• شنبه / ۱۳ آذر ۱۳۸۹ / ۱۲:۳۵
  • دسته‌بندی: مجلس
  • کد خبر: 8909-07536
  • منبع : مطبوعات

/نشست انديشه‌هاي راهبردي الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت/ ديدگاه‌ حداد عادل درباره تاملي در معناي الگوي اسلامي ايراني توسعه

در نشست «انديشه‌هاي راهبردي» با موضوع «الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت» كه با حضور رهبر انقلاب برگزار شد، دكتر حداد عادل مقاله‌ خود را ارائه داد. به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا، در متن كامل اين مقاله آمده است:« در حالي كه همگان دم از «توسعه» مي‌زنند و كشورها و جوامع را به «توسعه‌يافته» و «توسعه‌نيافته» و «در حال توسعه» تقسيم مي‌كنند، اگر كسي سؤال كند كه مقصود از «توسعه» چيست، بعيد نيست كه ديگران اين سؤال را پرسشي از يك امر بديهي و سؤالي نابه‌جا و تعجب‌آور تلقي كنند. سؤال ديگري كه مي‌توان به سؤال قبلي افزود اين است كه آيا «توسعه» امري است مطلق و براي همه ملت‌ها معنا و مفهومي يكسان دارد يا اينكه توسعه با اختلاف جهان‌بيني‌ها و اعتقادات و فرهنگ‌ها مختلف مي‌شود؟ اگر در كلّي‌ترين تعريفي كه مي‌توان از «توسعه» به دست داد آن را حركتي آگاهانه و برنامه‌ريزي شده در مقياس ملّي، به سوي امور «مطلوب» يك ملت و يك كشور بدانيم، در آن صورت اين سؤال پيش مي‌آيد كه آيا «امور مطلوب» نزد همه ملّت‌ها يك چيز است؟ آيا امور مطلوبِ مردماني كه جهان هستي را مخلوق خالقي حي و قيوم و سرمد و رحمان و رحيم مي‌دانند و خود را مسافر راهي كه مبدأ و مقصد آن با «اِنَّا لِلَّه وَ اِنَّا اِلَيهِ راجِعُون» (بقره: 156) مشخّص شده، با امور مطلوبِ مردمي كه مي‌گويند «اِنَّ هِي اِلاَّ حَياتُنَا الدُنيا نَموتُ و نَحيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعوثينَ» (مومنون:37) يعني «ما را جز اين زندگاني دنيوي (حيات ديگري) نيست؛ مي‌ميريم و حيات مي‌يابيم و هرگز برانگيخته نخواهيم شد» ‌مي‌تواند يكسان باشد؟ سعادت انسان بستگي به آن دارد كه انسان را چه بدانيم. اگر معناي «انسان» در يك تمدنِ مبتني بر مبناي الهي و معنوي با معناي «انسان» در يك تمدّن مبتني بر مباني مادّي و دنيوي فرق مي‌كند، بي‌گمان «سعادت انسان» نيز در اين دو تمدّن متفاوت خواهد بود و توسعه و الگوي توسعه نيز نمي‌تواند در آنها يكي و يكسان باشد. هر جامعه‌اي بسته به جهان‌بيني و فرهنگ خود، تعريفي از «سعادت» انسان دارد و توسعه، وقتي توسعه است كه به «سعادت» انسان بينجامد. مسلّم است كه ميان تعريف «سعادت» انسان و تعريف خود «انسان» رابطه‌اي وثيق در كار است. سعادت انسان بستگي به آن دارد كه انسان را چه بدانيم. اگر معناي «انسان» در يك تمدنِ مبتني بر مبناي الهي و معنوي با معناي «انسان» در يك تمدّن مبتني بر مباني مادّي و دنيوي فرق مي‌كند، بي‌گمان «سعادت انسان» نيز در اين دو تمدّن متفاوت خواهد بود و توسعه و