"شش ماه از تصویب تحریمها و قطعنامه سازمان ملل علیه تجاوز عراق به کویت میگذرد و صدام حالا با تهدید کردن اسرائیل چون اسب رم کردهای است که گرد و خاک به راه انداخته. در آن طرف دنیا رییس ستاد مشترک ارتش آمریکا بسیار مستاصلتر از آن است تا گزارش بیشتری از درگیریها در کویت به رییسجمهورش بدهد و برای گرفتن دستور ورود نیروهایش به این درگیری به همین گفته بسنده میکند: حملات هوایی شاید به تنهایی کاری از پیش ببرند اما ما زمان کافی نداریم؛ اگر وارد جنگ شدهایم پس بهتر است ابتکار عمل را از دشمن بگیریم. به این ترتیب بزرگترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شد."
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ورود نیروهای صدام به کویت در مرداد سال 1369 (اوت 1990) منطقه را در آستانه تغییر بزرگی قرار داد و تمامی معادلات بینالمللی را بر هم زد. صدام که از شکست در جنگ مقابل ایران سرخورده شده بود با حمله به کویت قصد داشت با یک تیر چند نشان را هدف بگیرد. طی هشت سال جنگ با تهران، بغداد علاوه بر دریافت کمک 40 میلیارد دلاری از آمریکا، به تمامی کشورهای عربی نیز بدهکار شده بود. صدام دیوانه که حالا غرور ملیاش هم جریحهدار شده بود به اجبار از سران کویتی میخواست تا بدهی 30 میلیارد دلاری عراق به آن کشور را به دلیل آنچه که او بهرهمندی اعراب از جنگ عراق و ایران توصیف میکرد، بر او ببخشند! علاوه بر این جنگ ایران و عراق تقریبا اقتصاد عراق را نابود کرده بود و حالا دو سال بعد از پایان آن دولت مرکزی عراق به منابع مالی هنگفتی برای بازسازی کشور نیمه ویرانهاش نیاز داشت. صدام از کشورهای عربی خواسته بود تا با کم کردن میزان تولید نفت خود باعث افزایش قیمت نفت شوند و از این طریق به حل بحران مالی عراق کمک کنند. کویت اما به سردسته کشورهای مخالف با این درخواست تبدیل شد و میزان تولید خود را کاهش نداد. صدام در اینجای راه در حالی که بدهیهای کلانش به کویت و راه نیامدن آن با بغداد خونش را به جوش آورده بود، دستور حمله ارتش پرجمعیت و تا دندان مسلحاش به کویت را صادر کرد.
درگیریهای بین عراق و کویت اما به همین دلایل محدود نشده و به سالها قبل از این حمله برمیگردد. دولتهای متعدد عراقی همواره کویت را بخشی از خاک خود میدانستند و به خطوط مرزی تعیین شده از سوی انگلیس در سال 1301 (هجری شمسی) اعتراض میکردند. انگلیس در آن سال با پایان دادن به استعمار خود در کویت خطوط مرزی این کشور را تعیین کرد. دولتهای عراق اما با انتقاد از این مسئله که جدایی کویت از عراق دست این کشور را از دریا کوتاه میکند، همواره به این مرز اعتراض میکردند. سالها بعد که پادشاهی کویت قدرت گرفت مسئله حفر چاه نفت در مناطق مورد مناقشه بین دو کشور از سوی آن کشور تیر خلاص را به رویای بهبود روابط بغداد-کویت زد و به همه این اطمینان را داد که عراق روزی برای گرفتن چیزی که حق خود میدانست وارد عمل میشود.
تمامی این مسائل پای نیروهای عراقی را به کویت باز کردند؛ حملهای که به گفته مقامات عراقی در کمتر از نیم روز منجر به اشغال کویت شد. در آن طرف ماجرا جامعه جهانی در مقابل این تجاوز آشکار ساکت نماند. تنها سه روز بعد از ورود نیروهای عراقی به کویت سازمان ملل این اقدام را محکوم و قطعنامه و تحریمهایی را علیه بغداد صادر و اعمال کرد.
جدای از اینکه ورود نیروهای عراقی به کویت خطر را به کنارههای گوش دوست گرمابه و گلستان آمریکا یعنی عربستان نزدیکتر میکرد، مسئله دیگری هم جامعه جهانی و غرب را به نشان دادن واکنش وادار کرد. منابع نفتی بغداد و کویت در آن زمان تقریبا برابر بود و ترس از اینکه صدام با اشغال کویت تقریبا 20 درصد منابع شناخته شدن نفت جهان را به خود اختصاص دهد خواب را از سران کشورهای عربی و متحدان غربیشان گرفته بود.
یک روز بعد از اعلام مواضع سازمان ملل، در هفتم اوت 1990 دولت بوش پدر در آمریکا دستور اعزام نیروهای خود برای استقرار در مرز عربستان، عراق و کویت را صادر کرد و با فرود جنگندههای F-15 پایگاه نظامی لانگلی ویرجینیا به بیابان عربستان، عملیات "سپر صحرا" آغاز شد.
