مدتهاست که بافندگان کارگاههای قالی، گره در کارشان افتاده، اما آنها همچنان از این گرهها صبورانه، دستهدسته گلهای قالی را زیر پای خریداران میاندازند و خود به حصیری زیر پا قناعت میکنند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان، به بازار داخلی فرش دستباف نمیتوان اکتفا کرد و وقتی صادرات با مشکل مواجه باشد، بافندگانی که رزق و روزی خود را از گره به گره این فرش درمیآورند، با مشکل مواجه میشوند.
به یکی از این کارگاههای قالیبافی رفتیم، از دور هنوز وارد کارگاه نشده صدای نامنظم و گاه همزمان چندین دفه (یکی از ابزار قالی بافی که شانه مانند است و بعد از بافته شدن یک راه یا رج، گرههای فرش را با آن کوبیده و پودهای ضخیم و نازک قالی را میخوابانند) به گوش میرسد.
وارد کارگاه که شدم، این صدا بلندتر بود و البته صدای زمزمههای زنان قالیباف نیز چاشنی آن شده و برای ما آهنگی از هنر را ساخته بود، اما خودشان به این صدا عادت کرده بودند.
چندین دستگاه و دار قالی پشت سر هم گذاشته شده و فضای کارگاه را با وجود تهویه، پُرز فرا گرفته است و پاهای آویزان و دستهایی که به سرعت بالا و پایین میروند، نظر بیننده را جلب میکند.
یکی از دستگاههای قالی در حال اتمام است و بافندگان آن روی یک جایگاه بلند که حفاظ نردهای شکل دارد مشغولند؛ انگار این زنان در نزدیکی آسمان کمکم زیر پایشان یک باغ گل عمودی خلق میکنند.
شبیه خودشان کنارشان مینشینم و از کارشان صحبت میکنیم؛ بدون این که از کار دست بکشند و همزمان با بافتن، جایی برای من باز میکنند.
یکی از این بافندگان که دخترش در کنارش نشسته است، گفت: از کودکی به بافتن قالی مشغولم و دخترم هم میآید و کنار من در کارگاه، کار میکند.
وی ادامه داد: دخترم 12 سال دارد و ازدواج هم کرده است و قالیبافی را دوست دارد.
قالیدار دیگری که مسنتر است به مشقتهای قالیبافی اشاره و بیان کرد: از وقتی دست چپ و راست خود را شناختم، قالی میبافم، اما هنوز بیمه نیستم؛ من تا یک زمانی قدرت کار کردن دارم، وقتی نتوانم، مقرری من قطع میشود؛ الان کلی قرصهای اعصاب باید بخورم، صدای زیاد، پرزها و هوای کارگاه اذیتمان میکند، اگر زیاد قالی ببافم، کمر و گردنت درد میگیرد.
به دستهایشان نگاه میکنم؛ چند نفرشان روی انگشتشان چسب زدهاند. چسبی بر زخمی و قلابی که به جای نخ، دستی را بریده است.
یکی دیگر از بافندگان ادامه داد: اینجا ما مُقاطی کار میکنیم؛ هرچقدر بیشتر ببافیم، بیشتر دستمزد میگیریم، اما به نسبت سختی کار دستمزد ما خیلی کم است و اصلاً رضایت نداریم.
سرپرست کارگاه در مورد چگونگی اداره این کارگاه بافندگی گفت: بافندگان چای، صبحانه و ناهار را همینجا میخورند؛ در روستا استقبال از بافتن فرش بیشتر است، برای همین کارگاه را در روستاها بیشتر دایر میکنند.
در همین رابطه و در راستای مشکلات بافندگان، ابراهیم دروگر، کارشناس پیشین فرش در اداره بازرگانی و استادکار فرش تصریح کرد: بیشتر مردم توانایی خرید فرش دستباف را ندارند، پس بازار اصلی در صادرات است و باید صادرات و بازار خارجی وضع مناسبی پیدا کند تا دستمزد بافندگان نیز بالا رود؛ چرا که دستمزد آنها به نسبت تورم تقریباً ثابت مانده است.
وی درباره بیمه نیز اظهار کرد: یکسری افراد از بیمه قالیبافی سوءاستفاده کرده و با این که بافنده نبودند، خود را بیمه کردند که باید بازرسی شود؛ وزارت بازرگانی درخواست بودجه بیشتری کرده است تا همه بافندگان تحت پوشش بیمه دربیایند و باید دید آیا امسال دستورالعمل جدیدی میآید یا خیر.
دروگر ادامه داد: بافندگان باید یک هزینهای برای بیمه بدهند که بعضی این هزینه را ندارند و بهطبع، نمیتوانند خود را بیمه کنند؛ قبلاً هنوز دستگاه روی دار بود، خریدار میآمد و با یک هزینه قابل توجه، قبل از اتمام کار، قالی را خریداری میکرد، ولی وقتی وضع صادرات و بازار خوب نباشد، دستمزد بافنده نیز همینطور کم میماند و تولید هست و بازار وضع خوبی ندارد.
نیشابور بیشترین تراکم بافنده فرش دستباف را به خود اختصاص داده و بافت فرشهای بزرگ پارچه در جهان را به نمایش گذاشته است؛ اما اگر مسئولان امر از این هنر و گرههای به گل نشسته روی قالی که با دستهای هنرمند، روی هم بافته میشوند، گرهگشایی نکنند، این هنر هر روز رو به خاموشی و فراموشی خواهد رفت و چه بسا که روزی فرش ایران را تنها در موزهها به تماشا بنشینیم.
انتهای پیام
نظرات