الگوي توسعه نيز نمي‌تواند در آنها يكي و يكسان باشد. تفاوت در جهان‌بيني و اعتقادات و فرهنگ، به تفاوت در «اخلاق» مي‌انجامد و تفاوت در «اخلاق» در تفاوت ميان «سبك زندگي» هويدا مي‌شود. في‌المثل، جامعه‌اي كه به حكم آموزه‌هاي اخلاقي خود، «قناعت» را يك ارزش و فضيلت مي‌داند و حرص را ضدّ ارزش و رذيلت، نمي‌تواند الگوي توسعه‌اي داشته باشد همسان با جامعه‌اي كه در آن «مصرف بيشتر» ارزش و اعتبار محسوب مي‌شود. تمدن اسلامي كه با انقلاب اسلامي راه را براي حركت به سوي آن گشوده‌ايم، وقتي تمدني اسلامي و مستقل خواهد بود كه الگوي «اسلامي» و «مستقل» از الگوي توسعه‌? تمدّن غربي داشته باشد و الّا اين تمدّن با همه‌ داشته‌هاي كهن و سنّتي خود و با همه‌? شعارها و شعائر خود، در بهترين فرض، در حكم «ماده»اي خواهد بود كه تمدن غربي «صورت» خود را بر آن مادّه مي‌پوشاند و آن را تابع خود مي‌سازد. برداشت غلط از توسعه كساني كه معتقدند توسعه فقط يك مصداق و يك نوع و نمونه دارد و آن همان تحوّلي است كه در دنياي غرب روي داده است، در حقيقت معتقدند كه پيشرفت در تاريخ بشر تنها يك راه درست و يك صراط مستقيم داشته و دارد و آن راهي است كه غربيان از رنسانس تا به امروز طي كرده‌اند و جز آن هر چه هست پيشرفت و توسعه محسوب نمي‌شود. اين همان اعتقادي است كه بسياري از غربيان، به‌ويژه پوزيتيويست‌ها، دارند و مي‌گويند راهِ درستِ پيشرفت و يگانه راهِ پيشرفت، همان راهي است كه تمّدن غرب طي كرده و جز آن هر چه هست يا بيراهه و كژراهه است و يا عقب‌ماندگي در همين راه و مسير كه تمدّن غرب طي كرده است. شك نيست كه چنين فرضي نياز به اثبات دارد. مادام كه ثابت نشود راهي كه غرب پيموده سرنوشت سرنوشت محتوم همه‌? ملت‌ها و جوامع و تنها راه و بهترين راه تحوّل و پيشرفت است، نمي‌توان و نبايد توسعه‌? غربي را الگو قرار داد. اگر چنين كنيم كاري تقليدي كرده‌ايم نه تحقيقي. در اينجا چند نكته شايسته‌ توجّه وجود دارد. نخست اينكه مقصود از «اسلامي بودن» الگوي توسعه و مقصود از «ايراني بودن» آن چيست؟ به عبارت ديگر وقتي گفته مي‌شود «الگوي توسعه‌ اسلامي ايراني»، اسلامي و ايراني چه نسبتي با هم دارند؟ پاسخ اجمالي ما به اين سؤال اين است كه در «اسلامي بودن» علي‌الأصول نظر به «آرمان‌ها» داريم و در «ايراني بودن» عمدتاً نظر به «واقعيت‌ها»، «اسلامي بودنِ» الگوي توسعه، آن را به اصولي قرآني و اسلامي مقيد و مشروط مي‌سازد. به بعضي از اين اصول فهرست‌وار اشاره مي‌كنيم: «هُوَ اَنشَاكمْ مِنَ الاَرضِ وَ اسْتَعْمَرَكمْ فيها...» (هود:61) «همو كه از زمين پديد آوردتان و در آن شما را به آباداني واداشت.» «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَه اللهِ اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَيباتِ مِنَ الرّزْق...» (اعراف:32) «بگو چه كس زينت خدايي و روزي‌هاي پاك را كه خداوند براي بندگان خود پديد