اشاره:
آن چه كه در پي ميآيد حاصل پژوهشي است كه توسط دكتر كوروش فتحي واجارگاه در طرح تدوين سند ملي آموزش و پرورش انجام گرفته است.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران به دنبال بررسي موضوع تحول و نوسازي نظام آموزشي کشور، جهت تسهيل دسترسي خبرنگاران و سياستپژوهان حوزهي آموزش و پرورش خلاصه اين پژوهش را منتشر ميكند.
توجه: براي مشاهدهي واضح تصاويرميان متن، در صورتي كه ذخيره تصوير ميان متن ممكن نبود تصاوير مربوطه را از انتهاي پيام ذخيره و مشاهده كنيد.
بررسي ويژگيهاي انسان مطلوب
نظام آموزشوپرورش جمهوري اسلامي ايران
در افق چشمانداز 20 ساله
مقدمه:
نظام آموزش و پرورش به طور بالقوه يکي از محوري ترين و تعيين کنندهترين نهادها در تحقق مفاد سند چشم انداز توسعه کشور محسوب ميشود. اما ايفاي نقش مناسب در اين زمينه مستلزم دارا بودن رهنمودها و خطوط کلي در قالب برنامه جامع توسعه نظام آموزش و پرورش کشور است که از آن تحت عنوان «سند ملي آموزش و پرورش» ياد ميشود. در عين حال توجه به اين واقعيت نيز بسيار حياتي است که هر برنامه در حوزه نظام آموزش و پرورش کشور در راستاي تحقق سند توسعه کشور مستلزم دارا بودن برداشت مشخص در خصوص انسان مطلوب براي نظام آموزشي ميباشد. به عبارت روشنتر نقطه آغاز حرکت به سمت طراحي برنامه جامع توسعه نظام آموزشي و تدوين سند ملي، ترسيم چشم انداز نظام تعليم و تربيت در ارتباط با انسان مطلوب ميباشد. براساس مدل اجرايي مطالعه، ترسيم سيماي انسان مطلوب به عنوان گام نخست و در حقيقت قلب فرايند تدوين سند ملي محسوب شده است که بدون تعيين و تکليف در اين زمينه، نميتوان عناصر و مولفههاي مختلف نظام آموزشي را مورد بحث و تجزيه و تحليل قرار داد.
يکي از اساسيترين وظايف هر نظام تربيتي ارائه تصويري روشن از انسان مطلوب ميباشد، از آنجايي که آموزش و پرورش به عنوان محور توسعه پا يدار، وظيفه تربيت نيروي انساني مطلوب و ماهر جهت کار و تلاش در بازار پرخطر جهاني و تداوم آموزش آنها را به همراه ساير نهادها و سازمانها به عهده دارد، با تدوين يک سند ملي در مورد توسعه آموزشها ميتواند نيروي انساني کشور را براي ورود به عصر دانايي و تبعات ناشي از اين ورود در چهار بعد فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي آماده کند. سند ملي آموزش و پرورش که همان طرح جامع توسعه آموزش و پرورش در افق 20 ساله ميباشد و دربردارنده سياستها و راهبردهايي است که بايد در قالب برنامههاي ميان مدت و کوتاه مدت به اجرا گذاشته شود. بنابراين آنچه که در راستاي سند ملي آموزش و پرورش مسأله اصلي را تشکيل ميدهد عبارت است از: بررسي ويژگيهاي انسان مطلوب نظام آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران در افق بيست ساله (1384 – 1404).
اين طرح در عين حال درصدد تحقق هدفهاي فرعي زير بوده است:
1- بررسي ويژگيهاي انسان مطلوب در ساير کشورها، مجامع و سازمانهاي بينالمللي
2- بررسي ويژگيهاي منعکس شده در انسان مطلوب در اسناد و مدارک رسمي کشور
3- بررسي ويژگيهاي انسان مطلوب در آيينه منابع و متون ديني
4- بررسي ويژگيهاي انسان مطلوب در چشم انداز آينده پژوهي
5- تلفيق بررسيهاي مطالعات اسنادي در خصوص ويژگيهاي انسان مطلوب.
