اشاره:
آنچه كه در پي مي آيد ويرايش نخست بخش هشتم مقاله «سير تحول نظريههاي برنامهريزي شهري» از مجموعه متون آموزشي «مفاهيم مطالعات شهري»، ويژهي خبرنگاران سياستي و سياستپژوهان شهري و مسكن است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.
در بخشهاي پيشين به توضيح مفهوم برنامهريزي شهري، فرآيند آن و سير تحول برنامهريزي شهري و ويژگيهاي برنامهريزي شهري و نقدهاي واردشده به طرح هاي جامع پرداخته شد. سپس توضيحات جامعي در رابطه با برنامهريزي راهبردي ارائه گرديد.
در اين بخش برنامهريزي راهبردي توضيح داده خواهد شد و علل پيدايش آن بعد از طرحهاي جامع مطرح ميشود.
توصيه ميشود خوانندگان گرامي قبل از مطالعه اين مقاله مرور مجددي بر مقالات « آسيبشناسي طرحهاي جامع» (اينجا را كليك كنيد) و همچنين « تحليل دوره هاي دوم و سوم برنامهريزي شهري»(اين جا را كليك كنيد) داشته باشند.
هدف از تدوين مقالات «مفاهيم مطالعات شهري» ، در سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران، ايجاد زيربناي نظري اوليه براي پرداختن به نقاط قوت و ضعف(درون بخش) و فرصتهاي و تهديدات در محيط پيراموني (SWOT) توسعه شهري است.
مقالات «مفاهيم مطالعات شهري» با ادبياتي ساده مفاهيمي تخصصي را براي خواننده توضيح ميدهند كه با استفاده از آنها تا حدودي ميتوان به ارزيابي سياستگذاري برنامهريزي شهري پرداخت. سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمهي ايجاد يك عرصه عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفهمندان با مديران و سياستگذاران دربارهي سياستها و استراتژيها و برنامهها در آن حوزه ميداند و اظهار اميدواري ميكند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياستگذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديدگاههاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزههاي مختلف شود. سرويس مسائل راهبردي ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيقتر نيازهاي خبرنگاران و سياستپژوهان محترم، علاقهمندي خود را براي دريافت (rahbord.isna@gmail.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفهمندان، مديران و سياستگذاران محترم در ارائهي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آنها اعلام ميكند.
در ادامه متن كامل هشتمين بخش از اين مقاله به حضور خوانندگان گرامي تقديم ميشود.
برنامهريزي راهبردي
فهرست مطالب:
1- مقدمه
1-1 تعاريفي از راهبرد
2-1 تاريخهاي مهم در رابطه با برنامه ريزي راهبردي
2- متن اصلي
1-2 علل پيدايش برنامه ريزي راهبردي
1-1-2 علل پيدايش به طور کلي
1-1-2 علل پيدايش درعرصه برنامه ريزي شهري
2-2 عناصر اصلي برنامه ريزي راهبردي
3-2 تعاريف مربوط به برنامه ريزي راهبردي
1-3-2 تعاريف ارائه شده توسط افراد خاص
2-3-2 تعاريف ارائه شده کلي
4-2 تعاريف مربوط به برنامه راهبردي
5-2 ويژگيهاي کلي برنامه ريزي راهبردي
6-2 برنامه ريزي راهبردي در عرصه برنامه ريزي شهري
7-2 فرآيند برنامه ريزي راهبردي
1-7-2 فرآيند برنامه ريزي راهبردي درکامل ترين شکل خود
2-7-2 فرآيند برنامه ريزي راهبردي در ساده ترين شکل خود
3-7-2 فرآيند برنامه ريزي راهبردي براي شهرها و مناطق
8-2 انتقادهاي وارد بر برنامه ريزي راهبردي در عرصه برنامه ريزي شهري
9-2 مشکلات بکار بستن برنامه ريزي راهبردي
10- 2 دلايل زوال برنامه ريزي راهبردي
11-2 لازمه موفق بودن برنامه ريزي راهبردي
3- موخره(جمع بندي)
4- منابع
1- مقدمه:
1-1 تعاريفي از راهبرد:
• هنر يا مهارت برنامه ريزي دقيق براي سود يا مطلوب و... است.
[The New Shorter Oxford English Dictionary, 1993]
• بيانگر نوعي نگرش در حوزه فعاليت آگاهانه انساني است که بر فرآيند ارتباط و پيوستگي ميان انديشه و عمل در بستر زمان تاکيد مي کند.
