دومين كارگاه « بررسي سياستهاي مديريت و بهره برداري مخازن نفت و گاز» از سوي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) برگزار شد.
به گزارش خبرنگار گروه مسائل راهبردي ايسنا، در اين كارگاه دكتر عليمحمد سعيدي و دكتر مسعود درخشان و كمال دانشيار، رييس كميسون انرژي مجلس شوراي اسلامي به بررسي موضوع ياد شده پرداختند.
گفتني است در اين كارگاه از مهندس سهيلي پور مدير برنامه ريزي تلفيقي شركت ملي گاز و محمد جواد عاصمي پور قائم مقام مدير عامل شركت ملي نفت دعوت به عمل آمده بود كه در اين نشست حضور نيافتند.
دكتر عليمحمد سعيدي در سال 1340 دكتري مهندسي نفت و رياضيات كاربردي خود را از دانشگاه استانفورد اخذ كرد، او براي مدتي رييس بخش نظارت بر فعاليتهاي اكتشاف و توليد نفت و گاز كشور بود و در اوايل دهه شصت سمت كفيل مدير اكتشاف و توليد نفت را بر عهده داشت. او سالهاست از وزارت نفت بازنشسته شده و ازصاحبنظران بين المللي نفت وگاز است.
ديدگاههاي وي به دليل تجربه فراوان و تخصص ويژهاي كه او در مطالعه مخازن نفت، به ويژه مخازن نفت شكافدار دارد اهميت كارشناسي زيادي در سطح بينالمللي دارد.
كتاب وي با عنوان تحت عنوان مباني مهندسي مخازن شكافدار 10-15 سال پيش نوشته است كه در دنيا مشهور است وي استاد بزرگي است و دفتري در پاريس دارد. ايشان بسيار دلسوز است، بخشي از عمرش را در ايران بسر ميبرد و در مجلس فعاليت ميكند.
كتاب وي با عنوان Fundamentals of fractured reservoirs engineering از انتشارات گلف يك مرجع بينالمللي درباره مباني مهندسي مخازن شكافدار در دانشگاههاي جهان است.
او با مطالعاتي كه بر روي مخازن نفت ايران انجام داده، معتقد است بهترين راهحل براي افزايش ضريب بازيافت مخازن نفت ايران فوق تزريق گاز غيرامتزاجي است. گفتني است هرگونه تحولي براي افزايش ضريب بازيافت مخازن نفت ايران تاثير فوقالعادهاي در سرنوشت و آينده اقتصاد ايران خواهد داشت و بدون ترديد ميتوان آن را يكي از بزرگترين پروژههاي بهرهوري دنيا نام نهاد.
دكتر سعيدي همچنين در مطالعات خود به اين نتيجه رسيده است كه ظرفيت توليد نفت ايران پس از حدود 10 تا 15 سال تزريق گاز در حجم لازم و كافي، به ميزان وسيعي افزايش مي يابد، او ميگويد: ذخاير نفت ايران را با تزريق گاز ميتوان تا 66 ميليارد بشكه افزايش داد. نكته مهم اين جاست كه اين سرمايه گذاري از نيمه دوم چشمانداز تأثير خود را در توليد نفت ايران نشان خواهد داد، از اين رو متأسفانه به عنوان مسئله روز كشور مورد توجه واقع نميشود. اما وي معتقد است در صورت انجام برنامه تزريق گاز به مخازن ايران از سال 2020 ميلادي به بعد ايران بالاترين ذخاير نفت و گاز جهان را دارا خواهد بود.
وي متذكر ميشود كه از سال 2015 ميلادي به بعد به دليل عدم توانايي توليد كشورهاي صادر كننده نفت، قيمت نفت و گاز بسيار بالاتر از نرخ فعلي خواهد رسيد و كشور ما با سرمايه گذاري لازم در زمان حال مي تواند به سود بسيار بالايي در آينده نزديك دست يابد.
