اشاره:
آنچه كه در پي ميآيد، ويرايش نخست دهمين بخش از مقالهي «ارزش شناسي» از مجموعهي مقالات آشنايي با مفاهيم علوم اجتماعي، ويژهي خبرنگاران سياستي و سياست پژوهاناجتماعي ست كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران تدوين شده است.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به دنبال بررسي موضوع مهندسي فرهنگي و اهميت هدايت و راهبري ارزشها در اين زمينه به بررسي اين مفهوم ميپردازد.
در بخشهاي پيشين به ارائهي تعاريف مختلف از ارزش و تمايز دو مفهوم ارزش و قضاوت ارزشي، تعريف ارزش از منظر روانشناختي، فلاسفه، جامعهشناسان و همچنين به بررسي برخي از طبقهبندي ارزشها و ارتباط ارزشها برخي از مفاهيم اجتماعي پرداخته شد در اين بخش رابطه ارزش و هنجار مورد بررسي قرار ميگيرد.
در تمام جوامع بشري طيف نامحدود امكانات موجود در هر بخش از زندگي، از اشكال مختلف سلام و تعارف كردن گرفته تا انواع متفاوت لباس پوشيدن، فرهنگ را ميسازند. راههاي گوناگوني وجود دارد كه مردم مثلا از نظر شكل لباس در جامعه ظاهر شوند: پوشيدن كت و شلوار معمولي، اوركت سربازي و شلوار خاكي، شلوار جين و پيراهن آستين كوتاه، كفشهاي مختلف، لباسهاي تنگ يا گشاد، لباسهاي نازك يا ضخيم، لباسهاي معمولي و غيره؛ اما هر جامعهاي بعضي از اين لباسها را پذيرفته و بقيه را طرد كرده يا حداقل نسبت به كساني كه انواع نامقبول را ميپوشند به طريقي واكنش نشان ميدهد.
معيار داوري در مورد رفتار صحيح يا نرمال، هنجارهاي اجتماعي (Social norms) يعني مقررات رسمي يا غيررسمي تعيين كننده رفتار در يك وضعيت مشخصاند. اين مقررات آن چنان پذيرفته و دروني شدهاند كه به ندرت متوجه وجود آنها ميشويم، مگر آنكه توسط شخص يا گروهي شكسته شده باشند. انحراف از هنجارهاي اجتماعي به طور طبيعي مجازاتهايي را به دنبال خواهد داشت. مجازات قانون شكنان بر اساس اهميتي كه جامعه براي هنجار شكسته شده قائل بوده است تعيين ميگردد و شامل طيف گستردهاي از درهم كشيدن چهره در مقابل شخصي خاطي تا اعدام قانونشكنان است. (رفيعپور، 1378)
1ـ5 مفهوم هنجار:
هنجار يكي از مفاهيم مركزي و هستهاي جامعهشناسي است و در كليه شئون زندگي انسان وجود دارند و هنجارها به اندازهاي زيادند كه حتي يك دانشمند جامعهشناس متبحر و با وقوف نيز به همه آنها اشراف ندارد. وقتي ما يك دوست يا آشنا را ملاقات ميكنيم، به او سلام ميدهيم، با او دست ميدهيم و گاه روبوسي ميكنيم و ... .
تمام اين قواعد و ضوابط رفتاري، هنجار هستند. شيوهي سلام كردن، تعارف و احترام، غذاخوردن، لباس پوشيدن و ... . در مجموع هر بخش از رفتارهاي انسان كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم به ديگر انسانها مربوط ميشود مبتني بر «هنجار» است.
در زندگي فردي نيز هنجارها وجود دارند (طرز عبادت فردي، طرز غذا خوردن فردي و ...). هنجار يك نوع قاعده، شيوه رفتار اجتماعي در فعاليتهاي مشترك و كنشهاي متقابل و همچنين در زندگي فردي است.
