«جای خالیشان بدجوری توی چشم میزند. بردند، دیگر بردند. معلوم نیست چی شدند. من که میگویم کار حرفهایهاست وگرنه دزد معمولی که نمیتواند کاشیهای به این محکمی را جابهجا کند. دوتاش باقی مانده بود، خودم کندم، با سختی. گفتم اون دوتای باقیمانده را دیگر نبرند.»
به گزارش ایسنا، روزنامه «ایران» در ادامه نوشت: در خیابان امامزداه یحیی هستم، محله عودلاجان تهران. مقابل مسجد - مدرسه معمارباشی. جای خالی کاشیهای سردر بنا به قول سرپرست مدرسه معمارباشی که حالا محل سکونت طلبههای جوان است بدجوری توی چشم میزند. اسمش را نمیگوید اما چند بار تکرار میکند که دو شب اینجاست، دوشب میرود خانهاش. هیچکس تا حالا نفهمیده چه بلایی سر کاشیهای مسجد آمده. دو تکه باقیماندهاش را هم خودش کنده گوشهای گذاشته. آنقدر سفت کنده شدهاند که به یقین رسیده نمیتواند کار معتادها یا دلهدزدها باشد. کار حرفهایها بوده. با تأسف زیاد درباره کاشیهای لاجوردی سردر مدرسه حرف میزند. اجازه نداریم داخل مدرسه شویم. میگوید بدون هماهنگی امکان ندارد. اما حیاط مسجد و مدرسه معمارباشی در یک روز بهاری بارانی تهران واقعاً زیباست. حوض پر آبی در حیاط دایرهای شکل به چشم میخورد. این بنا میراث دوره قاجاریه است.
این فقط کاشیهای مدرسه معمارباشی نیست که در ماههای اخیر هدف دزدی قرار گرفته. تعداد دیگری از بناهای تاریخی شهر تهران هم در ماههای اخیر دستبرد خوردهاند. کتیبهها و کاشیهای سردر خانههای قدیمی کنده شدهاند. کلون درها از جا کنده شده و حتی برنزهای روی سردر باغ ملی هم ناپدید شدهاند. کنده که نه انگار موریانه جویده باشدشان. تکه تکه از روی درباغ ملی گم شدهاند. مثل درختی که اول میوههای شاخههای پایینش را میچینند و کمکم به شاخههای بالاترش میرسند. در باغ ملی هم همینطور است. آرایههای برنزی رویش از پایین در کم شده و به بالا رسیده.
در محله عودلاجان دقیقاً کسی ندیده چه اتفاقی افتاده همه حیرت زدهاند از این نوع دزدیها. شب بوده و شاهد عینی وجود ندارد. میگویند حتماً این کاشیها بازار خوبی دارد که شبانه میبرندشان. یکی از اهالی درست روبهروی مدرسه معمارباشی بنگاه معاملات ملکی دارد: «خیلی ناراحت شدم وقتی دیدم کاشیها را بردهاند، زنگ زدیم نیروی انتظامی و میراث فرهنگی. چند باری هم آمدند و رفتند اما خب مال دزدی را باید بیخیال شد. رفت که رفت.»
میوهفروشی که همان نزدیکیها دکان کوچکی دارد میگوید: «کاشیهای امامزاده یحیی را هم بردند. یک خانه قدیمی هم هست چند تا کوچه بالاتر. هنوز توش زندگی میکنند ان یکاد بالای سردرش را دزدیدهاند. یکی از همسایهها میگفت میبرند بازار سید اسماعیل میفروشند. خودش دیده بود. یکی دیگر هم میگفت صادر میکنند خارج. تو حراجیهای آنجا میفروشند. با قیمتهای بالا.»
راننده تاکسی که در خیابان امام خمینی کار میکند: «مطمئن باشید دزدی از در باغ ملی کار معتادهاست و گرنه برنج تکه پاره به چه دردی میخورد؟ چه ارزش تاریخی دارد؟ اینجا هم که محله مسکونی نیست و شبها راحت میتوانند سراغش بیایند. باید نگهبان بگذارند.»