گفتني است كه مطالعات دكتر سعيدي در سال 55 نشان ميدهد كه در آن زمان مخازن نفت ايران نياز به تزريق 250 ميليون متر مكعب گاز در روز داشتند. برنامه تزريق 250 ميليون مترمكعب گاز به ميادين در سال 1355 به تصويب هيات مديره شركت ملي نفت رسيده و تمامي تجهيزات آن خريداري شده بود، اين در حالي است كه در سال 84 پس از برداشت 30 ميليارد بشكه از سال 55 سخن از تزريق فقط 110 ميليون متر مكعب گاز گفته ميشود، اما آنطور كه دكتر سعيدي توضيح ميدهد عملا 60 الي 70 ميليون متر معكب آن تحقق مييابد.
دكتر مسعود درخشان مهيمان ديگر اين كارگاه بود. وي فارغ التحصيل مدرسه اقتصاد لندن، بنيانگذار و رئيس سابق دانشكده اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع) و اقتصاددان ارشد دفتر مطالعات بينالمللي انرژي لندن( وابسته به وزارت نفت) بوده و براي مدتي رياست اين دفتر را عهده دار بود.
دكتر درخشان كه اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه علامه طباطبايي است، در اولين كارگاه بررسي سياستهاي مديريت و بهرهبرداري از مخازن نفت و گاز در دفتر مطالعات ايسنا، اعلام كرده بود كه در اثر عدم تزريق ميزان كافي گاز به مخازن نفت و در نتيجه افت شديد توليد نفت و درآمدهاي ارزي حاصل از صدور آن، امنيت ملي ما به خطر خواهد افتاد.
وي معتقد است: در صورت عدم تزريق 560 ميليون متر مكعب گاز به مخازن نفت تا ده سال ديگر كاهش توليد نفت ما كاملا محسوس خواهد بود. وزارت نفت هيچ برنامهاي براي استمرار توليد 4 ميليون بشكه نفت خام تا افق چشمانداز تهيه نكرده است.
دكتر درخشان توضيح ميدهد كه بحث درباره LNG در جلسه شوراي اقتصاد در سال 82 منجربه تأكيد مرحوم نوربخش و آقاي خاتمي در خصوص تدوين مدل جامع انرژي كشورشد، آقاي خاتمي رييس جمهور وقت نيز براي تأكيد بر اين مسئله متذكر ميشود تا زماني كه تراز گاز كشور به تدوين نشود و بديل هاي مختلف بررسي نشود، نميتوان نسبت به مسئله صادرات گاز تصميم نهايي را اتخاذ كرد. اين در حالي است كه در همان سال آنچه كه در جلسه شوراي اقتصاد رد شده بود در بودجه به تصويب ميرسد.
دكتر درخشان در ادامه توضيح مي دهد تحقق آنچه پس از پيگيريهاي فراوان با عنوان تراز گاز كشور از سوي وزارت نفت تحت عنوان "مديريت تحول" ارائه شده است امكان ناپذير است. وي ميگويد افزايش توليد پيشبينيشده گاز طبيعي در اين تراز از 420 به 1472 ميليون متر مكعب در روز امكان ناپذير است.
در پي متن كامل دومين كارگاه بررسي سياستهاي مديريت و بهرهبرداري مخازن نفت و گاز تقديم حضور خوانندگان گرامي مي گردد.
خبرنگار:
ما به دنبال بررسي فرآيند سياستگذاري مديريت و بهرهبرداري از مخازن نفت و گاز كشور هستيم. در اين كارگاه ميخواهيم به بررسي اين نكته بپردازيم كه با توجه به وضعيت مخازن نفت و گاز كشور، چه الزاماتي و عناصري بايد در استراتژي ملي گاز كشور لحاظ شود؟ مسائل اساسي ما در شرايط كنوني در اين حوزه چيست؟ نياز ما به گاز به ويژه براي تزريق به مخازن كه حوزهاي مغفول واقع شده، اما بسيار تأثير گذار در منافع ملي است در سالهاي آينده چگونه پيشبيني ميشود؟
تا 4 سطح مديريتي مهندس نفت نداريم
مشكل اساسي فرآيند سياست گذاري و تدوين استراتژيهاي نفت و گاز در كشور ما، عدم آشنايي مديران و سياستگذاران با دانش تخصصي حوزه كاري خود است
رييس شركت نفت و رييس مناطق نفت خيز جنوب هيچ يك مهندس نفت نيستند
دكتر سعيدي:
از آنجايي كه شما علاقهمنديد از موضع سياستگذاري عمومي به اين موضوع پرداخته شود، قبل از آنكه به اين پرسش پاسخ بدهم بايد تاكيد كنم كه سالها است مشكل اساسي فرآيند سياست گذاري و تدوين استراتژيهاي نفت و گاز در كشور ما، عدم آشنايي مديران و سياستگذاران با دانش تخصصي حوزه و زمينهي كاري خود است. چنانكه تا 4 سطح مديريتي در وزارت نفت مهندس نفت وجود ندارد و اكنون نيز رييس شركت نفت و رييس مناطق نفت خيز هيچ يك مهندس نفت نيستند.