• يک الگوي عملي است که در رابطه با محيط خارجي خود انعطاف پذير است و داراي جنبه هاي مشارکتي و نگرش ارتباطي و تعاملي است.
2-1 تاريخهاي مهم در رابطه با برنامه ريزي راهبردي:
• دهه 1950: (اشاعه در آمريکا)
از اين زمان در ارتش آمريکا آغاز شد، و سپس در شرکتهاي آمريکا اشاعه يافت.
• دهه 1960: (اشاعه در ديگر کشورها)
در ادامه تکامل جنبش برنامه بلند مدت، از دهه 1960م به بعد ابتدا در بخش خصوصي به دنبال ضرورتهاي ناشي از رشد و تحول سريع شرکت ها در برنامه ريزي موثر و مديريت آينده و شرايط بسيار پيچيده و غير قطعي حاکم بر محيط شرکت ها در ديگر کشورها اشاعه يافت.
• دهه 1970: (دوران طلائي)
از دهه 1970 به دوران طلائي برنامه ريزي راهبردي نام مي برند.
• دهه 1980: (تقويت توسط دولت، سوات )
از دهه 1980 م به دليل رکود اقتصادي، رقابت خارجي و کاهش يارانه ها در کشورهاي غربي و به ويژه آمريکا، سازمانهاي غير انتفاعي و بخش عمومي را به استفاده از تکنيکهاي مديريت سازماني و برنامه ريزي راهبردي به منظور بهبود درآمد، بهره وري در هزينه ها و رضايت متقاضيان و جلب حمايت مردم و غيره ترغيب نمود. بنابراين برنامه ريزي راهبردي در طي دهه 1980 به ويژه توسط دولت تقويت شد و شامل تجزيه و تحليل سوات مي شد
2- متن اصلي:
1-2 علل پيدايش برنامه ريزي راهبردي:
1-1-2 علل پيدايش به طور کلي:
• رشد و توسعه دموکراسي و آزادي هاي مدني در جوامع توسعه يافته موجب مشارکت هر چه بيشتر مردم و نهادهاي مدني در مراحل مختلف فرآيند برنامه ريزي گرديد و برنامه ريزي راهبردي امکان چنين مشارکتي را فراهم مي ساخت.
• به دنبال عقب نشيني علم گرايي صرف که بر اساس آن برنامه ريزي متمرکز و آمرانه شديداً مورد ترديد قرار گرفت و با زير سوال رفتن جايگاه دولت مرکزي در تدوين برنامه هاي کلي و با عطف توجه به شرايط خاص و متفاوت محدوده هاي مختلف جغرافيايي (مناطق)، لزوم توجه به عناصر تصميم گيري در عرصه هاي محلي نيز مورد توجه و تاکيد قرار گرفت.
1-1-2 علل پيدايش درعرصه برنامه ريزي شهري:
• تحولات جمعيتي، تنوع و ازدياد فعاليتها و نيازهاي شهري، رشد اقتصادي و صنعتي موجب ايجاد شرايط بسيار پيچيده و آشفته (غيرقابل پيش بيني) در جوامع شهري گرديد؛ با استفاده از برنامه ريزي راهبردي، برنامه ريزي درمحيط هاي پيچيده وآشفته ممکن مي نمود.
2-2 عناصر اصلي برنامه ريزي راهبردي:
• مشارکت
• رفتار رقابتي
• توسعه پايدار
• انعطاف پذيري
• حکومت محلي
3-2 تعاريف مربوط به برنامه ريزي راهبردي:
1-3-2 تعاريف ارائه شده توسط افراد خاص:
• يک ديد بلند مدت با يک التزام ذاتي از منابع است. [Hamel & Prahalad, 1993]
• يک تضاد است و بايد برنامه بندي راهبردي ناميده شود. [Mintzberg Et Al, 1998]
• به آينده مربوط است و در جهت پيش بيني آينده تلاش ميکند. [Williamson&Hay,1998]
• يک چرخه ثابت نيست؛ شامل موارد زيراست: بازبيني، گزينه هاي راهبردي و انتخابهاي خط مشي، دستورالعمل هاي راهبردي؛ و رديابي. [Kauk, 1993]
• مي تواند دو نوع صرفه را ايجاد کند – تنظيم هدف و توسعه برنامه هاي عمل؛ و ايجاد ارتباطات همکارانه بين صاحب منصبان انتخاب شده و مديران حرفه اي.
