استاد گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی در نشست تخصصی علوم اجتماعی «طردشدگان» گفت: تعداد طردشدگان رو به افزایش بوده و مرز میان شهروندی و طردشدگی بسیار باریک است.
به گزارش خبرنگار «اجتماعی» ایسنا، سارا شریعتی در این نشست از مجموعه نشستهای «مشق ایده» و جلسات ماه عدل که به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و انجمن علمی دانشجویی انسانشناسی دانشگاه تهران در تالار شریعتی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شده بود، با بیان اینکه علوم اجتماعی از سیاست رهایی ندارد گفت: هرچه اجتماع را کاوش میکنیم، باز هم به سیاست میرسیم و با توجه به اینکه در چند سال اخیر تعداد طردشدگان رو به افزایش است، به نظر میرسد یک سیاست طردشدگی وجود دارد و باید دید چه کسانی از طردشدگی سود میبرند و درنتیجه به بقای این شرایط کمک میکنند.
شریعتی در پاسخ به این پرسش که در شرایطی که هنوز مطالبات شهروندی باقی مانده است آیا به سراغ طردشدگان رفتن مشروعیت دارد و پرداختن به امر طردشدگی امری لوکس محسوب نمیشود؟ گفت: حتی در بحرانیترین شرایط سیاسی معیشت مهم ترین مساله است، زیرا مرز میان شهروندی و طردشدگی بسیار باریک است و همه ما در معرض طردشدگی هستیم.
وی همچنین با تایید اینکه نباید به فقرا کمک کرد، بلکه باید با فقر مبارزه کرد گفت: گفته شده است خداوند ثروتمندان را به خاطر سخاوتشان و فقیران را به خاطر صبرشان به بهشت میبرد، اما اگر مداخله اجتماعی با تحلیل همراه باشد، کمک کردن به طردشدگان به ضدارزش تبدیل نمیشود و توجه به محرومان اجتماعی و طردشدگان به تثبیت رفع موجود کمک نمیکند.
عضو هیات علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران با اشاره به نقش دین در علوم اجتماعی و مسائل مربوط به طردشدگان گفت: جدا از اطعام و احسان و دستگیری از مستضعفین توسط دینداران، زمانی هم باید برسد که از دینی بشنویم که تغییردهنده وضع موجود باشد.
وی به عنوان انتخابی "ماه عدل" توسط برگزارکنندگان کنفرانس واکنش نشان داد و گفت: از حساسیتهای من این است که از آدمهایی که دوستشان دارم و از آرمانهایی که به آنها تعلق دارم مناسبتزدایی میکنم، زیرا دوست ندارم آرمانها را به یک زمان مشخص محدود کنم. بنابراین اختصاص تنها یک ماه در سال به عدالت، آن هم به این خاطر که به دلیل روزه گرفتن و احساس گرسنگی به یاد گرسنگان میافتیم را صحیح نمیدانم.
شریعتی با بیان اینکه تشیع یعنی عدالت و امامت محصول عدالت است، گفت: در تاریخ سیاسی ما از مشروطه تا امروز آرمان ملت عدالت خواهی بوده است و همیشه در جستجوی عدالت بودهایم، بنابراین عدالت مفهومی جدید نیست و وقتی از آن سخن میگوییم به معنی بازگشت طبقات اجتماعی به علوم انسانی نیست، بلکه میخواهیم دوباره صورتبندی کنیم و مقصودمان تاکید بر مفهوم عدالت به عنوان مفهوم پایه هم در تشیع و هم در فرهنگ مذهبی است و تلاش میکنیم این امر اجتماعی را همچون مسائل سیاسی و دینی برجسته کنیم.
این استاد گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی با بیان اینکه همه فقرا، محرومان و مستضعفان طردشده نامیده نمیشوند، گفت: طردشدگی مفهوم و گونه خاص و جدیدی است و شاید بتوان آن را در برابر مفهوم شهروندی قرار داد، یعنی در برابر یک شهروند که خانه و خانواده دارد، تحصیل و شغل دارد و از حق رای برخوردار است، طردشده هیچ یک از اینها را ندارد و از جامعه رانده شده است.
وی با اشاره به گونههای مختلف طردشدگی گفت: اشکال گوناگون دینی، سیاسی، اقتصادی، طردشدگی از طرف نظام آموزشی و ... وجود دارد اما چیزی که مدنظر ماست طردشدگی اجتماعی است که مفهومی نوظهور در علوم اجتماعی به حساب میآید و مربوط به سالهای 70 و 80 میلادی است.