هنجار واژهي معادلي است كه براي كلمه norm به كار برده ميشود. نرم (norm) از زبان لاتين و يوناني و به معني «مقياس» است، به اين مفهوم كه هر جزئي بخواهد در يك شبكه كليتر قرار بگيرد، بايد با آن شبكه هماهنگ و مقياسش با آن متناسب باشد. براي نمونه هنگامي كه بخواهيم در محيطي كار كنيم، مجموعهاي از قواعد از نوع لباس پوشيدن تا طرز كار كردن و صحبت كردن و ... رعايت ميشود؛ همچنانكه هنگامي ميخواهيم در يك اركستر سازي بنوازيم، بايد نتها و آلات موسيقي كاملا رعايت شود وگرنه آهنگي ناخوشايند به گوش خواهد رسيد. اگر بخواهيم وارد دانشگاه يا يك مدرسه در حوزه شويم، بايد قاعدههاي رفتاري را دقيقا رعايت كنيم. اگر بخواهيم كتابي بنويسيم يا كلاسي را اداره كنيم بايد قواعدي را رعايت كنيم. اگر انسانها اين قواعد را رعايت نكنند معمولا مورد اعتراض ديگران قرار ميگيرند. بنابراين نرم اجتماعي چند مشخصه دارد:
ـ قاعده و استاندارد رفتار اجتماعي
ـ رعايت كردن اكثريت
ـ مجازات در صورت عدم رعايت
در نتيجه اين سه عامل است كه هنجار در واقع يك دستورالعمل رفتار اجتماعي يا به قول دارندرف و ديگران يك گرامر اجتماعي ميشود. با اين تفاسير در تعريف social norm ميتوان اين تعريف را ارائه داد كه نرم اجتماعي (هنجار اجتماعي) عبارت است از:
ـ مقياس و قاعدهاي براي رفتار و تنظيم روابط
ـ كه اكثريت از آن پيروي ميكنند
ـ و پيروي نكردن از آن مجازات درپي دارد.
(رفيع پور، 1378).
2ـ5 هنجارها و ضمانتهاي اجرايي:
ما اغلب از قواعد اجتماعي يا هنجارها پيروي ميكنيم، زيرا در نتيجه اجتماعي شدن، اين كار براي ما به صورت عادت درآمده است. براي مثال قواعد مربوط به زبان را در نظر بگيريد، استفاده از زبان به معناي دانستن انواع مختلف قواعد دستور زبان و گفتار است. بيشتر اوقات ما صرفا از اين قواعد استفاده ميكنيم بي آنكه لزوما توجهي به آنها داشته باشيم، زيرا آنها را در اوايل دوران كودكي ياد گرفتهايم. تنها زماني كه بعدا ميكوشيم به يك زبان خارجي تسلط پيدا كنيم درمييابيم كه حتي براي اينكه بتوانيم جملات ساده را به طور صحيح صحبت كنيم بايد قواعد زيادي را ياد بگيريم.