[Gabris, g., 1992]
2-3-2 تعاريف ارائه شده کلي:
• يک ابزاري براي توسعه و تغيير سازماني است.
• عموما بر روي يک سازمان و آنچه براي بهبود کارايي اش بايد انجام شود متمرکز ميشود.
• مي تواند به دولت و نهادهاي عمومي که با تغييرات پيچيده زيادي مواجه اند، کمک نمايد.
• يک روش سيستماتيک براي مديريت تغييرات و ايجاد بهترين آينده مطلوب درون يک ناحيه است.
• يک تلاش انتظام يافته براي توليد تصميمات بنيادي و شکل دهنده ماهيت و جهت گيري فعاليت هاي دولتي در چهارچوبهاي قانوني است.
• يک انتظام براي تعليم با استفاده از روشهايي است که درتلاش براي بهبود عقلانيت تصميم ها و اعمال در يک مديريت يکپارچه و سيستماتيک از امور عمومي هستند.
• متفاوت از برنامه ريزي طولاني مدت است زيرا بر روي موضوع تمرکز دارد، نه بر عينيات / بودجه ها؛ و به اين علت که تغييرات را به جاي ثابت بودن فرض مي کند.
• شيوه اي است نظام يافته جهت اخذ تصميمات و اجراي فعاليت ها در خصوص شکل دهي و رهنمود يک سيستم، کارکرد و عمل آن؛ سيستم مي تواند يک شهر، منطقه يا ايالت و يا يک وظيفه مانند حمل و نقل و آموزش باشد.
• فرآيندي است در جهت تجهيز منابع و وحدت بخشيدن به تلاشها براي نيل به اهداف و رسالت هاي بلند مدت، با توجه به امکانات و محدوديت هاي دروني و بيروني. بر اين اساس برنامه ريزي راهبردي قبل از آنکه يک تکنيک و فن باشد يک نحوه تلقي و باور است که مديران و برنامه ريزان را به تفکردراز مدت و طراحي آينده سيستم مورد برنامه ريزي ترغيب و ياري مي کند.
4-2 تعاريف مربوط به برنامه راهبردي:
• هميشه به طور قوي در فرآيندهاي در حال اجرا شرکت مي کند.
• به عنوان ابزاري لازم الاجرا براي ساخت سيستمهاي حکمراني شناخته شده است.
• بر پايه بازيابي و تعريف هويت محلي قرار دارد، در واژه هاي فرهنگي، تاريخي و ميراثهاي طبيعي.
• با حمايت منابع خارجي ساخته و اجرا مي شوند. (دانشگاهها، مشاوران خصوصي، کميته هاي علمي)
• توسط آنها مسئولان محلي براي بازيابي مکالمه بين جوامع محلي و تفسير نيازها و انتظاراتشان تلاش مي کنند.
• حيات حکومت عمومي و ارتباط بين حکومت و جوامع محلي را تاثير مي بخشند؛ به عبارت ديگر آنها به ساخت حکمراني در سطح محلي کمک مي کنند.
• به طور خود به خودي از يک ضرورت براي مبادله موارد دادخواست شده توسط جوامع محلي و موارد درک شده توسط تصميم سازان ريشه مي گيرند.
• يک محصول نيست، بلکه يک کارکرد است، يک ابزاري است براي کل شهر و جامعه، براي شناساندن آن و براي برقراي مکالمه بين دولت مرکزي و ديگر حاميان خارجي.
• توسط سيستمهاي ارتباطي موثر مانند خبرنامه ها يا وب سايتها حمايت مي شوند. اغلب ابزاري دوکاره هستند، از آنجا که بازخورد سرمايه داران را در واژه هاي نظريه و طرح پيش بيني مي کنند.
• يک ابزار است در جاييکه دولت محلي يک حامي در ميان بقيه حاميان است؛ و نقش مهمي را بازي مي کند: براي تحريک کردن و برانگيختن و هماهنگ کردن – در فرآيندهاي توسعه چهارچوب حکمراني.
• ساخت هم ارتباطات داخلي و هم شبکه هاي خارجي را به عنوان يک اولويت پيش بيني مي کند. مبادله ديدگاهها، درمورد تجربيات خوب و بد را براي ساخت سيستمهاي حکمراني موثر ضروري در نظر گرفته مي گيرد.
