به گزارش ایسنا، روزنامه «وقایع اتفاقیه» مینویسد: «من خانهزاد کویرم»؛ پرویز کردوانی خودش را اینطور معرفی میکند. او که سالها در مناطق بیابانی و کویری ایران مطالعه میدانی داشته، از نخستین دانشمندانی است که درباره بیابان لوت تحقیق کرده تا آن را بهتر بشناساند و ظرفیتهایش را کشف کند.
پروفسور کویرشناس نامآشنا مدام از پیوندش با مردمان کویرنشین میگوید، زمینهای بیابانی که آبادشان کرده و ظرفیت بالای بیابان لوت که همیشه نادیده گرفته میشود. او زاده روستای مندلوک گرمسار است و حالا 85 ساله است. چهره ماندگار جغرافیا در سالهای دراز فعالیتش در کنار تخصص کویرشناسی و جغرافیا، به کشاورزی، دامداری و آب و خاک هم پرداخته است.
ثبت کویر لوت در فهرست جهانی یونسکو، بهعنوان اولین اثر طبیعی ثبت شده ایرانی، بهانه گفتوگوی «وقایعاتفاقیه» با پرویز کردوانی شد تا مختصری از فعالیتهایش بگوید و از عشقش به بیابان لوت.
چه شد که تا این اندازه با کویر عجین شدید؟
زندگی من به کویر گره خورده است؛ من خانهزاد کویرم. پدرم زمانی در کویر بزرگ مرکزی ایران، زمین خرید و من شاهد بودم که در طول 40 سال چگونه 300 هکتار زمین کویری را کرتبندی و آبیاری کرد و آباد. آن زمان چهار رشته قنات حفر کرد و جلوی هر کدام باغی را سبز کرد. زنده کردن زمین مرده آنقدر من را تحتتأثیر قرار داد که از سال 1328 بعد از فوت پدرم، 9 سال تمام راهش را ادامه دادم و از درس جا ماندم. درفاصله ترکتحصیل در 29 سالگی بعد از دیپلم تا 37 سالگی که برای درس خواندن از ایران رفتم، باغداری میکردم و دامداری و هر آنچه به طبیعت ربط داشت. با این شرایط زندگی من با کویر عجین شد و این علاقه تا سالهایسال ادامه پیدا کرد.
و بعد کویر را در دانشگاه دنبال کردید؟
برای ادامه تحصیل رفتم آلمان، مهندسی کشاورزی میخواندم. خاطرم هست برای تحقیق بیشتر روی خاک، در نامهای از خانوادهام خواستم یک تن از خاک کویر را برای من بفرستند. دنبال این بودم که بهترین کود را برای آبادکردن این خاک پیدا کنم. سال 42 بود که گفتند نمیشود و نمیگذارند اما باز هم اصرار داشتم. تا اینکه یکی از مسئولان دانشگاهی نامه نوشت و موافقت کردند. دستآخر 750 کیلوگرم خاک را به شهر وان ترکیه فرستادند و از آنجا با قطار به آلمانغربی آوردند و بعد شهر «بن». گونیهای خاک را که دیدم بغلشان کردم و بوسیدم. مردم گفتند دیوانه شده است، گفتم نه این خاک وطن من است. توانستم بهترین کود را بشناسم و گندم بکارم و کلم. با این خاک دیگر تابستانها کشت داشتم و زمستانها تجزیه شیمیایی. بعد از آن دوره دکتری را در مؤسسه شیمی کشاورزی شروع کردم و سال 1345 امتحان دکتری را با معدل عالی در رشته عمران کویر، تمام کردم. با این رتبه دولت آلمان هزینه تحصیل و تحقیقاتم را میداد.
مطالعات میدانیتان در بیابان لوت چه زمانی آغاز شد و چطور پیش رفت؟
خبر داده بودند که قرار است اولین دانشکده کشاورزی و دامپروری در رضاییه (ارومیه) راه اندازی شود، برای همین درسم که تمام شد آمدم ایران و خواستم که در این دانشگاه فعالیت کنم. آن زمان وزرات علوم هنوز برقرار نشده بود و گفتند این دانشگاه هنوز اعتبار ندارد، ناامید شدم اما بهعنوان معلم طرحی دانشگاه جندی شاپور استخدامم کردند. دانشگاه ارومیه راه افتاد و سرانجام استادیارش شدم، یعنی اولین عضو هیأت علمی آن. سال 1347 وزارت علوم و آموزشعالی تأسیس شد و برای تدریس به تهران آمدم. همان موقع صحبت از طرح شناسایی بیابان لوت بود، گفته بودند متخصص میخواهیم و من را معرفی کردند.