در راستاي هدفهاي عمده و اصلي طرح، مجموعهاي از سوالات پژوهشي به شرح زير مورد توجه قرارگرفته است:
1- ويژگيهاي قابل استخراج براي انسان مطلوب از مطالعات تطبيقي کدامند؟
2- ويژگيهاي قابل استخراج از اسناد و مدارک رسمي توسعه کشور براي انسان مطلوب کدامند؟
3- ويژگيهاي قابل استخراج براي انسان مطلوب از منابع و متون ديني کشور کدامند؟
4- ويژگيهاي قابل استخراج براي انسان مطلوب از اسناد و مدارک قانوني و مصوب کشورکدامند؟
5- ويژگيهاي قابل استخراج براي انسان مطلوب ازمطالعات آينده پژوهشي کدامند؟
6- ويژگيهاي انسان مطلوب نظام تعليم و تربيت بر اساس تلفيق بررسيها و مطالعات اسنادي چيست؟
تعريف مفاهيم اصلي طرح
مفاهيم عمده به کار رفته در اين پژوهش عبارتند از: انسان مطلوب، نظام آموزش و پرورش و سند چشم انداز
انسان مطلوب و ويژگيهاي آن:
منظور از انسان مطلوب در اين پژوهش فردي است که با بهره گيري و استفاده از فرصتها و امکانات نظام آموزشي بتواند با توجه به تغيير و تحولات آينده ويژگيها و مهارتهاي لازم را براي زندگي کسب کند. يا به عبارت ديگر انسان مطلوب دانش آموختهاي است که به عنوان برونداد نظام آموزش و پرورش محسوب ميشود. از اين رو شناسايي ويژگيهاي محصول يا برونداد نظام آموزشي، صرف نظر از مقاطع تحصيلي و ارائه تصويري از آن، منظور اصلي را تشکيل ميدهد.
منظور از ويژگيهاي انسان مطلوب، ويژگيهاي عمومي است که فرد پس از طي دورههاي آموزش رسمي از طريق نظام آموزشي کشور کسب ميکند.
نظام آموزش و پرورش:
در اين پژوهش منظور از نظام آموزش و پرورش مجموعه دورههاي تحصيلي رسمي از پيش دبستان تا پايان دوره متوسطه است.
مفروضات پژوهش
مطالعه حاضر هنگامي انجام شده که بحث درباره پيش فرضهاي مربوط به تدوين ويژگيهاي انسان مطلوب در کميته مطالعات نظري طرح تدوين سند ملي آموزش و پرورش هنوز آغاز نشده است.
گروه پژوهشي براساس برداشتهاي اجمالي و ديدگاه نظري مورد قبول خود و نيز در قالب بحثهاي انجام شده در گروههاي متمرکز ( Focus groups) طرح پژوهشي و نيز بحث و تبادل نظر با کميته ناظر بر پژوهش، موارد زير را به عنوان پيش فرضهاي تحقيق حاضر پذيرفته است:
1- نگرش مبتني بر تربيت اسلامي بر کليه شئون و ابعاد تربيت در نظام آموزش و پرورش حاکم است.
ابعاد مختلف تربيت، همچون بعد اجتماعي، علمي، ميان فرهنگي و ... در چارچوب اهداف و غايات تعليم و تربيت اسلامي تعبير و تفسير ميشوند. تربيت ديني نيز به معني يک بعد از ابعاد تربيتي و در کنار ابعاد ديگر مدنظر نيست، بلکه همچون چتري گسترده بر ساير ابعاد، روح تربيت را در برميگيرد؛ هرچند تربيت ديني – اخلاقي (اعتقادي) به معناي خاص نيز با هدف ايجاد ويژگيهاي شناختي، عاطفي و رفتاري در حوزه ديني به طور ويژه مورد توجه و تأکيد است. لذا ويژگيهاي مطرح در ساير ساختها نيز بايد با آنچه که جزء محکمات تربيت اسلامي است، طراز شود و تعارضها حل و فصل شود.
2- غايت (هدف اصلي) نظام تربيتي در کشور ايران (با الهام از ارزشهاي ديني، فرهنگي و اجتماعي) پرورش عبد صالح است؛ از اينرو با بهره گيري منابع متعدد و متنوع براي تدوين ساحتها و ابعاد تربيتي در اين مطالعه تلاش ميشود، اين ساحتها، ابعاد و ويژگيها به گونهاي بررسي و تحليل شوند که بتوان اشارات مؤثري براي تهيه سند ملي و به تبع آن طراحي و تدوين اهداف، سياستها و برنامههاي آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران از آنها به دست آورد.
