ایران در زمره کشورهای با نرخ پایین خودکشی در جهان محسوب میشود. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی که در سال 2014 منتشر شده است، مرگ و میر ناشی از خودکشی در ایران در 10 ساله گذشته 28 درصد کاهش داشته، همین گزارش بیان میکند در 10 ساله گذشته مرگ و میر ناشی از خودکشی در زنان در ایران 43 درصد و در مردان 15 درصد کاهش یافته است.
دلایل خودکشی شامل طیف متنوعی از مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و سیاسی است که در قالب مسائل فردی و اجتماعی نیز طبقه بندی میشود، بنابراین نمیتوان در این مقوله کلی گویی و یا تقلیل گرایی داشت.
ژاله شادی طلب، جامعه شناس و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران از منظر تازهای به موضوع خودکشی نگریسته است و دلایل پایین آمدن نرخ خودکشی در زنان را بررسی میکند، وی معتقد است این روزها سبک زندگی همسران تغییر کرده و دیگر کمتر زنی به دلیل مشکلات خانوادگی دست به خودکشی میزند. از سوی دیگر وی به رابطه میان بیکاری دختران تحصیلکرده و نادیده گرفتن انتظارات آنها با احتمال افزایش خودکشی اشاره میکند و میگوید باید گوشها را برای این زنگ خطر تیز کرد و مراقب بود.
به گزارش خبرنگار «اجتماعی» ایسنا، ژاله شادی طلب درباره وضعیت خودکشی در زنان اظهار میکند: آمار خودکشی میان مردان بالاتر است. نموداری دارم که از سال 80 تا 90 میزان خودکشی زنان و مردان را در هر صد هزار نفر مورد بررسی قرار داده است. در سال 90 یعنی آخرین سال این نمودار، سهم زن ها 6.3 و مردها 7.6 بوده است.
وی ادامه میدهد: امروز نرخ خودکشی میان زنها در هر صد هزار نفر کاهش یافته است و در میان مردان، اندکی افزایش نشان میدهد. نرخ خودکشی در مردان در سال 80 ، 6.2 بوده و امروز به 7.6 رسیده و در بین زنان، نرخ خودکشی از 9.3 به 6.3 کاهش یافته است. بنابراین خود این پدیده که خودکشی در بین زنان کمتر است قطعا تحلیل و استنادات دیگری لازم دارد، اما اینکه چطور این روند از نظر تعداد وقوع خودکشی در بین زنان، « کاهش یابنده» شده است دلایل مشخصی دارد.
این استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه اگر می خواهید بدانید چرا در بین زنان، این نسبت کاهش یافته است باید به چند نکته مهم توجه کنید گفت: حداقل، ادبیات جامعه شناختی می گوید مردان به دلیل اینکه فشار بیشتری را به دلیل نوع کار، نوع تصمیمات، ارتباط گستردهای که با جهان بیرونی دارند و این شرایط، ناخواستههایی را به آنان تحمیل میکند، بیشتر در معرض خطر چنین تصمیم گیری هستند.
شادی طلب میافزاید: علاوه بر این در کشور ما موارد دیگری هم اضافه میشود. به عنوان مثال اینکه به مرد تلقین می شود "تو تنها مسئول اقتصاد خانوادهات هستی" در حالی که در دنیای بیرون ما، چنین نیست و زن و مرد هر دو مسئول تامین زندگی هستند و فشار بر روی زوجین کم میشود. فضای فرهنگی کشوری چون ایران و قوانینی که برخی مسائل را تحمیل میکند نیز موثر است، البته این قوانین به اصطلاح میخواسته باری از دوش زنان بردارد اما دریافتهای بعدی نشان میدهد این نوع قوانین خیلی هم به سود زنان نیست و به هر حال میشود گفت فشارها و عواملی از این دست میتواند یکی از دلایل نرخ خودکشی بیشتر در بین مردان باشد.
