در سال 1312 در شهرستان مرودشت روستای «گلدشت» چشم به جهان گشود و پس از عزیمت خانواده به آبادان، فوتبالش را در این شهر فوتبالخیز آغاز کرد و از این خطه به بازی در تیمملی و سرمربیگری آن رسید.
زندهیاد پرویز دهداری، فوتبالیست آبادانیای که اخلاق برایش در اولویت بود و چه در زمین و چه بیرون از آن، اخلاق را سرلوحه کار خود و شاگردانش قرار میداد و همین، او را “معلم اخلاق فوتبال ایران“ لقب داد.
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه خوزستان، به مناسبت سوم آذر، بیستوسومین سالروز درگذشت پرویز دهداری، با یکی از همدورهایهای او به نام “محمد سعدونی“ گفتوگویی انجام داده است که در ادامه میخوانید.
* در ابتدا از خصوصیات اخلاقی مرحوم دهداری بگویید.
او یک اسطوره به تمام معنا بود و از نظر اخلاقی بسیار منضبط بود و در سفرهایی که با یکدیگر داشتیم، تمام مسایل را بسیار رعایت میکرد. باید بگویم او یک استثناء بود و در تمام عمر ورزشیام، مانند او ندیدهام. واقعا اخلاقمدار بود و نمیتوانم کلمهای که در شأن و شخصیت او باشد، پیدا کنم.
*مرحوم دهداری در راستای اخلاقمداری توصیهای به شما و دیگر دوستان داشت؟
بله، او همیشه به ما میگفت اول اخلاق، بعد درس و بعد ورزش. آقای دهداری معتقد بود که بچههای آبادان پا به توپ به دنیا میآیند و خود به خود میتوانند فوتبال بازی کنند ولی در ابتدا مهم اخلاق است و بعد از آن هم درس مهم است. دهداری ادب، علم و نزاکت را به ما یاد میداد و بسیار وقار داشت. زندگی راحتی که اکنون من دارم، مدیون او و دیگر دوستان خوبم است.
*از مرحوم دهداری خاطرهای هم به یاد دارید؟
خاطرات بسیاری دارم که همگی هم جالب هستند. یادم هست آن زمان تیم تهران جوان به دعوت باشگاه کارگر به آبادان آمده بود و ما یک بازی با این تیم داشتیم. من هم به تمام خانوادهام که فوتبالی هم بودند، گفته بودم که به استادیوم بیایند و من را تشویق کنند. آماده بودم و تمرینات خوبی هم داشتم و پیراهن شماره 7 را هم به من داده بودند که بازی کنم. پیش از آغاز بازی در آینهای که در آنجا بود در حال رسیدن به سر و وضع خودم بودم که گویا آقای دهداری از پشت در، در حال نگاه کردن به من بود، البته او آن موقع مربی تیم ما نبود ولی آمده بود که بازی ما را ببیند. من آن موقع مچ دستم را برای ژست گرفتن بسته بودم. زمانی که آمدیم و صف بستیم تا وارد زمین شویم، مرحوم دهداری به مربی تیممان گفت که آقای سعدونی را تعویض کن، چرا که بنده خدا مچ دستش درد میکند و ممکن است صدمه ببیند و این عین آب سردی بود که روی سر من ریخته شد. به هر حال من تعویض شدم و این خاطره قشنگی است که از مرحوم دهداری به یاد دارم.
*او به “معلم اخلاق” هم معروف بود.
بله، او همیشه به ما میگفت سعی کنید هنگام بازی، تماشاگران را تحریک نکنید، مودب و آرام باشید و ظاهرتان را هم خوب حفظ کنید. من آن زمان به خاطر سفارشها و تاکیدهای او تا سال آخر دبیرستان، موهای سرم را با شانههای نمره چهار و دو کوتاه میکردم و بیشتر عکسهای من از آن زمان بدون مو هستند. دنیا هم دهداری را قبول دارد و طی سفرهایی که با یکدیگر داشتیم، بسیار متین بود. ما در مقطعی در تیم شاهین آبادان با یکدیگر همبازی بودیم.
*مرحوم دهداری را یک استعدادیاب بسیار خوب هم میدانند.
شکی در این نیست و او علاوه بر اینکه الگوی اخلاق و اسطوره بزرگ فوتبال ایران بود، کسی بود که تحول بزرگی در فوتبال ایجاد کرد و استعدادهای بزرگی از جمله زرینچه، نامجومطلق و قایقران را هم شناسایی کرد. مرحوم دهداری هدایت تیمملی را هم بر عهده داشت و در تیمملی نیز تحول ایجاد کرد.
*میگویند او به جنگ با بازیکنسالاری هم رفت.
بله، او هیچ وقت به بازیکنی که به خودش میبالید و مَنمَن میکرد، تکیه نمیکرد و میگفت همه باید ما باشیم. در یک بازی در تبریز من یک گل جانانه با پاسی که او به من داد به حریف زدم و بعد خیلی ابراز احساسات کردم و بالا و پایین پریدیم که او به من گفت، مگر چهکار کردی؟ من به او گفتم گل زدهام و بعد مرحوم دهداری به من گفت، گل زدن وظیفه تو و من است و تمام بازیکنان کمک میکنند تا این کار انجام شود.
*فکر میکنید چرا زمانی که مرحوم دهداری هدایت تیمملی را بر عهده داشت، آن 14 بازیکن معروف استعفا دادند؟
بله، افرادی بودند که این کار را انجام دادند. زمانی که مرحوم دهداری تیم را به جایی میبرد و در هتل بودیم، کاملا از بازیکنان مراقبت میکرد تا آنها به دنبال شب زندهداری نباشند. آقای دهداری خودش در هتل مینشست و حرفی هم نمیزد و همه چیز را بر خودش تحریم میکرد تا مراقب بازیکنان باشد. او با یک ساک دستی که محتویات وسایل شخصیاش بود به هتل و سفرهای تیم میآمد و با همان هم بر میگشت و اهل بازار رفتن و خرید کردن هم نبود. نه اینکه پول نداشت، نه او کارمند شرکت نفت بود و اوضاع مالیاش هم خیلی خوب بود اما او فقط در هتل میماند تا از بازیکنان مراقبت کند. به هر حال این بازیکنان از این کار مرحوم دهداری ناراحت شده بودند.
*سرانجام هم که دچار عارضه کلیوی شد و بر اثر همین مشکل، درگذشت.
بله، او چندین سال درگیر این بیماری بود. در بازی تیمملی ایران با تیمملی عراق صدمه دید. در این مسابقه ضربهای به کلیه او خورد و با توجه به اینکه هوا سرد بود، بیمار شد و هر دو کلیهاش را از دست داد. آن زمان برادر او “دیدار“، فداکاری کرد و یکی از کلیههایش را به پرویز داد و او هم چند سالی را با این کلیه زندگی کرد ولی در نهایت بر اثر همین مشکل از دنیا رفت و در تهران به خاک سپرده شد.
*پس از این همه سال آیا یاد و خاطره مرحوم دهداری در آبادان زنده است؟
بله، حتی در آبادان یک مجتمع فرهنگی - ورزشی به نام او است و اینگونه یاد او زنده نگه داشته شده است. او برای ما ارزش بسیاری دارد.
*از خانواده او هم میگویید؟
همسر وی فوت شده است و حاصل ازدواج آنها نیز یک فرزند پسر به نام شاهین و یک دختر به نام شیدا است.
انتهای پیام
نظرات