3- تبلور روح ديني از دو طريق صورت مي پذيرد:
الف- از طريق مستقيم: رجوع به آن و منابع ديني براي شناسايي ويژگيهاي انسان مطلوب و استفاده از نتايج آن به عنوان ملاک تشخيص تعارض با يافتههاي ساير منابع.
ب- غيرمستقيم: از آنجا که رجوع به ساير منابع اطلاعاتي و حس استفاده از بصيرت به عمل آمده با مباني عقل بنياد دين مبين اسلام، سازگار و هماهنگ است، مطالعه و بررسي ساير منابع نيز در دستور کار مطالعه قرار گرفت تا درک و دريافت از ويژگيهاي انسان مطلوب متناسب با ويژگيهاي عصر و زمان کاملتر گردد. همچنين منابع مورد استفاده ديگر يا بعضاً اسناد و مدارکي است که ابتناء بر اسلام به دليل تعلق به نظام جمهوري اسلامي ايران غيرقابل انکار است (قانون اساسي، سند چشم انداز توسعه کشور).
4- مجموعه آيات و روايات (متون ديني) راهنماي مفيد و چارچوب جامع و اساسي براي شناسايي انسان مطلوب ميباشد. در مطالعه حاضر، علاوه بر آنچه در پيش فرض نخست مبني بر وجود نگرش مبتني بر تربيت اسلامي گفته شد، به طور مستقل و به عنوان يکي از منابع اصلي و اساسي، تلاش ميشود با بررسي متون قرآني و روايات مرتبط با شناخت انسان و ويژگيهاي او، اين تصوير تبيين و ارائه شود.
5- شناسايي ويژگيها و قابليتهاي ضروري انسان براي ورود به هزاره جديد دلمشغولي بسياري از جوامع پيشرفته و در حال توسعه را تشکيل داده است. از اينرو داده ها و مستندات قابل توجهي در سطح بين المللي براي شناسايي اين ويژگيها و انطباق آنها با مختصات بومي ايران وجود دارد. همچنين مجموعه اقدامات عملي و قانوني در سطح کشور در سطح سازمانها و نهادهاي اجرايي يا حقوقي رهنمودهاي مناسبي را ميتواند براي شناسايي ويژگيهاي انسان مطلوب فراهم مي آورد.
6- مطالعه آينده نگرانه در کليه مطالعات چشم انداز انسان مطلوب جاري و ساري است. بررسي ويژگيهاي انسان مطلوب محصول نظام آموزش و پرورش تنها با توجه به واقعيات موجود در محدوده زماني حاضر صورت نميگيرد، بلکه با توجه جدي به مباحث آينده نگري و به ويژه الهام از فلسفه انتظار که در باورهاي ديني از جايگاهي قابل توجه برخوردار است، سيماي انسان مطلوب براي جامعه آينده تشريح ميشود.
علاوه بر اينکه اين مفروضات، در اين تحقيق به عنوان پيشفرضهاي اوليه و پايه مورد اتکاء بودهاند، براي بهره گيري جامع از اين ويژگيها، مطالعات آتي طرح تدوين سند ملي بايد دو مرحله اساسي را طي کند. اين دو مرحله عبارتند از:
نخست، اعتباربخشي ميداني ويژگيهاي ارائه شده ( با مشارکت گروهها ي مختلف ذي صلاح، ذي نفوذ، ذيعلاقه، ذي ربط و ذي نفع )
دوم، پالا يش، بازنگري و احتمالاً باز تدوين يافتههاي اين طرح با توجه به يافتههاي کميته مطالعات نظري که فلسفه و دکترين حاکم بر سند ملي آموزش و پرورش را ارائه خواهد کرد.
متدولوژي و ساختار طرح:
در پژوهش حاضر ساختار ويژهاي در طرح مورد استفاده قرار گرفته است که ابتدا شکل اجرايي طرح ارائه ميشود و سپس به شرح هر يک از اين مراحل پرداخته مي شود:
در بخش مطالعه جهت يابي، پس از تصويب طرح اوليه، فرايند تهيه و تدوين طرح تفصيلي آغاز شد. به عبارت ديگر در مرحله جهتيابي، بررسي عميقتري از منابع اطلاعاتي و مستندات در دسترس به عمل آمد و بر مبناي آن طرح تفصيلي ويژهاي که در آن جزئيات مطالعه، منابع عمده اطلاعاتي، روشهاي جمع آوري اطلاعات و ... مشخص شده است، تدوين گرديد.