چند سال پيش به اتفاق آقاي دانشيار خدمت يكي از مديران وزارت نفت در حوزه گاز رسيديم، در اين جلسه دربارهي نياز مخازن به تزريق به عنوان مسأله اساسي كشور در اين حوزه توضيح دادم. ما پيشنهاد داديم كه از 30از پارس جنوبي بهرهبرداري و از محصول آن براي تزريق گاز به مخازن نفت استفاده شود و از اين طريق خدمت بزرگي به كشور انجام گيرد؛ بعداً ايشان اسامي تعدادي از مخازن را به من دادند و خواستند كه شبكهي گاز اين مخازن را طراحي كنم. مشخص بود كه ايشان اطلاعاتي در اين رشته ندارد، چرا كه واضح است براي طراحي شبكهي گاز ابتدا بايد مطالعات مخازن انجام گيرد و مشخص شود كه در كجا چه اندازه گاز بايد تزريق شود.
پس از بررسيهايي كه انجام دادم پيشنهادهايي را براي انجام مطالعات مخازن در همين زمينه و پس از آن، طراحي شبكهي گاز مربوط به آن را ارائه دادم؛ چرا كه به نظر ميرسيد ايشان قبل از هر چيز به دنبال ايجاد شبكهي گاز بود؛ اما پس از مدتي پيشنهاد من در يكي از بخشهاي همان مجموعه رد شد و مسأله منتفي اعلام شد؛ ملاحظه ميكنيد كه مديريت و سياستگذاري در بخش نفت و گاز در چه وضعيتي است. واقعيت اين است كه ما از زمان آقاي مهندس غرضي تاكنون با مشكل مديران جهشي مواجه هستيم؛ به گونهاي كه گاه فردي كه تخصص لازم را ندارد و در حوزه ديگري در كشور فعاليت مي كند، به يكباره به سطوح بالاي مديريتي اين وزارتخانه منصوب مي شود كه نياز به تخصص فني بالايي دارد.
در اين شرايط متأسفانه اگر تعدادي متخصص در سطوح پاييني مشغول فعاليت باشند، آن ها نيز سعي مي كنند به دنبال جلب رضايت و تامين خواستههاي مديران بالادست باشند و به جاي رعايت اصول فني به رضايت آنها ميانديشند.
اين روال در دوران وزراي بعدي نيز استمرار يافت. تعداد كاركنان شركت نفت، اكنون به حدود صد هزار نفر رسيد و بر خلاف آنچه مقامات ارشد نظام درباره كوچك كردن دولت گفتند، مجموعه دولت در اين حوزه بسط زيادي يافت.
آقاي احمدينژاد بحث كاملاً درستي را مطرح كردند مبني بر اين كه در شركت نفت مافياي قوياي وجود دارد كه ميبايست از بين برود. آقاي دانشجعفري (وزير اقتصاد و امور دارايي) نيز در ابتداي كار خود اصرار داشتند كه بهترين محل براي سرمايهگذاري ذخيره ارزي، صنعت نفت است، چرا كه تنها جايي است كه مي تواند سرمايهگذاري صورت گرفته را بازگردانده و كاري عميقا ملي صورت دهد، اما از زماني كه بحث مافياي شركت نفت به فراموشي سپرده شد، مسايل مربوط به سرمايهگذاري در صنعت نفت نيز رها شد.