آورده حرام كرده است؟» «اْعلَمُوا أَنَّمَا الْحياه الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَه و تَفاخرٌ بَيْنَكمْ و تَكاثُرٌ فِي الْأموالِ والْأولادِ كمَثَلِ غَيثٍ أَعجَبَ الْكفارَ ثُمَّ يهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ يكونُ حُطاماً...» (حديد:20) «آگاه باشيد كه زندگاني دنيا، بي‌گمان، بازي و سرگرمي و زيب و زيور است و فخرفروشي به يكديگر و افزون‌طلبي در اموال و اولاد، چونان باراني كه (نخست) آنچه مي‌روياند برزيگران را به حيرت افكند، اما زان پس، آن همه پژمرده گردد و زردش بيني و سرانجام خُرد و ريزريز شود.» «تِلْك الدّارُ الْاخِرهُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يريدُونَ عُلُوّاً في‌الْاَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبه لِلْمتَّقينَ» (قصص:83) «آنك سراي آخرت؛ آن را مخصوص كساني كرده‌ايم كه در زمين نه در پي برتري‌جويي باشند و نه تبه‌كاري؛ و فرجام كار از آنِ پرهيزگاران است.» «وَ لَنْ يجْعَلَ اللهُ لِلْكافِرينَ عَلَي الْمُومِنينَ سبيلاً» (نساء:141) «و خدا هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطي نداده است.» «وَ أعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ منْ قُوَّه...» (انفال:60) «در برابر آنان، هر چه در توان داريد، آماده سازيد.» با اسلامي بودن، ما الگوي توسعه را به «احكام اسلامي» و «واجبات و محرمات» مقيد مي‌سازيم. با اسلامي بودن بر اصولي مانند «نفي استثمار و استعمار انسان‌هاي ديگر» و «اصرار بر تأمين عدالت» و «نفي نگاه ابزاري و هوسبازانه به زن و تأكيد بر تحكيم مباني خانواده» و بسياري از اصول و امور ديگر كه جهان امروز بدان‌ها سخت محتاج است پاي مي‌فشريم. مراد از ايراني بودن اما مراد ما از «ايراني بودن ِ» الگوي توسعه اين است كه الگوي توسعه با همه‌? آرمان‌ها و اصول اسلامي خود بايد «ايراني» هم باشد، زيرا «ايران» ظرف اين «توسعه» است و ميان ظرف و مظروف بايد تناسبي برقرار باشد. توضيح اين مطلب اين است كه ايران كشوري است با تاريخي كهن و فرهنگي غني و متنوع، صاحب سرزميني پهناور و با ذخائر طبيعي گوناگون، قرار گرفته در موقعيتي سياسي ـ جغرافيايي حسّاس در جهان، داراي جمعيتي جوان و با استعداد و مردمي نوع‌دوست و وطن‌دوست و فداكار، با اقوام مختلف و خرده‌فرهنگ‌هاي گوناگون و اقيلم و محيط زيستي كه بايد دقيقاً در حفظ و سلامت آن كوشيد. اينها و بسياري ديگر از اموري كه به ايران تعلّق دارد همه و همه از اموري است كه بايد در الگوي توسعه در كنار وصف اسلامي بودن كه به همه‌? ملل مسلمان تعلق دارد، مورد توجّه دقيق قرار گيرد. در ايراني بودن الگوي توسعه ما به مزيت‌ها و تنگناها و تهديدها و فرصت‌ها توجه خواهيم كرد و عامل زمان و شرايط امروز را در نظر خواهيم گرفت. ما معتقديم دنياي دور از خدا و دنياي بدون دين، دنيايي تهي از اخلاق و عدالت