شاید معمار میشد یا خلبان اما هلیکوپتر ایرانی، فوتبال را انتخاب کرد. بازیکنی با اخلاق، قدرتمند و باهوش بود و حالا همین ویژگیها را با خود به نیمکت مربیگری برده است.
وحید هاشمیان یکی از معدود مردان آسیایی است که مدرک پرولایسنس مربیگری اروپا را دارد. بسیار فعال است و عطش زیادی برای پیشرفت دارد.
به گزارش ایسنا، از روزی که برخلاف انتظارش به او گفتند برای تماشای بازیهای تیم ملی در برزیل باید درخواست کتبی بدهد، آزرده خاطر است و فعلا تمایلی برای کار در ایران ندارد. تعجب میکند که "چرا کسی از وضعیت فوتبال ایران انتقاد نمیکند؟" ترکیب مجمع فدراسیون فوتبال برایش ابهام ایجاد کرده و نمیداند افرادی که قرار است درباره آینده فوتبال ایران تصمیم بگیرند، از چه راهی وارد فوتبال شدهاند.
چند ساعتی با وحید هاشمیان در ایسنا گفتوگو کردیم؛ درباره تفاوتهای فوتبال ایران و آلمان، راه طولانی گرفتن بالاترین مدرک مربیگری اروپا، ادبیات سخیف حاکم بر فوتبال ایران و ریشههایش، مهاجمان جوان تیم ملی، تصمیمهای درستش، پشیمانیهایش، جام جهانی 2006، انتخابات فدراسیون فوتبال، فساد فیفا، حضورش در شبکههای اجتماعی، علاقه همیشگیاش به کارهای فرهنگی و حضور در کنار تیم ملی، برنامههایش برای آینده و ... با سرزن قهار فوتبال ایران، هم کلام شدیم که حاصلش را در ادامه میخوانید.
** از اینجا شروع کنیم که درباره آخرین کارهایی که انجام دادهای صحبت کنیم. رفتی به کوینزپارک رنجرز و شاید برای مردم جالب باشد که بدانند الان چه کار میکنی. راهی که رفتی از دوران بازیگری تا کلاسهای مربیگری و مدارکی که گرفتی و ...
اولین مدارک مربیگریام را زمانی گرفتم که بازی هم میکردم. از سال 2008 استارتش خورد. خیلی از بازیکنان، تابستان برای استراحت میروند اما من رفتم مدرک B لیسانس را گرفتم. در آلمان اگر 7 سال در بوندسلیگا باشی یا 100 بازی انجام دهی نیاز به مدرک C نیست. بعد از گرفتن مدرک B هم دورههای کوتاه میرفتم. در پرسپولیس هم یک بار 10 روز یا دو هفته اواخر 2010 رفتم و یک بار اوایل 2011. قانونی هست که میگوید برای ثبت نام در دوره "پرولایسنس" باید حداقل یک سال مربیگری یک تیم را داشته باشید یعنی سرمربی تیمی در لیگ 4، 5 یا 6 یا تیم بانوان در لیگ 1 یا مربی یک تیم 19 ساله در بوندسلیگا یا کمک مربی لیگ ،1 2 یا 3 باشید و حتما هم در آلمان مربیگری کنید و مدارک قبلی را هم در آلمان گرفته باشید. بعد از آن 61 نفر از کل متقاضیان انتخاب میشوند و پس از سه روز امتحان ورودی، 24 نفر را برای دوره 10 ماهه انتخاب کردند. خوشبختانه بار اول در تست قبول شدم. دوستانی داشتم که سابقه بازی در تیم ملی آلمان را داشتند اما رد شدند یا دو بار رد شدند و دفعه سوم قبول شدند. دوره خیلی خوبی بود که شش ماه پیش تمام شد. بعدش با دو تیم مذاکره کردم که متاسفانه توافق حاصل نشد. خودم را محدود میکنم. میخواهم در لیگ قبلی نباشم و نزدیک خانواده باشم.
** بازیگری یا مربیگری؛ کدام جذابیت بیشتری برایت داشت؟
هر کدام برای خودش میتواند جذاب باشد فقط علاقه و پشتکار داشته باشید. به عنوان بازیکن موظفی وظایف خود را انجام دهی اما مربی علاوه بر آن مسئولیت کل تیم را هم به دوش میکشد. اگر تیم مشکل داشته باشد یا باشگاه - مثل تیمهای ایرانی که مشکل زیاد دارند - همیشه مقصر مربی است. مربی مسئول کل تیم است. تجربه 14 - 15 ماهه داشتم که تجربه خوبی بود و برای اولین بار دیدم که مربیگری حتی در لیگهای پایین چقدر سخت است.
** این راهی که برای مربی شدن طی کردی، در فوتبال ایران سابقه ندارد. چطور شد که این مسیر طولانی را پیش گرفتی؟
در زمان بازیام هم خوشبختانه کسی غذای آماده به من نداد. این مساله شامل بعضیها میشد اما شامل من نشد. هر چه در زمان بازیگری به دست آوردم روی تلاش خودم بود. آن زمان که از پاس به تیم ملی رفتم، رسیدن به تیم ملی برای بازیکنان تیمهای غیر پرسپولیس و استقلال سخت بود. آلمان رفتنم هم همینطور. غیر سرخابیها کسی ترانسفر نمیشد. همیشه مجبور بودم تلاش کنم تا شرایط بهتر را کسب کنم. آلمان خودش مکتب طی کردن سلسله مراتب است. آنجا هم باید بخواهی و هم مجبورت میکنند. کسانی را میشناسم که چون دوره پرولایسنس 10 ماه است دوست ندارند بیایند. تفاوتم شاید از این لحاظ است که که هم نیاز داشتم یاد بگیرم، هم در آلمان سلسله مراتب بود و هم علاقه داشتم. شاید راحتترین راه این بود که ایران بمانم و از رابطهها استفاده کنم و سریع به جاهای بالا برسم. خیلی دوست دارم مربیگری را شروع کنم چون دورهاش را دیدهام اما چاقو زیر گلویم نگذاشتهاند که حتما مربی بشوم. اگر شد خیلی خوب میشود، نشد هم چیزی را از دست ندادهام چون دورههای خوبی را دیدهام.