تعیین کننده مسیر مقابله با تجاوز نیروهای ناسیونالیست عراقی به کویت اما صدور قطعنامه 678 شورای امنیت سازمان ملل علیه بغداد بود که شورای امنیت طی آن تاریخ 16 ژانویه 1991 را به عنوان ضربالاجل خروج نیروهای عراقی از کویت مشخص و اعلام کرد در صورت عدم خروج نیروهای عراقی تا این تاریخ جامعه جهانی اجازه دارد از هر ابزاری برای بیرون راندن این نیروها استفاده کند. همزمان با ادامه حملات ارتش صدام در عراق، مقاومت مردم کویت و پیشگیریهای عربستان از بروز آشوب در این کشور و از زمان صدور این قطعنامه در 29 نوامبر 1990، جیمز بیکر، وزیر خارجه وقت آمریکا با سفرهای دور دنیای خود روند آغاز ائتلاف نظامی علیه عراق را آغاز کرد.
صدام آن قدر خودخواه، ظالم و دیکتاتور بود و با کارهای محیرالعقولش آن قدری آرامش را از منطقه ربوده بود که دشمنان زیادی داشته باشد و به این ترتیب بود که با پیوستن 34 کشور به ائتلاف ضدعراق، بزرگترین ائتلاف نظامی بینالمللی واقعی پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت. سوریه، مصر، آلمان، ایتالیا و کشورهای درگیر جنگ کویت و عربستان نیز اولینهایی بودند که به این ائتلاف پیوستند.
صدام با این حال به نظر میرسید که گویا پروپاگاندای دولتیاش خودش را هم فریب داده است. او به ضربالاجل توجهی نکرد و 3 صبح 17 ژانویه 1991 نیروهای ائتلاف با دستور ژنرال "نورمن شوارتسکف"، فرمانده آمریکایی بمباران گسترده مواضع عراقیها را همزمان در داخل کشورشان و کویت آغاز کردند.
رهبر بیچاره عراق در واکنش به ورود نیروهای ائتلاف به جنگ با کشورش با هدف وارد کردن کشورهای عربی به این نبرد خونین، چندین موشک اسکاد را روانه اسرائیل و عربستان کرد. آمریکا اما تمام توان خود را به کار گرفت تا مقامات اسرائیلی را از انجام اقدام متقابل منصرف کند و موفق هم بود. اسرائیل پاسخی به حمله صدام نداد و اصابت موشکهای اسکاد صدام به اطراف تلآویو تنها بهانه کافی و لازم را برای ورود نیروهای زمینی ائتلاف به عراق و کویت داد.
اما "امالمعارک" (مادر جنگها) هنوز ادامه داشت. نیروهای ائتلاف علاوه بر پاکسازی کویت تا پایتخت عراق پیش رفتند. نیروهای ائتلاف در عملیاتی دیگر تحت عنوان " شمشیر صحرا" طی 100 ساعت جای نیروهای عراقی را در زمین و هوا تنگ کردند. با پیش آمدن این نیروها که از جدیدترین نمونههای تسلیحاتی استفاده میکردند بسیاری از نیروهای ارتش صدام تسلیم شدند و گارد جمهوری صدام هم نتوانست در برابر آنها مقاومت کند. بغداد تسلیم شد و فردای آن بوش اعلام آتشبس کرد.
پس از پذیرش آتشبس از سوی طرف مقابل، از آن اهداف و آرزوهای جاهطلبانه فقط 200 هزار جنازه عراقی، تحریمهای 20 ساله و غروری شکسته شده برای صدام ماند. در عوض برای طرف آمریکایی، به عنوان فرمانده ائتلاف بینالمللی علیه عراق غرور و برنامهای ماند که این روزها شاهد جلوه دیگری از آن اما این بار در عراق و سوریه و علیه داعش هستیم.
تجاوز عراق به کویت به خودی خود با قربانیان نظامی و غیرنظامی اندکی که داشت موجب واکنش سریع جامعه بینالمللی به ویژه آمریکا نشد بلکه به خطر افتادن منافع متحدان اصلی واشنگتن در منطقه انگیزه حمایت عملگرایانه و قاطعانه 34 کشور عضو ائتلاف بود؛ حمایتی قاطعانه که طی آن کشورهای عضو تنها به تعهدات خود عمل کرده و پس از آن زمین بازی را ترک کردند. اما اکنون به نظر میرسد با گذشت بیش از دو سال از ظهور داعش و حملات گسترده و بیسابقه آن در عراق و سوریه، پس از تشکیل ائتلافی خندهآور از 40 کشوری که گویا تنها نام خود را روی یک کاغذ نوشتهاند، باید منتظر ماند تا منافع عربستان و اسرائیل به خطر بیفتد.
تفاوت رویکرد کشورهای عضو در ائتلاف ضد داعش و تلاش آنها برای تامین منافع خود به جای عمل به تعهداتشان در شکست داعش این روزها این تفکر را به ذهن متبادر میکند: خدمتی که داعش فعلا به متحدان ائتلاف میکند ضرورت انجام هر گونه حملات جدی را از بین برده است.
غربیها به اذعان خود دههها به دنبال ایجاد خاورمیانه نوین و نظم جدید جهانی بوده و هستند اما حمله 1990 صدام به طور قطع در چارچوب این تغییرات نبود که طی کمتر از یک سال مختومه شد. اکنون خاورمیانه پرآشوب جدید در حال شکلگیری است و چه کسی بهتر از داعش برای اجرای طرح آن؟!
گزارش از خبرنگار ایسنا: عاطفه مرادی
انتهای پیام
نظرات