• چهارشنبه / ۲۵ دی ۱۳۹۲ / ۱۰:۲۷
  • دسته‌بندی: فوتبال، فوتسال
  • کد خبر: 92102514630
  • خبرنگار : 71486

پاس "پلی استیشنی" به مجتبی جباری

امیرآبادی در ایسنا: به خاطر بازوبند در استقلال به مشکل خوردم/ تبانی؟ برای چه؟

امیرآبادی در ایسنا: به خاطر بازوبند در استقلال به مشکل خوردم/ تبانی؟ برای چه؟

مدافع و هافبک سابق استقلال در ایسنا از تجارب داربی هایش گفت؛ از پاس گلش به جباری و از ماجرا جک تری دی. او می‌گوید در داربی 74 قرار بود به میدان برود اما حوادثی باعث شد علی حمودی به جایش در میدان حاضر شود. امیرآبادی بزرگترین حسرت زندگیش را حضور نداشتن در جام‌جهانی عنوان می‌کند.

مدافع و هافبک سابق استقلال در ایسنا از تجارب داربی هایش گفت؛ از پاس گلش به جباری و از ماجرا جک تری دی. او می‌گوید در داربی 74 قرار بود به میدان برود اما حوادثی باعث شد علی حمودی به جایش در میدان حاضر شود. امیرآبادی بزرگترین حسرت زندگیش را حضور نداشتن در جام‌جهانی عنوان می‌کند.

مهدی امیرآبادی در گفت وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، از خاطرات دوران حضورش در استقلال و تجربه دوازده داربی‌اش گفت. مشروح این گفت وگو را می خوانید:

* دوازده داربی با احتساب جام ولایت بازی کردید. قاعدتا باید شناخت خوبی را بتوانید از جو داربی ها ارائه دهید.

اولین داربی سنگین بود. در پست من نوازی و فرزاد مجیدی بود. جو واقعا برای من سنگین بود. اینکه می گویند چیزی نیست، حرف صحیحی نیست. تماشاچی می گوید این بازی را ببر و باقی بازی ها را بباز. داربی یک چیزهای خاص خودش را دارد و بازی سنگینی است. وقتی ببرید، تا آخر فصل هم ببازید کسی به شما کار ندارد.

* این سنگینی جو را در همان داربی دوازدهم هم داشتید؟

با تجربه تر شده بودیم اما استرس را داشتیم. از اول هفته که تمرین برای داربی می کردیم، احساس خاصی داشتیم. باید تلاش کنید تا بهترین عملکردتان را داشته باشید تا تماشاگران دوستتان داشته باشند. اولین حضورم در داربی به خودم می گفتم، خدایا فقط خوب بازی کنم چون همه این بازی را نگاه می کنند و اگر خوب باشم در این تیم جا می افتم.

* داربی سال 84 برای اولین بار کامل بازی کردید، خاطره خاصی دارید؟

واقعیت بیشتر خاطره ای که از داربی ها دارم پاس های گلم بود و آن خراب کاری که در یکی از داربی ها کردم و گل خوردیم. بعد از آن اشتباه تا دو هفته خواب نداشتم می خواستم هرچه سریعتر برای استقلال یک کاری کنم، یک گل بزنم یا پاس گلی بدهم تا آن اشتباه جبران شد. خدا هم البته عنایت کرد و سال های بعدش بود که توانستم آن را جبران کنیم.

* سال اول حضور مرفاوی در استقلال بود که اولادی یک ضربه چیپ به رحمتی زد و شما تلاش کردید با برگردان آن توپ را در بیاورید اما نشد و تیمتان با حساب دو بر یک شکست خورد. بهتر نبود آن توپ را با سر می زدید؟

به آن توپ نمی رسیدم. من خیلی عقب تر بودم و وقتی به رحمتی رسیدم که اولادی توپش را زد. واقعا کاریش نمی شد کرد.