** در دورهای که طی کردی از همتیمیهایت هم کسی بود که نتواند دوره را طی کند؟
بله! نامشان را نگویم بهتر است اما بودند. همبازیام در بوخوم و هامبورگ بود که یکی دو بار رد شد، شما هم میشناسیدش. بازیکنانی که توانستند در تست قبول شوند، تورستن فرینگس بود که بازیکن تیم ملی آلمان و بایرن مونیخ بود. فارن هولسن بود که کمی برای تیم ملی آلمان بازی کرده بود و بازیکن بوخوم بود، کاپیتان ما در بوخوم هم بود. یکی دو نفر دیگر هم بودند که در لیگ آلمان شناخته شدهاند اما سیستم جوری است که میخواهند از طریق 10 ماه آموزش، فوتبال را در کل کشور پخش کنند. برای همین آن 24 نفر را سهمیهبندی میکنند مثلا از نفراتی که آمدهاند از بین بازیکنان حرفهای چهار نفر، از کمکمربیها سه نفر، کسانی که در دانشگاهها مربیگری میکنند چهار نفر، از کسانی که در هیاتهای فوتبال شهرهای مختلف مدرس هستند چهار نفر و از هماهنگکنندههای تیمهای پایه و ... تلفیق میکنند که این طور نباشد که فقط فوتبالیست معروف بیاورند و تربیت کنند. از این طریق خیلی پیشرفت میکنند.
** تفاوت فوتبال ایران و آلمان مشخص است. حرفهای بودن در فوتبال اروپا باعث میشود که وقتی بازیکن میخواهد مربی شود باید روندی را طی کند. بازیکن در ایران اما اراده کند مربی میشود. خیلی کم نمونه داریم که مربیان اینچنینی موفق شده باشند. تفاوت ایران و آلمان در این زمینه در چیست؟
بار قبلی که مهمان ایسنا بودم گفتم ایران سه بار رفته جام جهانی و آلمان سه بار قهرمان جام جهانی شده، این بار باید بگویم ایران چهار بار به جام جهانی رفته و آلمان چهار بار قهرمان شده! به همین خاطر تفاوتها در همه چیز دیده میشود. در چند وقت گذشته هرگاه از این سوالات از من پرسیده شده گفتهام باید مدیران عوض شوند و چه و چه. سوالها تکراری شده اما وقتی کسی گوش نمیدهد و اتفاقی نمیافتد همین طور میماند. شاید در آسیا تیم ما اول باشد اما خودمان میدانیم فوتبالمان اول آسیا نیست. در خیلی از تیمها، بازیکنان لباس ندارند، یک زمین تمرین دارند و حتی رختکن ندارند. قرارداد گران بسته میشود و روی سایتها منتشر میکنیم و خودشیرینی میکنیم اما بازیکنان چنین پولی نمیگیرند. پول فوتبال صرف پایهسازی نمیشود. اشتباه ما وقتی بود از که اسم فوتبالمان را از آماتور به حرفهای تغییر دادیم و خودمان باورمان شد که حرفهای شدهایم. پولهای کاذب خرج شد، هزینهها بالا رفت اما کار از پایه ایراد داشت، مدیران باید فوتبالی باشند و تداوم داشته باشند و مربیان باید دورهدیده باشند. البته اگر بخواهند هم شاید امکانات نباشد. خیلیها دوست دارند یاد بگیرند. خیلی شرایط دیگر هم هست که این طور شده است. تعجب میکنم این همه سایت و روزنامه ورزشی داریم اما در یک سال گذشته کسی انتقاد نمیکند و همه رفتهاند سر حاشیه. یا ناامید شدهاند یا خودشان را زدهاند به بی توجهی. یکیشان زنگ زد و گفت از کویینزپارک رنجرز بگو برای تجربه سایرین. گفتم هر کس میخواهد خودش برود یاد بگیرد. گفت چرا نمیگویی گفتم اولا مگر کمیته آموزش نداریم؟ دوما وقتی هنوز بازیها تمام نشده مربیان ما برنامه تعطیلات ترکیهشان را ریختهاند یعنی کسی نمیخواهد پول خرج کند تا چیزی یاد بگیرد؟ تعداد معدودی هم که انتقاد میکنند کسی گوش نمیدهد.
** شاید مربیان هم خیلی به فکر پیشرفت نیستند چون شاید فکر میکنند با همین دانش کم و رابطههایی که دارند میتوانند در ایران موفق شوند.
از روزی که مدرک پرولایسنس گرفتهام سالی یا دو سالی 24 ساعت باید دوره کوتاه آموزشی بروم اگر نه مدرکم باطل میشود. در ایران هم همه چیز تقصیر مربیان نیست باید امکانات بگذارند و دورهها مناسب باشد. چند تن از مربیان جوان را میشناسم که دوست دارند یاد بگیرند اما باید شرایط مهیا باشد.
** علاقه مربیان جوان برای دیدن تمرینهای کیروش باعث میشود نکتهای به ذهن متبادر شود؛ این که تماشای تمرین یک مربی بزرگ برای کسب تجربه و دانش کافی است؟
به نظرم تمرین دیدن یک قسمت کوچکی از تمرین است. خیلی مهم است اما تمرین هدفش چیست؟ برای چه تیم را تمرین می دهیم؟ تمرین فشارش چقدر است و در چه شرایطی باید انجام شود و با کدام افراد؟ مثلا تمرین یک تیم، خوب سانتر کردن از جناحین است. یک مربی الگو میگیرد اما تیم خودش سرزن ندارد. خودم مربی بزرگی نیستم اما به ما یاد دادهاند که اول ببینیم مشکل تیممان چیست و بعد روی آن طراحی کنیم. خودم که رفتم به کویینزپارک رنجرز از 10 قسمت یک قسمتش تمرین دیدن بود. همیشه در آلمان بودهام و دوست داشتم حداقل یک باشگاه انگلیسی را ببینم که ببینم فرهنگ فوتبال انگلیس چطور است. مثلا اگر هفتهای سه بازی دارند، ریکاوریشان، تعطیلاتشان، آنالیزشان چطور است و چه زمانی است. خیلی چیزهای جالبتری کنار تمرینهایشان بود. تمرین دیدن خیلی خوب است اما دوره دیدن خیلی مهمتر است.
** سیستم آموزش مربیان در اروپا اجباری است. یعنی پس از اخذ مدرک باز هم باید دوره ببینند اما در ایران این طور نیست. این عدم اجبار آسیبزا نیست؟
شما فکر میکنید نیست؟
** حتما هست.
من هم میگویم هست. معلوم است که آسیب میزند. البته الان بگویید چرا نیست، میگویند داریم!
