رئیس انجمن ایرانی مطالعات زنان گفت: طبق آمار کمتر از 35 درصد از خشونتهای خانگی در ایران به پلیس گزاش داده میشود و در یک تحقیق سه ماهه از 180 مورد شکایت خشونت خانگی 128 مورد حاضر به پیگرد قانونی مجرم نشدهاند.
به گزارش خبرنگار سرویس «زنان» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دکتر شکوه نوابی نژاد در نشست تخصصی خشونت خانگی که در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد، افزود: در کشور ما بیشترین خشونت و همسرآزاری در مناطق روستایی دیده میشود چون زنان روستایی معمولا به دلیل ناآشنایی با حقوق خود به عنوان یک زن و یک انسان برای حفظ کانون خانواده و یا ترس از بی آبرویی و انگشت نما شدن تمام آزارها را تحمل میکنند.
وی در ادامه گفت: 20 درصد زنان متاهل شهر تهران از همسر آزاری روانی مانند تحقیر، بی اعتنایی، قهر، متلک و دشنام رنج میبرند. یافتهها نشان میدهد که با افزایش سن زوجین و مدت زمان ازدواج میزان همسرآزاری افزایش مییابد. همچنین میزان همسرآزاری در مردانی که زنانشان دارای تحصیلات لیسانس و بالاتر هستند، به طور معناداری کمتر از زنان کم سواد و بی سواد است. از سوی دیگر میزان همسرآزاری در مردانی که تحصیلات پایین تر از دیپلم دارند به طور معناداری بیشتر از مردانی است که دارای تحصیلات بالاتر هستند.
رئیس انجمن ایرانی مطالعات زنان اضافه کرد: زنان 55 تا 59 ساله بالاترین و زنان 20 تا 24 ساله پایین ترین مورد وقوع خشونت را در زندگی مشترک خود داشتند. زنان غیرشاغل نیز بیشتر و زنان شاغل کمتر خشونت را تجربه کردهاند. 65.5 درصد از زنان وجود قهر و آشتی و خشونت را امری عادی پنداشته و قصد جدایی از همسر خود را نداشتهاند.
نوابی نژاد در ادامه گفت: خشونت روانی و کلامی با 52.7 درصد رتبه نخست خشونت خانگی را دارد که شامل به کار بردن کلمات رکیک، دشنام، داد و فریاد و بهانه گیری میشود. رتبه بعدی خشونت فیزیکی از نوع دوم است که 37.8 درصد خشونتهای خانگی علیه زنان را شامل میشود. سیلی زدن، زدن با مشت یا چیز دیگر و لگد زدن از جمله مصادیق این نوع خشونت محسوب میشود.
وی افزود: رتبه سوم با رقم 27.7 درصد متعلق به خشونتهای «ممانعت از رشد اجتماعی، فکری و آموزشی» است. آمارهای خشونتهای جنسی و ناموسی نیز 10.2 درصد است.8.89 درصد از زنان ایرانی گفتهاند که در طول زندگی مشترک خود هرگز قربانی خشونتهای جنسی و ناموسی نشدهاند.
رئیس انجمن ایرانی مطالعات زنان با بیان اینکه در میان زنان 15 تا 44 ساله میزان مرگ یا نقص عضو بر اثر خشونت با تلفات ناشی از سرطان برابر است، تصریح کرد: بر اساس گزارش موسسه تحقیقات علوم جزایی و جرم شناسی دانشگاه تهران با توجه به روند رشد خشونت در خانواده و تسری آن به تمام جنبههای زندگی اجتماعی و با توجه به اینکه پزشکان قانونی همه روزه با تعداد زیادی از زنان مصدوم روبرو هستند و حتی در مواردی با اجساد آنها در تالار تشریح روبرو میشوند. همچنین با در نظر گرفتن نقش محوری زنان در کلیه ابعاد زندگی، بررسی خشونت خانگی و علل آن به منظور اتخاذ سیاست مبتنی بر پیشگیری از خشونت نسبت به زنان و کاهش آن ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
وی با اشاره به زنان خشونت دیده اظهارکرد: زنان خشونت دیده زنانی هستند که حداقل دو بار در طول زندگی زناشویی خود به شدت مورد خشونت و شکنجه جسمی یا روانی قرار گرفتهاند. گروهی خشونت را تنها در قالب جسمانی معنا میکنند در حالی که بیشتر روانشناسان و اندیشمندان معتقدند که ایجاد ترس، رعب و تخریب عزت نفس که تجاوز و شکنجه روانی به شمار میرود به اندازه خشونت و تجاوز جسمانی ویرانگر است و در برخی موارد حتی تاثیر دردناکی بر جای خواهد گذاشت. اما چون دیدگاه سنتی جامعه زنان را در برابر خشونت خانوادگی به سکوت وا میدارد و ابراز آنرا زشت میشمارد از کیفیت و آمار آن آگاهی دقیقی نداریم و جامعه ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.