آقاي احمدينژاد براي حل اين مساله چند وزير را به مجلس معرفي كرد كه همگي رد شدند و از آنجايي كه اين مساله صورت خوبي نداشت، چهارمين وزير معرفي شده را قبول كردند و باز هم همان مساله قبلي يعني مديران جهشي تكرار شد، چرا كه وزير فعلي نيز قبلا در بخش ساختمان فعال بود.
من51 سال پيش وارد شركت نفت شدم، از پايين ترين درجههاي مهندسي اين شركت شروع كردم و تمام مراحل فني اين شركت را قدم به قدم جلو رفتم تا به جايگاه مديرتي رسيدم و پس از آن بازنشسته شدم.
سوال اين جاست كه آيا گروهي كه براي حذف مافياي شركت نفت ايجاد شد، خود تبديل به مافيا شده و با مافياي قبلي هماهنگ شده است كه وزير نفت رسما اعلام كردهاند كه در شركت نفت هيچ مافيايي وجود ندارد؟!
من و آقاي دكتر درخشان 5 سال پيش با ارائهي نتايج يك بررسي به معاونت بينالمللي وزارتخانه به صورت كاملا فني نشان داديم كه با توجه به اين كه عرضه در سطح جهان كمتر از تقاضا خواهد شد، در آينده شاهد افزايش قيمت نفت خواهيم بود، اما از آنجايي كه در آن هنگام تخصص لازم در شركت نفت و وزارت نفت وجود نداشت به اهميت موضوع توجه نكردند و كاري صورت نگرفت.
بهاي گاز از نظر ارزش حرارتي آن كمتر از نصف بهاي نفت است
هر 6 هزار پاي مكعب گاز طبيعي معادل حرارتي 1 بشكه نفت را دارد
اما داراي قيمت بسيار پايينتري نسبت به 1 بشكه نفت است
همين عامل، به علاوه فقدان دانش مديريتي باعث مي شود كه كشور ما را احاطه و ما را فريب دهند
از طرف ديگر همه كشورها به دنبال رفع نيازهاي خود هستند چنانكه هند نيازمند انرژي است و براي رفع اين نياز خواهان گاز ماست. چون گاز محصولي ارزانتر و با ارزشتر از نفت است. هر 6 هزار پاي مكعب معادل حرارتي 1 بشكه نفت را دارد، اما داراي قيمت بسيار پايينتري نسبت به 1 بشكه نفت است. در واقع قيمت گاز از نظر ارزش حرارتي كه دارد در مقايسه با نفت كم تر از نصف بهاي نفت است. بنابراين اگر كشوري ، معادل يك بشكه نفت را گاز، كه قيمت پايينتري دارد خريداري كنند سود خواهد برد. اين عامل( ارزان بودن گاز در مقايسه با نفت)، به علاوه فقدان دانش مديريتي باعث شده كه بخواهند كشور ما را احاطه و ما را فريب دهند. شركتهاي خارجي به دنبال به دست آوردن انرژي مورد نياز خود به ارزانترين قيمت هستند، لذا هر اقدامي را انجام ميدهند تا ما گاز خود را به فروش برسانيم.
LNG گرانترين نوع صادرات گاز است
قسمت اعظم سرمايهگذاري مربوط به LNG صرف خريد كشتيهاي خاص و هزينه حمل آن ميشود
مسالهي ديگر اين است كه LNG گرانترين نوع صادرات گاز است. براي صدور اين نوع گاز ابتدا ميبايست گاز متان در دماي منهاي 70 درجه سانتيگراد به مايع تبديل شود و سپس در كشتيهاي خاصي كه توانايي حمل اين مايع را داشته باشد بارگيري و به مقصد بفرستيم. قسمت اعظم سرمايهگذاري مربوط به LNG صرف خريد همين كشتيهاي خاص و هزينه حمل آن ميشود. اما در مقابل، انتقال از طريق خطوط لوله ارزانتر تمام خواهد شد. چون براي انتقال گاز به اين روش كافي است تنها از طريق خطوط لوله، گاز را تا مرز برسانيم و بعد از آن مسووليتي نداريم. . لذا صدور LNG با هزينه و سرمايهگذاري بالا اما با سودآوري پايين است.