** در ایران یکسری مربیان جوان میخواهند از مربیان بزرگ در تمرینها الگوبرداری کنند. گفتی این کار تا حدی خوب و لازم است اما در آلمان - که در آنجا با کسی مثل گواردیولا کار کردی - هم آیا همه از یک مدل استاندارد الگوبرداری میکنند یا هستند کسانی که خودشان تمرین طراحی کنند؟
تمرینهای گواردیولا را که نمیشود دید. در آلمان هم دیگر مثل سابق نیست و فقط روزهای خاصی میشود تمرین تیمها را دید اما 100 درصد تمرینها همه جای دنیا یک جور است. خودم ممکن است که از یک مربی تمرین ببینم، آن را با توجه به تیمم تغییر بدهم و انجام دهم. مثلا سیستم 2-5-3 که در قدیم بود و گفتند منسوخ شده دوباره روی کار آمد. دفاع سه نفره دارد میآید. به خاطر این فوتبال همیشه در حال تغییر و جدیدتر شدن است. فکر کنم میتوان از تمرین دیدن برای کار خودمان الهام بگیریم. من مربی بزرگی نیستم اما این چیزها را از مربیان مختلف یاد گرفتهام.
** برخی مربیان در دنیای فوتبال شاخص هستند. وجه تمایزشان با سایر مربیان چیست؟
سوال سختی است. هر کسی سبک خود را دارد. گواردیولا در مدرسه فوتبال بارسا بزرگ شده که الهام گرفته از هلند است. سیستم آنها همیشه 3-3-4 و حفظ توپ بوده. پپ مربیان خوبی هم داشته اما مورینیو اصلا بازیکن یا مربی نبوده اما استعداد داشته است. بخشی به نبوغ ذاتی آنها برمیگردد. من خودم کلاسها را تئوری یاد گرفتم اما نبوغ چیز دیگری است. جایی میخواندم که فرگوسن یه جایی رسیده بود که اگر چند بازی میباخت اخراج میشد؛ اگر آن موقع اخراج میشد دیگر کسی به نام فرگوسن به وجود نمیآمد. آلمانیها میگویند باید در زمان مناسب در مکان مناسب بود. شاید مربی خوبی باشد اما بازیکن خوب نداشته باشد یا مربی زیاد قوی نیست اما بازیکنان خوب دور هم جمع شدهاند و تیم نتیجه گرفته است هرچند این نتیجهها مقطعی بوده است. فان خال هر جا میرود تغییر بنیادی میدهد. هرجا میرود بدشانسیاش این است که خودش نتیجه نمیگیرد اما بعدیها ثمرهاش را میبینند.
** خیلی از تیمها یا کشورها فلسفه کارشان ثابت است. مثلا بارسلونا یا آلمان یا رئال مادرید ...
رئال این طور نیست! هر مربی به رئال میرود، موفق یا ناموفق، ناراضی تیم را ترک میکند. اگر مربیان مختلفی بیاوری یعنی تیمت فلسفه مربیگری ندارد. یک روز مربی دفاعی، یک روز مربی هجومی. پرس بیشتر دنبال ستارهسازی است.
** در آلمان اما فرق ندارد مربی کیست یا بارسا اما در ایران هیچ چیز شبیه هم نیست. پرسپولیس یک مربی با مربی دیگر فرق دارد یا تیم ملی در زمان مربیان مختلف فرق دارند. فوتبال ایران گرتهبرداری از فوتبال است.
در فوتبال ایران هدف نداریم. برای چه بازی میکنیم؟ انگلیس هدفش درآمدزایی است. آنها به عنوان درآمدزایی به فوتبال نگاه میکنند. لیگشان جذابترین لیگ دنیاست و در همه جا آن را میبینند بنابراین بهترین مربیان و بازیکنان دنیا را میآورند و این میشود که الان انگلیس یک هویت یا سبک فلسفه مربیگری خاص ندارد. هر تیمی خاص خودش است. آلمان، مربیاش یواخیم لو است و همه تیمهای باشگاهی یک جور بازی میکنند. آلمان سیستم آموزش مربیان را از سال 2008 تغییر داد. فرانک ولمورت را گذاشت که به لو نزدیک است تا تفکر لو را بین مربیان جوان گسترش دهد. هدف ما چیست؟ تماشاچی؟ اخلاق؟ موفقیت؟ تجارت؟ هیچ تعریفی برایش نداریم. همچنین برای سبک بازیمان تعریفی نداریم برای همین هم مشکل پیدا میکنیم.
** در آسیا هم تیمهایی مثل ژاپن دارای سبک منحصر به خود هستند.
ما یک بار با عمان یک-یک کردیم. از فوتبالشان لذت بردم. آنها بازیکنان قوی ندارند اما به درجهای از تاکتیک رسیده بودند که خیلی قشنگ بازی میکردند. اگر سه گل هم میخوردند باید قبول میکردیم که خوب بازی میکردند.
** دورنمای فوتبال ایران با این وصف چگونه است؟
دورنمای خوبی نداریم.
** در فوتبال ایران هیچ وقتی بوده که برنامهای ببینی که نفر بعدی آن را قطع کرده باشد؟ مثلا صفایی فراهانی کلاسهای مربیگری را افزایش داد.
اتفاقهایی که در تیم ملی برای من افتاد و آن شکایتها در زمان فراهانی شد. من با دادگان مشکلی نداشتم بلکه از قدیم مشکلاتی بود که از من شکایت کردند که نمیخواهم باز کنم اما آدم مغرضانه نباید بگوید؛ شاید خود فراهانی در جریان نبود. او در مدیریت خیلی قوی بود. اگر صفاییهای زیادی داشتیم خیلی فوتبالمان پیشرفت میکرد. او آکادمی ساخت، کلاسهای مربیگری برگزار کرد و با قدرتتر جلو رفت. مدیر خوب حتما نباید فوتبالی باشد اما باید از فوتبالی ها استفاده کند. بعد هم دادگان آمد و راهی که خوب جلو رفته بود را ادامه داد. او تحصیلات داشت و تخصص فوتبال هم داشت اما بعدش وقفههایی افتاد که سبک فوتبال ایران از بین رفت. الان فوتبال ما قبیلهای اداره میشود. هر کسی برای خودش قلدر است، قدرت دارد و کنترلی هم شاید نباشد. فکر کنم اگر فراهانی و دادگان را با هم قاطی کنند و یک مدیر جدید بسازند هم اصلاح امور، کار سختی باشد چون سر رشته از دست رفته است! جالب این است که کسی هم انتقاد نمیکند.