مهدی امیرآبادی

* به اشتباهت در بازی با پرسپولیس اشاره کردید و مشکل روحی ای که پس از آن دچار شدید. اگر خاطرت باشد در یک داربی علیزاده توپ را با دست زد و پرسپولیس گل مساوی را به ثمر رساند. این مشکل برای علیزاده هم ایجاد شد؟ حتما می دانید که آن هند علیزاده شائبه تعیین نتیجه داربی از قبل را تقویت کرد.

صد در صد. علیزاده گفت تا آخر فصل به تمرین نمی آیم اما سایر بازیکنان گفتند عیب ندارد، بازی مساوی شده و در نهایت خود آقای قلعه نویی به او زنگ زد که بیا. علیزاده خیلی آن روزها ناراحت بود و بعد سه چهار روز که برگشت، تماشاگران حرفهایی علیه‌اش می زدند. هر بازیکنی در داربی اشتباه کند راحت تا یک ماه دچار مشکل روحی می شود. خود من بعد از این همه سال هنوز آن اشتباه آزارم می دهد اما درباره شائبه تبانی از شما تشکر می کنم که به آن اشاره کردید. متاسفانه هرجا که می نشینیم از ما می پرسند که آیا برای داربی به ما می گویند که چند - چند کنید؟ واقعا این چه سوال مسخره ایست؟ اصلا کسی به شما نمی گوید چه کار کنید. چون حساسیت بازی بالاست، همه محتاطانه بازی می کنند و در نهایت مساوی می شود. برای چه باید از قبل نتیجه تعیین کنند؟

* در مورد آن داربی صحبت کن که کوشکی موفق نشد کریمی را مهار کند و استقلال گل مساوی را خورد و امیر قلعه نویی از عصبانیت کم مانده بود داخل زمین بیاید.

آقای قلعه نویی خیلی نسبت به داربی حساس هستند. ایشان دوست دارند که همیشه برنده باشند. از طرفی دیگر در آن بازی کوشکی هم مثل بقیه بازیکنان که احتمال اشتباه دارند، یک اشتباه داشت و در نهایت گل مساوی را خوردیم. بعد از آن آقای قلعه نویی بسیار عصبانی شدند و عصبانیتشان به رختکن هم کشید. اما همه این مسائل مال همان روز هست و فردای داربی دیگر عصبانیتی وجود ندارد.

* یکی از اتهاماتی که به قلعه نویی می زنند این است که او برای شکسته نشدن رکورد داربی هایش تیمش را دفاعی می چیند. چقدر این صحبت با توجه به چند سال کار کنار او صحیح است؟

موقعی که من با ایشان کار می کردم فقط می گفت بروید و ببرید. اصلا به سیستم های دفاعی کاری نداشت. تساوی های اخیر هم به دلیل محتاط بودن دو تیم است که ناشی از همان استرس بازیکنان است.

* مهدی امیر آبادی سالها در استقلال بوده و در دوازده داربی به میدان رفته است. یک سوال شفاف دارم و توقع دارم صادقانه جواب دهید. در حال حاضر چهار بازیکنی که سابقه پرسپولیسی بودن را دارند در استقلال هستند و در پرسپولیس هم چهار نفر هستند که سابقا در استقلال بازی کرده اند. به نظر شما این مسئله خوب است؟

من خیلی کوچک تر هستم که در این باره صحبت کنم اما واقعا قدیمی ها خیلی تعصب داشتند. درست است که در قدیم پول نبود اما الان تا بگوییم این کار خوب نیست، بلافاصله می گویند فوتبال حرفه ای شده و در ایران الکی به خودمان این قضیه را قبولانده ایم. من وقتی به استقلال رفتم به خودم گفتم که هیچ گاه به پرسپولیس نمی روم، دلیلش هم این است که یک روز سرم را بالا می گیرم و می گویم هشت سال در این تیم بوده ام ولی آن بازیکنی که در هر دو تیم بازی کرده است، دیگر نمی تواند بگوید من تعصب به تیمم داشتم. نتیجه اش مثل هاشمی نسب می شود که در بازی پرسپولیس و میلان تماشاگران گفتند این بازیکن پرسپولیس نیست. این وجهه برای بازیکنان وجود دارد. من همواره به این مسائل فکر می کردم و الان افتخار می کنم که یکی از کوچکترین پیشکسوتان استقلال هستم. البته شاید هم به قول بعضی ها فوتبال حرفه ای شده و هرجا پول بیشتر می دهند باید به آن پیشنهاد پاسخ مثبت داد.

