پس از گذر از جنگلهاي سرسبز شمال و دورشدن از دودها و آلودگي هواي پايتخت، چند كيلومتر آنسوتر وقتي از دل جنگلها بيرون ميروي قدم بر خاكي ميگذاري كه مردمانش از ديرباز قوت روزيشان را از دل زمين بيرون ميكشند و شكرگذار پروردگار؛ بخش شاهرود به مركزيت كلور در 35 كيلومتري جنوب شهرستان خلخال درهاي سرسبز است كه رودي نسبتا پرآب از ميانش ميگذرد.
قصدمان از اين سفر نه بازديد و نه تفريح است بلكه نيتمان نشستن پاي صحبت كشاورزاني است كه آفتاب چهرهشان را در سر زمين تيره كرده و موهايشان در راه بردن گندم به آسياب!
با طلوع آفتاب به سمت زمينهاي كشاورزي حركت ميكنيم و اميد داريم كه كشاورزي را در اين دم صبح بيابيم كه فرصت گفتوگو با خبرنگار ايسنا را داشته باشد. ابتدا به باغداري رسيديم كه مشغول تيمار درختان پربار زردآلويش بود. او تمايلي براي سخن گفتن نداشت اما نشاني يك پيرمرد كشاورز را به ما داد كه در همان حوالي بر روي زمينش كار ميكند.
هنوز ميشد خنكي هوا را در نبود قدرت خورشيد حس كرد كه به آلاچيق يا بهتر است بگوييم چادر پيرمرد رسيديم. "مشهدی ميرکمال" و مزرعه نه چندان حاصلخیزش با آغوش باز پذيراي ما بودند، حال چرا نه چندان حاصلخیز؟ شايد پاسخ اين سوال دليل اين سفر و تهيه گزارش باشد!
دهقان پیر از سرگذشت خود و مزارع اطراف سخن گفت، از آبادانی این کوهسار در گذشته به نيكي ياد كرد، از صدای هلهله و پایکوبی خانوادههای کشاورز به هنگام پایان برداشت محصول داستانها گفت، از خستگی ناپذیری آن مردم تمجيد كرد و گفت از گونههای سرخ زنان روستایی که همیشه یار و یاور مردان خود بودهاند و نيز از قوت دستانش به هنگام جوانی که اکنون دیگر پینه بسته بودند و میلرزیدند.
تازه پا بر كشتزارش گذاشته بودیم که آفتاب با ناز از پشت کوههایی بيرون آمد که چندان دور به نظر نمیآمدند. پس از اندکی کار بر روی زمین، کتری چای با سوسو کردنش ما را به خوردن صبحانه دعوت کرد.
ای که دستت میرسد کاری بکن...
مشهدي ميركمال با ريختن اولين چايي شروع کرد به شکایت از اوضاع نابهسامان کشاورزی و باغداری در منطقه و درخواست كرد كه اگر دستمان به مسئولان میرسد تصویرش را نشان آنها بدهيم که میتواند خیلی خوب گویای حقایق زندگیاش باشد.
میگفت: "ناچارم هنوز هم با دست محصولم را برداشت کنم و برای همین یک قطعه زمین 1.5 هکتاری 20 روز است که رفت و آمد میکنم."
وی با سرکشیدن یکباره لیوان چایی که نشان میداد حسابی خسته است، ادامه ميدهد: "متاسفانه مسئولان اصلا به ما کشاورزان نگاه نمیکنند، نه از مشکلاتمان خبر میگیرند و نه به فکر اشتغال فرزندانمان هستند. من صاحب پنج فرزند پسر هستم که متاسفانه به دلیل اوضاع بد اشتغال و کشاورزی همهشان برای لقمه نانی آواره شهرهای بزرگ شدهاند."
دهقان پیر نگاهی پر از افسوس به زمینهای بایر اطرافش مياندازد و ميگويد: "کشاورزی ما دیمی است و به انواع سمها و کودها نياز دارد اما حتی این نیازهای اولیه را نیز چند سالی است که جهاد کشاورزی در اختیارمان قرار نمیدهد."
او همچنين از کشاورزانی ياد ميكند که زمینشان را کشت كرده اما چون نتوانستهاند سم و کود تهیه کنند مزارعشان بارور نشده و به تبع آن برداشت نیز نكردهاند.
مشهدی ميرکمال از يك مشكل ديگر سخن ميگويد: "خیلی از زمینهایی که اکنون کشت شدهاند از ترس سازمان منابع طبیعی بوده که مبادا به واسطه بایر بودنشان گونخیز شوند و به مالکیت این سازمان درآیند."
او البته از ماجراهاي ديگري هم پرده برميدارد و با اشاره به تغییر یافتن تدریجی کاربری زمینها ميگويد: "اخیرا یک جریان خرید و فروش پرسود زمین در این منطقه صورت گرفته که کشاورزان را بیزمین و جیبهای سرمایهداران را هر چه بیشتر پر پول میکند."
وعدههای تو خالی
وی که از باغداران بزرگ منطقه كلور نیز بوده است، اوضاع باغداران را هم پر غصه ميداند و ميگويد: "هماکنون 180 قطعه باغ در نواحی پلنگاه و بیش از 200 قطعه هم در منطقه کشن از مشکل بیآبی رنج میبرند. در همين باره با صحبتهايي که از طریق شورای شهر با سازمان جهاد کشاورزی داشتیم قرار شد زمینی تهیه کنیم تا برای حل مشکل کم آبی برایمان سد بسازند، ما نیز با جمعآوری مبالغی از بین کشاورزان محل، زمینی را به ارزش 12 میلیون تومان در یک فضای مناسب سدسازی خریداری کردیم اما با وجود اینکه دو سال است از این ماجرا میگذرد و با اختصاص يك میلیارد و 40 میلیون تومان بودجه برای این کار هنوز هیچ اقدامی انجام نشده است."
میرکمال در پایان در حالی که با ترکهای دستش بازی میکند، ميگويد: برخی مسئولان بازی با مردم را خیلی خوب میدانند وحتی با هزینه خودمان به مهمانیمان ميآيند اما با دادن چند وعده توخالی سروته قضیه را به هم ميآورند و ميروند به طوري كه انگار ما را فراموش كردهاند."
زمينهاي حاصلخيز ديروز و باير امروز
با اندكي تامل در صحبتهاي ميركمال و آنچه ميشد ديد به اين جمعبندي ميتوان رسيد كه گويا كشاورزي اين منطقه نيز ديگر توان بارور شدن ندارد. با توصيفاتي كه رفت، مشخص است كه كشاورزي اين منطقه نياز به بازسازي دارد، بايد امروزي باشد، صنايع تبديلي داشته باشد تا بتواند مردمانش را حفظ كند و مانع از خروج روز افزون جمعيت جوان از آن ديار شود، مشكلي كه اغلب روستاهاي كشور با آن دست به گريبانند.
اين خروج روز افزون امروز ديگر به حدي رسيده است كه با خبر شديم در يكي از روستاهاي اطراف اين منطقه به دليل كمبود دانشآموز مدرسهاي را براي فروش به مزايده گذاشتهاند! انگار زمينهايي كه روزي محل كسب روزي دهها نفر بود امروز ديگر سنگيني قدمهاي مردمانش را برنميتابند.
به گزارش خبرنگار كشاورزي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) حتما گفتوگوي اتفاقي با اين كشاورز نميتواند فرصتي مغتنم براي انعكاس مشكلات كشاورزي در اين گونه روستاها باشد اما شايد بتواند همان گونه كه ميركمال خواست تصويري از او و مزرعهاش را منعكس كند.
انتهاي پيام
نظرات