** رئیس فدراسیون حتی به انتقادها توجه نمیکند.
نه قدرتی دارم و نه کاری میتوانم بکنم فقط کمی نسبت به آنها تخصص دارم اما کاری از دست ما برنمیآید. این هفته به فدراسیون رفتم وقتی از پلهها بالا میرفتم از خودم ناراحت بودم. اگر بحث حق و ناحق نبود نمیرفتم درباره پولم حرف بزنم. ادعایی هم ندارم، وظیفهام بوده فوتبال بازی کردم. فوتبال هم یک کار است. رفتگری که 4 صبح بیدار میشود و خیابانها را جارو میزند شرفش از ما بیشتر است، خدمتش هم به مردم بیشتر است اما در حد فوتبال میتوانم بگویم برای فوتبال ایران زحمت کشیدم. 11 سال در آلمان بازی کردم و کاری نکردم که برای فوتبال ایران بد بشود. نباید این طور باشد که بعد از چهار سال از پله های فدراسیون بروم بالا و بگویم رای خود را اجرا کنید. سازمان لیگ رایی داده است که اصلا اجرا نمیشود. برای یکسری میشود برای یکسری نه. سریع هم یک چیزی به قانون اضافه میکنند. شینجی اونو در بوخوم بازی میکرد و اواخر چاق هم شده بود. میدانم پولش را اسپانسرهای ژاپنی میدادند. گفتند او را میخریم که فقط به فوتبالیستهای ژاپنی یاد بدهیم یک بازیکن حرفهای چطور زندگی میکند. آن وقت من بعد از چهار سال باید بروم بگویم پولم را بدهید. چند آسیایی پرولایسنس اروپا دارد؟ 11 سال در بوندسلیگا بودم و 54 بازی ملی دارم که البته خیلی سالها در تیم ملی نبودم وگرنه تعداد بازیهایم بیشتر از این بود. باید این همه راه بروم تا فدراسیون که بگویم پولم چه شد؟
** مشکلت حل شد؟
مشکل که حل نمی شود!
** فردی مانند مجید جلالی میگوید اگر کنار زمین ساکت بنشینم حق تیمم را میخورند. سر و صدا فلسفه فوتبال ما شده است. یحیی گلمحمدی، مجید جلالی و ... مربیان آرامی بودند اما حالا به جایی رسیدهاند که ناچارند سر و صدا کنند.
خود قاسمپور زمانی که پاس بود چقدر جوان به فوتبال معرفی کرد؟ الان کسی نمی داند کجاست.
** با چه هدفی مربیان کروات به فوتبال ایران آمدند؟ آیا آمدن آنها تاثیری در روند فوتبال ما داشت یا کار یک شبکه دلالی بود که آنها را آوردند؟
در خود آلمان مربیان بزرگی هستند که تیم ندارند و اگر پیشنهاد کنیم میآیند، در هلند هم این طور است. باید ببینیم فوتبال کشور مبدا کجاست و چه فرهنگی دارد آن وقت از آن جا مربی بیاوریم و بعدش هم کنترل شوند. وزارت ورزش حتما باید در انتخاب مربیان دخالت کند و در شرایط فوتبال ما مربیان باید فیلتر شوند. مثلا مربی داریم که از تیمی به تیم دیگر میرود بعد کاندیدای تیمهای بزرگتر هم میشود.
** وزارت ورزش در انتخاب مربی باشگاهها دخالت کند؟
وزارت نه، فدراسیون. اما وقتی فدراسیون نمیتواند یا نمیکند وزارت باید دخالت کند. ببیند کارنامه مربی چیست و آیا اجازه دارد در ایران مربیگری کند یا نه. من بودم این کار را میکردم. مربی را چند سال میآورید در ایران بعد میگویید فلان مشکل را دارد. اگر دارد چرا چند سال در ایران کار کرده است.
** تیمهای عربی یا ژاپن برای ساختن سبک فوتبالشان، مربیان خاصی را از فرهنگ خاصی آوردند تا سیستم آن کشور برایشان جا افتاد. مربیان ایران اما هیچ کدام دیگری را قبول ندارند. مربی یک تیم، دیگری را اساسا مربی نمیداند. خیلی از مربیان باشگاهها، مربی تیم ملی را قبول ندارند. تعاملی بین اینها نیست. می گویید در آلمان سبک لو در باشگاهها اجرا میشود. آیا تعاملی بین مربیان باشگاهها و تیم ملی آلمان هست؟
تا جایی که میدانم مربیان لیگ 1 و 2 و تیم ملی سالی یک بار نشست دو روزه دارند و درباره وضعیت فوتبال و این که چه باید بکنند صحبت میکنند. فکر کنم رئیسش هم هکینگ باشد. اتحادیه مربیان در سازمان لیگ برگزار میشود. حداقل دو روز درباره فوتبال آلمان و لیگ حرف میزنند. یک سمینار بین المللی سالیانه هم در آلمان است که فقط با حضور مربیان پرولایسنس و دارنده مدرک A به مدت سه روز برگزار میشود. اتفاقات فوتبال آلمان، بازیها و تاکتیکهای جدید در آن سه روز مرور میشود. یک شب هم شاید 1000 مربی با هم شام میخورند. امسال مراسم در وولفسبورگ بود و سال قبل در آگسبورگ برگزار شد. در آن مراسم مربی سال را میآورند تا صحیت کند و ...
** در آلمان تجربه مربیان اهمیت بیشتری دارد یا علمشان؟
در اولین کلاس پرولایسنس، فرانک ولمورت گفت بازیکن از مربی قدیمیاش چیزی یاد گرفته به نفر بعدی داده - غلط یا درست - میخواهیم این زنجیره را قیچی کنیم و چیز جدید درست کنیم. اصطلاح او این بود که کفشهای قدیمی را با جورابهای جدید به پا کنیم. تجربه خیلی مهم است، کسی که 10 سال مربی بوده تجربه گرانبهایی دارد اما برخی تجربه ها غلط است. اگر یک چیز نو یاد بگیری با تجربهای که داری بهتر میبینی.
** ادبیات حاکم در فوتبال ایران خوب نیست. به نظرت چرا این ادبیات گاهی سخیف در فوتبال ایران جا افتاده است؟
خودتان چه فکر میکنید؟ به نظرم مطبوعات زیاد شدند و هر چه حاشیه بنویسند بیشتر خوششان میآید. اگر تلویزیون یک برنامه تاکتیکی بگذارد کسی تا چهار صبح مینشیند که آن را ببیند؟ اما تصویر یک درگیری را بگذارد تا پنج صبح هم نگاه میکنند. سوال بگذارد که نظر شما درباره فرهنگسازی چیست؟ کسی جواب نمیدهد اما اگر بگذارد بهترین کسی که پس از انقلاب، اوت دستی میانداخت چه کسی بود، تا صبح پیامک میدهند.
** در آلمان این طور نیست؟
مسابقه میگذارند و سوالش را سخت نمیکنند مثلا میپرسند که بکنباوئر در کدام تیم بازی میکرد؟ مثل ما مثلا نمیگویند بکنباوئر بهتر بود یا لوتار ماتئوس. یا چهار تا 4 و شش تا 6 بفرستید! بعد میگویند مردم فرهنگ داشته باشد و وقتی به استادیوم میروید فحش ندهید در حالی که خودمان تحریک میکنیم.