طرح مشترکی بین دانشگاه تهران بود و دانشگاه سوربن فرانسه. وزیر وقت هم موافقت کرد. با مؤسسه مناطق خشک که الان مؤسسه جغرافیای دانشگاه تهران است، برای شناسایی لوت همکاری کردم و سفرهای تحقیقی به بیابان از آنجا شروع شد و 5 سال مدام روی آن کار کردم. به گمانم 5 استاد بودیم که چند وقتی یکبار کار را تعطیل میکردیم، دولت هلیکوپتری در اختیارمان میگذاشت و از زوایای مختلف بیابان لوت را بررسی میکردیم. در این دوره ثابت کردم که منطقه شهداد در این منطقه گرمترین نقطه زمین است. قبل از این البته دانشمندی به اسم «استراتیل زوار» گفته بود که بیابان لوت یکی از قطبهای حرارتی کره زمین است. ناسا هم در سال 2005 تأیید کرد که دمای لوت 70,7 درجه است و گرمترین نقطه زمین. بعد از آن در سال 54 مرکز تحقیقات مناطق کویری و بیابانی ایران را راه انداختم و اعلام کردم هر دانشجویی تز دکترایش درباره کویر باشد، هزینه تحقیقاتش را میدهم.
چه شگفتیهایی در بیابان لوت دیدید و چه چیز موجب شد این بیابان در فهرست جهانی یونسکو ثبت شود؟
درباره خاصیت و تفاوتها و ویژگیهای نمکهای بیابانها اطلاعات مهم و کاربردی بهدست آمد و این سفرها به نوشتن مقاله و کتاب ختم شد و کشف شهر تاریخی «خبیص» در حاشیه غربی بیابان لوت. در یکی از برنامههای هیئت تحقیقاتی، پایم به یک کوزه خورد و معلوم شد آن منطقه بیشتر از سه هزار سال قدمت دارد. تصور این بود که اینجا خالی از زندگی است اما این اتفاق برعکس تصورات بود. بیابان لوت پر از شگفتی است، از کلوتهای مرتفع 200متری گرفته تا رود شور بلندی که در تابستان هم آب دارد. «نبکا» هم از دیگر خاصیتهای لوت است و من اسمش را گذاشتهام «گلدان بیابان».
گیاهی است که باد پایش ماسه ریخته و برای نفسکشیدن رشد کرده و بالا رفته و بزرگترین نبکا در این بیابان است. اینکه برای چندین سال گرمترین نقطه زمین بوده هم یکی از دلایل است. بهعلاوه در شرق این بیابان، کوه ماسهای است که 530 متر ارتفاع دارد و به آن میگویند «ریگ»، ریگ جن جنوب و دشت کویر و ریگ شتران هم نمونههای دیگر است و درواقع میشود از انرژی این بیابان و ظرفیتیش برای گردشگری هم استفاده کرد.
بیابان منبع انرژیهای نوین است و ایران هم از آن بیبهره نیست. جهانیشدن لوت هم فرصتی شده تا بهتر از آن بهره ببریم و حفاظتش کنیم اما به نظر شما این چقدر در ایران عملی است؟
واقعیت این است که هیچ. ما استفاده درستی از این بیابان نکردهایم. انرژی باد و آفتاب در بیابانها بهترین منبع است اما ما نتوانستهایم دراینزمینه عملکرد موفقی داشته باشیم. بعد از این باید بیشتر حفاظت شود اما همین حالا جادهای از وسطش رد شده که از شهداد به نهبندان در خراسانجنوبی میرسد. جادهکشیدن یعنی خطانداختن روی این اثر ملی و جهانی و همه خطراتی که با حضور انسان طبیعت را تهدید میکند. کویر لوت میتواند به تمام ایران برق برساند البته اگر به آن بها دهیم و خرجش کنیم. اروپاییها آمدهاند بیابان الجزایر را اجاره کردهاند تا از آفتابش بهره ببرند اما ما چی؟ درحالیکه میتوانیم از انرژی بیاندازه بیابان استفاده کنیم و سود ببریم اما کویر لوت بیاستفاده رها شده است.
انتهای پیام
نظرات