در بخش مطالعه اسنادي، اسناد و مدارک تطبيقي، اسناد و مدارک قانوني، اسناد و مدارک توسعه کشور، منابع و متون ديني، آينده پژوهشي و تحقيقات داخلي مورد بررسي قرار گرفت.
1. در بخش مطالعات اسناد و مدارک تطبيقي، چشم اندازهاي آموزش و پرورش در کشورهاي مختلف جهان شامل آلمان، ايالات متحده، استراليا، سوئيس، انگلستان، ژاپن، کانادا، آفريقاي جنوبي، کره شمالي، چين، مالزي، عربستان سعودي و مراکش مورد بررسي و ويژگيهاي انسان مطلوب در چشم انداز و مأموريتهاي انجمن هاي بين المللي تعليم و تربيت شامل انجمن نيوزيلندي پژوهش در تعليم و تربيت، شوراي بين المللي تبادل محققان، انجمن کانادايي مطالعه آموزش و پرورش، انجمن کانادايي آموزش و پرورش، انجمن اروپايي پژوهشهاي تربيتي، انجمن بريتانيايي پژوهشهاي تربيتي، انجمن بين المللي توسعه مطالعات برنامه درسي، انجمن استراليايي پژوهش در تعليم و تربيت، انجمن توسعه پژوهشهاي تربيتي، انجمن نظارت و برنامه ريزي درسي، انجمن استراليايي مطالعات برنامه درسي، انجمن استراليايي مطالعات برنامه درسي و ويژگيهاي انسان مطلوب در اسناد و بيانيههاي سازمانهاي بينالمللي فعال در حوزه آموزش و پرورش شامل سند کميسيون آموزش و پرورش براي قرن بيست و يکم- سند آموزش و پرورش براي همه، سند آموزش و پرورش براي توسعه پايدار سازمان ملل متحد، سند سازمان بهداشت جهاني ملل متحد، سند راهبردي توسط علوم و تکنولوژي در کشورهاي اسلامي ، سند فراگيري سازي فرهنگ صلح يونسکو، بيانيه هزاره سازمان ملل متحد مورد بررسي قرار گرفتند.
2. در بخش اسناد و مدارک توسعه کشور، اسناد و مدارک سند چشم انداز بيست ساله سازمانها و وزارتخانههاي بخشي شامل تجارت و صنعت، فرهنگ و هنر و تربيت بدني، بهداشت و درمان و تامين اجتماعي، حمل و نقل، آب و کشاورزي، آموزش، ارتباطات و فناوري اطلاعات ، امور دفاعي، امور قضايي، محيط زيست، تعاون و منشور جوانان مورد بررسي قرار گرفتند (قريب به 40 سازمان و وزارتخانه ) و اشارات و دلالتهاي آنها براي نظام آموزش وپرورش تحليل شد.
3. در بخش مطالعات آينده پژوهي، محورهاي عمده مطالعه، آينده پژوهي، آينده نگري و تعليم و تربيت، جهاني شدن، جهاني شدن و تعليم و تربيت، اسلام و آينده نگري، اسلام، آينده نگري و تعليم و تربيت بودند و فلسفه انتظار، به عنوان مبناي آينده نگري تعليم و تربيت در ايران بررسي شد.
4. در بخش مطالعات اسناد و مصوبات قانوني، قانون اساسي، مصوبات و قوانين مجلس، مصوبات و قوانين دادگاهها، سياستهاي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، طرح بنيادي نظام آموزش و پرورش، اهداف و مصوبات شوراي عالي آموزش و پرورش مورد بررسي قرار گرفته و ويژگيهاي انسان مطلوب از آنها استخراج شد.
5. پس از بررسي محورهاي ذکر شده در بخش مطالعه اسنادي، تحقيقات انجام شده در ارتباط با ويژگيهاي انسان مطلوب مورد بررسي قرار گرفت. در اين بخش مطالعات مشابه يا مرتبط به دقت مورد بررسي و تحليل قرار گرفتند.