تأثير قابل توجه صادرات گاز در كاهش بهاي نفت
از سوي ديگر هر 3 ميليارد پاي مكعب گاز معادل نيم ميليون بشكه نفت است، ما شاهد هستيم كه اپك براي افزايش قيمت نفت، به طور مثال عرضه را 500 هزار بشكه كاهش ميدهد، بنابراين اگر به همين اندازه گاز وارد بازار شود كاهش نياز بازار انرژي به نفت و در نتيجه كاهش قيمت آن را به دنبال خواهد داشت. اما متاسفانه مسئولان نفت و گاز كشور توجهي نسبت به اين موضوع ندارد و صرفا به دنبال رقابت با كشورهاي كوچكي مثل قطر هستند، و اين اقدامات كاهش قيمت نفت را در پي خواهد داشت. ما در گذشته و حال بارها گفتهايم كه تزريق گاز به مخازن نفتي ، منافع بسيارزياد براي كشور در پي خواهد داشت.
كاهش دو ميليون بشكه توليد روزانه نفت و از دست رفتن 65 ميليارد بشكه نفت
در صورت تزريق گاز به مخازن نفتي كشور در افق چشمانداز، حجم انرژي فسيلي ما بيش ازعربستان خواهد شد و به مقام اول منطقه دست خواهيم يافت، اين در حالي است كه عدم تزريق گاز، باعث دوميليون بشكه افت توليد ميشود و ناگزيراز واردات خواهيم بود.
اگر گازي كه قصد صدور آن به كشورهاي مختلف وجود دارد، به مخازن نفتي كشور تزريق شود، از نابودي 65 ميليارد بشكه نفت- معادل بيش از 30 تريليون دلار- كه به دليل كمبود تزريق، غير قابل استحصال ميشود، جلوگيري خواهد شد.
معضل فقدان آينده پژوهي در مديريت بهرهبرداري از نفت و گاز
دكتر درخشان:
آقاي دكتر سعيدي به ديدگاههايي كه سالهاست بر نظام مديريت صنعت نفت و گاز حاكم است، اشاره كردند. بنده نيز معتقدم كه تفاوت اصلي ميان كشورهاي توسعه يافته و توسعه نيافته، بيش از هر چيز در يك مساله فرهنگي است و آن اين كه آيا ما ميتوانيم آيندهنگر باشيم؛ و آيا اساساً ميخواهيم كه آيندهنگر باشيم؟
مسالهي گاز كه اكنون وضعيت حادي دارد نيز مشمول همين قاعده است. واقعيت آن است كه ما به لحاظ فرهنگي، آنگونه تربيت نشدهايم كه آيندهنگر باشيم، علاوه بر آن كه در مقوله نفت و گاز، شركتهاي خارجي و كشورهاي خارجي هم مايل نيستند كه ما به استقلال فكريي برسيم. بنابراين به نفع كشورهاي سلطهگر است كه ما در صنايع استراتژيك نفت و گاز آينده نگر نباشيم. از سوي ديگر، بايد بگويم در صنعت نفت به دليل ماهيت سياسي آن و سوابق استعماري شركتهاي نفتي، همواره خامفروش بودهايم و لذا خامانديشيها نيز ثمره اين نظام خام فروشي بوده است.
ناگفته ها در تبليغات درباره حجم ذخاير گاز:
نيمي از ذخاير گاز ما، گازهاي موجود در كلاهكهاي گازي ميادين نفتي هستند كه تا زماني كه ميادين نفتي فعال ميباشند استخراج مغاير با موازين صيانتي است
همچنانكه حجم زيادي از گازهاي ما، محلول در نفت است و تا هنگامي كه نفت استخراج نشود امكان استخراج آنها نيز وجود ندارد
به علت تبليغات نادرست و ناآگاهي برخي از دستاندركاران، در طول سالهاي گذشته صرفا با توجه به اين شعار كه ما « داراي دومين ذخاير گاز جهان هستيم و گاز فراوان و ارزان و در دسترس در اختيار داريم» اين نتيجهگيري غلط صورت گرفته است كه ما بايد سهم بزرگي در صادرات جهاني گاز داشته باشيم. در اين باره كانادا را مثال ميآورند كه عليرغم داشتن حجم ذخاير گاز بسيار كم، گاز عمدهاي صادر مي كند.