ما اغلب با اين اعتقاد كه رفتاري را كه هنجارها دربر ميگيرند موجه است، آگاهانه از هنجارهاي گوناگون پيروي ميكنيم. اين موضوع در مورد هنجارهاي رفتار عبور و مرور صدق ميكند. رانندگان ميپذيرند كه بايد قواعدي را مانند راندن در سمت صحيح خيابان يا توقف در هنگامي كه چراغ راهنمايي قرمز است، رعايت كنند. زيرا اگر اكثريت رانندگان بيشتر اوقات از اين گونه قواعد پيروي نميكردند، خيابانها حتي از آنچه اكنون هستند، بسيار خطرناكتر ميشدند. همچنين اكثريت رانندگان ميپذيرند كه نوعي محدوديت سرعت براي حفظ يكديگر، دوچرخه سواران و عابران پياده ضروري است. اما اتومبيل سواران معدودي دقيقا اين محدوديتها را محترم ميشمارند. احتمال دارد اگر بدانند يا حدس بزنند كه يك اتومبيل پليس در نزديكي آنها است در چارچوب اين محدوديتها رانندگي ميكنند، اما به محض اينكه مطمئن شوند كه پليسي ديده نميشود، بسياري از رانندگان سرعتشان را خيلي بيشتر از حداكثر قانوني افزايش خواهند دارد. اين مثال ما را به سوي برخي جنبههاي مهم همنوايي و كجروي معطوف ميسازد. همه هنجارهاي اجتماعي با ضمانتهاي اجرايي (sanction) همراه هستند كه از آنها در مقابل ناهمنوايي حمايت ميكنند. (گيدنز، 1381). ضمانت اجرايي، هر واكنشي از سوي ديگران نسبت به رفتار يك فرد يا گروه است كه هدفش تامين اطاعت از هنجار معيني باشد. در واقع ضمانتهاي اجرايي نوعي شيوه پاداش يا تنبيه است كه شكلهاي رفتار مورد انتظار جامعه را تقويت ميكند. (گيدنز،1381) ضمانتهاي اجرايي به دستههاي مختلفي تقسيم ميشود:
1ـ مثبت: يعني دادن پاداش براي همنوايي رفتار
2ـ منفي: يعني تنبيه براي رفتاري كه همنوايي نميكند.
3ـ رسمي (formal sanctions): ضمانت اجرايي رسمي در جايي وجود دارد كه گروه معيني از مردم يا سازماني كه وظيفهاش تامين اطاعت از مجموعه هنجارهاي خاصي است، وجود داشته باشد.
4ـ غيررسمي (informal sanctions): ضمانتهاي اجرايي غيررسمي واكنشهاي كمتر سازمان يافته و بيشتر خود به خودي نسبت به ناهمنوايي هستند.
انواع اصلي ضمانت اجرايي رسمي در جوامع امروزي ضمانتهاي اجرايياي هستند كه در نظام كيفرياي كه دادگاهها و زندانها نماينده آن هستند، مشاهده ميشوند. بديهي است پليس سازماني است كه مسئول آوردن متخلفين به پاي ميز محاكمه و حبس احتمالي آنهاست. بيشتر تخلفات رانندگي با جريمه يا از دست دادن گواهينامه كيفر داده ميشوند؛ اين مجازاتها براي تامين اينكه رانندگاني كه دانسته از مقررات راهنمايي سرپيچي ميكنند، كاملا مراقب پليس باشند كافي است. جريمه، حبس يا اعدام در كل انواع ضمانتهاي اجرايي رسمي منفي هستند. ضمانتهاي اجرايي رسمي مثبت براي پاداش دادن به رفتارهاي مربوط به عبور و مرور زياد نيستند، اگرچه گاهي پاداشهاي "مهارت در جاده" يا "رانندگي خوب" براي برانگيختن اطاعت از قوانين و مقررات به رانندگان داده ميشود. اما ضمانتهاي اجرايي رسمي مثبت در بسياري از حوزههاي ديگر زندگي اجتماعي يافت ميشود. براي مثال دادن مدال شجاعت براي نبرد، درجه يا ديپلم به نشانه موفقيت علمي، يا پاداش براي اجراي نقش برجسته در رويدادهاي ورزشي. (گيدنز، 1381).
ضمانتهاي اجرايي غيررسمي، مثبت يا منفي، از ويژگيهاي معمولي همه زمينههاي فعاليت اجتماعي است. ضمانتهاي اجرايي مثبت شامل آفرين گفتن به كسي، لبخندي حاكي از قدرداني نسبت به شخصي يا دستي به شانه او زدن است. نمونههاي ضمانتهاي اجرايي غير رسمي منفي، سخن گفتن به شيوهاي توهينآميز، سرزنش كردن و يا دوري جستن از فرد معيني است. اگرچه ضمانتهاي اجرايي رسمي معمولا از ضمانتهاي اجرايي غيررسمي برجستهتر و نمايانترند، اما ضمانتهاي اجرايي غيررسمي در تامين همنوايي نسبت به هنجارها اهميت اساسي دارند. به دست آوردن تاييد خانواده، دوستان و همكاران، يا تمايل به احتراز از مورد تمسخر واقع شدن، شرمنده شدن يا مورد قبول قرار نگرفتن، اغلب بيش از پاداشها يا تنبيههاي رسمي بر رفتار مردم تاثير ميگذارد.
