• پنجشنبه / ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ / ۱۰:۴۰
  • دسته‌بندی: حوادث، انتظامی
  • کد خبر: 92021208079
  • خبرنگار : 71368

اینجا چراغی روشن است

حکایت تلخ 9 سال زندگی پشت نقاب

حکایت تلخ 9 سال زندگی پشت نقاب

انگار که یادش آمد من نقشی در این اتفاق نداشتم. محکم می‌گوید بله.. شما که نبودی...خانم بیا تعریف کن... با این حال بازهم میانه صحبت همسرش می‌آید و از اوضاع و احوال 9 سال خانه‌نشینیش چنان تعریف می‌کند که انگار خود نیز باور ندارد؛ شخصیت اول، داستانی که در حال تعریف کردن است؛ خود اوست.

انگار که یادش آمد من نقشی در این اتفاق نداشتم. محکم می‌گوید بله.. شما که نبودی...خانم بیا تعریف کن... با این حال بازهم میانه صحبت همسرش می‌آید و از اوضاع و احوال 9 سال خانه‌نشینیش چنان تعریف می‌کند که انگار خود نیز باور ندارد؛ شخصیت اول، داستانی که در حال تعریف کردن است؛ خود اوست.

می‌ترسیدم همسرم «آمنه» مرا ترک کند... بارها آرزو کردم ای کاش دنیا تمام شود، اما شاید خدا آن موقع حواسش به من نبود... بارها گریه‌های دخترانم به خصوص سمیه را در طول شب شنیدم .. خب آنها هم از داشتن چنین پدری خجالت می‌کشند.. خودتان را بذارید جای آنها ... واقعیت این است که من ترسناکم...اما فکر این مسئله که همسرم هست، انگار یک امیدی در دلم می‌آورد، میدانم که حواسش به زندگی هست و با وجود او فقط از خدا مرگ می‌خواهم.

می‌گوید از خدا تنها دو خواسته دارم یا خوب شوم یا بمیرم ... دیگه طاقت چشم‌های نگران دخترم سمیه را ندارم که تمام دل نگرانی عمر هفت سالگیش این است که نکند بقیه مرا ببینند! دختران همسن و سال او از مدرسه، مشق، هیولا و شیطان می‌ترسند اما دخترم از این می‌ترسد که نکند صورت پدرش را کسی ببیند و وقتی که با تمام مراقب‌ها غریبه‌ای چهره مرا ببیند می‌توانم به وضوح خجالت را در چهره او ببینم و سمیه چند روزی با من قهر می‌کند!!

همسرش «آمنه» اما نظر دیگری دارد می‌گوید که تمام چند روزی که «موسی» در کما بوده از خدا می‌خواسته که به هرقیمتی زنده بماند و تنها سایه‌اش بالای سرمان باشد، تمام مدتی که بالای سرش بودم ذکر «امن یجیب...» از دهانم نمی‌افتاد، همسرم در کما بود که متوجه شدم دختر کوچکم «زهرا» را باردارم؛ تمام فکرم این بود که او می‌ماند و حتی لحظه‌ای به این مسئله که ممکن است موسی نباشد فکر نکردم در واقع می‌ترسیدم که او نباشد و من بمانم با چهار کودکش!

به گزارش خبرنگار«حوادث» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، موسی هنوز هم درست یادش نمی‌آید آن روز چه اتفاقی برایش افتاده و گاهی از همسرش می‌خواهد به او برای یادآوری روز و ساعتی که زندگیش را تغییر داد، کمک کند؛ تنها یادش می‌آید، که پیکانی شاید سبزرنگ از کنار موتورش با سرعت رد شد و سرعت ماشین به حدی بود که موتورش را با چهار سرنشین به سمت راست جاده منحرف کرد و اتفاقی که نباید افتاد؛ «... به سمت خاکی جاده که منحرف شدم، تصورم براین بود که همسر و بچه‌هایم هنوز در پشت موتور هستند، اما نمی‌دانستم که آنها مدتی قبل روی آسفالت جاده رها شده‌اند و فرمان موتور را سفت گرفتم تا بلکه بلایی بر سر سرنشینان موتور نیفتد اما هرچه سعی کردم موتور نایستاد و تنها تیزی گاردریلی که قبلا شکسته بود با صورتم موجب توقف موتور شد و دیگر هیچ متوجه نشدم ...»

آن‌طور که همسرش عنوان کرده موسی شیخ 60 روز در کما بود و تمامی پزشکان از بهبودی مجدد او ناامید شده بودند اما به هوش که آمد تمام هم و غم اطرافیان این بود که او صورتش را نبیند... آمنه می‌گوید، تصور موسی آن بود که تنها بینی‌اش شکسته و تمام مدتی که در بیمارستان بود تمام تلاشم این بود که اجازه ندهم او متوجه جراحت صورتش شود.اما با وجود تمام تلاش‌ها، یک شب تصویر خود را در شیشه بیمارستان دید و چنان ناراحت شد که من ترسیدم نکند سکته کند.