خانه تاریخی ملک در بازار تهران هم کوبههایش گم شده. با اینکه این خانه سرایدار دارد اما کسی نفهمیده بر سر این کوبههای قدیمی چه آمده است. مسجد حاج قنبرعلی خان کُرد مافی و سردرِ خانه مخروبه عیسی صدیق، سومین رئیس دانشگاه تهران، از جمله دیگر بناهایی هستند که کاشیکاریهای ورودی آنها دزدیده شدهاند. دزدی از سردر مسجد - مدرسه سپهسالار هم چندی پیش خبرساز شد.
سرنوشت نامعلوم آثارتاریخی تهران
اما چه بلایی بر سر کاشیها و دیگر آثار دزدیده شده بناهای تاریخی تهران آمده است؟ آیا واقعاً آنها از عتیقه فروشیها یا بازارهای مختلف تهران و خارج از ایران سر در میآورند؟ اصلاً چه کسانی حاضرند کاشیهای تکه پاره شده از یک بنای تاریخی را که مشخص است دزدیده شده، بخرند.
جمعه بازار پروانه در خیابان جمهوری یکی از مکانهایی است که گفته میشود در آن میتوان کوبههای قدیمی و کاشیهای تاریخی را یافت. جمعه است و پاساژ چند طبقه مثل همیشه شلوغ و پر رفت و آمد. گوشه یکی از طبقات پارکینگ، پیرمردی بساط دستفروشی دارد. کوبههای قدیمی و کاشی هم در بینشان هست. کاشیهای لاجوردی با نام خداوند، ائمه، ان یکاد و ... قیمت چندانی ندارند. کاشیها 20 تا 50 هزار تومان. یک کوبه در کوچک هم هست 50 هزار تومان. بزرگترش 100 هزار تومان. از صاحب بساط میپرسم این کاشیها و کوبهها از کجا آمدهاند؟
«از خانههای قدیمی شهر تهران. آنها که خراب شدهاند یا صاحبشان کوبیده تا به جایش خانههای نوساز بسازد. همه هم برای تهران نیست. بعضی هم از یزد و کاشان آمدهاند. مثل این یکی که از کاشان آمده اینجا.»
اشارهاش به کتیبهای است که نام پنج تن را بر خود دارد.
- چه کسانی بیشتر دنبال خرید این کاشیها هستند؟
- بیشتر آنهایی که دنبال نگهداری از عتیقه هستند. آنهایی که ایران و فرهنگ ایرانی را دوست دارند. چند نفر آمدند برای خانههای جدیدساز از اینها خریدند.
آقایی از کنارم عبور میکند. مسن است و با دقت به کاشیها خیره شده. کمی آن سوتر از بساط میگوید: «خانم من همیشه اینجا میآیم شب عید همین آقا یک کاشی لاجوردی را که رویش عنوان کوچه حافظ ثبت شده بود، یک میلیون و هشتصد هزار تومان میفروخت. نمیدانم کوچه حافظ کجاست. کاشی پانزده در پانزده بود. خیابان منوچهری هم بروی خیلی از همین کاشیها را میبینی.» صدایش را پایین میآورد: «بین خودمان باشد، خیلیهایش را از بناهای تاریخی میکنند.» در جمعه بازار که قدم بزنی خیلی از این چیزها باز به چشمت میخورد از کاشی و کوبه هست تا آلبومهای خانوادههای قجری و مجموعه سکههای قدیمی.
عتیقه فروشیهای خیابان منوچهری یکی دیگر از جاهایی است که خیلیها معتقدند در آنجا میشود این آثار تاریخی را یافت. به خیابان منوچهری میروم. در همه این فروشگاهها کاشی قدیمی پیدا نمیشود. میگویند فقط چند عتیقه فروشی معروف هستند که کاشی میفروشند.
در یکی از این عتیقه فروشیها کاشیهای قدیمی چیدهاند. از 10 هزار تومان هست تا 30 هزار تومان. صاحب مغازه توضیح میدهد: «این کاشیها برای قبل از انقلاب است. برای همین هم قیمت زیادی ندارد.» کاشیها کنار دیوار چیده شدهاند. از سایز خیلی کوچک تا بزرگ. یک کاشی هم درون ویترین شیشهای جای دارد. صاحب عتیقه فروشی میگوید: «50 هزار تومان است و متعلق به دوره قاجار.»