3ـ5 انواع هنجارها:
آگبرن و نيمكوف هنجارها را به دو دسته تقسيم ميكنند:
1ـ نهادين (institutionalized norms)
هنجارهاي نهادين آنهايي هستند كه با آگاهي از نهادهاي مهم اجتماعي مخصوصا نهادهاي حكومتي و ديني ناشي شدهاند، مانند قوانين و مقررات اجتماعي.
2ـ نانهادين (norms non – institutionalized)
هنجارهاي نانهادين آنهايي هستند كه خود به خود در جريان زمان از زندگي اجتماعي برخاستهاند. مانند رسمها، ميثاقها، آداب ، تشريفات ، شعائر ، شيوههاي قومي و سنتهاي اجتماعي (آگبرن و نيمكوف، 1380).
دكتر فرامرز رفيعپور، جامعهشناس براي تقسيمبندي هنجار ضابطههايي در نظر ميگيرد و بر اين اساس تقسيمبندياي از هنجارها ارائه ميدهد كه در زير به آن ميپردازيم.
هنجارها را بر اساس ميزان آگاهي افراد جامعه از كاركرد و علت آن به سه دسته تقسيم ميكنند:
1ـ عادات (habits)
2ـ آداب و رسوم (custom)
3ـ قوانين و مقررات (قراردادهاي اجتماعي)
اين تقسيم بندي به ماكس وبر (1920 ـ 1864) برميگردد كه به توضيح آنها ميپردازيم:
1ـ عادات (habits):
بسياري از قاعدهمنديهاي رفتار اجتماعي فقط در پي عادت و تكرار به وجود ميآيند وبر (weber) اين گونه قاعدهمنديها را عادت مينامد. انسانها در هنگام پيروي از اين گونه هنجارها، عموما آگاهي و وقوف ندارند و اگر از آنها پرسيده شود كه چرا آن كار را انجام ميدهند و به چه دليل از آن هنجار پيروي ميكنند يا جوابي ندارند كه بدهند يا اينكه ميگويند: «چون همه اين كار را ميكنند» مثلا چرا وقتي آقايان يكديگر را ميبينند با هم دست ميدهند و ... .
2ـ آداب و رسوم (custom):
ماكس وبر آداب و رسوم را در مقابل عادات از اين طريق محدود ميكند كه مردم مدت بيشتري به آن عمل كردهاند. در صورتي كه از مردم پرسيده شود كه چرا آنها اين كار را انجام ميدهند آنها براي رفتارشان استدلالي، هر چند نه متقاعد كننده و بيشتر توجيه كننده ارائه ميدهند. مثلا چرا مردم براي فرزندانشان نام ميگذارند و به آنها شماره و عدد نميدهند؟
3ـ قوانين، مقررات و قراردادهاي اجتماعي:
به باور ماكس وبر يك نوع قاعدهمندي و هنجار است كه به صورت منطقي ـ هدفمند براي تامين خواستهها و اهداف و منافع مردم تدوين ميشود و نوعي ضمانت و تضمين اجرا از طريق مجازاتهاي رسمي دارند. مثلا قوانين ازدواج، قوانين مالكيت، خريد و فروش و اجاره و ... . فرض ماكسوبر بر اين است كه مردم به اين نوع هنجارها وقوف دارند.