نوابی نژاد تاکید کرد: این گونه زنان پیوسته مورد خشونت و آزار قرار نمیگیرند؛ بلکه به نظر میرسد از الگو و یا چرخهای از رفتارهای خشونت آمیز تبعیت میکنند. این چرخه از نظرر روانشناختی دارای سه مرحله است. مرحله نخست ایجاد تنش است که رویداد کتک خوردن جزئی زن اتفاق میافتد و معمولا زن با کنار کشیدن خود از صحنه و سکوت، میکوشد مرد را آرام کند تا ستیزه ادامه نیابد.
وی اضافه کرد: در مرحله دوم زن و مرد هردو میپذیرند که مرد نباید عصبانی شود زیرا کنترل خود را از دست میدهد و این واقعه بارها تکرار میشود. در مرحله سوم تنش ناشی از دو مرحله پیش از بین میرود و مرد با عذرخواهی قول میدهد که دیگر به اعمال خشونت آمیز دست نزند. از زن درخواست بخشش میکند و با این کار خود، در او احساس گناه به وجود میآورد و باعث میشود که زن ماجرا را به دست فراموشی بسپارد. هرچند که آثار روانی وارد شده از دو مرحله نخست باقی بماند.
این روانشناس تاکید کرد: بد رفتاری و شکنجههای بدنی بر رشد زنان تاثیر میگذارد و تحقیر آنان در نهایت به عجز و ناتوانی در تصمیم گیری منتهی میشود. در نتیجه زنان قربانی نه تنها توانایی سرپرستی فرزندان و اداره خانه و خانواده خود را ندارند بلکه از مشارکت و ابراز عقیده در تصمیم گیریهای سرنوشت ساز اجتماعی نیز محروم میمانند.
پدیده خشونت و پرخاشگری منحصر به طبقه یا قشر خاصی نیست
از هر سه زن در جهان یک نفر در طول زندگی خود قربانی خشونت و تبعیض میشود
وی با بیان اینکه پدیده خشونت و پرخاشگری منحصر به طبقه یا قشر خاصی نیست گفت: در همه طبقات، قشرها و پایگاههای اجتماعی خشونت دیده میشود. در طبقات بالا، متوسط و پایین اجتماعی میان افراد باسواد، کم سواد و بی سواد و در میان خانوادههای دچار بحران و خانوادههایی که به ظاهر شرایط مطلوب دارند دیده میشود. به گزارش سازمان ملل از هر سه زن در جهان یک نفر در طول زندگی خود قربانی خشونت و تبعیض میشود یا مورد تجاوز به عنف قرار میگیرد.
نوابی نژاد اضافه کرد: حدود 78 هزار زن از مجموع 80 میلیون زن که به طور ناخواسته باردار میشوند در حین سقط جنین جان خود را از دست میدهند. بر اساس این گزارش سالانه بیش از 4000 میلیون زن در سراسر جهان مجبور به ازدواج اجباری میشوند و یا به عنوان برده به فروش میرسند. بنابراین چنین پدیدهای را میتوان به همه جوامع تعمیم داد. بر خلاف تصور عدهای از کارشناسان، خشونت و پرخاشگری یکی از رایج ترین و متداول ترین جرایم اجتماعی است.
وی با بیان اینکه بسیاری از افرادی که مورد خشونت قرار گرفتهاند نمیدانند که باید نسبت به آن واکنش نشان دهند، گفت: زنان زیادی هستند که خود را مستحق مجازات میدانند چون فکر میکنند در انجام وظایفشان کوتاهی کردهاند. در وهله اول خشونت از سوی زنان پذیرفته میشود. علاوه بر آن خشونتهای خانگی به پلیس گزارش داده نمیشود. البته در این مورد ضعف قانونی هم داریم ؛چرا که به ندرت مردی به خاطر همسر آزاری مجازات شده است. در واقع در این مورد همه میخواهند زن را راضی کنند ولی احتمالا خود زنان نیز تمایلی به فاش کردن این موضوع ندارند و آنرا به نوعی فاش کردن اسرار خانواده میدانند.