** مطبوعات در آلمان کمتر به حاشیه میپردازند؟
یک نمونهاش را بگویید.
** گاهی "بیلد" حاشیهنویسی میکند.
آن هم مسالهای را رو میکند که تقریبا واقعیت دارد.
** درست است که مطبوعات دخیل هستند اما مثلا خودت در این فوتبال بودی اما کسی سراغ ندارد شما یا مهدویکیا به کسی پرخاش کرده باشید یا از این ادبیات استفاده کرده باشد.
وقتی فشار زیاد باشد شاید یک ماه یا دو ماه اما بعدش اعصاب از کنترل خارج میشود. مثال مجید جلالی را زدید. از طرفی هنر در فوتبال این است که بتوانید خود را خوب ارائه دهید. در یک کشور باید خود را با عنوان اخلاق ارائه دهید و در یک کشور به عنوان حاشیه. فعلا در ایران حاشیه بیشتر خریدار دارد.
** نظر ما این است که با قاعدهای که در آن کار میکنی و راهی که هستی، وحید هاشمیان در فوتبال ایران نمیتواند کار کند و با مسائلش کنار بیاید.
خودم سه روز پیش که به ایران آمدم، مجید جلالی پیشنهاد داد اگر آزادی بیا تمرین ما را ببین. قراری داشتم که به هم زدم و با کمال میل رفتم. تمرین را دیدم، جو تیم را هم دیدم، دیدم بچهها خوب، کادر خوب، همه چیز خوب است. اگر تکتک بررسی کنید همه چیز خوب است اما سیستم باعث میشود رقابت ایجاد شود که همه دنبال کسب نتیجه به هر قیمتی باشند. سایپا را نمیگویم کل فوتبال ایران این طور است.
** آیا میتوانی یا این شرایط در ایران کار کنی؟
حالا که نیامدهام . راحت! (خنده)
** برنامهای برای کار در ایران داری؟
خیر!
** اگر پیشنهادی باشد چه؟
4 سال پیش، یک سال و نیم در ایران بازی کردم که هنوز درگیرم!
** سهم مالیات باشگاه را هم خودت دادی.
مالیات باشگاه را دادم، مالیات پول نگرفتهام را هم دادم با جریمه دیرکردش!
** در فوتبال یکسری بحثها درباره برنامه ریزی لیگ داریم. مربیان معترضاند که چرا چهار روز یک بار باید بازی کنند در حالی که این مساله در همه جای دنیا هست. نحوه تمرین کردن تیمهای آلمانی چطور است و چند جلسه تمرین میکنند که توانایی بازی کردن در فاصلههای کوتاه را دارند؟
این را از مربیان لیگ ایران بپرسید اما فیزیک بدن بازیکنان ایران، امکانات ایران، زمین تمرین و حمل و نقل به این راحتی نیست. یک بازی انجام میدهید هنگام بازگشت، پرواز 8 ساعت عقب میافتد، شب میرسید میخواهید بخوابید اما فردا تمرین دارید. آلمان این وضع را ندارد. در آلمان زمانی که بازیها میخواهد شروع شود معلوم است کی شروع میشود، کی نیم فصل است و کی به پایان میرسد. مربی میداند چطور برنامهریزی کند. ایران را نمیدانم.
** دو سال است که در ایران هم برنامه مشخص است.
اما وقفههای لیگ و بازیهای فشرده برای مربیان خیلی سخت است. در آلمان به دلیل این که بازیکنان از نظر فیزیکی به نظرم از ایران قویتر هستند، زمین تمرین، امکانات پزشکی، استخر، سونا و ... وضعیت خیلی بهتر از ایران است. در خیلی از باشگاههای اگر بازیکنان بخواهند سونا بروند باید جایی را رزرو کنند و بروند. شاید سه ساعت در ترافیک گیر کنند که سونا بروند. در آلمان اکثرا 10 دقیقهای زمین تمریناند اما این جا شاید 10 – 15 کیلومتری زمین تمرین فقط کارخانه باشد. بازیکن میخواهد بخوابد بین دو تمرین امکانش نیست و باید برود خانه. یک ساعت برود یک ساعت برگردد. کل خستگی بازیکن در رفت و آمد و در پرواز است. مثلا در انگلیس به مربی تیم گفتم چرا فلان بازیکن میانیتان نیامده تمرین. 8 روز بازی داشتند. گفت این بازیکن 32 سال به بالاست و برای من مهم است خوب بازی کند نه خوب تمرین کند. بازیکن به قدری حرفهای است که گفتم امروز استراحت کند تا ذهنش آزاد شود. او نیازی به بدن ندارد نیاز به فکر دارد. 8 روز بازی کرده و آماده است. آن بازیکنی هم که در خانه است میداند باید استراحت کند و راه نمیافتد برود یک شهر دیگر و برگردد. علم ریکاوری کردن میدانند. نمیتوانید وقتی در 10 روز سه بازی میکنید، همان تمرین را با همه نفرات بکنید.
** زندگی حرفهای بازیکن هم مهم است. در ایران بازیکن دیر بیدار میشود و بعد از تمرین هم تا 3 - 4 صبح بیدار است. در اروپا قوانینی هست که مانع این کار شود؟
بله! خودم در تمرینهای کویینزپارک رنجرز چیزی دیدم که در آلمان هم کم دیده بودم. تمرین تیمهای زیر 18 سال، زیر 21 سال و زیر 16 سال و بازیهایشان همه ضبط و آرشیو میشد. بعد تمرین مربی میدید و فردا به بازیکنان میگفت. چقدر وقت میخواهد؟ همه جیپیاس داشتند. بازیکن هم میداند تمرین فیلمبرداری میشود و قدرتش سنجیده میشود. رقابت است، میخواهد حرفهای شود و میداند اگر اشتباه کند سریع کنار گذاشته میشود.
** درست است که روز اول تمرین در پرسپولیس وقتی دیدی بازیکنان در میان تمرین درباره ماشین و موبایل حرف میزنند ناراحت شدی؟
نه ولی این چیزها عادی است. (خنده) اتفاقا درباره شماره رند صحبت میشد که گفتم اشتباه میکنید. شماره رند برای مزاحم شدن راحت است برای همین شمارهای که رند نیست باید گرانتر باشد. آمدم تمرین و چون باید سریع میرفتم برای عقد قرارداد لباس های تمرین را ریختم روی زمین؛ آقا قاسم گفت چه میکنی؟ گفتم باید بشوری دیگر. گفت خودت ببر بشور! من همیشه مشکل قلمبند داشتم و کتانی هم گاهی پیش میآمد که جا بگذارم. در آلمان سر تمرین کفش و قلمبند و اینها را میآوردند و سخت بود که بعد 11 سال باید سیستم را عوض میکردم.