هنجارها بر اساس ضابطه ميزان دروني شدن هنجار، به دو دسته تقسيم ميشود:
الفـ) دروني
بـ) بيروني
(رفيعپور، 1378)
ماكس وبر در كار كلاسيك خود درباره مفاهيم اساسي جامعهشناسي، وقتي درباره «نظم» و «نظم مشروع» در جامعه صحبت ميكند، به اين مساله نيز ميپردازد و مينويسد:
«در واقع جهتگيري و تطبيق رفتار انسانها با يك نظم اجتماعي و رعايت آن به طبع با انگيزههاي بسيار متفاوت صورت ميگيرد. اما اين واقعيت كه در كنار انگيزههاي ديگر نظم اجتماعي حداقل از نظر بخشي از مردم به عنوان رفتاري خوب و سرمشق گرفته و يا احساس وظيفه دروني در نظر گرفته ميشود كه ميبايست رعايت شود؛ طبعا اين شانس و احتمال را افزايش ميدهد كه رفتار بر آن اساس تطبيق داده و جهتگيري شود، آن هم اغلب به ميزان بسيار قابل توجه».
به عبارت ديگر حداقل بخشي از رفتار انسانها مبتني بر هنجارهاي دروني است كه انسان را از درون موظف ميسازد تا آن هنجارها را رعايت نمايد و اين يك علت اساسي نظم اجتماعي است.
وبر در ادامه ميگويد: «آن گونه نظم اجتماعي كه صرفا مبتني بر انگيزههاي عقلاني هدفمند باشد عموما بسيار ناپايدار است. انسان رفتار خود را با آن نوع نظم مبتني بر آداب و رسوم تطبيق ميدهد و در اكثر موارد رفتار دروني او را تعيين ميكند.»
ماكس وبر هنگاميكه به ضمانت مشروعيت نظم اجتماعي ميپردازد، در واقع هنجارهاي دروني و بيروني را مشخصتر و آنها را نيز دستهبندي ميكند. او معتقد است كه «نظم اجتماعي» از دو طريق به دست ميآيد:
الفـ) كاملا دروني و آن هم از طريق:
1ـ كاملا احساسي و عاطفي: يعني انسانها از طريق پيوندهاي احساسي خود را وقف يا موظف به پيروي از هنجارها ميبينند.
2ـ عقلاني ارزشي: در پي اعتقاد به اعتبار مطلق ارزشهاي عقلاني و به عنوان نهاييترين ارزشهايي كه انسان موظف است از آنها پيروي نمايد، مانند ارزشهاي مثبت از آداب و رسوم يا ارزشهاي ديگر.
3ـ مذهبي: در پي اعتقاد به ارتباط بين رفتار صادقانه و پيروي از فرائض (از يك طرف) و كسب موهبات االهي (از طرف ديگر). يعني انسان براي كسب موهبات الهي و مورد عنايت قرار گرفتن از جانب او، از دستورات و هنجارها پيروي ميكند.
بـ) از طريق انتظارات از پيامدهاي خاص بيروني:
به طور مثال از طريق حفظ يا كسب منافع و انتظارات خاص.
هنجارهاي دروني:
هنجارهايي هستند كه ما آنها را دروني كردهايم و كسي به ما درباره آن قاعده و دستوري نميدهد و ما خود به خود بدون احساس اجبار بيروني، از درون خود را موظف به پيروي از آن ميدانيم و با ميل خود آنها را رعايت ميكنيم. اينگونه هنجارها كه بخش اعظم زندگي خصوصي و اجتماعي ما را دربر ميگيرد عموما از لحاظ ميزان آگاهي و رسمي بودن در حد كم تا متوسط هستند. رفتن به مجلس ختم با لباس سياه، مراسم ختم، مراسم سوگواري مذهبي، مراسم ازدواج، شيوه غذا خوردن، شستوشو و طهارت، عبادت، سلام كردن و ... از اين نوع هنجارها هستند. اين هنجارهاي دروني شده بسيار فراتر از عادات و آداب و رسوم هستند.