مهدی امیرآبادی

* وقتی اولین بار بازوبند کاپیتانی استقلال را به بازو بستید چه حسی داشتید؟

غلامپور در ساپیا گفت وقتی که آن جلو دویدی، بدان که آخر فوتبالت است. واقعا این سال‌های آخر فوتبال متوجه صحبت آقا بهزاد شدم.

من افتخار بزرگی نصیبم شد که این بازوبند را که بر دستان خیلی از بزرگان بوده را به دستم کردم. سر آن بازوبند کاپیتانی به یک سری مشکلات هم در سال های آخر حضورم در استقلال برخوردم. احساس خیلی خوبی داشتم. در سایپا سال 78 بود که در انتهای صف در تمرینات می دویدم. به هرحال من جوان بودم و کوچکترین بازیکن تیم محسوب می شدم. آقای غلامپور هم در جلوی صف می دوید چون بزرگ تیم محسوب می شدند. من به ایشان گفتم آقا بهزاد می شود یک روز من هم جلو بدوم؟ او گفت که اصلا این آرزو را نکن. گفتم چرا؟ گفت وقتی که آن جلو دویدی بدان که آخر فوتبال ات است. واقعا این سال های آخر فوتبال متوجه صحبت آقا بهزاد شدم. وقتی بازوبند کاپیتانی سایپا را بر بازو بستم 22 سالم بود و آنجا به همه چیز رسیده بودم. از آنجا به استقلال آمدم و با اینکه تیم ملی را از دست دادم اما به بازوبند استقلال رسیدم و همین که مردم مرا در خیابان می بینند و به من احترام می گذارند، برایم یک دنیا ارزش دارد.

* شما در چهار داربی معروف که استقلال پیروز شد بازی کردید. در بازی جام حذفی یک پاس چیپ به جباری دادید که ماندگار شد. درباره آن بازی صحبت کنید.

آن بازی خیلی حساس بود. برای من آن دیدار خیلی سنگین بود چون دو روز قبل از آن دیدار گفتند شما دوپینگی هستید. من به آنها گفتم که من در عمرم تنها دو قرص ویتامین E و مولتی ویتامین می خورم. یک پودری بود که می گفتند برای بدنسازی بسیار خوب است. من هم می گفتم من از ابتدای فوتبالم اهل این مواد شیمیایی نبودم و خدا را شکر مصدومیت های طولانی مدت هم نداشته ام. این چیزها به بدن نرسد صد در صد آسیب می بینید. به هرحال ما از این پودر استفاده کردیم و در آن سال هم یکی از ماده های داخل جک تری دی در مواد دوپینگ اعلام شده بود اما ما نمی دانستیم. ما کلاس های دوپینگ ندیده بودیم که بدانیم. من ششمین بارم بود که در آن سال تست دوپینگ می دادم. پنج بار قبلش مشکلی نبود و بعد از اعلام دوپینگ به من گفتند چه چیزهایی مصرف کرده ای که من نوشتم این قرصها و جک تری دی را مصرف کردم. من تنها کسی بودم که نوشتم این را مصرف می کنم و سر همین بود که تبرئه شدم. متاسفانه یک سری هستند که مطرح می کنند چون ما بازیکنان استقلال بودیم محروم نشدیم. دکتر هاشمیان به دفاعیات من گوش داد و دید که من هیچگاه موارد مشابه نداشتم. به هرحال من خیلی سر آن ماجرا اذیت شدم.

* البته باشگاه پرسپولیس اخیرا در بیانیه ای بار دیگر به آن ماده اشاره داشته است و گفته که همه بازیکنان استقلال از آن مصرف کرده بودند.