موسی شیخ

موسی ادامه سخنان آمنه را این گونه ادامه‌می‌دهد «... تمام ترسم از عکس‌العمل بچه‌هایم بود نمی‌خواستم تصوری را که نسبت به من داشتن تغییر کند. در آن موقعیت تنها به دنبال جمله‌ای امیدوار کننده در میان سخنان پزشکان بودم، اما همه من را به روزگار و قسمت حواله می‌کردند و از اینکه تنها بمانم و همسرم مرا ترک کند. خیلی می‌ترسیدم که یک روز در ساعت ملاقات چشمم به در اتاق بماند و دیگر همسر و بچه‌هایم را نبینم.»

موسی با بیان اینکه در این 9 سال از خانه بیرون نرفته است، گفت: تمام این مدت تامین هزینه زندگی بر دوش همسرم بود. او در این مدت در مزارع و باغات مردم کار می‌کرد تا بلکه بتواند گوشه‌ای از هزینه‌های زندگی را تامین کند اما واقعیت این است که گاهی از همسرم نیز خجالت می‌کشم چرا که قرار بود من مرد زندگی‌اش باشم و از او مراقبت کنم و چرخ زندگی را بچرخانم اما در این 9 سال او شد مرد خانه و من در خانه نشستم و به بچه‌ها رسیدگی کردم.

موسی شیخ کمتر به درمان فکر می‌کرد، چرا که مقرری 450 هزار تومانی او کفاف هزینه‌های جاری خانواده را نمی‌دهد چه رسد به هزینه‌های درمانی که دکترها برای آن مبالغ چند ده میلیونی طلب کرده‌اند.

اما این پایان حکایت تلخ خانه‌نشینی 9 ساله موسی شیخ نیست، با پیگیری‌های ایسنا و مساعدت‌های دکتر حبیبی رییس مجتمع دارویی و درمانی هلال‌ احمر یک پزشک متخصص خیر، داوطلب درمان این پدر 41 ساله شد.

دکتر فرزاد فضیلت، متخصص جراحی فک و صورت که مسئولیت درمان موسی شیخ را پذیرفته است با بیان اینکه بیش از نیمی از صورت این فرد به علت تصادف تخریب شده است، گفت: قسمت پیشانی، فک بالایی، دندان‌ها، بینی کاسه چشم راست این فرد با درصد زیادی تخریب شده است.

وی با بیان اینکه در طول سال‌ها طبابت مواردی مشابه موسی شیخ را درمان کرده، به استفاده از شیوه‌ای نوین در درمان این فرد اشاره کرد و ضمن تشریح روند درمان شیخ گفت: براساس برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته مقرر شده که در فاز ابتدایی درمان موسی شیخ، وی مورد بازسازی پیشانی، فک بالا و کاسه چشم قرار گیرد که این مهم با آخرین روش‌های درمانی پیشرفته اجرایی می‌شود بگونه‌ای که در این مرحله با الگوبرداری از سمت دیگر صورت این فرد نسبت به شبیه‌سازی قسمت تخریب شده با استفاده از برنامه‌های کامپیوتری اقدام می‌شود و پس از کسب تصویری واحد از چهره این فرد پروتزهای قابل پذیرش برای بدن با عمل جراحی روی صورت این فرد گذاشته می‌شود.

وی گفت: یکی از سخت‌ترین مراحل عمل جراحی این فرد در ناحیه پیشانی خواهد بود؛ چراکه به دلیل برخورد پیشانی با گاردیل، این ناحیه دچار تخریب بالایی شده بگونه‌ای که با ازبین رفتن استخوان، پوست و مغز به یکدیگر چسبیده‌ شدند و جداسازی این دو از یکدیگر، به سختی امکان‌پذیر است.

دکتر فضیلت در ادامه با بیان اینکه به نظر می‌رسد عمل جراحی این فرد بیش از هشت ساعت زمان می‌برد، ضمن تاکید بر این امر خداپسندانه عنوان کرد که هیچ حق‌الزحمه‌ای برای جراحی دریافت نخواهد کرد و تنها مبالغی برای تاممیم هزینه‌های ساخت پروتز و بیمارستان نیاز است.

وی با بیان اینکه در مرحله اول درمان این فرد، به هزینه‌ای بیش از 30 میلیون تومان نیاز است، گفت: به دلیل عدم تامین هزینه‌های اولیه جراحی، در حال حاضر این عمل متوقف شده است.

به گزارش ایسنا، موسی شیخ که پیش از این شوق و امیدی به ادامه زندگی نداشت، این روزها و در آستانه روز پدر، چشم‌انتظار کمک خیرینی است که دست یاری به سوی او دراز کنند تا شاید پس از سال‌ها بیم و درد، نقاب از چهره بردارد و دست در دست سمیه‌اش در خیابان قدم بزند، به مدرسه برود و وضعیت درسی دخترش را از معلمانش بپرسد...