- این کاشیها را از کجا میآورید؟ ممکن است از آثار قدیمی تهران اینجا هم پیدا کرد؟ مثلاً کاشیهایی که از آثار تاریخی تهران کندهاند؟
- خانم، من از هر کسی جنس نمیخرم. من آدمشناسم. معتاد شیشهای اینجا کاشی اصل آورده 10 هزار تومان اما من نمیخرم. این جنسها به نظر من هیچ ارزشی ندارد. میگویند کاشیهای مدرسه سپهسالار را دزیدهاند، من نمیخرم.
عتیقهفروش دیگری در یک پاساژ میگوید: «در سال فقط 4 - 5 کاشی میخرم. جنس اصل را از غیر اصل تشخیص میدهم. کاشی زرد قیمتش بالاتر از کاشی لاجوردی است.»
کاشیهای روی دیوار را نشانم میدهد. زمینه زرد رنگ دارند. قاب گرفتهاند.
آن کاشی که دورش زرد رنگ است و داخلش گلهای صورتی دارد، 800 هزار تومان قیمت دارد و به گفته صاحب عتیقه فروشی برای دوره قاجار است و کاشی روبرویش هم که روی دیوار مقابلم قرار دارد متعلق به عصر صفویه. یک میلیون تومان قیمت دارد. آقای عتیقه فروش کاشی را در میآورد و دو برجستگی کاهگلی پشتش را نشانم میدهد.
- میبینی؟ معلوم است قدیمی است.
- خانم کاشی بزرگ دارم، متعلق به دوران زندیه که 100 میلیون قیمت دارد. اگر خریدار بودی میآوردم ببینی.
- ممکن است برخی از این کاشیها از بناهای تاریخی تهران کنده شده باشند؟
- این چه حرفی است! مگر دزدی از بنای تاریخی با آن همه دوربین و نگهبان ممکن است؟ این کاشیها را بچههای کسانی که خانههای تاریخی دارند و حالا تخریبشان کردهاند به ما میفروشند.
در عتیقهفروشی دیگری در خیابان منوچهری هم کاشیهای طرح برجسته به چشمم میخورد.عتیقهفروش میگوید: «مال اصفهانند. سایزشان بزرگ است و 600 هزار تومان قیمت دارند.» روی این کاشیها تصویر حیوان و منظره به چشم میخورد.
حفاظت از بناهای تاریخی و آموزش شهروندان
تعداد زیادی از بناهای تاریخی تهران در منطقه 10، 15،11، 1 و 20 قرار دارند و البته منطقه 12 تهران که بافت قدیمی و تاریخی ویژهای برخوردار است. آیا برای حفاظت از این بناها دولت باید نگهبانهای ویژهای را به کار گیرد؟ آیا یگان حفاظت سازمان میراث فرهنگی برای حفظ این بناها کافی نبوده است؟ اصولاً حفاظت از این بناها توسط دولت ممکن است یا شهروندان باید در اینباره آموزش ببینند؟
سجاد عسگری، دبیر کمیته مردمنهاد پیگیری حفاظت از خانههای تاریخی تهران در این باره میگوید: «بیشتر این دزدیها در منطقه 12 تهران رخ دادهاند. خیلی از این کاشیها بعد از سرقت از بازارهای تهران، مثل سید اسماعیل، عتیقه فروشیهای خیابان منوچهری و سعدی و حتی عتیقه فروشیهای کاشان و دیگر شهرها سر در آوردهاند. حتی ردپای فروش برخی از این آثار در سایتهای خارجی مثل آمازون هم دیده شده که تا قیمت 300 یورو به فروش رسیدهاند. ردیابی این آثار اصلاً کار سختی نیست. به نظر میرسد آنقدر که درباره گم شدن کوزههای سفالی حساسیت وجود دارد، درباره این کاشیها، کوبهها و کلونها، حساسیت قانونی برای برخورد وجود ندارد. خیلی از این آثار در چمدان مسافران قرار میگیرد و به راحتی از کشور خارج میشود.»