اين مشكلات ناشي از عدم توجه به واقعيتها و فقدان آگاهي نسبت به منافع ملي در بلند مدت است.
بايد بدانيم كه نيمي از اين گازهاي فراوان ما، گازهاي موجود در كلاهكهاي گازي ميادين نفتي هستند كه تا زماني كه ميادين فعال ميباشند و اميد به استحصال نفت وجود دارد امكان استخراج گاز وجود ندارد، همچنان حجم زيادي از گازهاي ما، محلول در نفت است و تا هنگامي كه نفت استخراج نشود امكان استخراج گاز نيز وجود ندارد.
ناديده گرفتن اولويتها؛
در حالي كه بايد بهرهبرداري از پارس جنوبي در اولويت كامل باشد اما براي استخراج ميادين پارس شمالي و گلشن و فردوس قراردادهايي بسته مي شود
از ديگر مشكلاتي كه بايد در تدوين يك استراتژي ملي براي صنعت گاز كشور به آن توجه كرد اين است كه در بهرهبرداري از منابع گازي توجه كمتري به اولويتها شده است. در حالي كه بايد بهرهبرداري از پارس جنوبي در اولويت كامل باشد ميبنيم كه براي استخراج ميادين پارس شمالي و گلشن و فردوس اقدام مي شود. اين در حالي است كه ما بايد تمام سرمايههاي در دسترس و يا امكانات استفاده از سرمايهگذاري خارجيها را در پارس جنوبي متمركز كنيم. به اين نكته هم توجه كنيم كه برعكس پارس جنوبي، ميعانات ميدانهاي پارس شمالي و فردوس و گلشن بسيار كم است، در حالي كه ميعانات حاصل از استخراج گاز چون قيمت بالايي دارند مي توانند هزينههاي سرمايهگذارهاي انجام گرفته براي استخراج را تامين كنند.
«صيد از پي صياد دويدن عجب است!»
نبود انگيزهي مديران براي آيندهنگري
بي توجهي مديران ارشد به دغدغههاي كارشناسان
همهي اين مسايل به خوبي نشان ميدهد كه ما نمي خواهيم آينده نفت و گاز را دقيقا بشناسيم. ممكن است عدهاي بگويند كه توانايي اين آيندهنگري را نداريم، اما اين طور نيست، متخصصان ما توانايي اين كار را دارند. به نظر مي آيد كه مشكل در نبود انگيزه براي آيندهنگري است و كارشناساني هم كه اين دغدغه را دارند و ميخواهند پيشبيني آينده و راهكارهاي متناسب براي مواجهه با آن را ارائه دهند، مورد استقبال مديران ارشد قرار نميگيرند. اين وضعيت مصداق همان ضربالمثلي است كه ميگويد «صيد از پي صياد دويدن عجب است».