5-2 ويژگيهاي کلي برنامه ريزي راهبردي:
• انعکاس ارزشهاي حاکم بر جامعه
• استفاده از نظارت بعنوان وظيفه مستمر
• جمع آوري و تحليل هدفمند اطلاعات
• تداوم ، پيوستگي و گردشي بودن برنامه ريزي
• تحميل حداقل محدوديت از طرف برنامه ريزي
• بررسي تبعات آتي تصميمات و اقدامات کنوني
• اجتناب از برنامه ريزي متمرکز، آمرانه و خطي
• استفاده از شيوه هاي چرخه اي به جاي شيوه گام به گام
• چشم انداز دراز مدت و افق زماني کوتاه مدت (از نظر اجرا)
• استفاده از فنون مناسب درمراحل مختلف فرآيند برنامه ريزي
• تفکر عميق و همه جانبه در اخذ تصميمات و ارائه پيشنهادات
• تلفيق اهداف کالبدي با اهداف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي
• قرار گرفتن روند برنامه ريزي بر پايه شناخت معتبر و امکانات واقعي
• توجه به توسعه پايدار و محيط زيست، رفاه عمومي و عدالت اجتماعي
• تاکيد بر نسبيت علم، اطلاعات و قدرت تصميم گيري برنامه ريزان و مديران
• تاکيد بر تحول گرايي (برخورد فعالانه) به جاي واکنش گرايي (برخورد انفعالي)
• مشارکت جامعه و حکومت هاي محلي و گروههاي ذينفع در فرآيند برنامه ريزي
• انعطاف پذيري، پويايي و اصلاح پذيري فرآيند برنامه ريزي و برنامه هاي پيشنهادي
• تخصيص منابع سازماني، جمعي، مالي، انساني و سياسي جهت انجام اقدامات موردنظر
• تاکيد بر جهت گيريهاي اقتصادي و جايگزيني رهيافت بازار محوري به جاي پروژه محوري
• تمرکز بر اهداف، مسائل و منابع اصلي و اولويتهاي برنامه ريزي و پرهيز از درگير شدن با انبوه جزييات
• يکپارچگي سطوح و مراحل مختلف برنامه ريزي (توليد و طراحي برنامه، اجراي برنامه، نظارت و پيگيري و اصلاح)
• دستيابي به موضوعات کليدي، تعيين اهداف، مقاصد و راهبردها از طريق شناخت نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهديدهاي موجود در درون و بيرون سيستم مورد برنامه ريزي (سوات)
• استفاده از سازوکارهاي اقتصادي به جاي تاکيد بر سازوکارهاي غير اقتصادي در اعمال رهنمودهاي سطوح بالاتر بر سطوح پايين تر(با توجه به کوچک شدن دولتها و بخش عمومي)
6-2 برنامه ريزي راهبردي در عرصه برنامه ريزي شهري:
• از آنجايي که تمامي مسائل و موضوعات در عرصه برنامه ريزي شهري داراي اولويت و اهميت يکساني نمي باشد و از طرف ديگر به دليل محدوديت منابع و امکانات، امکان پاسخگويي به تمام مسائل شهرها ممکن نمي باشد، بنابراين مشخص ساختن موضوعات راهبردي براي برنامه ريزي راهبردي شهر جنبه حياتي دارد. (برنامه ريزي شهري راهبردي يک فرآيند چرخه اي است که باعث مي شود برنامه شهر تحت مرور ممتد قرار گيرد.)
• اخيرا"، برنامه ريزي راهبردي فقط به نواحي مادرشهري بزرگ تعلق داشت. امروزه، شهرهاي با مقياس متوسط يک برنامه راهبردي را نه فقط براي تامين خدمات و زير ساختهاي جامعه، بلکه براي تعريف يک ديد مشترک از شهر، قلمرو و هويت ذاتي آن با همکاري حاميان اجتماعي و اقتصادي اتخاذ مي کنند.
7-2 فرآيند برنامه ريزي راهبردي:
1-7-2 فرآيند برنامه ريزي راهبردي درکامل ترين شکل خود:
• مرحله اول- تعيين و تدوين اهداف آينده: مهمترين مرحله در فرآيند برنامه ريزي راهبردي تعيين وتدوين اهداف آينده است؛ در تعيين اهداف برنامه ريزي ارزش ها، انتظارات و مشکلات جامعه يا سيستم مورد برنامه ريزي نقش مهمي ايفا مي کنند.