6. در بخش بررسي متون و منابع ديني، ويژگيهاي انسان مطلوب نظام تعليم و تربيت از منظر متون و منابع ديني مورد بررسي قرار گرفت که اين بخش از کار توسط گروه ديني به صورت جداگانه بررسي شده است.
نحوه استخراج اطلاعات از اسناد مطالعه شده
استخراج اطلاعات از اسناد در ارتباط با ويژگيهاي انسان مطلوب به دو صورت انجام شده است:
1- استخراج ويژگيها با توجه به اشارات مستقيم، در بررسي هر يک از اسناد مورد مطالعه، کلمات، جملات و عباراتي وجود داشت که مستقيماً به ويژگيهاي مورد نظر اشاره ميکرد.
2- استخراج ويژگيها با توجه به اشارات غيرمستقيم ( مواردي که به صورت استنباطي عمل شد). جهت استفاده از اين شيوه براي استخراج ويژگيها با همکاران طرح پژوهشي و کميته نظارتي طرح بحث و تبادل نظر شد و در نهايت معيارهايي براي استخراج ويژگيها با توجه به اشارات غيرمستقيم به شرح ذيل مبناي کار قرار گرفت.
الف) عبارات يا جملاتي که خواسته معيني در ارتباط با انسان در آينده مطرح کند.
ب) عبارات يا جملاتي که مشکل يا آسيب معيني در رابطه با انسان مطرح کند.
ج) عبارات يا جملاتي که فقدان يا کمبود اساسي در مورد انسان مطرح کند.
د) عبارات يا جملاتي که ضرورت چيزي در ارتباط با انسان را معين کند.
ه) عبارات يا جملاتي که جهت گيري معيني را مشخص کند.
و) جملاتي که به صورت هدف بيان شده باشد.
ساختار تشکيلاتي طرح
در طرح حاضر، ساختار تشکيلاتي زير در طرح طراحي و دنبال شد:
منطق و چارچوب طبقه بندي ويژگي هاي انسان مطلوب
در راستاي هدف اصلي طرح که عبارت بود از توليد و شناسايي ويژگيهاي بالقوه براي انسان مطلوب، مطالعات در قالب 5 محور مطالعات تطبيقي، اسناد و مدارک مصوب و قانوني، برنامههاي توسعه يا سندهاي توسعه بيست ساله در سطح سازمانها و نهادها، مطالعات آينده پژوهي و منابع ديني و مذهبي تحقيقات داخلي انجام گرفت. پس از شناسايي ويژگيها نياز به طبقهبندي و جمع بندي نهايي احساس ميشد. آنچه که به عنوان مسائل اصلي در طبقه بندي يا جمع بندي مطرح شد عبارت بود از:
1- با توجه به اطلاعات گسترده توليد شده در پنج محور پژوهشي، پديدهاي تحت عنوان «كثرت بيشاز حد اطلاعات مربوط به ويژگيها» دلمشغولي اصلي را تشکيل مي داد. به عبارت روشنتر دغدغه و چالش اصلي در اينجا آن بود که چگونه اين اطلاعات پراکنده و گسترده در يک چارچوب و قالب منطقي عرضه شود. اين مسأله انسجامبخشي به يافتهها و طبقهبندي آنها را ايجاب مينمود.
2- مسأله دوم عبارت بود از اينکه چگونه هر يک از ويژگيهاي اصلاحيتهاي به دست آمده از پژوهش را در يکي از مفاهيم يا طبقات لحاظ کرد، به نحوي که دقت و اعتبار طبقه بندي افزايش يابد و همپوشيها به حداقل برسد؟
3- مسأله سوم عبارت بود از تلفيق اطلاعات اوليه به دست آمده از پژوهشهاي مختلف در قالب نظام طبقه بندي. با فرض بر اينکه طبقه بندي معيني وجود داشته باشد و يا تدوين شود، چگونه بايد ويژگيهاي برخاسته از مطالعات متعدد و متنوع را با يکديگر تلفيق و درهم تنيده نمود. چند نوع رويکرد براي انجام اين مهم ميتوانست به کار گرفته شود؟
پرسشهاي فوقالذکر، اگرچه در آغاز تدوين طرح پژوهشي بسيار آسان و بد يهي مينمود، اما درعمل، بخش مهمي از زمان و منابع طرح را به خود اختصاص داد. در اين راستا جلسات متعددي که به صورت ارائه گزارش در شوراي علمي طرح، جلسه با ناظر محترم طرح، جلسه با مسئول محترم طرح تدوين سند و نيز جلسات متعدد با مديران زيرطرحهاي پژوهشي برگزار شد، به تدريج منطق و چارچوب معيني را براي ارائه نتايج پژوهش ترسيم نمود.