بر اساس تراز آمارهايي كه وزارت نفت به مجلس شوراي اسلامي ارائه داده
(بدون صدور گاز به هند و پاكستان و يا اروپا) با 40 دميليون متر مكعب كمبود گاز در نيمه چشمانداز مواجه هستيم
در حالي كه از برنامه 110 ميليون متر مكعبي تزريق گاز در روز در سال 1385 به مخازن نفت مصوب هيأت مديره تنها 70 ميليون متر مكعب تحقق يافته است
از ديگر مشكلات ما در حوزهي گاز اين است كه تراز صحيحي براي گاز نداريم. شايد اگر فشار و پيگيريهاي ما نبود مسوولين به فكر تهيهي آن هم نبودند. ملاحظه ميكنيد كه مسولان صنعت نفت و گاز كشوري با اين حجم از ذخاير گاز، به فكر تراز گاز نبودند. تراز گاز به اين معناست كه ما ميزان توليد، ميزان مصرف و همچنين مقدار باقيمانده گاز را بدانيم تا بتوانيم توان خود را براي صادرات محاسبه و پيشبيني كنيم و اگر لازم است كه صادر كنيم، اولويتهاي استراتژيك ما در صادرات را بررسي كنيم؟ تحت چه شرايطي و با چه قيمتهايي و در چه افق زماني بايد صادرات داشته باشيم؟
چنانكه قبلا توضيح دادهام بر اساس آمار رسمي اعلام شده توسط وزارت نفت (كه البته سوالهايي هم در مورد آن مطرح است) ما محاسباتي را انجام دادهايم كه نشان ميدهد در نيمه چشمانداز بدون صدور گاز، حدود 40 ميليون متر مكعب گاز در روز كم داريم. اين موضوع با در نظر گرفتن برنامهي تزريق 340 ميليون متر مكعبي مصوب هيات مديره در نيمه چشماندازاست.
سوال:
البته در كارگاهي كه پيش از اين از سوي دفتر مطالعات ايسنا برگزار شد و جنابعالي به اتفاق آقاي دكتر سعيدي حضور داشتيد، توضيح داديد كه عدد مصوب هيأت مديره با عدد مورد نظر شما متفاوت است.
دكتر درخشان:
براي آنكه هيچ بحث و گفتگو و اختلافنظري نباشد ميتوانيم فعلا نظر دكتر سعيدي را در اين باره ناديده بگيريم و مبنا را همان آماري بگذاريم كه خود وزارت نفت اعلام كرده است. نكته مهم اين جاست كه كمبود 40 ميليون متر مكعبي بر اساس اعداد و ارقامي است كه مصوب و مورد تأييد خود وزارت نفت است.
از سوي ديگر، آقاي مهندس زنگنه در سال 1378 در مجلس اعلام كردند كه « تزريق كنوني ما به ميادين نفتي حدود 70 ميليون متر مكعب در روز است و بايد دست كم 200 ميليون متر مكعب به آن اضافه كرد». ايشان همچنين در مقدمه كتاب نفت و توسعه گفتهاند كه كمبود گاز براي تزريق، خسارات جبرانناپذيري بر ميادين نفتي وارد كرده و خواهد كرد. ما ميگوييم كه از سال 78 كه اين مطلب را وزير نفت اعلام كرده است تا كنون حدود 10 ميليارد بشكه نفت استخراج شده است. روشن است كه به ازاي برداشت 10 ميليارد بشكه نفت، ميزان قابل توجهي از فشار مخازن كاسته شده است. بر همين اساس، هماكنون حدود 360 ميليون متر مكعب گاز بايد تزريق كنيم. اما ميبينيم كه برنامهي تزريق مصوب هيات مديره براي سال 84، حدود 110 ميليون متر مكعب بوده است. البته عملا به طور متوسط 60 يا 70 ميليون متر مكعب تزريق شده است ، در حالي كه بر اساس فرمايش وزير سابق نفت بايد 340 ميليون متر مكعب تزريق شود. ايشان خود خسارات جبران ناپذير كمبود تزريق گاز را مورد تأييد قرار دادهاند.
خسارات ناشي از كمبود تزريق گاز به مخازن
با قانون اساسي و توليد صيانتي منافات دارد
با توجه به اين كه كمبود گاز تزريقي خسارات جبران ناپذيري به مخازن نفتي وارد مي كند، به دليل كمبود گاز براي تزريق، توليد غيرصيانتي ادامه خواهد يافت و وضع بدتر خواهد شد، اين وضعيت با قانون اساسي و توليد صيانتي منافات دارد.
سوال:
مسوولين در برابر اين پرسش كه وضعيت تزريق چگونه خواهد شد اعلام مي كنند كه در حال بهرهبرداري بيشتر از ميادين گازي هستيم و بايد توليد را به قدري بالا ببريم تا هم مصرف داخلي و هم تزريق و هم صادرات را جوابگو باشيم، نظر شما چيست؟
دكتر درخشان:
آنچه شما به آن اشاره كرديد، آرزو است، آرماني است و بيشتر شعارگونه است.
