«می اندیشم، پس هستم»: یک زمانی این عبارت دکارت لقلقه زبان اهالی فلسفه و فرهنگ بود: اما آنان که سیاست ورز بودند به جای آن عبارت، جمله «تصمیم میگیرم، پس هستم!» را بیشتر می پسندند.
به گزارش ایسنا جواد دلیری در اعتماد در ادامه نوشت: شکی در این نیست که یکی از پرتگاههای جامعه، بیوضعی و بیتصمیمی سیاست ورزان است. ابهام بزرگترین آفت وجدان عمومی و فرساینده اعتماد و اراده ملی است. سیاستورزی به شیوه خوشنشینی که ویژگیاش سکوت یا بیان جملات کنایهآمیز و چند پهلو و یا کلیگوییهای ابطالناپذیر است، سرانجامی جز سیاستگریزی مردم ندارد.
سکوت و بیان مبهم و چند پهلو در عرصه سیاست و کشورداری تفاوت چندانی باهم ندارد. یا از سردرگمی و بلاتکلیفی حکایت میکند و یا خدای ناخواسته نشانه نوعی فرصتسوزی و فرصتطلبی است. هر چند سکوت به مثابه یک موضع و تصمیم میتواند روش انتخابی سیاستورزان باشد اما همین موضع سکوت نیز باید به صراحت اعلام شود. اینک به قضایای اخیر کشور بازگردیم. استعفای «محمدعلی نجفی» از ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از مدتها پیش مطرح بود و آن روز که این شخصیت با تجربه کشور در برابر پرسش خبرنگاران درباره استعفایش بیان داشت: «ممنوعالمصاحبه هستم»، بسیاری دریافتند «خبری» است. از آن روز تشکیلات این سازمان و شخص معاون رییس جمهور در برابر موضوع استعفا «سکوت» پیشه کرده و یا تکذیب کردهاند، اوج این موضوع چهارشنبه شب گذشته رخ داد که محمدعلی نجفی استعفای خودش از ریاست سازمان میراث فرهنگی را دوباره تکذیب کرد، اما در عین حال بر بیماریاش پافشاری و تصمیمگیری در مورد سرنوشت کاریاش را به رییس جمهور محول کرد و همگان را در ابهام قرار داد.
روز پنجشنبه اما، رییس جمهور هم «استعفا»یی که بارها تکذیب شده بود را پذیرفت و هم بر بیماری او صحه گذاشت و به او سمتی جدید داد. بنابراین رییس دولت در اینجا به این اصل بنیادین سیاست ورزی ملتزم ماند که «تصمیم میگیرم، پس هستم!». چه آقای نجفی که به هر دلیل - بیماری، بی انگیزگی در سازمان میراث، اختلاف مدیریتی با همکاران خود و... - استعفا و درخواست کنارهگیری داشت، چه آقای رییس جمهور که با وجود مخالفت -چنانچه در متن پذیرش استعفا بر آن تاکید کردند - استعفا را پذیرفت هر دو شایسته عنوان «سیاستورزی» اند با آنکه ویژگی مشترک هر دو انجام وظایف قانونی است.
اما به گمان ما چالش موجود نه کنارهگیری آقای نجفی و نه پذیرش استعفای ایشان است، آنچه آزردگی و ضعف و انتقاد را دربر دارد، نوع اطلاعرسانی و روشنگری در این موضوع است.«روحانی» و «نجفی» آنچنان که از تلاشهای ارجمندشان آگاهی داریم، کاری سترگ برعهده گرفتند و باری بزرگ در این ماهها بر دوش کشیدند. آقای رییس جمهور، روزهای نخست کاری خود به درستی اشاره کردند که «دوران مونولوگ رسانهای دیگر سپری شده است، در رسانه باید با مخاطب رابطه دوسویه برقرار شود». این سخن برای ایشان و ما یک اصل است. اما به راستی در ماجرای استعفای آقای نجفی این اصل رعایت شد؟ ما اهالی رسانه معتقدیم نشد. ناشفاف بودن فضای فعالیت آقای نجفی چنان بود که در این ماهها و روزها برای مردم و اصحاب رسانه پرسشهای ملامتگرانه بسیاری به وجود آمده، امروز همه میپرسند چرا این «استعفا» رخ داد؟
اگر دلیل اصلی بیماری ایشان باشد، آقای نجفی از دوران عضویت در شورا مشکل بیماری قلب داشتهاند پس باید هنگام انتصاب به این نکته توجه میشد، اگر ایشان با مدیران میانی خود اختلاف داشتند و به نوعی آنان روسای در سایه بودند که بر اساس اصول مدیریتی، حق باید با آقای نجفی میبود و البته شاید آقای نجفی برای سمت دیگری استعفا دادهاند. هر کدام از این برداشت و تحلیلها درست باشد، آقای رییس جمهور و دستگاه اطلاع رسانی ایشان باید زودتر از پخش شایعات و شبه خبرها عمل میکردند.
جناب آقای رییس جمهور! روشنگری از مرز باریکی بین شایعه و خبر میگذرد. معتقدین به مبانی روشنگری در مطبوعات، همواره دغدغه تطبیق اخبار با واقعیت را دارند. در الگوی روشنگری، خبرنگار و سردبیر اجازه بزرگنمایی، کوچک سازی و تحریف اخبار له یا علیه افراد را ندارد، خبر را در قالب و محدوده آن میشناسند. اما، این را صریح بگوییم که دولت شما در حوزه اطلاع رسانی، وظایفش را به خوبی انجام نداده است. سخنگویان اطلاع رسانی دولت راستگویان، «تدبیر» و «امید» را به درستی در این گونه ماجراها منتقل نکرده و با سکوت و یا تاخیر به ابهام ها افزوده است: ابهامی که در سطح جامعه تبعات فراوانی دارد و به روند اعتمادسازی جامعه خدشه و در سطوح مختلف به حوزه های مهم «شوک» وارد می کند، آن هم در شرایطی که جامعه و کشور محتاج «تثبیت» است.به راستی، دیالوگ مورد نظر شما آیا این بود که فقط «تصمیم بگیرید که باشید» یا «تصمیم می گیرید که مردم را درباره هر موضوعی قانع کنید.» امیدواریم امر دوم در دیالوگ شما جاری باشد.
انتهای پیام
نظرات