با هماهنگی انجام شده با بانک‌های عامل، ایرانیان نودوست می‌توانند کمک‌های خود را به شماره حساب‌های ذیل واریز کنند: شماره حساب 0342319909006 و شماره کارت 6037991385195775 نزد بانک ملی شعبه محمدشهربه نام موسی شیخ

موسی شیخ

موسی شیخ

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۲:۱۹

سلام از یزد هستم این آقای موسی شیخ اهل کجاست؟؟؟؟ میخواهیم بهش کمک نقدی کنیم مطمئن باشیم که کمکها بدست خودش میرسد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۴:۵۳

واقعا اين كه اهل كجاست اهميتي داره؟؟؟؟

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۵:۲۳

خوب گلم شماره كارت براي چي گذاشتند قبل انتقال يا واريز مشخصات واقعيشو چك كنيد اگر به مشخصاتشم شك داريد فكر كنم سرچ در اينترنت كمك كند

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۷:۵۲

سلام هركس حتي شده 10 هزار تومن هم كمك كند روي هم مبلغ زيادي مي شود من كه رفتم به اون شماره حساب پول واريز كنم تا دير نشده همه شتاب كنن تا بعدا پشيمون نشوند شماره حساب 2095666705 بانک ملت و شماره کارت 6037991385195775بانک ملی به نام موسی شیخ

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۷:۵۵

شماره حساب 2095666705 بانک ملت و شماره کارت 6037991385195775بانک ملی به نام موسی شیخ

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۲:۲۷

صابران و شاکران در بهشت جای دارند. خدا را شكر که زنده است سایه اش بالای سر خانواده اش

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۲:۴۲

خداوند انشاالله شفایشان دهد.یا ارحم اراحمین.

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۳:۳۳

كمك كلايى

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۴:۲۴

من به ایشون مبلغ ناچیزی را کمک کردم(به اندازه ی وسعم) امیدوارم هر کس به اندازه ی توانش کمک کنه. اللهم اشف کل مریض

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۵:۰۴

اللهم اشفع کل مریض .لطفادرحد توان کمک کنید یاعلی

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۵:۲۰

امیر سخن:بزرگوار، نيكوكارى هاى خود را بدهى به گردن خود مى داند كه بايد بپردازد و فرومايه، احسان هاى گذشته خود را بدهى به گردن ديگران مى داند كه بايد پس بگيرد. غررالحكم، ح 2031 و 2032 حدیث (19) امام على عليه السلام : قيمَةُ كُلِّ امْرِى ءٍ ما يُحْسِنُهُ ؛ ارزش هر كس به اندازه خوبى هاى اوست. امالى صدوق، ص 117

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۵:۳۷

خدایا خودت میدانی من خودم هم جوانی بی پول هستم ولی به خدایی خودت قسم اگر دستم برسد حتما به اقا موسی کمک خواهم کرد . ای که دستت میرسد کاری بکن پیش از انکه از تو نیاید هیچ کار

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۶:۲۵

سلام . خیلی ناراحت شدم. خواستم بدونم این موسی شیخ اهل کجاست ؟ واینکه آدرسشو رو میخوام بهش کمک نقد کنم. خواهش میکنم هر طور شده ادرسی ازش بهم بدین

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۸:۰۱

از مسئولان ايسنا مي خوام اين خبر رو بالي صفحه بذارن تا همه ببينن

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۲ ۱۹:۳۸

دوستان لطفا در شبکه های اجتماعی مانند فيسبوک اطلاع رسانی کنید تا زودتر مشکل این بنده خدا حل بشه.ممنون.

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۳ ۰۰:۵۷

هموطنان عزیز با اطلاع رسانی خوبی که این سایت انجام داده حتما تعداد زیادی از هموطنان از وضعیت این ایرانی عزیز مطلع شده اند در صورتیکه 20000(ده هزار نفر) هر کدام فقط 2000 تومان به این دوست عزیز کمک کنند به راحتی مبلغ 40 میلیون تومان جمع آوری می شود که مبلغ قابل توجهی می باشد. در ضمن این سایت نیز می تواند با هماهنگی خود آقای شیخ یه صورت زنده جمع مبالغ جمع شده را اعلام نماید.

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۳ ۰۱:۲۶

یا شافی...!

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۳ ۰۲:۲۳

خواهش میکنم به خاطر دختر کوچلوی نازش هم که شده در حد وسعتون کمکش کنین. خدا ان‌شاءالله شفاش بده.

avatar
۱۳۹۲-۰۲-۱۳ ۰۲:۴۰

اگر که شما عزیزان و دوستانم از راه دور کمک کنید بهتره می دونید که منظورم چیه حرف آبروشه.