• مرحله دوم – شناخت اهداف و راهبردهاي موجود: پس از تدوين اهداف آتي، اهداف و مقاصد موجود مورد نقد و بررسي قرار مي گيرند و وجوه افتراق و اختلاف آنها با هدف هاي تعيين شده مشخص مي گردد.
• مرحله سوم – تجزيه و تحليل شرايط محيطي: تدوين اهداف آتي و شناخت اهداف موجود مبنايي به دست مي دهد که به وسيله آن مي توان کمبودها و عوامل لازم براي تحقق اهداف در آينده را مشخص کرد؛ غرض از تجزيه تحليل شرايط محيطي، آگاهي از عوامل اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي و فني، جغرافيايي موثر بر حيات سيستم و اهداف برنامه ريزي است. در اين مرحله تهديدها و فرصت هاي محيط بيروني شناسايي و تحليل مي شوند.
• مرحله چهارم – تجزيه و تحليل منابع و امکانات: امکانات موجود از نظر منابع کليدي و و راهبردي مورد ارزيابي قرار گرفته و تصويري از امکانات و منابع موجود (نقاط قوت) براي تحقق اهداف آينده ارايه مي شود و همچنين ضعف ها و نارسايي هاي دروني سيستم نيز شناسايي و مشخص مي شوند.
• مرحله پنجم – شناخت وضع موجود: اين مرحله در واقع حاصل اطلاعات جمع آوري شده در سه مرحله پيش است؛ در اين مرحله تصوير کاملي از اهداف موجود، منابع موجود و شرايط محيطي سيستم مورد برنامه ريزي و آثار آنها بر يکديگر بدست مي آيد.
• مرحله ششم – تعيين تغييرات مورد لزوم در راهبردها: اين مرحله شامل تعيين تغييراتي است که راهبردهاي موجود را براي آينده شکل خواهد داد، اين تغييرات ممکن است در هدفها يا نحوه تحقق آنها باشد؛ همچنين امکان دارد اهداف موجود به نتايج خوبي رسيده باشند، اما به علت پويايي و وجود هدفهاي والاتر و کاملتر انجام تغييراتي ضروري به نظر آيد.
• مرحله هفتم – تصميم گيري در مورد راهبرد مطلوب: اين مرحله شامل تعيين راهبردهاي ممکن، ارزيابي هر يک از آنها و نهايتا انتخاب اصلح از ميان آنهاست. در اين مرحله برنامه ريزبا به کار گرفتن چند معيار مانند عملي بودن، قدرت حل مشکلات، همراستايي با خط مشي ها، تطبيق با امکانات و منابع و غيره مي تواند به ارزيابي راهبردها بپردازد و راهبرد جديد را بر اين اساس انتخاب نمايد.
• مرحله هشتم – اجراي راهبرد جديد: با انتخاب راهبرد جديد کار برنامه ريزي راهبردي به پايان نمي رسد، بلکه راهبرد مذکور اجرا و عملا به محک آزمون گذاشته مي شود.
• مرحله نهم- کنترل و سنجش راهبرد جديد در عمل: زماني که راهبرد در بخشها و ابعاد مختلف سيستم مورد برنامه ريزي پياده شد کنترل لازم در مورد اجراي درست راهبرد براي نيل به آنها طراحي شده به عمل مي آيد و اطلاعات لازم در اين مورد به برنامه ريزان ارائه مي شود؛ در صورتيکه نتايج حاصل از اين مرحله مثبت باشد اجراي راهبرد ادامه مي يابد و در صورتيکه مشکلاتي در آن باشد با انجام مجدد مراحل پيش گفته مي توان به راهبردهاي موثرتر دست يافت.
2-7-2 فرآيند برنامه ريزي راهبردي در ساده ترين شکل خود:
• مرحله اول - بيان وضعيت ماموريت: آغاز فرآيند برنامه ريزي راهبردي است و هدفي را که سازمان در تلاش براي انجام آن در نظام اجتماعي و/يا اقتصادي است را بيان مي دارد، و بايد به چهار سوال پاسخ دهد:
1. اين سازمان براي چه وجود دارد؟
2. سازمان چه وظيفه اي را انجام ميدهد؟
3. سازمان چگونه اين وظيفه را انجام مي دهد؟
4. سازمان براي چه کسي اين وظيفه را انجام مي دهد؟
• مرحله دوم - سوات (قوتها، ضعفها(اجزاء داخلي)، فرصتها، تهديدها(اجزاء خارجي)): استفاده از اين تکنيک دربرنامه ريزي راهبردي از اهميت ويژه اي برخوردار است، تا جايي که از نظر برخي از صاحبنظران، مشخصه هاي اصلي برنامه ريزي راهبردي در سطح جوامع محلي معطوف به شناخت نقاط قوت و ضعف، فرصت ها و تهديدها به منظور دستيابي به موضوعات کليدي و تعيين اهداف و مقاصد است.