زنها در مقابل مشکلات صبورتر هستند
وی با بیان اینکه معتقدم زنها در مقابل مشکلات صبورتر هستند میگوید: می دانم که تصور غالب این است که زنان احساسی هستند و با مسائل، برخورد عاطفی میکنند، اما واقعیت این است که در مواجهه با سختیها، زنان مدیران بهتری هستند. برای همین من تعجب نمی کنم چرا خودکشی در میان زنان کمتر است. در کشوری مثل ما از ابتدا به دختران گفته می شود که در مقابل مسائل، آرام و صبور باشند و سر خود را پایین انداخته و مثلا وقتی به خانه شوهر میروند هر چه به آنها گفته میشود، تحمل کنند. آموزشهای دوران کودکی و حتی دبیرستان حول همین محورهاست؛ اینکه این صبوری، منطق بیشتری هم همراه خود میآورد من میگویم "بله" و در این فرآیند جامعه پذیری، این اتفاق برای زنان رخ داده است.
این جامعه شناس درباره ارتباط میان ازدواجهای اجباری با خودکشی زنان اظهار میکند: اگر روی زنان متمرکز شویم که چطور شد در هر صد هزار نفر جمعیت، خودکشی در میان آنان روند کاهش یابنده دارد به این مساله می رسیم که در مقایسه با 10، 20 سال پیش، ازدواج های اجباری و فشارهایی که خانواده به دختر می آوردند تا به شکل ناخواسته در سنین پایین شوهر کنند کمتر شده است؛ البته این کمتر شدن، امری نسبی است.
وی ادامه میدهد: امروز تقریبا همه خانوادهها مایلند فرزندشان به مدرسه و دانشگاه برود. حتی حاضرند از یک روستای دور افتاده به تهران بیایند یا خانوادههای شهری که دخترانشان را به دانشگاه شهرستان میفرستند تا ادامه تحصیل بدهد. وقتی خانوادهای می فهمد که حق تحصیل در سطوح عالیه، دختر و پسر نمی شناسد در ازدواج هم به او حق انتخاب میدهند. ازدواجهای اجباری و زودرس به همین دلیل کمتر شده است.
مردان نسل فعلی، شوهرهای بهتری شدهاند
این استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران تصریح میکند: یک نکته را هم نباید نادیده بگیریم. مردها و بهتر بگویم جوانان نسل کنونی هم خیلی تفاوت کردهاند و شوهرهای بهتری شدهاند. من به عنوان یک جامعه شناس زن، سخت به این ایده معتقدم.
وی درباره ارتباط میان افزایش عدم وفاداری مردان و خودکشی زنان میگوید: 40 سال پیش مردی ممکن بود با چهار خانوم دیگر بیرون از خانواده رابطه داشته باشند و همسر نفهمد چون آدمی بود که فقط در خانه سرش را پایین میانداخته و نمیدانسته مرد کجاها می رود. امروز اما خانم تحصیلکرده که در اجتماع حضور دارد با خود میگوید همسرم معمولا ساعت هفت میآمد و این مدت، ساعت 10 به خانه میآید و از او در این باره پرس و جو می کند. همچنین با ابزارهای ارتباطی میتواند در جریان بیشتر مسائل باشد.
شادی طلب میافزاید: امروز وفاداری مرد برای زنان مهمتر از قبل شده است اما زنان قدیم پذیرفته بودند که مرد، زن صیغهای هم داشته باشد و این مسئله عامل خودکشی نمیتواند باشد. پس جمع بندیهای اینچنین قابل استناد نیست. گاهی افراد به دور و بر خودشان نگاه می کنند و در یک جمله کلیشهای می گویند «وفاداری مثل قدیمها نیست»! قدیم ها یک مرد، چهار زن می گرفت اصلا امروز جرات این کار را دارد؟ پس معتقدم افزایش آگاهی هر دو طرف در کاهش خودکشی موثر است.
راه حلهای بیشتری برای حل مشکلات اجتماعی ایجاد شده است
این جامعه شناس و رئیس اسبق مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران تاکید میکند: امروز هم خانواده و هم مرد فهمیدهتر شدهاند و مردان غالبا دوست دارند ازدواجی داشته باشند که دختر خانم هم به آن راضی است. در عین حال راه حلهای بیشتری برای حل مشکلات اجتماعی ایجاد شده است. امروز اگر یک خانم با بن بستی مواجه شد حداقل با 4 گروه همسال خود میتواند مشورت کند. در گذشته این شبکههای اجتماعی، محدود به فامیل بود و تازه مسائل خانوادگی باید از آنها پنهان نگه داشته می شد. امروز خانمها میتوانند به مراکز مشاوره و روان شناسی مراجعه کنند و امکان کمک گرفتن برای ختم نشدن یک مشکل به خودکشی، بسیار افزایش یافته است. من از اینکه می بینم خودکشی به این دلایل کمتر شده است خوشحالم.
وی با اشاره به اینکه دکتر معیدفر به استناد تحقیقی عنوان کرده بود 70 درصد تقاضای طلاق توسط زنان داده میشود عنوان میکند: نمی دانم این آمار درست است یا خیر ؟ به فرض صحت عدد، معنای آن این است که زنان مانند گذشته این باور را ندارند که " با لباس سفید به خانه شوهر بروند و با لباس سفید (کفن) بیرون بیایند." اگر جایی این رابطه کار نکند، آسمان به زمین نیامده است. البته امروز از بحران طلاق حرف می زنند و هزار فلسفه میبافند اما با این وجود، آمار طلاق توافقی افزایش یافته و خود من در دادگاه، این مسئله را دیدهام.
شادی طلب ادامه می دهد: وقتی یک رابطه با توافق دو طرف بریده میشود، نیازی به سوگ نیست. وقتی با شوهر خود به این نتیجه می رسند که جدا شوند و متمدنانه حرف میزنند و به این نتیجه می رسند نشانه این واقعیت است که مردها پذیرفتهاند زنها هم میتوانند تصمیم بگیرند که زندگی قابل ادامه نیست. مهم است که این وزن را به دو طرف بدهیم. هنوز هم در مواردی که این اتفاق نیفتاده و مردها حاضر نیستند از امتیازاتی که طی قرنها به دست آوردهاند به سادگی عبور کنند، مشکلاتی ایجاد می شود؛ اما اینکه اشاره کردید در شهر و روستا چه تفاوت هایی میان تصمیمات زنان در مواجهه با مشکلات وجود دارد بله قطعا با وجود اینکه در جامعه روستایی هم دختر تحصیل کرده زیاد داریم اما دایره مانور آنها کمتر است و محدودیتها بیشتر؛ البته فراموش نکنیم امروز نسبت شهرنشینی با روستا نشینی، معکوس شده است. پیش از انقلاب، 30 به 70 بود و امروز، 70 به 30 شده است.
آیا میتوان نسخه واحدی برای پیشگیری از خودکشی پیچید؟
این استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در پاسخ به اینکه آیا میتوان نسخه واحدی برای پیشگیری از خودکشی پیچید؟ می گوید: ارائه یک جمع بندی واحد مشکل است. نگاه من این است که در چه نوع خانواده هایی و ترکیبی از زن و مرد، خطر خودکشی می تواند پیش بیاید. یا چه متغیرهایی می تواند سبب شود در خانواده ای که تشکیل شده یا در یک رابطه، یکی از دو طرف به نقطه ای برسد که راهی ندارد جز خودکشی. من معتقدم متغیر تعیین کننده دریافت پاسخ به انتظارات در هر سطحی است.
وی میافزاید: اگر وضعیتی ایجاد شود که نتوان به انتظارات طرف مقابل جواب داد، جایی است که با ریسک خودکشی هم رو به روست. ممکن است دختری از پدر خود انتظاراتی داشته باشند و جواب نگیرد. یا خانمی که سالها تلاش کرده و تحصیلات عالیه دارد نتواند کار مناسب پیدا کند یا شوهر یک خانم نتواند به انتظارات به حق وی پاسخ دهد آن هم با تعریف خود آن آدم نه دیگران- جایی است که این ریسک خودکشی بروز می کند.
زنگ خطری به نام دختران تحصیلکرده
شادی طلب با اشاره به اینکه زنگ خطری که همه باید گوشهایمان را برای شنیدن آن تیز کنیم گروه بزرگی از دختران تحصیل کرده هستند که بیش از سه میلیون از جمعیت آماده به کار را تشکیل میدهند، اظهار میکند: 50.2 درصد از جمعیت جویای کار تحصیلکرده را زنان تشکیل می دهند و این در جمعیت جویای کار غیر تحصیلکرده، دو برابر است. به هر دلیلی شرایطی فراهم شده که دختران هم با هزینههای بسیار به دانشگاه آمدهاند و با توجه به هزینههایی که خانوادهها تحمل کردهاند، انتظارات بحقی در جامعه ایجاد شده است، اما در بازار کار، شرایط برابر نیست.
این جامعه شناس اضافه میکند: متاسفانه مدیریت کلان هنوز آن فرهنگ سنتی را دارد که فکر میکند اولویت اشتغال با مردهاست در حالیکه زنان ما هم امروز در بسیاری موارد، خودشان مدیر زندگی خود هستند. دوستی میگفت اینها زنان «خودسرپرست» هستند و من می گفتم شما به پسران مجرد تنها هم می گویید خودسرپرست ؟! چرا اصلا فکر میکنید زن سرپرست می خواهد؟ چرا می گیید زنان بدسرپرست؟ اینها اساسا بار ارزشی منفی دارد. مرد میتواند مسئول خانواده خود باشد و زن هم میتواند چنین تصمیمی برای خود بگیرد. عدم توجه لازم به این تغییر نگرش در جامعه و نیاز دختران تحصیلکرده ما میتواند این روند کاهش یابنده خودکشی در بین زنان را تهدید کند.
وی که این گفتوگو را با سایت «گفتگوی اجتماعی» انجام داده است، در پاسخ به اینکه چرا در برخی استانها، آمار خودکشی بالاتر است؟ میگوید: آمار موجود در سال 90 نشان میدهد در بعضی استانها خودکشی بالاتر است. ایلام و گلستان و در ردههای بعدی لرستان، کرمانشاه، اردبیل و سیستان بلوچستان. به نظر میرسد در بخشهایی که هنوز آن فرهنگ سنتی که دارای ویژگیهای منفی و رسوم غلط نیز هست - غالب است و همچنان آمادگی ذهنی دادن حق طلاق و تصمیمگیری به زنان ایجاد نشده، این روند دیده میشود.
این استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران میافزاید: معمولا بین پایین بودن نرخ طلاق و خودکشی، نسبت مستقیم وجود دارد. اینکه مثلا پدر و مادر و خانواده فرهنگ طلاق را نپسندند و ادامه یک زندگی عذاب آور را به دختر خود تحمیل کنند، معلوم است که در موارد حاد، راهی جز خودکشی برای او باقی نمیگذارد. گروه اجتماعی ساکن گلستان یا کردستان و کرمانشاه که دارای گرایشهای قومی و مذهبی دیگر هستند، همین نگرش را دارند. به نظر میرسد باید امکان گفت و گو با چهرههای معتمد و بزرگان آنها را فراهم کرد و با توجیه آنان، از نفوذشان بر جامعه خود استفاده کرد.
شادی طلب میافزاید: برگزاری همایشهای دانشگاهی، دعوت از خانوادهها برای گفتوگو، آموزش، فرهنگ سازی و نشان دادن آسیبهای از دست رفتن جان یک عزیز خانواده در مقابل تبعات جدایی یا اهمیت رفتن دخترها به دانشگاه و داشتن شغل، میتواند در این مسیر گرهگشا باشد و دستگاههای مسئول مانند معاونت رفاه و بهزیستی میتوانند در این حوزه فعال عمل کنند.
انتهای پیام
نظرات