رئیس انجمن ایرانی مطالعات زنان اضافه کرد: برخی مردان برای اینکه در خانه قدرت اول باشند و همسرشان مجبور به اطاعت از آنها باشد او را از نظر مالی در مضیقه قرار میدهند. محدود کردن روابط اجتماعی زن، اسیر کردن او در خانه و جلوگیری از ارتباط او با دیگران همه از مصادیق همسرآزاری است.
وی با بیان اینکه خشونت علیه زنان به چند شکل دیده میشود، گفت: دسته اول خشونت فیزیکی، جسمی و جنسی است که در خانوادهها رخ میدهد که کتک زدن و سوء استفاده جنسی از جمله مصادیق آن است. دسته دوم خشونتی است که توسط دولتها رخ میدهد. مانند وضع قوانینی که موجب خشم میشود. دسته سوم خشونتی است که در اجتماع اتفاق میافتد مانند آزار و اذیت جنسی و مزاحمتها در محیط کار.خشونتهای فرهنگی نیز دسته چهارم هستند؛ به گونهای که گاهی آداب و رسوم فرهنگی نوعی از خشونت را علیه زنان اعمال میکند. این فرهنگ شامل آداب و رسوم خاصی است که در برخی مناطق وجود دارد.
نوابی نژاد با بیان اینکه مهمترین عامل عادی شدن خشونت در خانوادهها بی قدرتی زنان و وابستگیشان به مردان است، تصریح کرد: در این شرایط افزایش قدرت زنان مهمترین عامل برای مقابله و قطع خشونت مردان است. متخصصان معتقدند که زنان افسرده و پارانوئید بیش از بقیه زنان مورد ضرب و شتم قرار میگیرند. گروهی دیگر از متخصصان اعتقاد دارند زنانی که کتک میخورند به افراد افسرده و پارانوئید تبدیل میشوند.
وی اضافه کرد: اینگونه زنان اعتماد به نفس و عزت نفس پایینی دارند و در ایفای نقش همسری یا مادری احساس بی کفایتی می کنند. به اندازهای شکست خوردهاند که خود را مستوجب تنبیه شوهرانشان میدانند به همین دلیل میکوشند مورد خشونت و تهاجم واقع شدن خود را انکار کنند. نسبت به همسران خود مطیع و فرمانبردار هستند اما بعدا به خرابکاری دست میزنند. چرا که آنها خشم خود را در یک نقطه سرکوب و در نقطه دیگر ابراز میکنند.
رئیس انجمن ایرانی مطالعات زنان درباره ویژگیهای روانشناختی مردان مهاجم گفت: مردانی که همسرشان رامورد ضرب و شتم قرار میدهند همانند آنان عزت نفس پایینی دارند ضمن آنکه عمل زشت خود را انکار میکنند استدلال میکنند که این کارشان تنها واکنش به خشمی است که همسرانشان در آنان برمیانگیزند و مسئولیت جدی بودن آسیبهای جسمانی و روانی را منکر میشوند.
وی اضافه کرد: این گونه مردان دارای ویژگیهای حسادت و حس شدید مالکیت هستند. آنان توقع دارند از جزئیات افکار و اعمال همسرشان آگاه شوند.
نوابی نژاد درباره پیامدها و تبعات خشونت خانگی گفت: ترس بزرگترین پیامد خشونت خانگی است. ترس خشونت مانع بزرگی برای مستقل زندگی کردن زنان به شمار میآید . این ترس موجب میشود تا زنان پیوسته در صدد برخورداری از پشتیبانی مردان باشند اما این پشتیبانی در بسیاری از موارد آسیب پذیری و وابستگی بیشتر زنان را به دنبال دارد و مانع اصلی توانمند شدن زنان است.
نوابی نژاد ادامه داد: خشونت خانگی اثرات روانی جبران ناپذیری را نیز بر زنان دارد که از جمله آنها به افسردگی مزمن، نابسامانی شخصیتی، اضطراب شدید و نابسامانیهای روان تنی میتوان اشاره کرد و در نهایت از پیامدهای منفی اثرهای روانی خشونت علیه زن، تخریب شخصیت و فلج ساختن زنان از نظر روانی در تصمیم گیری است که به آن سندرم آسیب زا میگوییم.