شریعتی با اشاره به ظهور پدیده طردشدگی در اروپا بیان کرد: در دهه 70 میلادی، یعنی دوره بحران اقتصادی اروپا، به شکل جدیدی از فقر توجه شد. در جامعهای که به نظر فقر در حال کاهش بود، ناگهان عدهای از افراد بیکار شدند و تیپ اجتماعی کسانی که تازه بیکار شدهاند ایجاد شد، همچنین طردشدگان تکنولوژی کسانی بودند که مهارتهای تکنولوژی مورد نیاز را نداشتند، بنابراین بیکاریهای جدید به وجود آمدند و افرادی پیدا شدند که در خیابانها ساکن و کارتنخواب شدند و در فرانسه اینها «بدون داشتن مکان اقامتی فیکس» نامیده شدند.
این عضو هیات علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران با بیان تفاوت فقر و طردشدگی گفت: فقر طبقه اجتماعی دارد، اما طردشدگان کسانی هستند که به طبقهای تعلق ندارند و در اروپا طردشدگان اجتماعی الزاما محصول فقر نبودند، بلکه طردشدگی محصول یک حادثه بود و این شرایط جامعه پساصنعتی است، همچنین در جامعه مدنی اقشار پایین و فرودست جامعه نمایندگان خود و نیز سندیکا، حزب و انجمن داشتند، اما طردشدگان هیچ نماینده و سخنگویی نداشتند، زیرا اصلا شهروند نبودند و فقط در سازمانهای خیریه و NGO ها شهروند محسوب میشدند.
وی افزود: طردشدگی اجتماعی اول نتیجه بیکاری بود و به زودی چهره های دیگری هم یافت، از جمله مهاجران که چهره جدیدی از طردشدگان اجتماعی اروپا هستند که الزاما فقیر و بیپول نیستند، اما هویت، کار، خانه ندارند و طردشدهاند.
شریعتی با بیان اینکه در ایران نیز برای طردشدگی روندی کمابیش مشابه اروپا وجود داشت گفت: البته دلایل خاصتری هم موجود بود، ایران یک جامعه پساانقلابی بود که تجربه انقلاب داشت و آرمانهایی که به سویش رفته و برایش تلاش کرده بود، تحقق نیافته، بنابراین ناامید شده بودند و همچنین از سیاستهای بسیار هزینهبر با نتایج ضعیف زده شده بودند و نیز خانوادههایی که مهمترین سرمایههایشان، یعنی فرزندانشان را از دست داده بودند، احساس کردند نتایج و حاصل کار با این هزینه برابر نیست، با این تفاوت که اگر در اروپا برای شهروند سندیکا و نشریه وجود داشت و بلندگوهایی که بتوانند خواستها و سخنان خود را منعکس کنند، در ایران شهروندان از این ابزارها هم محروم بودند، در نتیجه به مطالبات شهروندی خود نیز نمیرسیدند.
این استاد گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران درخصوص دیگر تفاوت طردشدگی در ایران و اروپا بیان کرد: در اروپا طردشدگی یک حادثه محصول بیکاری و مهاجرت بود، اما در ایران چهرههای طردشدگی جدید هم داشتیم و به نظر میرسید طردشدگی در اغلب موارد یک سرنوشت محتوم است، فرزندان خانوادههای فقیر، فقیر به دنیا میآمدند و در فقر میمردند و فقر مانند دامی بود که نمیتوان از آن فرار کرد.
شریعتی با برشمردن دلایل کارتنخوابی گفت: بر اساس تحقیقات دکتر سعید مدنی، فقر سرنوشتی در مثلث بیکاری، فقر و اعتیاد است. همچنین فقر در شکل حادثهای در مثلث دیگر مهاجرت، بیماری، خودکشی وجود دارد. بسیاری از خانوادههایی که فقر برایشان یک حادثه بوده، خانوادههای مهاجر از شهرستانها، کسانی که از شهرهای مختلف برای زندگی بهتر به تهران میآیند و معمولا امیدشان از بین میرود، کسانی که بر اثر بیماری خود یا فرزندشان به ناچار همه سرمایه خود را هزینه میکنند و همچنین کسانی که در خانواده بر اثر پدیدههای روحی و روانی، خودکشی میکند، به کارتن خوابی منجر میشود.
وی خاطرنشان کرد: مثل همه اجتماعات دیگر اجتماع طردشدگان نیز فرادستان و فرودستان را شامل میشود، فرادستان مردان بیخانمان معتاد و فرودستان زنان، کودکان و مهاجران هستند و حتی در بدترین اجتماعات فقر سیاه، تحقیر نژادی و قومی و ملی هست و آنها فرودستان اجتماعی طردشده هستند.