** پس از بازگشت به تیم ملی، اولین جلسه تمرین بود که کفشت را برده بودند و پابرهنه تا هتل المپیک رفتی!
بله! (خنده)
** اخبار پرسپولیس را دنبال میکنی؟
از طریق سایتها بله.
** چطور است؟
جایی در آلمان کسی درباره مدیریت باشگاه صحبت میکرد و تز میداد، میخواستم بگویم اگر خیلی عرضه داری برو ایران تئوریات را پیاده کن. میاندازنت بیرون! فوتبال ایران مدیر میخواهد و پول. مدیر باشگاه، مدیریت بلد نباشد و پول باشد، بی حساب خرج میکند و قرارداد بد میبندد و مشکلش میافتد روی دوش بعدیها. الان پرسپولیس باید جوابگوی 10 مربی قبلی باشد. پول هم نباشد مشکل است. تیمهای دولتی که کارخانه پشتشان نیست این مشکل را دارند.
** با برانکو کار کردهای. شما هم معتقدی که پرسپولیس برانکو خوب بازی میکند؟
چند بازی تیم را دیدم. خیلی خوب بازی میکنند اما شانسهای گلزنی را از دست میدهند و گل میخورند بعد باید بجنگند که مساوی کنند.
** پیشبینیات چیست؟ برانکو گفته تیمش قهرمان میشود.
من نمیدانم کار سختی است اما در فوتبال همه چیز ممکن است. فصل 2009 – 2010 بود که وولفسبورگ با ماگات تا نیم فصل چهارم یا پنجم و حتی ششم بود بعد همه را برد و قهرمان شد.
** مهاجمان جوان تیم ملی را چطور میبینی؟ آنها همیشه با تو و دایی مقایسه میشوند.
مهاجمان خوبی داریم. جهانبخش، آزمون و طارمی خیلی خوب هستند. طارمی هم فیزیک خیلی خوبی دارد. بازیکنانی که فیزیکی مثل طارمی دارند، معمولا تکنیک خوبی ندارند اما او دارد و سرعتش هم خوب است. بعضی وقتها مهاجم در دورهای میافتد که فرصتهای گل زیادی را از دست میدهد، خودم هم بودم. پست گلر و مهاجم سختتر است و معمولا آدمهایی که در این پستها هستند، حساس هم هستند. از طرفی ببینید که طارمی چقدر خود را صاحب موقعیت میکند، چرا دیگران نمیتوانند پس او بازی بدون توپ هم بلد است. نسل خیلی خوبی در مهاجمان دارد به وجود میآید. اما گل نزدن فقط ضعف مهاجم نیست بقیه هم فرصتسازی نمیکنند. شاید مهاجمان ما در آسیا بهترین باشند. خود انصاری فرد هم خوب است، چند وقت افت داشت اما الان خوب کار میکند.
** آنها میتوانستند به کشورهای عربی بروند اما راه شما را انتخاب کردند، پول کمتر اما کار بهتر؛
و مالیات بیشتر! من در آلمان 47 درصد مالیات میدادم.
** 47 درصد؟
سال اول 52 درصد بود، بعدش 47 درصد و بعد از ازدواج و بچهدار شدن 43 درصد. اما پولمان را می گرفتیم بعد مالیات میدادیم . (خنده)
** در آلمان چقدر به خانواده اهمیت داده میشود؟
فوتبال آلمان نمیگوید ازدواج کنید اما سیستم رقابت پول است. بازیکن میداند تمرین نکند، یک بازی نباشد و کسی جایش را بگیرد از قافله عقب میماند. مثلا نیرسباخ 20 سال نفر دوم بود و کار اجرایی میکرد بعد شد رئیس فدراسیون. گاهی کسی دوستش را مربی تیمش میکند اما همان فرد مدارک مربیگریاش را گرفته و این طور نیست که کسی همین طور ناگهانی مربی بشود. بازیکن هم همین طور.
** در آلمان سیستمی برای تشویق کردن بازیکنان برای تشکیل خانواده نیست؟
مرا که تشویق نمیکردند، اتفاقا میگفتند مجرد بمان چون داری خوب کار میکنی!
** کاری بوده که از انجامش پیشمان باشی؟
بعد هر چیزی دربارهاش حرف زدن خیلی راحت است. زمان رفتن به بایرن خیلی پیشنهاد داشتم که الان فکر میکنم خیلی افتخار است بین این همه بازیکن بایرن تو را بردارد اما اگر شالکه یا جای دیگر میرفتم امکان بازی بیشتر داشتم. پرسپولیس آمدنم هم همین طور. شاید بهتر بود به ایران نمیآمدم اما دوستان جدید پیدا کردم و فرهنگ فوتبال ایران را دیدم .اگر الان میگفتند بیا ایران و آن تجربه را نداشتم شاید الان میآمدم. جملهای خواندم که فکر کنم از چهگوارا باشد؛ میگوید: اگر تجربه داشتم این همه سفر نمیکردم، تجربیات من حاصل سفرهایم است.
** اگر به گذشته برگردی کدام مسیر را نمیروی؟
فوتبالیست نمیشدم. راحت! (خنده)
** جدأ؟
نه شوخی میکنم. تصمیمهایی که گرفتم درست بوده اما شاید بهتر بود در برخی رفتارهایم ملایمتر بودم. مثلا اگر در تیم از کسی خوشم نمیآمد به او نزدیک نمیشدم در بازی و پاس دادن تاثیر داشت. یا روزنامهای خوب نمینوشت دیگر با آن کار نمیکردم که در روند کارم تاثیر داشت. شاید بهتر بود تندتر نبودم.
** این که در برههای از تیم ملی کنار کشیدی چه؟
در آن مقطع خیلی کار خوبی کردم چون اگر میآمدم این جا به من بازی نمیدادند و فرصتهای بازی در آلمان را هم از دست میدادم.
** اگر فوتبالیست نمیشدی چه کاره میشدی؟
آدمی بودم که دوست نداشتم یک جا بنشینم و درس بخوانم، مخصوصا چیزی که علاقه ندارم. 10 ماه رفتم رشته مورد علاقهام را دنبال کردم. خیلی به ساختن علاقه دارم. شاید طراح ساختمان، مثلا معمار میشدم یا خلبان. پرواز را خیلی دوست دارم.
** آیا میشود در تیمی که همه برای یک هدف تلاش میکنند اختلاف بیرونی باعث شود که در بازی تاثیر بگذارد. برگردیم به تیم ملی 2006 و بحث هایی که بود درباره پاس ندادن به دایی و ...