• مرحله سوم - ايجاد راهبرد
3-7-2 فرآيند برنامه ريزي راهبردي براي شهرها و مناطق:
• مرحله اول– شناخت و تعريف اوليه از وظايف برنامه ريزي و توافق در مورد مسير فعاليت برنامه ريزي
• مرحله دوم – جمع آوري داده ها، تحليل، پيش بيني و تشخيص
• مرحله سوم – تدوين اهداف کلان و اهداف اجرايي و نيز انتخاب متغيرهاي مهم
• مرحله چهارم – طراحي مسير فعاليت ها يا گزينه ها
• مرحله پنجم – ارزيابي و انتخاب گزينه برتر
• مرحله ششم – طراحي گزينه برتر، پيشنهادات عمده و برنامه کاري
• مرحله هفتم – اجرا و ايجاد سازوکارها
• مرحله هشتم – نظارت و بازنگري
8-2 انتقادهاي وارد بر برنامه ريزي راهبردي در عرصه برنامه ريزي شهري:
انتقادهاي وارده بر برنامه هاي تهيه و اجرا شده رهيافت برنامه ريزي راهبردي را که بيشتر ناشي از ورود بخش خصوصي به عرصه توسعه و عمران شهري است عبارتند از:
• ارجحيت اهداف اقتصادي به منافع اجتماعي: از آنجايي که اقشار اجتماعي فرودست به فرآيند تصميم سازي دسترسي ندارند، بنابراين اهداف اجتماعي از قبيل مسکن اجتماعي، ايجاد اشتغال و غيره در برنامه هاي شهري مورد بي توجهي قرار مي گيرند.
• عدم انسجام ساختار حکومتها: شرکت عوامل مختلف (بخش خصوصي، بخش عمومي و ...) در فرآيند تصميم سازي، موجب مي شود که برنامه ريزي در تمام سطوح از حيطه بخش دولتي خارج شود و هماهنگي برنامه ها با مشکل جدي مواجه مي شود.
• تشديد مشکلات زيست محيطي: از آنجايي که بر اساس رهيافت برنامه ريزي راهبردي، بخش خصوصي از بازيگران اصلي در عرصه توسعه و عمران شهري محسوب مي شود و فعاليت هاي اين بخش به علت تبعيت از راهبرد رشد محور و در جهت کسب سود بيشتر، موجب بي توجهي يا افزايش معضلات زيست محيطي مي شود.
• تضعيف دموکراسي: با توجه به شرکت بخش خصوصي در فعاليت هاي توسعه و عمران و اتکا بر نوعي برنامه ريزي مذاکره اي و انجام فرآيند تصميم سازي و برنامه ريزي در پشت درهاي بسته، نهادهاي مدني و ساکنان محلي که تحت پوشش و تاثير برنامه هاي توسعه و عمران شهري قرار دارند، از فرآيند امور کنار گذاشته مي شوند.
9-2 مشکلات بکار بستن برنامه ريزي راهبردي:
• تضاد هدف (از نظر تئوريکي برنامه ريزي راهبردي جهت توسعه تصميم سازي عقلاني معرفي مي شود- اما در حقيقت اهداف آن ممکن است نمادين با نتايج کاملا متفاوت باشد).
• تضاد فرآيند (از نظر تئوريکي برنامه ريزي راهبردي بر پايه تجزيه و تحليل موقعيت قرار دارد، اما در عمل احتياج به شرکت خيلي از سرمايه گذاران ها براي موفقيت دارد)
• تضاد اجرا(تجربه برنامه هاي راهبردي واقعي اين است که آنها توسعه را(نسبت به کاهش اندازه) مطرح مي کنند – و پيشنهادات اغلب مبهم و نامعين بودند.