نكته بسيار مهم اين است كه با اينكه بيشتر اين هنجارهاي دروني در هيچ جا نوشته نشدهاند و مجازاتهاي رسمي و مشخص نيز براي آن وجود ندارد، افراد خود را بسيار ملزم به پيروي از آنها ميدانند، زيرا اگرچه مجازاتهاي آنها غيررسمي است (مثل پوزخند، تمسخر، انگشتنما كردن، طرد كردن و منزوي كردن) اما تاثير اين مجازاتها عموما قويتر از بسياري از مجازاتهاي رسمي سنگين است زيرا:
اولا: نياز به آبرو و عزت نفس را خدشهدار ميكند.
ثانيا: روابط اجتماعي انسان با گروهي كه در آن زندگي ميكند را دچار اختلال ميكند.
بنابراين فشار هنجاري همواره به صورت احساس اجباري نيست، بلكه عموما بدون وقوف با يك نوع ميل دروني نيز همراه است. اين فشار تا آن اندازه زياد است كه گاه انسان به خاطر آن حاضر است از جانش هم بگذرد.
هنجارهاي بيروني:
هنجارهايي هستند كه از بيرون، نه به طور خودجوش از بين خود مردم، بلكه از جانب يك قدرت مافوق براي اعضاء جامعه به صورت نوشته در قالب قوانين و آييننامهها تعيين ميشوند، بدون آن كه اعضاء جامعه همه در تعيين آن هنجارها مشاركت جمعي داشته باشند. منظور از مشاركت مردم در تعيين آن هنجارها اين نيست كه يك عده از برگزيدگان، هنجارهايي را تعيين كنند و در پايان آن را به راي بگذارند يا در قالب يك قطعنامه قرائت كنند و مردم تكبير بگويند. مشاركت مردمي به معني آن است كه مردم از ابتدا در بحثهاي مربوط به لزوم تعيين هنجار، دخالت كامل داشته باشند و قبل از تعيين هنجار، زمان زيادي به بحث و جدل درباره نياز و اهميت هنجار گذاشته شود تا وحدت نظر ايجاد و سپس در قالب نظرخواهي از مردم، هنجار مذكور به عنوان قانون وضع گردد. از اين طريق يك هنجار به هنجار دروني تبديل ميگردد و ضمانت اجرايي آن بسيار بالا ميرود، به طوري كه نياز به كنترل نيروي انتظامي و صرف هزينه زياد براي آن ندارد. دستور اجباري بستن كمربند ايمني اتومبيل مثالي از هنجار بيروني است. هنجارهاي بيروني، از بالا و تحميلي هستند و معمولا مردم از آنها تخطي ميكنند.
بر اساس مدت زمان پايداري، هنجارها به دو دسته تقسيم ميشوند:
ـ پايدار
ـ ناپايدار
از نظر زماني برخي از هنجارها عمر طولاني دارند تا جايي كه عمر آنها از عمر انسانها و يا حتي چندين نسل بيشتر است و برخي ديگر بسيار كوتاه و زودگذرند. مد (mode) از نوع هنجارهاي زودگذر و سنت (tradition) از نوع هنجارهاي پايدارتر است. اگر يك هنجار براي مدت طولاني (چند نسل) بماند به سنت تبديل ميشود و به تدريج جزئي از فرهنگ ميشود. هنجارهاي كوتاه مدت، بيشتر از نوع هنجارهاي با آگاهي كم هستند.
هنجارها را بر اساس تعداد پيروان آن نيز ميتوان طبقهبندي كرد. برخي از هنجارها فقط در گروههاي كوچكتري رايجاند و برخي ديگر در كل جامعه يا گروههاي بزرگتر. همچنين برخي از هنجارها جنبه الزامي بالايي ندارند مانند طرز غذا خوردن و برخي ديگر بسيار الزامياند مثلا زنا نكردن.
هنجارها را به هنجارهاي رسمي و غيررسمي نيز طبقهبندي كردهاند. (رفيع پور، 1378)
ادامه دارد...
تدوين: مختار نائيجي
دانشجوي كارشناسي ارشد جامعه شناسي دانشگاه تربيت مدرس تهران
خبرنگار علوم اجتماعي سرويس مسائل راهبردي ايران
نظرات