جام جهانی جو بدی در تیم بود که خیلی هم ناراحت کننده بود. به ویژه این که وقتی تیمی این همه پتانسیل دارد. باور کنید اگر آن اختلافات نبود با باتجربه ها و جوانهایی مثل آندو خیلی میتوانستیم بالا برویم. در هر دو بازی تا دقیقه 70 خوب بودیم اما مثلا در بازی با پرتغال از 35 متری گل خوردیم که تازه توپ به تیر خورد. پنالتی رونالدو هم پنالتی نبود. در ان تیم فیگو بود، رونالدو و دکو بودند ولی همه زدند توی سر ما اما الان به آرژانتین میبازیم همه میریزند به خیابان. آن تیم پرتغال با این تیم آرژانتین فرقی نداشت. وقتی سازمان تربیت بدنی با فدراسیون درافتاد دودش به چشم ما رفت. خیلی غمانگیز بود که دادگان را برکنار کردند و بعد از مردم معذرتخواهی کردند که بد بازی کردیم. بد بازی نکردیم. بعد هم تیم افتاد دست خودشان و اصلا به جام جهانی نرفت. اما این که در تیم ملی کسی پاس نمیداد را بعدها شنیدم اما نمیدانم واقعیت داشت یا نه. در تیم کسی دعوا نکرد. وقتی جو مسموم باشد و یک گروهی نخواهد گروه دیگر نتیجه بگیرد همین میشود. نمیگویم فدراسیون هم اشتباه نداشت اما دودش به چشم ما رفت. خبرنگاران درگیری داشتند در هواپیما که چرا فدراسیون پول تو جیبی کمی داده. آلمانیها میگویند مشکل لوکسی بود اما دادگان گفت ببینید سالهای بعد یک شهر نزدیک تهران هم میبرند شما را! (خنده) خبرنگاری را مینشاختم که دائم انتقاد میکرد، بعدها شرایط خیلی بدتر شد و حتی کارش را از دست داد. خودش را دیدم و قبول هم کرد.
** درباره انتخابات فدراسیون فوتبال هم اگر علاقه داری کمی صحبت کنیم.
اول بگویید که ساز و کار انتخاب رئیس فدراسیون چیست چون من نمیدانم.
** بر اساس آییننامه کسی که میخواهد کاندیدا شود باید 5 سال سابقه مدیریت داشته باشد و توسط 10 نفر از اعضای مجمع تایید شود.
مجمع از چه کسانی تشکیل شده؟
** مدیران باشگاهها، روسای هیاتهای استانی، نمایندگان لیگ یک و دو، نماینده داوران، مربیان و بازیکنان، نماینده فدراسیون های دانشگاهی و آموزش پرورش، نیروهای مسلح و ...
میشود حدود 75 نفر. خواهش میکنم کارشناسی کنید که این افراد سابقه فوتبالی دارند یا نه و از چه راهی وارد فوتبال شدند که حالا باید درباره فوتبال تصمیم بگیرند. این طوری خودتان میفهمید که چه کسی انتخاب میشوند.
** در آلمان ساز و کار چگونه است؟
تا جایی که میدانم یک مجمعی تشکیل شد و نیرسباخ را انتخاب کرد اما اعضای مجمع چطور انتخاب شدند نمیدانم. یک اتحادیه آماتور دارند و یک اتحادیه حرفهای که با هم مینشینند و تصمیم میگیرند.
** رئیس فدراسیون توانایی این را دارد که از 70 و چند عضو مجمع بیش از 40 نفر را خودش انتخاب کند!
این طور باشد رقیب رئیس فدراسیون برای مبارزه انتخابی کار خیلی سختی دارد.
** درباره فساد فیفا و رسوایی بکن باوئر هم نظری داری؟
میدانید که خودشان، خودشان را لو دادند. سوانسیگا در روزنامه اشپیگل گفت تا جایی هم که میدانم مدرکی نیست که آلمانیها برای کسب میزبانی جام جهانی رشوه دادهاند. مثلا برای بازی دوستانه به مالت رفتهاند و کمکی هم به آنها کردهاند. نمیدانم ایران هم آمدند و به زلزلهزدگان کمک کردند. 2014 هم در برزیل کمپ ساختند امکانات و آمبولانسها را هدیه دادند به آن شهر. آلمان مربی میفرستد به کشورهای دیگر پولش را خودش میدهد. کشورهای آفریقایی و فکر کنم در افغانستان هم این کار را کرده باشد. گفتهاند پولی که داده شده 7 میلیون یورو بوده. پول دو تا آپارتمان شیک در مرکز شهر میشود. ببینید برای قطر چقدر پول دادهاند؟ ندادهاند؟ فکر میکنید 7 میلیون دادهاند. در آلمان در اتوبوسها به زبان آلمانی، انگلیسی، فارسی و زبان تیمی که در آن شهر بود ایستگاهها اعلام میشد. هواپیماهای خصوصی بود، حمل و نقل خوب بود. نمیگویم پارتیبازی خوب است اما آلمان 7 میلیون نمیداد کشور دیگری 70 میلیون میداد. چند وقت پیش یکی میگفت باشگاه بروخهاگن اگر زنده است به خاطر این است که پول جام جهانی آمد و ما توانستیم ورزشگاه بسازیم. نمیگویم رشوه درست است اما این ها گفتند سرویس میدهیم و هنوز ثابت نشده پول توی جیب کسی گذاشتهاند. الان ایران بخواهد میزبان جام ملتهای آسیا بشود، افغانستان، سوریه و عراق رای میدهند چون ایران گذاشته در ایران بازی کردند. رشوه نبوده است. رشوه این است که مثلا بگویید بحرین میزبان جام جهانی شده است. فکر نمیکنم کشوری که سه بار قهرمان جهان شده بشود گفت شایسته میزبانی نبوده است. خوبیاش هم این است که بکن باوئر رشوه نداده که خودش پستی بگیرد بلکه عرق ملی داشته و برای کشورش یک امکانی را کسب کرده. نرفته بگوید مرا بکنید رئیس کنفدراسیون آسیای میانه یا چنین چیزی در اروپا! وقتی قطر میزبان شد باید میفهمیدیم خبری هست. اصلا گیریم قطر بیشترین استعدادهای دنیا را دارد اما گرمایش کشنده است.
