"گفتوگوی اوباما با مردم آمریکا درباره گروه داعش و در پی آن بیانیههای کاخ سفید و مقامات آمریکایی، پرده سیاسی را که سیاستمداران آمریکایی برای خود در مقابل آشفتگیهای خاورمیانه یا بحران اوکراین و سودان کشیدهاند، کنار میزند. با بیدار شدن از خواب و خیالها پس از جنگ ویتنام و سپس در پی آن رویدادهای ناگوار در عراق و افغانستان، مردم آمریکا اکنون درباره ایفای نقش دولتشان به عنوان ژاندارم جهان بدبین هستند."
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، روزنامه آمریکایی هافینگتونپست در گزارشی خبری آورده است:
« رؤسای جمهوری و بسیاری از مردم آمریکا، ایالات متحده را قدرتمندترین و مسلط ترین قدرت نظامی دنیا و مهمتر از آن آمریکا را مدافع آزادی و حقوق بشر همه مردم جهان میدانند. مثال این طرز تفکر در هفتههای اخیر، تغییر ناگهانی افکارعمومی بعد از قتل گروگانهای آمریکایی توسط گروه داعش است. پیش از این اقدامهای وحشیانه، نظرسنجیها مخالفت قاطعانه مردم آمریکا را برای بازگشت به جنگ عراق نشان میداد. پس از قتلها اما، حمایت مردم از دخالت آمریکا درعراق به بیش از 70 درصد افزایش یافت.
چه چیزی تغییر کرده است؟ درست است که قتلها بسیار نفرت انگیز بود اما تهدیدهای داعش به دلیل این اقدامات وحشتناک تغییری نکرده است. هرچند اقدامات داعش به شدت ظالمانه بود اما این اقدامات وضعیت پیچیده خاورمیانه را - جایی که نزاعهای فرقهای، ساختار قبیلهای، دیکتاتوری و وابستگیهای تقسیم شده شرایط آشفتهای را ایجاد کرده - تغییر ندادند. این خشونت شیطانی تنها محدود به داعش نیست، بلکه چنین اقداماتی هم چنین در رژیمهای عربی و خشونتهای قبیلهای که در سراسر منطقه بر غیرنظامیان بیگناه اعمال میشود نیز به چشم میخورد.
اوباما، در کنار رهبران سیاسی هر دو سوی دموکرات و جمهوریخواه، به تهدیدهای گروه داعش علیه امنیت ملی به ویژه احتمال وقوع حمله در خاک آمریکا اشاره کرده است. با این حال بیشتر کارشناسان ضدتروریستی معتقدند که این تهدید و احتمال وقوع آن از جانب گروه داعش، کمتر از تهدیدهای سایر گروههای تروریستی یا اقدامات تروریستی فردی است.
اما هنوز کاخ سفید و مدیران ارشد از سازمان امنیت ملی آمریکا میخواهند تا حملات هوایی و سایر اقدامات نظامی را مطرح کنند. هم زمان، بدیهی است که بیشتر سیاستمداران شامل خود اوباما به نظر نمیرسد که شانس زیادی در نابود کردن داعش یا گروههای مشابه برای یک دوره یا بیشتر داشته باشند.
در نتیجه، واقعیت و لفاظی در فضای سیاسی آمریکا در گردش است. با این حال، بیشتر آمریکاییها چیزی بیش از لفاظی را نمیبینند. آنها متوجه واقعیت میشوند که اوضاع خاورمیانه افتضاح است و اقدامات نظامی آمریکاییها کاری از پیش نمیبرد. با وجود این آنها هم چنان علاقه دارند باورکنند که ایالات متحده نقش بی نظیری برای ایفا در جهان دارد و زمانی که ما تصاویر دردناک و ظالمانهای در صحنه تلویزیونمان میبینیم، گمان میکنیم که آمریکا باید اقدامی کند، حتی اگر شده اقدامی نمادین.
در کنار مقاومت مردم آمریکا در تفکر درباره موقعیت آمریکا در نظارت بر جهان، آمریکاییها تمایلی به کنار گذاشتن نقش خود به عنوان مدافع آزادی و حقوق بشر ندارند. برخلاف سایر کشورها، آمریکاییها معتقدند که نباید تنها برای خواستههای خود تلاش کنند، به جای آن احساس میکنند که مسئولیت بزرگی برای حمایت از مردم آسیب دیده در سراسر جهان دارند.
مسلماً مکانهای زیادی در جهان هست که اقدامات شیطانی و خشونت آمیزی در آنها رخ میدهد و آمریکا اقدامی برای آنها نمی کند. در حقیقت مثالهای زیادی از خشونت و رنج وجود دارد که آمریکاییها انتخاب میکنند آنها را نادیده بگیرند. با این حال، آمریکا هنوز تنها کشوری است که دائماً در هنگام بروز درگیریهای خطرناک وارد جنگ میشود و این به خاطر این است که مردم آمریکا – نه تنها سیاستمداران یا رسانه یا سایر قدرتمندان– این را میخواهند.
به طور قطع، این روی خود زیاد حساب باز کردنها در گذشته منجر به فجایع تلخی شده است؛ ویتنام، عراق و افغانستان مثالهای بارز این اقدامات هستند. اما با وجود این شکستهای حماسی، آمریکاییها هنوز گمان میکنند کار درستی انجام میدهند حتی اگر معمولا به نتایج غلطی برسند.
همان طور که وینستون چرچیل میگوید: آمریکاییها همیشه کار درست را انجام خواهند داد، اما زمانی که سایر راهها را امتحان کرده باشند.»
انتهای پیام
نظرات