این عضو هیات علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران با اشاره به کارهای خیر توسط خیرین گفت: خیرین سنتی یا افراد معروفی مثل هنرپیشهها، ورزشکاران سیاستمداران که نگران چهره خود در جامعه هستند و بدین منظور کارهای خیر میکنند، سایه همه آنها بر سر جامعه ما باشد، اما از نشانههای روشنی که وجود دارد، این است که در جامعهای که بسیاری از جامعه شناسانش از فروپاشی اخلاقی و رکود و رخوت صحبت میکردند، جوانانی هستند که ظاهرشان گویای چیزی نیست، اما فعالیتهای خیرخواهانه میکنند، برخلاف جوامع اروپایی که افراد سالمند بیشتر کار خیر انجام میدهند.
به گزارش ایسنا، یاسر باقری متخصص رفاه و سیاستگذاری اجتماعی و دانشجوی دکتری دانشگاه علامه طباطبایی نگرانی خود را انسداد تحرک عمودی اعلام و بیان کرد: در موضوع تهیدستان و فرودستان و در واقع طردشدگان بحثهای زیادی میتوان مطرح کرد، البته مهمترین مجرای تحرک اجتماعی، آموزش است و استفاده از پتانسیل آموزش نیاز به فرصت برابر دارد.
باقری با اشاره به لزوم فرصت برابر برای آموزش گفت: پدر و مادر تهیدست به فرزندانشان توصیه میکردند درس بخوانند تا پیشرفت کرده و شرایطی بهتر از خودشان داشته باشند و این امر با تحصیل امکانپذیر بود و شواهد زیادی وجود دارد از مواردی که توانستند با تحصیلات از فقر نجات پیدا کنند، اما برابری فرصتها در واقعیت تحقق نیافته است.
وی با بیان اینکه سیاستهای پیشگرفته توسط دولتها روزنه برابری آموزشی را دچار خدشه کرده است گفت: حتی حد حداقلی برابری فرصت نیازمند این بود که دانشآموزان تلاش قابل توجهی کنند تا وارد دانشگاه شوند و با وجود شرایط بسیار بد آموزشی، کیفیت بد مدارس و معلمین، فاصله زیاد بین منزل تا مدرسه چه از لحاظ متریک و چه حواشی و ناامنی، آموزش در ایران برای طبقه پایین جامعه امیدی بود تا راه بهتری از پدرانشان را پیش بگیرند.
باقری ادامه داد: گر بخواهیم افزایش هزینهها از دهک اول شهری به دهک دهم را بررسی کنیم با افزایش 4277 درصدی مواجه خواهیم شد، یعنی هزینه آموزش در دهک دهم شهری چیزی حدود 45 برابر نسبت به دهک اول شهری است و در آمار روستا نیز از دهک اول تا دهک دهم با افزایش 7694 درصدی هزینه ها روبه رو میشویم، یعنی چیزی حدود 78 برابر.
وی با تصویر کردن افراد به جای خانوارها در هزینهها گفت: اگر خانوارها را فرد تصور کنیم، مثل این است که هزینه یک نفر در دهک دهم شهری برابر دو کلاس بیست نفره در دهک یکم شهری باشد و اگر دهک دهم روستایی را با دهک اول روستایی مقایسه کنیم، مثل این است که هزینه یک نفر در دهک دهم روستایی چیزی معادل هشت کلاس اول تا پنجم با کلاس های پانزده نفره در دهک اول روستایی است.
باقری افزود: حالا اگر ابتدا و انتهای دهکها، یعنی دهک یک روستایی را با دهک ده شهری مقایسه کنیم، تفاوت حدود 194 برابر میشود و در چنین شرایطی برابری فرصت معنایی ندارد.
این پژوهشگر حوزه سیاستگذاری اجتماعی با اشاره به پژوهشهای مختلف که نشاندهنده اثرات ناشی از تحمل استرس کوتاهمدت بر مغز که تا آخر عمر با فرد همراه است افزود: بنابراین افرادی که مدام استرس را تحمل میکنند فعالیت مغزشان مخدوش شده است، همچنین آزمایشات دکتر واعظ مهدوی، آثار پیری زودرس بر اثر نابرابری در آزمایش رفتاری موشها را نشان میدهد، به این صورت که موشهایی که استرس را تحمل میکردند در اولین مکان ساکت و تاریک سرپناه گرفته و تکان نمیخوردند و تاثیر این نابرابریها در انسان با حس قوی خود که میتواند آنها را درک کند بسیار بیشتر است.