** کمی هم درباره سایتی که راه انداختی و کارهای فرهنگی که میدانیم برای انجامشان علاقه داری صحبت کن.
من از اول دوست نداشتم سایت راه بیندازم. گفتم چرا این کار را بکنم که چند عکس بگذارم و هر روز ایمیل جواب بدهم. دوستم در آلمان گفت سایت بساز. خودش طراح بود و برای همین اصرار میکرد! (خنده) بعد گفتم چرا هر روز بنویسم که رفتم فلان جا غذا خوردم یا این جیزها گفتیم بیاییم اخبار فوتبال ایران را هم بگذاریم. کمی بعد گفتیم ورزشهای دیگر را هم بنویسیم تا ایرانیهای خارج بدانند وزنهبرداری و والیبال و ... چه نتایجی گرفتهاند. بعد گفتیم همه چیز بنویسیم. به بچههایی که جمع کرده بودیم گفتم پول نمیدهم باید سایت راه بیندازیم و از تبلیغ هرچه درآوردیم بین همه تقسیم کنیم. زمانی که کسی خبر نداشت سیستم فروش آنلاین داشتیم. در آلمان باید هر چه میفروختیم مالیات میپرداختیم که روند دردسرسازی داشت، در ایران هم کارت نبود و نمیشد. یک بار یکی از دوستان ما مساله خصوصی فردی را در سایت نوشته بود که نباید انجام میداد و یک روز هم درباره فوتبال ایران مطلبی نوشتند اما دیدم مردم چیزهای دیگری زیرش نوشتهاند و زمانی هم کسی میخواست عکس خانوادگی یک هنرمندی را بگذارد که دیدیم نمیشود. اخبار روتین هم که نتایج لیگ بود با یکی دو روز تاخیر منتشر میشد! به یک نفر هم پول دادیم سایت بسازد فراری شد! (خنده) دیدم فایده ندارد. دیدم اگر با آن پول یک آپارتمان میخریدم الان چندین میلیون شده بود!
** میانهات با شبکههای اجتماعی چطور است؟
در فیسبوک یک صفحه شخصی دارم که دوستان خودم در آن هستند و در واقع دفترچه یادداشتم شده است. هرگاه جمله خوبی میبینم آنجا مینویسم. اینستاگرام و فیسبوکی که به اسم خودم است را یکی از دوستانم اداره میکند. فقط نمیدانم چرا به تازگی عکس یک خودرو در آن گذاشته! (خنده) وقتی به ایران برگشتم و تلگرامم را روشن کردم، تا چند ساعت پشت سر هم پیامهای خوشامدگویی برایم میرسید که تا 4 – 5 صبح ادامه داشت. به این نتیجه رسیده بودم که هیچ کس در ایران نمیخوابد! برایم قابل هضم نبود اما بعد فهمیدم که تلگرام پیام میدهد و آنها از آن طریق متوجه شده بودند. من نمیدانستم تلگرام وجود دارد تا این که تلویزیون برنامهای نشان داد که میگفت کانالهای تلگرامی داعش را دارند حذف میکنند.
** طبق آمار حدود 23 میلیون ایرانی عضو تلگرام هستند.
خیلی خوب است. ارتباطات خیلی خوب و سریع شده است.
** در اردوی تیم ملی و زمانی که نمیتوانستی بیرون بیایی کتاب میخواندی.
دیگر نمیخوانم، آن وقتها اشتباه میکردم! (خنده) مثل سایت. از وقتی فوتبال را کنار گذاشتم اوقات فراغت نداشتم. چون میخواستم به انگلیس بروم سه ماه کلاس رفتم که کارم را بتوان راه بیندازم. خوشبختانه یک بازیکن آلمانی آنجا هست که خیلی با هم خوب شدیم. وقت بیکاریام با خانوادهام هستم، میدوم و ورزش میکنم.
** فعالیت اقتصادی؟
فعلا نه اما اگر در فوتبال خبری نشود شاید. دوستم میگفت رفتی آلمان کاری نکردی. تابستان تیم ملی بودم و بازیهای آسیایی در زمستان هم اردو داشتیم. ضمنا کار اقتصادی شم میخواهد که من فکر میکنم به آن صورت ندارم.
** آیا مانند مهدی مهدویکیا تصمیمی برای ساختن آکادمی نداری؟
ایدهای که داشتم میخواستم کارهای مختلفی انجام دهم مثلا یک مربی را بیاوریم کلاس بگذاریم و ثبتش کنیم اما مشکلاتی که پیش آمد اجازه نداد. البته آدمهایی که انتخاب کرده بودیم از نظر اخلاقی و تخصصی بهترین بودند.
** دوست داری دستیار کیروش در تیم ملی ایران باشی؟
خودم همیشه دوست داشتم بیایم ایران و تمرینهای تیم ملی را ببینم و یاد بگیرم اما هیچ کس نگفت. خودم هم نگفتم چون در آن صورت ممکن بود فکر کنند میخواهم خودم را به تیم ملی تحمیل کنم. یا این که دوست دارم سر تمرین تیمهای لیگ برتری بروم اما آن را هم به همین دلیل انجام ندادم. این در حالی است که در کشور غریب – هرچند پس از کلی نامهنگاری و تایید صلاحیت و بررسی سوابق – اجازه پیدا کردم که سر تمرین تیمها بروم.
** اگر الان بگویند دستیار تیم ملی بشوی، قبول میکنی؟
الان دیگر نه! زمانی که فوتبالم را کنار گذاشتم بهترین زمان برای این کار بود اما الان دیگر آنقدر برنامه دارم که باید به آنها برسم. سال 2014 خیلی دوست داشتم که برای تماشای بازیهای تیم ملی به همراه تیم به برزیل بروم. این را به یکی از مسئولان فدراسیون گفتم و انتظار داشتم به عنوان کسی که در جام جهانی 2006 بودم و سالها برای تیم ملی زحمت کشیدم این اتفاق بیفتد اما آن فرد به من گفت که درخواستت را کتبا بنویس تا بررسی شود. اینگونه رفتارها خیلی آدم را آزار میدهد.
** پیشنهاد مربیگری از ایران داشته باشی قبول نمیکنی؟
نمی توانم قبول کنم اما اگر تیمی بخواهد به آن کمک کنم چرا که نه. ضمن این که من برای آمدن به ایران چه هدفی باید داشته باشم؟ برای پول بیایم؟ برای افزایش دانشم بیایم؟ بیایم که تغییر کنم؟
** از بین مربیان جوان و هم تیمیهای سابقت که اکنون در لیگ ایران کار میکنند، کار کدام را بیشتر میپسندی؟
کار یحیی را خیلی دوست دارم. او درست مانند زمانی که بازی میکرد، آرام و خونسرد و خوشفکر کار میکند و تیمش هم نتایج خوبی میگیرد. دایی هم از زمان شروع بازیاش تا حالا 100 درصد تجربهاش بیشتر شده و با علم بیشتر کار میکند. تیمش هم که فعلا در رده سوم جدول است.
گفتوگو از محمدعلی ایزدی، خبرنگار ایسنا
انتهای پیام
نظرات