ساختار طبقه بندي ويژگيها
با عنايت به ماهيت طرح پژوهشي، دو رويکرد متفاوت را ميتوان براي دستهبندي ويژگيهاي مختلف انسان مطلوب مورد استفاده قرار داد. در رويکرد اول، طبقه بندي خاصي را از بين طبقه بنديهاي مختلف ارائه شده در تعليم و تربيت، جامعه شناسي، روان شناسي و ... بپذ يريم و بر مبناي آن ويژگيها و صلاحيتهاي استخراج شده را دسته بندي نمائيم. در رويکرد دوم، باور بر اين است که هر بستر يا مطالعه معين، طبقه بندي معيني را دنبال ميکند. به عبارت روشنتر هر طبقهبندي خود داراي فلسفه و مبناي معيني است. از اينرو در مطالعه حاضر بايد طبقه بندي ويژهاي عرضه شود و در آن مؤلفههاي عمده شکل دهنده اين ساختار طبقه بندي عرضه شود.
با عنايت به تفاوت عمده طرح پژوهشي حاضر (رويکرد آينده نگرانه) با ساير مطالعات و پژوهشهاي مشابه، نظر اصلي گروههاي پژوهشي بر دستيابي به ساختار خاصي در طبقهبندي ويژگيها بود. به عبارت روشنتر، مکانيزم دستيابي به ساختار طبقه بندي در طرح حاضر با استفاده از معيارها و مؤلفههاي زير بوده است:
1- بهره گيري از رويکرد استقرايي: پژوهش حاضر و زيرطرحهاي پژوهشي آن اساساً با نوعي نگاه استقرايي به موضوع سازمان يافته بودند که در آن يکايک اسناد، مدارک، مصوبات ... مورد بررسي قرار گرفت و بر مبناي اين بررسيها، ويژگيهاي عمده شناسايي شدند. اين رويکرد در ساختار طبقه بندي نيز مورد تأکيد قرار گرفت. به عبارت روشنتر طبقه بندي موردنظر از طريق مفهوم پردازي ( Conceptualization) ويژگيها و صلاحيتهاي استخراج شده در مطالعات مختلف به دست آمده است. بنابراين رويکرد عمده در دستيابي به نظام طبقه بندي در طرح حاضر، رويکرد استقرايي يا حرکت از جزء به کل بوده است.
2- بهره گيري از تحقيقات داخلي: پس از انجام مطالعات اسنادي در قالب 5 محور، تمامي تحقيقات موجود در زمينه ويژگيهاي انسان مطلوب مورد بررسي قرار گرفت که در مجموع شامل 9 تحقيق ميشد و هر کدام از اين تحقيقها به نحوي در ارتباط با طرح حاضر بودند. اهداف و محورهاي تحقيقات داخلي مورد بررسي قرار گرقت و در نظام طبقه بندي در طرح حاضر از آنها استفاده شد که جدول زير به طور خلاصه اطلاعاتي را راجع به تحقيقات انجام شده در اختيار ميگذارد.
3- توجه به ابعاد زندگي: از آنجا که قصد اصلي سند چشم انداز بيست ساله نظام تعليم و تربيت، به ويژه طرح ويژگيهاي انسان مطلوب به دنبال شناسايي کيفيتها و صلاحيتهايي است که بايد در دانش آموختگان نظام آموزشي براي زيست مؤثر در بيست سال آينده متجلي گردد، توجه به زندگي و ابعاد آن ميتواند راهنماي مناسبي باشد. به عبارت ديگر به عنوان يک مؤلفه قابل توجه، ميتوان ابعاد زندگي آدمي در افق بيست ساله را مد نظر قرار داد و از آن براي کشف و يا خلق يک نظام طبقهبندي کمک گرفت.
