشکلات جدی دانسته و با تاکید بر لزوم برخورداری از مهارت حل مسئله به عنوان یک نیاز همه افراد در مواجهه با چالشهای زندگی افزود: افراد مسلح به این راهکارها و ابزارها از سلامت روان بیشتری برخوردار هستند و کمتر دچار آسیب، تنش و افسردگی میشوند.
افسردگی درماننشده، یکی از عوامل بروز رفتارهای منفی
این کارشناس سلامت روان گذشته از مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و عدم توانایی حل مسئله در مواجهه با بحرانها که منجر به افسردگی زنان میشود؛ افسردگی درماننشده را یکی از عوامل بروز رفتارهای منفی عنوان و اظهار کرد: افسردگی به قدری ذهن فرد را تحتالشعاع قرار میدهد که فرد توان فکر کردن را از دست میدهد و هرچه بیماری شدت میگیرد، فرد را بیشتر به سمت رفتارهای آسیبزننده به خود سوق میدهد و اتفاقا زن بودن و متاهل بودن و بروز مشکلات، شدت افسردگی و نهایتا خلق منفی را افزایش میبخشد.
به گزارش ایسنا؛ مسلما بیان آمار و ارقام میزان خودکشی در کشور امکانپذیر نیست. شاخص و میانگین خودکشی در کشور و استان مرکزی برابر با میانگین جهانی است به طوری که عموما تعداد موارد اقدام به خودکشی در بین زنان بیشتر از مردان است، اما تعداد موارد خودکشی منجر به فوت در بین مردان بیشتر از زنان است.
طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال 2012 در حدود 803 هزار نفر بر اثر خودکشی جان خود را از دست دادند، به طوری که میانگین نرخ خودکشی در همین سال 11.4 در هر 100 هزار نفر بوده است.
یکی از موارد بسیار مهم در جلوگیری از رفتارهای آسیبزننده به خود یا دیگران درمان به موقع افسردگی است که باید به سرعت مورد توجه قرار گیرد، اما اگر لحظهای غفلت منجر به خودکشی فرد شد عکسالعمل سریعی را از سوی خانواده میطلبد تا حداقل مانع از مرگ شخص شوند.
فرد خودکشیکرده نباید از جامعه طرد شود
به گفته یک کارشناس ارشد روانشناسی، افرادی که از مرگ ناشی از خودکشی نجات یافتهاند باید دوران نقاهت و روانپزشکی ویژه را دنبال کنند.
اکرم ایزدخواه درخصوص نوع مشاوره بعد از خودکشی برای افراد نجاتیافته، خودکشی را یکی از اورژانسهای روانپزشکی دانست و به ایسنا گفت: وقتی فردی از مرگ نجات مییابد دو مرحله حمایت و بازتوانی را نیازمند است، به طوری که در بحث حمایت با وجود اینکه اقدامش از نظر فرهنگی، عرفی، اجتماعی و مذهبی مطلوب نبوده است، نباید به هیچ عنوان از جامعه طرد شود و چه بسا که باید مورد توجه بیشتری نسبت به گذشته قرار گیرد.
وی تصریح کرد: باید دلایل این اقدام به دقت بررسی شود و از طرفی فرد باید با تمام وجود احساس کند که مورد حمایت خانواده است تا بتوان از این طریق بستر بازسازی فرد را فراهم کرد. اگر خودکشی تحت تاثیر علل عاطفی، مشکلات مالی و چالشهای اجتماعی بوده است، باید به دقت بررسی شده و براساس آن راهکار مورد نظر ارائه شود.
ایزدخواه با تاکید بر اینکه این افراد اگر در خودکشی جدی و مصر بوده باشند باید حتما مراقب رفتارهای آنها بود، چراکه احتمال خودکشی مجدد وجود دارد، عنوان کرد: در این شرایط باید مراقبتهای خانوادگی و اجتماعی صورت گیرد، البته نباید به نحوی باشد که فرد احساس کند اطرافیان پلیس او شدهاند، بلکه لازم است مراقبتی مستمر به منظور کاهش یا حذف تنهاییهای او وجود داشته باشد و فرد احساس کند که خانواده و جامعه در کنار او هستند.
وی با اشاره به اینکه خانواده نباید به هیچ عنوان در پی یافتن مقصر باشند، معتقد است که نباید خانواده به دنبال این باشند که فرزندش از کسی تقلید کرده است، یا شخصی او را به خودکشی ترغیب کرده است یا جامعه و اشخاص زمینهساز این ماجرا بودهاند؟ بلکه خانواده باید بپذیرند که این اتفاق افتاده است و صرفا در جهت کمک و آرامشبخشی به فرد آسیبدیده عمل کند.
این کارشناس ارشد روانشناسی در کنار مشاوره فرد آسیبدیده، بر مشاوره والدین نیز تاکید کرد و افزود: اگر خودکشی فرد ناشی از ارتباطات خانوادگی بوده باشد، باید به ویژگیهای عاطفی و همچنین نوع رفتارهای خانواده توجه شود تا بتوان این عامل خطر را به سرعت اصلاح کرد. سرزنش کردن و کنایه زدن به فرد به هیچ وجه کمککننده نخواهد بود، بلکه ممکن است که فرد را مجددا در آستانه خطر قرار دهد، به همین دلیل والدین باید رفتار درستی اعمال کنند. فردی که دست به خودکشی میزند به خودی خود احساس گناه میکند، اما باید روند درمان و مشاوره به گونهای باشد که پروسه درمان کامل شده و جهت به حداقل رساندن و کنترل عوامل خطر انجام گیرد.
انتهای پیام
نظرات