عیبی ندارد. بگذارید بگویند همه مصرف کرده بودیم. مهم این بود که ما سه بر صفر بردیم و این در تاریخ می ماند. ( باخنده)

* داشتیم درباره پاس گلت حرف می زدیم.

وقتی آن پاس گل را دادم اشک در چشمانم جمع شد. بخاطر آن پاس 25 سانت از دو قلویم پاره شد اما چون تعویض نداشتیم، مظلومی به من گفت مهدی بازی کن. من با آن پا و با احساس درد شدید مجبور شدم بازی کنم. فوتبال آنقدر نامرد است که بعد از مصدومیت یک ماه فیزیوتراپی کردم اما دریغ از یک زنگ که بگویند خوبی؟ واقعا در فوتبال ما پهلوان آماده را عشق است. آن پاس یکی از بهترین خاطراتم بود. من چون پلی استیشن زیاد بازی می کنم در ذهنم بود. من دیدم مجتبی از عقب می آید در ذهنم آمد و آن پاس را دادم و خدا را شکر که جباری هم به خوبی به گل تبدیلش کرد.

* برسیم به آن داربی مشهور که استقلال بازی دو بر صفر برده را سه بر دو باخت. گفته می شود مظلومی قرار بود تو را در ترکیب اصلی قرار دهد اما حوادثی در میز نهار رخ داد که در پایان منجر به نیمکت نشینی تو و بازی کردن علی حمودی شد.

در هفته معمولا مشخص می شد که چه کسی بازی می کند. هفته قبل چون برده بودیم، معمولا به ترکیب برنده هم دست نمی زنند و من هم فکر می کردم نیمکت نشین هستم. شب بازی بود که مظلومی و هنکه مرا صدا کردند. در آنجه مظلومی گفت سرحالی؟ گفتم بله اما من که بازی نمی کنم. گفت تو از کجا می دانی؟ گفتم در طول هفته متوجه شدم. به من گفت تو آماده هستی؟ من هم گفتم بله آماده هستم، کی آماده نبوده ام؟ هنکه هم صحبت کرد و گفت ما تصمیماتی گرفتیم و به این نتیجه رسیده ایم که در داربی ها خوب کار می کنی و می توانی به ما کمک کنید. او به من گفت شب خوب بخواب تا فردا آماده باشی. به هرحال فردا ظهر شد و دوباره مرا صدا کردند. گفتند آماده هستی؟ گفتم بله آماده ام. علی حمودی را هم صدا کردند و ایشان ناراحت شدند. در نهار دیدم ته میز عده ای بازیکنان که خودشان هم می دانند چه کسانی هستند پچ پچ می کنند. به حمودی می گفتند آقا حق تو نیست که روی نیمکت باشی و من اگر جای تو بودم ساکم را بر می داشتم و می رفتم. هزارتا از این حرف ها به حمودی گفتند و من هم می شنیدم و در دلم گفتم خدایا کاش مرا در این بازی به میدان نفرستند. همین که در دلم این را می گفتم، به جلسه ترکیب رفتیم و ارنج اعلام شد و من در ترکیب نبودم و گفتم خدا را شکر. البته من نمی دانم چه اتفاقاتی بین نهار و آنالیز رخ داد اما همه چیز به یکباره برگشت. من آمدم به اتوبوس و با لحن بدی گفتم کسی نمی تواند درباره ارنج مربی صحبتی کند و اعتراضی کند. یک بازی بود با ذوب آهن که ما بردیم. معمولا هم دست به ارنج برنده نمی زنند. آقای فریبا به خوبی خاطرشان هست این ماجرا را که می خواهم بگویم. شب در هتل بودیم و پیش از بازی با صنعت نفت بود که بهتاش فریبا به من زنگ زد و گفت مهدی جان ما از این هفته به این نتیجه رسیدیم که یک هفته تو بازی کنی، یک هفته علی حمودی. می شود به خانه بروی و جزو لیست نباشی؟ گفتم باشد و همین که قطع کردم فرهاد مجیدی به من گفت آخر این چه کاری هست؟ چرا قبول کردی؟ بعد از اینکه در اتوبوس آن صحبت را کردم، گفتم که چرا یادتان نمی آید در آن دیدار مهدی امیر آبادی ساعت 12 شب از هتل به خانه رفت تا حمودی بازی کند؟ آن موقع حق من نبود اما امروز که امیرآبادی که داشت به زمین می رفت حق حمودی را می خورد؟ پس یک ذره مرد باشید و پچ پچ نکنید ته میز. من که عقده ندارم، من بازی هایم را کرده ام. بازهم دعا می کنم که ببرید. همین را گفتم و در نهایت دیدید که در آن بازی چه اتفاقی افتاد. مگر می شود همچین چیزی که دو بر صفر جلو باشید و سه دو ببازید؟ جالب است که بعدا مظلومی صحبت کرد و گفت باید امیرآبادی را در چپ می گذاشتم تا جلوی مهدوی کیا را بگیرد. به هرحال عزت و ذلت دست خداست و حالا هرکی هرکاری دوست دارد انجام دهد.

