چشمهایتان را ببندید و به چیزهایی فکر کنید که شما را به کودکیتان میبرد؛ فرفره، یویو، بازی الک دولک و بسته به این در چه سن و سالی باشید و کودکیتان در کدام دهه گذشته باشد، عروسکهای جور واجور، نمایشهای خیمهشببازی و اسباببازیهای مختلف.
اما امروز...؛ بچههای امروز را نگاه کنید؛ که اگر تبلت از دستشان بیافتد مختصات زندگیشان گم میشود! اگر بپرسند وقتی تبلت نبود، بابا و مامان با چی بازی میکردند، چه چیزی هست که نشانشان بدهید؟
جواب این سوال، بسته به اینکه در کجا زندگی کنید، فرق دارد. در انگلیس، چندین موزه عروسک و اسباببازی هست، بعضی از اجناس موزه عمری بیشتر از 100 سال دارند. در آمریکا موزههای اسباببازی و عروسک به پشت گرمی نگهداری عروسکهای فیلمهای هالیودی اداره میشوند.
موزه اسباببازی شهر بادن در سوئیس شهرت جهانی دارد و جایی است که مادربزرگها و پدربزرگها میتوانند با نوههایشان توی تالارهایش راه بروند و نشان بدهند که چطور هنوز میشود با اسباببازیهای دوران کودکیشان بازی کرد.
موزه عروسک و اسباببازی سنپترزبورگ در روسیه هم شهرتی جهانی دارد؛ جایی برای نمایش سیر تحول هنری اسباببازیها که در آن علاوه بر اسباببازیهای فرزندان آخرین سلسله پادشاهی در این کشور، کلیشههای تولید اسباببازی در کشورهای صنعتی و یادگارهایی از اسباببازی و عروسکهای تمام ملتهایی که روزی زیر پرچم اتحادیه شوروی زندگی میکردند، وجود دارد.
همه اینها البته مربوط به بچههای فرنگی است، با مجموعههایی از عروسکهای مو طلایی، هدیههای کریسمس و کلکسیون فیلمهای خارجی.
بچگیهای بچههای وطنی، بر خلاف برخی از آثار باستانیمان که باید سراغشان را از موزههای لندن و پاریس و واشنگتن گرفت، اینبار هنوز توی خاک کشور باقی مانده است؛ جایی در دل کویر مرکزی ایران، کاشان.
موزه اسباببازی کاشان که میزبان هزاران گردشگر داخلی و خارجی بوده است، توانسته بافت سنتی خود را هنوز به خوبی حفظ کند؛ چنانکه در دل یکی از خانههای قدیمی با سقف ضربی و سرداب و حیاط دل باز، با اندرونی و هشتی جای گرفته است.
موزه اسباببازی و عروسک ایران، مهرماه سال گذشته افتتاح شد. این موزه که مانند بسیاری از موزههای دیگر اسباببازی در دنیا، خصوصی و به همت یک پژوهشگر تاریخ عروسک و اسباببازی در کاشان راهاندازی شده است، بزرگ و کوچک را بعد از عبور از هشتی ساختمان برمیگرداند به پنج سالگی نسلی که توی کوچه منتظر «مبارک» و «شهر فرنگ» میماند.
پردههای گلگلی که پنجرههای قدی رو به حیاط را پوشانده، جلوی دیده شدن چرخ خیاطی سیاه سینگر و چرخ طافی رنگآمیزی شده توی حیاط را نمیگیرد، اما پشت دیوارهای قطور خانه علامه فیض کاشانی که به همت بنیانگذار موزه خریداری و مرمت شده است تا برای نمایش عروسک های تاریخی آماده شود، گرمای کمرنگ شده هوای کاشان هم نمیتواند حواس شما را از دیدن عروسکهایی که قدمتشان به اوایل دوره قاجار میرسد، پرت کند.
عروسک «مبارک» که روی دست عروسکگردان، یکباره از پشت دیوارها و درها ظاهر میشود، برای شما تاریخ نمایش عروسکی در ایران را توضیح خواهد داد و البته در کنارش داستان عاشق شدن خودش و نجات دادن دختری که عاشقش شده از دست دیو و «وروره جادو» را هم روایت خواهد کرد.
در تالارهای دیگر موزه که اتاقهای تودرتوی خانهای قدیمیاند، عروسکهای نمایشی که اعلام جنگ میکردند، یا نشانه دسته موسیقی نظامی دولت بودهاند، به چشم میخورد. در کنار آن، بچهها میتوانند عروسکهای مناطق مختلف ایران را ببینند؛ اسباببازیهایی که از پارچه و خاک رس، چوب و حصیر ساخته شدهاند و در دست بچهها جان گرفتهاند.
یک طرف دیگر موزه، اسباببازیهایی است که برای جوانترها جالب است؛ وسایل پلاستیکی خاله بازی، قابلمه و صندلی و یخچال، عروسکهایی با صورت پلاستیکی، فرفره و یویو و بادبادکهای کاغذی که میتوانست عصرهای طولانی تابستان را در چشم به هم زدنی شب کند.
«امیر سهرابی» بنیانگذار این موزه در بافت تاریخی کاشان، میگوید با استقبالی که از موزه شده، بنا دارد به زودی پنج فضای دیگری را که در قسمت پایین بنا قرار دارد، به فضاهای نمایشی این موزه اضافه کرده و کتابخانه و مرکز اسناد عروسکها و اسباببازیهای ایرانی را در آن راهاندازی کند؛ با این وجود کار بخش خصوصی برای اداره چنین فضایی اصلاً آسان نیست.
سهرابی در این رابطه میگوید: «با وجود اینکه مدت کمی که از افتتاح موزه میگذرد، از تعداد بازدیدکنندهها راضی هستیم، اما درآمد بلیتفروشی موزه به سختی کفاف هزینههای آن را میدهد. بیشتر هزینههای موزه از محل غیرمرتبط به موزه یعنی فروش اسباببازیهای سنتی مثل فرفره و یویو در کتابفروشیها و مراکز مختلف شهر کتاب مختلف تامین میشود».
اما خود موزه با اینکه سرعت کارهای تحقیقاتی بنیانگذارش را کم کرده، کمکهایی هم به جمعآوری تاریخ عروسک و اسباببازی در ایران کرده است: «پیش از افتتاح موزه، من تنها یک پژوهشگر بودم که برای خودم سفر میکردم و کار تحقیقم را پیش میبردم، اما بعد از افتتاح موزه با اینکه کارهای تحقیقاتیام سرعت قبل را ندارد، خیلیها که به کار من علاقهمند شدهاند و حتی مجموعههای شخصی عروسک و اسباببازیهایشان را به موزه اهدا کرده و به تقویت گنجینه موزه کمک میکنند. ما هم بنا داریم که در برنامههای نمایشی خاص، در هر موقعیتی، بخشی از این گنجینه را به نمایش بگذاریم.»
علاوه بر فضای نمایشی موزه و کارگاهی که بچهها میتوانند عروسکهای خودشان را درست کنند، حیاط ساختمان به کافه زیبایی تبدیل شده است که میتوانید یک گوشه آن بنشینید و شربت و عرقیات گیاهی و عصرانه نان و پنیر و گوجه و خیار بخورید، با ماشینهای کوچک اسباببازی، بازی کنید و برای بچهها تعریف کنید که کودکیهایتان چطور گذشته است.
شاید از همین فضاها، امکان گفتوگوی دوباره نسلهایی که هر روز بیشتر از روز قبل از یکدیگر فاصله میگیرند، فراهم شود.
ایسنا - فاطمه کریمخان
انتهای پیام
نظرات