پيشنهادات اين است: تمرکز بر روي موضوعات کمتر؛ استفاده از اطلاعات محيط هاي خارجي براي تمرکز؛ اتصال برنامه ريزي به عمل؛ و عدم طرح ريختن در نبود مديريت
10- 2 دلايل زوال برنامه ريزي راهبردي:
تيلور (1997) پنج دليل را براي زوال برنامه ريزي راهبردي بيان کرده است:
• گروههاي برنامه ريزي غيرموثر و مرکزي
• واحدهاي کسب و کار برنامه تمام شده را دارا نيستند.
• فرآيندهاي بوروکراتيک تفکرات نوآورانه را ايجاد نمي کنند.
• برنامه ريزي ساليانه دربرابر تغييرات سريع، سخت و غير قابل انعطاف است.
• برنامه ريزي مرکزي با تکيه بر روي يک کنترل راهبردي که خيلي از عمليات هرروز دور شده است مانع مديران خطي مي شود.
11-2 لازمه موفق بودن برنامه ريزي راهبردي:
• مشورت با مديران
• مديريت کشمکشها
• حمايت در سطح بالا
• ساخت يک ديد از آينده
• تعيين موضوعات راهبردي
• شفاف کردن ماموريت و هدف • ارزيابي محيط داخلي و خارجي
• داشتن يک مديريت دائم در حال محک
• تنظيم راهبردها براي مديريت موضوعات
3- موخره(جمع بندي):
برنامه ريزي راهبردي بيش از 50 سال در امور کسب و کار و امور نظامي به صورت ساز و کاري جهت پيش بيني آينده با استفاده از داده هاي در درسترس موجود، وجود داشته است. با اين طول زماني، تجب آور نيست که خيلي تغييرات در برنامه ريزي راهبردي پديدار شده است. اين تغييرات داراي دامنه اي از ساده تا پيچيده، ناقص تا جامع، عمل گرايانه تا غيرعمل گرايانه بوده اند.
متخصصين مدلهاي متنوعي از برنامه ريزي راهبردي را تهيه کرده اند. هرکدام از اين مدلها شامل مفاهيم بنيادين حکمراني اشتراکي مي باشند. با اين حال بهترين مدل براي موضوعات علمي کدام است؟ متخصصين پيشنهاد مي کنند که بهترين مدل ساده ترين آن است.
به هرحال هرجا که رقابت مد نظر باشد برنامه ريزي راهبردي اجتناب ناپذير است، و برگزيدن مدلي ازآن (اعم از ساده يا پيچيده) ضروري مي باشد.
4- منابع:
1. The new shorter oxford english dictionary, 1993
2. Lorange p etal, ‘strategic planning systems’, 1977
3. Mercer j., ‘strategic planning for public managers’, 1991
4. Charih, ‘strategic management in the public sector’, optimum, v24,n1, summer 1993
5. Mintzberg h., ‘the fall and rise of strategic planning’, harvard business review, jan-feb 1994
6. Lorange, p., & vancil, r.f, ‘strategic planning systems’, englewood cliffs, nj: prentice-hall, 1977
7. Steiner, g.a, ‘strategic planning: what every manager must know’, new york: free press, 1979
8. Kauk, ‘strategic and corporate planning in transport canada’, optimum, v24,n1, summer 1993
9. Denis etal, ‘paradoxes of strategic planning in the public sector’, optimum, v24,n1, summer 1993
10. Goodstein, l.d., nolan, t.m., & pfeiffer, j.m, ‘applied strategic planning: a comprehensive guide’, 1992
11. Charih et al, ‘strategic planning in a department: motives and conditions for success’, optimum, v24,n1, summer 1993
12. Simerly, r.g, ‘strategic planning and leadership in continuing education’, san francisco: jossey-bass publishers, 1989
13. Bryson j. ‘strategic planning for public and non-profit organisations: a guide to strengthening and sustaining organisational achievement’, 1988
14. Center for administrative innovation in the euro-mediterranean region, ‘the (in)voluntary introduction of participatory strategic planning in italian cities’
15. Golembiewski, r; gabris, g., ‘tomorrow’s city management: guides for avoiding success-becoming-failure’, public administration review vol: 55 iss: 3 : may/jun 1995
تهيه و تدوين: فاطمه افصح حسيني
دانشآموخته ارشد برنامهريزي شهري دانشگاه شهيد بهشتي
خبرنگار افتخاري مطالعات شهري سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري ايسنا
انتهاي پيام.
نظرات