مهدی امیرآبادی

* شما همیشه از دوستان صمیمی برهانی در استقلال محسوب می شدید. وضعیت این مهاجم را چطور می بینید؟

اول فصل با من مشورت کرد و به او گفتم که من هیچگاه در شهرستان بازی نکرده بودم و به آنجا هم رفتم. آن هم در تیم بزرگی مثل فولاد بودم که در آسیا حضور پیدا کرد. به او گفتم اگر تو را نمی خواهد از این تیم جدا شو. به من گفت خارج از تهران برایم سخت است اما به او گفتم برو و اگر خودت را ثابت کردی بار دیگر به استقلال باز می گردی. متاسفانه ماند و این بلاها هم سرش آمد. من خودم خیلی از اینکه تعویض می شود و مسائلی برایش رخ می دهد ناراحت می شوم.

* شما با حجازی، مرفاوی، قلعه نویی و ... داربی را تجربه کرده اید. تفاوتی میان نگرش آنها وجود داشت؟

همه آنها تمام دغدغه شان برد در داربی بود. هیچکس نبوده که بگوید برای مساوی به میدان بروید.

* مرحوم حجازی چه شخصیتی داشتند؟

خدا بیامرزدش. نصیحت های خوبی به بازیکنان می کرد و من خیلی دوستش داشتم. سر تمرینات فکر می کنم 10 هزارتا تماشاگر می آمد. سر هیچ مربی دیگری چنین جمعیتی نمی آمد. تیممان سیزده جدول بود اما 70 هزار نفر در استادیوم حاضر می شدند. چرا باید سکوهایمان الان خالی باشد؟ چون فوتبالمان کثیف شده و مردم این را فهمیده اند. اینکه جایزه بگذارند اصلا درست نیست و ما باید از پایه همه چیز را درست کنیم. وقتی مردم می دانند فوتبال تمیز نیست به استادیوم نمی آیند. چرا باید هم دوره ای های من مثل کریمی، عنایتی و ... هنوز در فوتبال ما یکه تازی کنند؟ چرا ما مثل سابق پدیده ای ارائه نمی دهیم؟ متاسفانه حاشیه هایمان زیاد شده است. کثیف شدن فوتبالمان باعث خالی شدن استادیوم ها شده اند. دست فوتبال ما درحال رو شدن است. اصلا استقلال و پرسپولیس تیم پایه دارند؟ چرا استقلال باید با 13 بازیکن در بازی حاضر شود؟ خوب 6 تا امید بیاورد و روی نیمکت بگذارد تا بازی را ببینند. برای آن جوان این مسائل تجربه می شود. اما می بینیم که نیمکت را خالی می گذارند تا بگویند که بازیکن نداریم، خوب می خریدید!