او معتقد است برای جلوگیری از فروش کاشیهای دزدیده شده باید تصاویر آنها را چاپ و در بازارهای فروش عتیقه پخش کرد.
به گفته او با توجه با اینکه بسیاری از آثار تاریخی تهران در منطقه 12 تهران قرار دارند حفاظت از آنها ممکن است. وی اعتقاد دارد یگان حفاظت از میراث فرهنگی باید از نظر امنیتی به وسایل پیشرفته حفاظتی، دوربین و نگهبان مجهز شوند.
شیوه برخی سرقتها هم نشان میدهد که همه آنها دزدیهای موردی نیست و در برخی موارد به نظر میرسد یک باند با برنامهریزی در ساعتهای مشخص و آشنا به شیوههای جدا کردن آثار از بنا دست به این کار میزند. خیلی از مردم در میان همه دغدغههای شهریشان این روزها نسبت به این موضوع حساس شدهاند. ولی نمیدانند باید با کجا تماس بگیرند و این دزدیها را اطلاع دهند. مثلاً مردم میدانند برای مسائل شهری و حتی آشغالهای خیابان باید با 137 یا 18 18 تماس بگیرند اما در حوزه میراث فرهنگی نمیدانند باید با کجا تماس بگیرند یا چه کسی پاسخگویشان است.
اسکندر مختاری، تهرانشناس و پژوهشگر مطالعات تهران اما درباره دزدی از آثار تاریخی تهران عقیده دیگری دارد: «من این موضوع را نوعی وندالیسم (تخریبگرایی) میدانم. یعنی همان عدهای که روی آثار تاریخی یادداشتنویسی میکنند میتوانند این آثار را بدزدند. این کارها حاصل بیهویتی است. اصلاً وندالیسم حاصل بیهویتی است. چون هرکسی که شهر یا کشورش را دوست داشته باشد حاضر نیست این گونه به آن صدمه بزند. من با اطمینان کامل به شما میگویم این کاشیها، کلونها و کوبهها قیمت زیادی هم ندارد و جدا از این آثار و محلشان کاملاً بیمعنا هستند. در بازار سید اسماعیل یا دیگر بازارها این اشیا بیشتر از 10- 20 هزار تومان به فروش نمیرسد. این موضوع را باید از عوارض ناخوشایند کلانشهرها دانست که هر روز ابعاد تازهای از آن به چشم میآید.»
این تهرانشناس راه حل مقابله با این پدیده را نه استفاده از یگانهای ویژه حفاظت از میراث فرهنگی که اطلاع رسانی و آگاهسازی مردم میداند: «تعداد این آثار آن قدر زیاد هست که تکتکشان قابل نگهبانی نباشند.
راه حل مقابله با این مسأله نگهبانی نیست بلکه افزایش تعلق شهری افراد و آگاه سازیشان است. مگر آرایههای تزئینی درهای چدنی مانند سر در باغ ملی چقدر قیمت دارد؟ کنار آن ریسک بالای دزدی از آنها را هم در نظر بگیرید چون در معرض دید عموم قرار دارد. مگر برنج فله کیلویی چند است. درباره قیمت این آثار تصور باطل وجود دارد.
آن سوی قضیه را هم ببینید کدام آدم با فرهنگی در شأن خودش میبیند که اموال دزدیده شده را بخرد و انگ دزدیخری را بر خود بپذیرد؟ این آثار قیمت زیادی ندارند، اما دزدی از آنها میتواند هویت شهری ما را مخدوش و پیشینه معماری تهران را تضیعف کند. اگر میزان تعلق شهری و مکانی را بالا ببریم و درباره این قبیل دزدیها به مردم اطلاعات بدهیم کمتر شاهد آنها خواهیم بود.»
گاهی جای خالی بعضی چیزها بدجوری توی ذوق میزند. بعضی مکانها، اشیا. نبودن چند کاشی لاجوردی بالای سردر یک مسجد تاریخی و آرایههای برنزی روی در یک باغ مهم و تاریخی شهر هم یکی از همان جاهای خالی است. جاهای خالی که هرگز با هیچ چیز دیگری پر نخواهند شد. حتی با ارزشمندترین و گرانترین چیزها.
انتهای پیام
نظرات