خواهد بود. خدا كه كانون جوشان همه خوبي‌ها و ارزش‌هاست بايد در زندگي فردي و اجتماعي ما حضور دائم داشته باشد. اما واقعيت‌هايي كه در الگوي اسلامي ايراني توسعه مي‌يابد در نظر گرفته شود صرفاً به واقعيت‌هاي ايران و ايران امروز محدود و منحصر نمي‌شود. بايد واقعيت‌هاي جهان امروز را هم در نظر گرفت. جهاني كه در آن سلطه‌گران خود را به انواع سلاح‌هاي جنگي براي تسلط بر ملت‌هاي ضعيف مجهّز كرده‌اند. ما نمي‌توانيم ضعيف باشيم و نبايد ضعيف بمانيم. اگر از اصل اصيل قرآني «وَ أعِدُّوا لَهُم ما اسْتَطَعّتُمْ مِنْ قُوَّه» كه غيرت و حميت ايراني بودن نيز قوياً بر آن صحّه مي‌گذارد غافل ‌شويم و خود را براي دفاع از خود آماده نسازيم، مستكبران و سلطه‌گران ما را نابود خواهند كرد و ديگر ملت مستقلي باقي نخواهد ماند تا بخواهد بر پايه‌? فرهنگ و هويت ملّي خود براي خود الگوي مستقلّي اختيار كند. بديهي است اين واقعيت تلخ كه بر ما تحميل شده است مي‌بايد در طرّاحي الگوي توسعه مورد توجه قرار گيرد. نكته ديگري كه شايسته‌ توجه است اين است كه وقتي اصطلاح «الگوي توسعه» به گوش مي‌خورد صرفاً بهبود وضع مادّي و رفاه اجتماعي به معناي معمول كلمه در نظر مجسّم شود، بلكه توسعه بايد توسعه در عبوديت خدا و توسعه در دينداري و اخلاق و توسعه در مهار نفسانيات و غرايز بهيمي و حيواني نيز باشد. استفاده از تجربه ديگران اعتقاد به الگوي اسلامي‌ ايراني توسعه، به معناي آن نيست كه چشم بر تجربه‌? ساير ملّت‌ها، هرچند در جهان‌بيني و فرهنگ با آنها اختلاف داشته باشيم، ببنديم و از راه‌حل‌هاي عُقلايي و دستاوردهاي علمي و فناوري‌هاي نوين و تجربه‌هاي مديريتي ديگران در حلّ مشكلات خود استفاده نكنيم. استقلال در انتخاب الگو به معناي ستيزه با عقل و منطق و فطرت مشترك انساني نيست. ما به همان اندازه كه مي‌بايد به ضعف‌ها و كجروي‌ها و ناكامي‌هاي ديگران توجه داشته باشيم بايد به قوّت‌ها و موفقيت‌هاي آنها نيز توجه كنيم و البتّه در همه حال، معيار و ملاك ما تشخيص قوّت و ضعف ديگران، بايد معيار و ملاك خودمان باشد. ما معتقديم دنياي دور از خدا و دنياي بدون دين، دنيايي تهي از اخلاق و عدالت خواهد بود. خدا كه كانون جوشان همه خوبي‌ها و ارزش‌هاست بايد در زندگي فردي و اجتماعي ما حضور دائم داشته باشد؛ چنان‌كه خدا به پامبر خود مي‌فرمايد: «قُلْ اِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي و مَحْياي وَ مَماتي لِلهِ رَبِّ الْعالَمينَ» (انعام:62) «بگو نمازم، عباداتم، زندگي‌ام، مرگم، (همه) از آن خداوندي است كه پروردگار جهانيان است.» و حافظ، كه حافظ قرآن بوده، چه خوب گفته، آنجا كه گفته است: آدمي در عالم خاكي نمي‌آيد به دست عالمي ديگر ببايد ساخت وز نو آدمي و كوتاه سخن اين است كه براي ساختن آدم نو عالم نو، ما به الگويي نو در توسعه نيازمنديم.» انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha