• یکشنبه / ۲۱ دی ۱۳۹۳ / ۰۸:۵۴
  • دسته‌بندی: ایکسنا
  • کد خبر: 93102111132
  • خبرنگار : 71245

داستان عکس؛ اینجا فعلا اجاقی روشن است!

داستان عکس؛ اینجا فعلا اجاقی روشن است!

.

۱۸ مهر 93، زندگی بدون رنگ خانواده «طاهره عشقی» از دریچه دوربین عکاس ایسنا منتشر شد و یک روز بعد، حال و روز این خانواده در چند سطر، روی خروجی ایسنا رفت؛ رقص نکبت در همین حوالی.

به فاصله کمتر از یک روز، تماس‌ها شروع شد. اولی کارمند یک شرکت از تهران بود که اصرار داشت به نحوی ارتباطش با این خانواده مرتضی‌گردی برقرار شود. می‌گفت از طرف مدیرعامل شرکت مامور شده که کارهای اجرایی مربوط به بازسازی خانه را انجام دهد. از طریق عکاس ایسنا با این خانواده آشنا شد و با کلی زحمت و دوندگی، کارهای ساخت و ساز را شروع کرد و سقف نداشته خانه را، سر پا کرد. دومی و سومی و بقیه هم تماس گرفتند. یکی از قلب اروپا پول حواله کرد، دیگری از مشهد، آن یکی از اصفهان و ... . شهرداری منطقه هم پای کار آمد و زحمت کندن یک چاه را کشید و تعدادی از لوازم خانه را تامین کرد. بعضی‌ها هم برای کمک، مواد غذایی دادند و عمدتا، خشکه حساب کردند.

سقف نداشته را سر پا کردند

حالا خانه طاهره خانم، فرش، موکت، مبل، اجاق گاز، کابینت، تلویزیون، یخچال و در دارد. حالا وقتی روی زمین می‌نشینند، سرمای زمین، مغز استخوانشان را سوراخ نمی‌کند. حالا روی مبل می‌نشینند و تنشان احساس کمی تجمل الکی را مزمزه می‌کند. انگار که روی لب‌هایشان نرم‌افزار لبخند نصب شده باشد، سیب را گاز می‌زنند و حالشان خوب است. حالا می‌توانند با دیدن شعله اجاق داخل آشپزخانه، دلگرم باشند به غذای گرمی که کمترین حق آنها از زندگی است. حالا کابینت هست و زن خانه می‌تواند مثل همه زن‌های همه خانه‌ها، وسایلش را همانطوری که دوست دارد و دلش می‌خواهد داخل آن بچیند و هر از گاهی هم برای تنوع، جابه‌جایشان کند. حالا تلویزیون هست و کمی از زهر سکوت و منگی فضای خانه را می‌گیرد. حالا یخچال هست و بودنش یعنی خوشحالی بابت اینکه غذایی اضافه‌تر از آنچه الان می‌خورند هست که برای خراب نشدن باید در یخچال گذاشته شود ... و حالا در هم هست؛ دری سالم که حریم خانه را امن می‌کند. همه اینها حداقل‌های یک زندگی کاملا معمولی است که برای این خانواده، تقریبا تبدیل به آپشن‌های هیجان‌انگیز یک زندگی رویایی شده بود.

سیب را گاز می‌زنند و حالشان خوب است

اتفاقات خوب دیگری هم افتاده است. «امیر» و «قلی» که تا پیش از این باید به دیوارهای خانه زل می‌زدند و به خاطر کم‌توانی ذهنی، منتظر می‌ماندند تا شاید رهگذری یا همسایه‌ای، بابت کاری که از دست این دو برمی‌آید صدایشان کند و برای انجام کار، پول ناچیزی کف دستشان بگذارد، امروز به مرحمت یک پیر مهربان، کارگر تمام‌وقت کارگاه کارتن‌سازی در همان نزدیکی‌های «مرتضی‌گرد» شده‌اند. خانم عشقی، هر روز صبح پسرها را می‌برد کارگاه و شب می‌رود دنبالشان.

امیر و قلی در «کارتن‌سازی» مشغولند

دایی خانواده هم دیگر آواره کوچه و خیابان نیست. «حبیب‌آقا» سرمست از سر و سامان گرفتن خانه خواهر، برای خودش می‌خندد.

یک اتفاق خوب دیگر هم این که بعضی از هم‌محله‌ای‌ها و همشهری‌ها با خواندن سرگذشت این خانواده، به آنها سر زده‌اند و از بین آنها حتی چند نفر فامیل‌ دور این خانواده از آب درآمده‌اند!

اینجا اجاقی روشن است

خلاصه اینکه خانواده طاهره عشقی، «فعلا» احساس خوشبختی می‌کند. به هر حال، این زندگی، تمام و کمال نیست. نوعی معراج از هیچ به نقطه صفر است. هنوز خبری از تفریح حداقلی و بهداشت مناسب و درآمد کافی و اینجور چیزها نیست. یعنی به قول آن دیالوگ معروف در «مهمان مامان»، امروز گذشت، فردا را چه کار کنند؟ تازه اینها به لطف خدا، دیده و شنیده شده‌اند و به مدد دست‌های نجیب و جیب‌های پربرکت مردم، زندگی‌شان رنگی گرفته است؛ اما «عشقی»ها کم نیستند. هزاران نفر مثل آنها باید چگونه به حداقل‌ها برسند؟

«حبیب» هم برای خودش می‌خندد

جست‌وجوی گوگلی «موسسات خیریه»، فهرست بلندبالایی از این‌ موسسات را نشان می‌دهد؛ چه آنهایی که از بودجه عمومی بهره‌ای دارند و چه آنها که کاملا خصوصی هستند. اینها منهای سازمان‌ها و نهادهایی است که وظیفه ذاتی و قانونی‌شان کمک به مستمندان است. اینکه این موسسات چه می‌کنند و درآمد و هزینه‌شان چقدر است و کجا حسابرسی می‌شود و ناظر عملکردشان چه مرجعی است، اصلا موضوع این نوشتار نیست. فقط یک سوال: آیا با وجود این حجم عظیم از موسسات و سازمان‌ها و انجمن‌های خیریه و حمایتی، ما باید انسان‌هایی دور و برمان داشته باشیم که در حسرت کمترین‌ها هستند؟

امروز گذشت، فردا را چه کنند؟

***

«امیر خلوصی» - عکاس ایسنا - پس از انتشار عکس‌های مربوط به زندگی نابسامان خانواده طاهره عشقی و تماس‌های برخی از خوبان که منتهی به اهدای کمک‌های نقدی و غیرنقدی به این خانواده شد، روند دو ماه و نیمه سر حال شدن این خانه و خانواده را در گزارش «اینجا چراغی روشن است ...»، به تصویر کشیده است.

ایسنا - حسام‌الدین قاموس مقدم

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۱ ۱۰:۰۴

اجر شما و عکاس محترم و ايسنا را خداوند قادر مهربان خواهد داد.

avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۱ ۱۰:۰۶

جزاکم الله..البته بايد براي چنين افرادي فکر دائمي کرد. با اين حال خدا خيرتان دهد. خوشحال شديم

avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۱ ۱۰:۱۰

ممنون آقايان مقدم و خلوصي. اگر انسان در دوره کارش فقط يک کار ماندگار کند عاليست. اين نمونه‌‌ي از کارهاي ماندگار شماست. خداوند جزاي خير به شما دهد .

avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۱ ۱۰:۳۴

اين يعني کار اثربخش خوشحالم که اين اتفاق خوب افتاده و شماها عاملش بوديد :)

avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۱ ۱۱:۴۵

قبلا هم تلويزيون داشتن تو عکس قبليا کنترل دست يکي از پسرها هست

avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۱ ۱۳:۲۷

الان از همه جاي اين متن و عكسا فقط همين يه نكته رو فهميدي؟ آفرين. كلاس چندي؟ برو تيزهوشان عزيزم. حيف ميشي

avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۱ ۱۳:۲۸

از وضعيت بقيه جاهاي خونه ميشه حدس زد تلويزيوني هم كه قبلا داشتن چندان صدا و تصوير درست و حسابي نداشته

avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۱ ۱۵:۰۷

اقاي مقدم و خلوصي دمتون گرم بابت عکس ، گزارش و پيگيري هاتون. خيلي خوب بود. خدا را شکر هنوز ادم هايي هستند که دلشون براي ادم هاي ديگه مي تپه و دستشون به خيره. گرچه افرادي مثل طاهره خانم در اين جامعه که فاصله طبقاتيش سر به فلک مي کشه کم نيستند

avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۱ ۲۲:۵۴

خدا خير بهتون بده واقعا خوشحال کننده بود

avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۲ ۰۹:۰۹

دست خيرين درد نكنه انشالله چراع عمرشان هميشه روشن باشه و الهي كه تمام اجاقها روشن بشه

avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۲ ۱۵:۱۳

خبرگزاري ايسناتشکرتشکر

avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۲ ۱۵:۱۸

به اين ميگن مردم داري خدااجرت بده بهشت رو اينجاهم ميشه خريد

avatar
۱۳۹۳-۱۰-۲۲ ۱۶:۱۳

آقا درود. هميشه پر فروغ باشيد همکاران عزيز

avatar
۱۳۹۳-۱۱-۰۷ ۰۸:۲۷

بليط بهشت رو هم ميشه از اين دنيا خريد

avatar
۱۳۹۳-۱۲-۱۰ ۱۹:۱۶

سلام بعد از مطلع شدن از اين رخداد بسيار مشعوف شدم و اشک چشمم بند نمياد کاش من هم دستي داشتم بسيار سمفوني زيبايي رو نواختيد ...