* با فرهاد مجیدی هم اتاقی بوده اید. چه طور شخصیتی داشت؟

آقا فرهاد یکی از بازیکنان بزرگ تاریخ استقلال مثل علی آقا منصوریان است. من با ایشان زندگی کرده ام و کاری به کار هیچ کسی ندارد. شاید مردم بگویند او خودش را می گیرد اما او اصلا در این فازها نبود. او حتی دوست نداشت زیاد عکس بگیرد و این مسائل در مرامش نبود. شب ها قبل از خواب کلی با هم شوخی می کردیم و به او می گفتم اگر به پرسپولیس گل زدی از جیب خودت به بازیکنان پاداش بده و می خندید. البته بنده خدا همیشه برای بازیکنان پاداش می گرفت.

* شیرین ترین و تلخ ترین خاطره مهدی امیر آبادی از داربی ها چیست؟

تلخ ترین که همان توپی بود که پایم لیز خورد و از بالای سرم رد شد و متاسفانه پرسپولیس به گل رسید و شیرین ترین هم همان پاس چیپی بود که به جباری دادم.

* پیش بینی ات از نتیجه این داربی چیست؟

پیش بینی هیچوقت نکرده ام و الان هم این کار را نمی کنم. اما آنچه مشخص است، پرسپولیس تیم جوانی است و استقلال از تجربه خوبی برخوردار است. در نهایت چون استقلالی هستم دوست دارم استقلال برنده شود.

مهدی امیرآبادی

* بعد از استقلال هم به فولاد رفتید.

بله، واقعا یک باشگاه حرفه ای هستند. یکسال خوب در آنجا داشتم اما زندگی در شهرستان برایم سخت بود. جا دارد از زحمات دهکردی و فرکی تشکر کنم که خیلی به من لطف داشتند. کارهایی که آقای دهکردی در فولاد انجام داده این تیم را تا مدتها بی نیاز از خرید بازیکن می کند. واقعا مدیر نمونه ای هستند. جا دارد به تصادفم هم اشاره کنم. وقتی تصادف کردم و شش روز در کما بسر می بردم، بعد از به هوش آمدنم یک نفر از باشگاه استقلال و مربیانم به من زنگ نزد، این درحالی بود که آقای دهکردی و فرکی مدام پیگیر وضعیت من بودند. البته آقای نظری جویباری با من تماس داشت که ایشان در آن زمان سمتی در استقلال نداشتند. خدا مرا به زندگی برگرداند و من واقعا دلم از دست مسئولان استقلال شکسته است.

* از وضعیتت در پیکان هم صحبت کن.

از هفده سال پیش دوست داشتم با فرهاد کاظمی کار کنم. پیکان یک باشگاه بسیار حرفه ای است و انشاءالله که امسال بتوانیم به لیگ برتر صعود کنیم. نکته جالب لیگ یک این است که برخی تیم ها جلوی پیکان شکلی متفاوت از خود را ارائه می دهند. در لیگ یک به این نتیجه رسیده ام که این لیگ بسیار سخت تر از لیگ برتر است. به هرحال من به خیلی از اهدافم در فوتبال رسیدم و تنها چیزی که به آن نرسیدم بازی در جام جهانی بود. آن هم در بین لیست سی نفره بودم اما آقای قلعه نویی در دو هفته پایانی لیگ به من بازی نداد و از جام جهانی باز ماندم.

* بهترین دوران حضورت در استقلال چه دوره ای بود؟

دوره ای که با بازوبند کاپیتانی استقلال کاپ جام حذفی را بالای سرم بردم، بهترین دوران حضورم در استقلال بود.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۲-۱۰-۲۵ ۱۳:۳۹

همه در آن بازي سه دو معروف فهميدند که بعد از آمدن مهدوي کيا اميرآبادي به سمت چپ ميرفت تا جلوي سانتر از جناح راست رو بگيره يادم مياد فينال جام جهاني 94 نود به محض زمين آمدن کافو براي برزيل در جناح راست، اريگو ساچي مربي ايتاليا دفاع چپي اورد تا از نفوذ کافو جلوگيري کنه و مثل بازي شطرنج راه کافو رو بست اما مظلومي در اون بازي مغرورشده بود و مثل آدمهاي مسخ شده فقط نگاه ميکرد در حالي که اميرآبادي و عزيززاده ميومدند زمين نه مهدوي کيا سانتر ميتونست بکنه نه زايد سر ميزد