4- توجه به برداشت جديد از مفهوم سواد (سواد چندگانه): مؤلفه راهنما و مؤثر ديگر در طبقه بندي حاضر، عنايت ويژه به ساحتهاي تربيتي يا آنچه که ناظر بر ابعاد تربيت است، ميباشد. بر مبناي برداشتهاي نوين، کار اصلي نظام آموزشي، تربيت يا ياد دادن سواد به دانش آموزان است. سواد (Literacy) مفهومي است که به ويژه در ساليان اخير متحول شده و بسيار فراتر از مفاهيم سنتي آن همسان ساحتهاي تربيت مفروض شده است. با عنايت به اين مؤلفه است که ميتوان از سواد علمي، سواد سياسي، سواد اجتماعي و ... سخن گفت. براي شرح بهتر موضوع، مفهوم سواد به طور دقيقتر بحث ميشود.
مفهوم سواد:
از سواد، تعاريف مختلف و گاه متضادي ارائه شده است. برخلاف تصور، مفهوم سواد مفهومي گيج کننده و در عين حال بحث انگيز به شمار مي آيد. به طور کلي تعاريف مختلف سواد را ميتوان در قالب دو رويکرد متفاوت مورد بررسي قرار داد:
1- رويکرد خودگردان ( Literacy ) يا سنتي:
يونسکو در سال 1950 سواد را به عنوان اکتساب دانش و مهارتهاي خواندن و نوشتن تعريف کرده که فرد را قادر ميکند در تمام فعاليتهاي فرهنگي يا گروهي مشارکت کند (Autonomous Approach of Literacy) (بيکر، 1994). در اين برداشت، سواد به عنوان خواندن و نوشتن در نظر گرفته مي شود (استريت، 1984) با سواد بودن نيز به معناي دارا بودن قابليت استفاده از مواد و متون مکتوب و نيز مهارتهاي فني مرتبط با رمزگرداني و رمزگشايي است (سيندر، 2005). براساس اين ديدگاه، هنگامي که افراد باسواد ميشوند، ميتوانند از آن براي يادگيريهاي بعدي استفاده کنند و يا در زندگي روزمره از آن بهره گيرند (استريت، 1984 ). چنين برداشتي از سواد، به رويکرد خودگرداني تعبير ميشود. بر پايه اين ديدگاه، سواد امري فاقد جهت گيري است و ميتواند براي هر نوع هدفي، خوب يا بد، و شخصي يا جمعي به کار رود.
2- رويکرد اجتماعي – فرهنگي سواد ( Socio – Cultural Approach of Literacy):
در طي دهه 1970 و 1980 رويکرد ديگري از سواد ارائه شد که امروزه در رشته تعليم و تربيت مورد پذيرش است. در اين ديدگاه، سواد به مجموعهاي از قابليتها اشاره ميکند که بسيار فراتر از خواندن و نوشتن است (استريت،1984 ، ص1) و به جاي آنکه مبتني بر خواندن و نوشتن متون مکتوب باشد، داراي اشکال و ابعاد مختلف است. علاوه بر اين اساساً اين قابليتهاي چندگانه کاملاً متأثر از بعد اجتماعي – فرهنگي هر جامعه است. به سخن روشنتر متأثر از ارزشها، اهداف و آرمان هاي يک جامعه است و نميتواند فاقد جهتگيري باشد. براساس اين رويکرد، سواد مشتمل بر مجموعهاي از قابليتهاي متنوع و چندگانه است (باربالز، 1997).
آيزنر، انديشمند شهير حوزه برنامه درسي بر اين باور است که مفهوم سواد در برداشت جديد و وسيع آنکه متأثر از ديدگاه تکثرگرايي شناختي بوده، بسيار وسيعتر از خواندن و نوشتن است. از اين رو، سواد ميتواند شامل رمزگرداني و رمزگشايي اطلاعات در هر شکلي از بيان معني که بشر براي انتقال معنا به کار ميگيرد، باشد. به عبارت روشنتر سواد آموزي چندگانه يا چندبعدي بايد در دستور کار قرار گيرد (آيزنر، 1994).