باقری با اشاره به مدرکگرایی موجود در جامعه گفت: دانشگاههای آزاد و بین المللی برای کسانی که فقط به مدرک نیاز دارند ایجاد شده است، اما با این کار جا را برای افراد دیگر تنگتر کردیم و علاوه بر افراد ثروتمند، افراد طبقه متوسط هم مجبور هستند درآمد کسب کرده تا به دانشگاه رفته و مدرک بگیرند، زیرا دیگر برای داشتن شغل، داشتن مدرک هم ملاک است.
وی با تاکید بر این نکته که تحصیلات دیگر اعتبار گذشته را ندارد گفت: با وجود اینکه 6.5 درصد از دهک اول دارای مدرک تحصیلات دانشگاهی هستند، اما از طرفی افراد تحصیلکرده با بیکاری جدی مواجه هستند و آمار سال 92 نشان میدهد حدود 9/3 درصد کسانی که دارای مدرک کارشناسی هستند و هشت درصد کسانی که کارشناسی ارشد دارند، بیکارند.
باقری با بیان اینکه فردی که به هر دلیل در طبقه پایین جامعه قرار گرفته امیدی به کسب درآمد حاصل از تحصیلات ندارد ادامه داد: در چنین شرایطی انسداد تحرک عمودی رخ داده و از طرفی باعث درماندگی آموختگی فرد شده که هیچ راهی برای بیرون رفتن از این شرایط برایش وجود ندارد و از طرف دیگر فرد با وضعیتی روبهرو میشود که تقلا میکند اما چارهای نمییابد.
این دانشجوی دکتری دانشگاه علامه طباطبایی با تاکید بر اینکه در شرایط نابرابری مشکلات جدی آموزشی وجود دارد بیان کرد: همانطور که دولت به پزشکها پول بیشتری میدهد تا در مناطق محروم مشغول به کار شوند، میتواند به معلم های باکیفیت هم حقوق بیشتری دهند تا حاضر به فعالیت در این مناطق محروم شوند.
وی در پایان سخنانش افزود: به دانشگاهها گفته میشود باید استقلال مالی داشته باشند، درحالی که نهادهای آموزشی و اجتماعی کارشان اقتصادی نیست و خدمات دولت در راستای آموزش باید در این زمینه صورت گیرد، همچنین حرکت خزنده دولت به سمت خصوصیسازی نهادهای آموزشی به خصوص در سطوح پایین خطرناک است و دولت وقتی نمیتواند بخشهای دولتی را کنترل کند که هر ساله دانشآموزان را مجبور به پرداخت پول میکنند، قادر به کنترل بخشهای خصوصی نخواهد بود.
به گزارش ایسنا، همچنین صحرا اکرامی دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهران و کنشگر فعال در حوزه طردشدگان اجتماعی با معرفی خود به عنوان نماینده نهاد غیردولتی «طلوع بینشانها» بیان کرد: ما جامعه طردکنندهای داریم، جامعه ما افغانها را طرد میکند، کسانی را که یک بار سیگاری دست بگیرند به عنوان معتاد طرد میکند، کارتنخوابها را طرد میکند و در ادامه این سیستم طرد آکادمی، یعنی همین دانشکده علوم اجتماعی، هم همین کار را بازتولید میکند و به طردشدگان توجه نمیکند.
اکرامی با نقد کتابی درخصوص جامعهشناسی کارتنخوابی گفت: این کتاب از این جهت که اولین متن درباره پدیده کارتنخوابی است قابل تقدیر بوده اما شناخت حداقلی از پدیده کارتنخوابی نشان میدهد که با پیمایش و طرح پرسشنامه نمیتوان با این مساله روبهرو شد.
مسئول پژوهشی جمعیت «طلوع بینشانها»، با بیان اینکه اگر از پدیدهای پیشگیری شود، میتوان جلوی اپیدمی شدن آن را گرفت، گفت: در علوم اجتماعی، تا وقتی یک مساله حالت مرضی پیدا نکند، ما به دنبال درمانش نمیرویم، درصورتی که اگر به جای راههای درمانی پیشگیری میکردیم، یعنی اگر ده سال قبل به سراغ همین پدیده کارتنخوابی میرفتیم، این تعداد زن کارتنخواب وجود نداشت که حتی روزنامهها وجودشان را انکار کنند.
وی با اشاره به اینکه اعضای آکادمیک ارتباط مستقیمی با مصداقهای عینی ندارند بیان کرد: بین فضای آکادمی و طردشدگان فاصله وجود دارد و ما اهالی آکادمیک بدون ارتباط جدی با طردشدگان به مسائل آکادمیک بسنده کردیم، امر واقع را نمیشناسیم و دربارهاش حرف میزنیم، درحالی که اگر میخواهیم نظریهپردازی کنیم و دردی را درمان کنیم، باید از امر واقع بگذریم.
انتهای پیام
نظرات