وی با بیان اینکه تاثیر خشونت تنها به فرد قربانی محدود نمیشود تصریح کرد: خشونت افراد دیگر را نیز در بر میگیرد و پدیدهای به نام گردش خشونت به وجود میآورد که خشونت را در جامعه همیشگی میکند. اعمال خشونت خانوادگی باعث تعداد زیادی از مرگ و میرها در خانواده شده است. به ویژه تعدادی از نوزادان به دست والدین خود کشته شدهاند. بر اساس گزارش سازمان بهزیستی در سال 81، 70 درصد از کودک آزاریها توسط والدین و بعضا به دست نامادری، 66 درصد توسط مردان انجام شده و 25 درصد مربوط به خانوادههای طلاق است.
رئیس انجمن ایرانی مطالعات زنان با بیان اینکه ویژگی بسیار مهمی که در اثر اعمال خشونت به چشم میخورد پدیده جاودانی شدن خشونت است گفت: احتمال دارد افرادی که در خانواده با سوء رفتار مواجه بودند بیشتر از افراد معمولی در بزرگسالی به عنوان قربانیان خشونت مطرح شوند از طرف دیگر احتمال اینکه افراد تحت خشونت خود به عامل خشونت تبدیل شوند بسیار زیاد است.
وی با تاکید بر ضرورت مشاوره و روان درمانی قربانیان خشونت اظهارکرد: زنان خشونت دیده به خدمات طولانی روان درمانگران و مشاوران نیاز دارند تا عزت نفس و اعتماد به نفس را جایگزین احساس حقارت و درماندگی کنند؛ چراکه عاملان تهاجم و خشونت معمولا از نظر روانی نیازی برای مراجعه به روانشناس و مشاور احساس نمیکنند مگر آنکه همسرشان آنان را تهدید به جدایی کند. زوج درمانی یکی از کارآمدترین رویکردها در این زمینه است. به این گونه زوجها توصیه میشود که زن و مرد مدتی به طور جداگانه مورد مشاوره قرار گیرند.
وی با اشاره به تعریف خشونت در خانواده گفت: خشونت در خانواده یعنی خشونتی که در محیط خانواده توسط مرد اعمال میشود و نقض صریح حقوق انسانی زن و در نهایت حقوق بشر است. پشتیبانی از خشونت یا سهل انگاری نسبت به آن میتواند اعمال خشونت در خانواده را امری همیشگی کند.
نوابی نژاد توصیه کرد: آموزش و پرورش و مشاوره برای مردان، اصلاحات قانونی و مذاکره و تبادل نظر در کنفرانسهای ملی و بین المللی از جمله راههای پیشگیری با خشونت خانگی علیه زنان است.
وی درباره اقدامات پیشگیرانه و درمانی گفت: پیامدهای مورد انتظار در مداخلات متمرکز بر زنان شامل مواردی از قبیل توانمندسازی آنان در زمینه کاهش میزان مورد قرار گرفتن در معرض خشونت خانگی و نحوه برخورد با موقعیتهای خشونت آمیز، افزایش استفاده از رفتارهای ایمن توسط زنان و بهبود وضعیت اعتماد به نفس آنان میشود. تامین منابع جامع برای پیشگیری اولیه یا کاهش موارد خشونت خانگی از جمله ایجاد مکانهای امن و سیستمهای مناسب حمایتی از قربانیان در مواقع بحران، همچنین وجود عوامل شفاف در زمینه خشونت خانگی علیه زنان و حمایتهای قانونی از قربانیان خشونت خانگی در جامعه ضروری به نظر میرسد.
نوابی نژاد در پایان اظهارکرد: آموزش و پرورش و آگاهی دادن تنها راه نجات جامعه صلح آمیز است که میتواند فرهنگ خشونت در خانه، محل کار یا جامعه را به فرهنگ صلح و آرامش تبدیل کند. هرچند آموزش و فرصتهای برابر اقتصادی و اجتماعی از جمله عوامل اصلی کاهش خشونت علیه زنان است ولی مطالعات در اروپا ثابت کرده که پرخاشگری در کل در سطح بالای تحصیلات و درآمد نیز دیده میشود.
انتهای پیام
نظرات