با پذيرش تلقي جديد از سواد به عنوان مجموعهاي از قابليتها، طبقه بنديهاي مختلفي نيز براي اين امر از سوي صاحبنظران عرضه شده است. بيانيه رسمي يونسکو در راستاي « دهه سواد سازمان ملل متحد » ( 2012-2003) برداشت جديد سواد را مطرح کرده است. در اين بيانيه سوادهاي چندگانه و چند بعدي مورد توجه قرار گرفته است (شيفر، 2003 ). از ديدگاه يونسکو، سواد ديگر به معناي خواندن و نوشتن صرف نيست؛ بلکه به معناي قابليتها و توانمنديهاي متعددي است که در قلب آن قابليت هاي ارتباطي قرار دارد. براي مثال «گرين و لانک شاير» انواع سواد يا قابليتهاي مرتبط را به شرح زير طبقهبندي کردهاند (گرين، 1998؛ لانک شاير،1997):
1- بعد عملياتي: به معناي قابليت مرتبط با زبان – توانايي خواندن و نوشتن در زمينههاي مختلف.
2- بعد فرهنگي: قابليت مرتبط با نظام معاني. يعني فهم مسائل با توجه به زمينه هاي آن.
3- بعد انتقادي: به معناي جامعهپذيرشدن و نقد و بررسي اجتماعي. به عبارت روشنتر توانايي مشارکت در امور اجتماعي و نيز تلاش در جهت اصلاح و بهبود آن.
تلقي سواد به عنوان مجموعهاي از قابليتهاي چندگانه که بسيار فراتر از برداشت سنتي آن است، از سوي بسياري ديگر از انديشمندان و سازمانهاي رهبر در حوزه تعليم و تربيت نيز به کار گرفته شده است. براي مثال مؤسسه علوم تربيتي وابسته به وزارت آموزش و پرورش ايالات متحده امريکا مجموعه سوادهاي ضروري براي قرن بيست و يکم را در قالب موارد زير نشان داده است: (NCREL, 2003 )
سواد اقتصادي ( Economic Literacy) ، سواد فناوري (Technological Literacy) ، سواد بصري (Visual Literacy) ، سواد اطلاعاتي ( Information Literacy) ، سواد چند فرهنگي (Multicultural Literacy)، سواد بين شخصي، سواد جهاني (Communicative Literacy)، سواد ارتباطي Self Direction )Literacy )، سواد خودراهبري (Literacy in New Millennium) و مانند آن.
وزارت آموزش و پرورش، علوم و کارآموزي استراليا نيز در بيانيهاي تحت عنوان «سواد در هزاره جديد»(Historical Literacy) قابليتهاي چندگانه را به عنوان برداشت جديد از سواد مطرح کرده است. طبقه بندي سواد تحت عنوان سواد تاريخي (Ethical Literacy) ، سواد اخلاقي(Cultural Literacy)، سواد فرهنگي (Cultural Literacy)، سواد اقتصادي، سواد سياسي – اجتماعي (Socio – Political Literacy) ، سواد محيطي (Environmental Literacy) و سواد بهداشتي (Health Literacy ) نيز مؤيد برداشت جديد از سواد است ( کوجوس، 2005).
به همين سان مؤسسه بينالمللي برنامهريزي آموزشي (IIEP) انواع مختلف سواد را تحت عنوان سواد مذهبي (Religious Literacy)، فرهنگي، سياسي، اقتصادي و شخصي (Personal Literacy) مدنظر قرارداده است ( آرچر، 1998).
همانطورکه ملاحظه ميشود، اين برداشت از سواد برداشتي جديد و درعين حال متداول در ادبيات، پيشبيني قابليتهاي موردنياز در قرن بيست و يکم است. در پژوهش حاضر نيز اين برداشت وسيع از سواد مدنظر ميباشد.
5- استفاده از گروههاي متمرکز: بر مبناي دادههاي در دسترس در راستاي مؤلفههاي فوق الذکر جلسات متعددي که با مديران علمي طرح صورت گرفت، طبقهبنديهاي متفاوتي از سوي مديران طرح پژوهشي براي ويژگيها بيان شد. اين طبقهبنديها به قرار زير ميباشند:
6- اعتباربخشي در کميته نظارت: ساختار طبقهبندي تنظيم شده در گروه نظارتي در جلسات متعدد مورد بحث و بررسي قرار گرفت و به تصويب رسيد.
ادامه دارد...
نظرات