همه اينها شعارهايي بيش نيست و واقعيتها با آن متفاوت است. واقعيتها عبارتاست از اين كه:
1- كمبود گاز هم اكنون محسوس است.
2- تزريق گاز به مخازن نفتي پايينتر از برنامهي مصوب هيات مديره شركت نفت است.
3- بحث قراردادهاي LNG براي صدور گاز مطرح است.
زمان مناسب براي ازدياد بازيافت بسياري از مخازن بزرگ كشور گذشته است فرصتها را از دست دادهايم
پيامد اين امر تهديد كننده است. چرا كه بحث ما درباره كمبود فلان كالاي مصرفي و يا كالاي لوكس در آينده نيست، بلكه بحث كمبود گاز و افت توليد نفت به دليل نبود گاز براي تزريق به مخازن نفت و نبود بازيافت ثانويه و ازدياد برداشت مطرح است؛ آن هم در شرايطي كه از نيمهي دوم عمر ميادين نفتي هم گذشته است. به عقيدهي استادان مخازن كشور زمان مناسب براي ازدياد بازيافت در بسياري از مخازن بزرگ كشور گذشته است و ما فرصتهاي طلايي را از دست دادهايم.
از سوي ديگر ميگويند ما همزمان به تمام اين اهداف خواهيم رسيد. اما با آرزو كردن نميتوان مملكت را اداره كرد، بايد برنامهريزيهاي صحيح و قابل اجرا ارائه داد و بر اساس واقعيتها سخن گفت.
در آينده به وارد كننده نفت تبديل خواهيم شد
لحظهاي فكر كنيد كه واقعا چقدر براي منافع آيندگان دل نگران هستيم؟ اصلا آيا امكان واردات نفت در آينده را باور داريم؟
سوال:
معتقديد اين اتفاق به وقوع ميپيوندد؟
دكتر درخشان:
اگر به وزاراي قبلي مي گفتيد كه بر اساس محاسبات برخي از كارشناسان، ما در سالهاي آينده بايد حدود 9 ميليارد دلار بنزين و گازوئيل وارد كنيم، ايشان چه برخوردي مي كردند؟ آيا نمي گفتند محال است؟ اگر اين پيشبيني را به جامعه مي گفتيم، جامعه هم براي باور آن آمادگي نداشت، اين در حالي است كه گفته ميشود سال آينده بايد 9 ميليارد دلار بنزين و گازوئيل وارد كنيم. اين وضعيت نشان مي دهد كه ما توان پيشبيني 8 سال آينده را هم نداشتيم يا نميخواستيم داشته باشيم.
دليل ميدان ندادن به مطالعات استراتژيك
استراتژيك انديشيدن و آينده پژوهي با منافع قدرتهاي مسلط سازگار نيست
دليل ميدان ندادن به مطالعات استراتژيك
تحقيقات و پروژهها در سازمانها و نهادهاي دولتي و دانشگاهي در مسايل جزئي تا دلتان بخواهد هست، اما كساني كه بخواهند استراتژيك فكر كنند ميدان ندارند. دليلش اين است كه تا حد زيادي ما فاقد آگاهي از اهميت اين نوع مطالعات هستيم، از سوي ديگر استراتژيك انديشيدن و آينده پژوهي با منافع قدرتهاي مسلط سازگار نيست.
اگر جاي رييس جمهور بودم، از مسوولين قبلي و فعلي ميپرسيدم كه چرا نتوانستيد پيشبيني كنيد كه ما امروز بايد 7 ميلياردها بنزين وارد كنيم؟
اگر من جاي رييس جمهور بودم مسوولين قبلي و فعلي را جمع ميكردم و ميپرسيدم كه چرا نتوانستيد پيشبيني كنيد كه ما بايد 7 ميلياردها بنزين وارد كنيم؟ پس چه كار ميكرديد؟ چرا مقامات كشور به پاسخ اين سوال نميروند؟ چرا مسوولان كشور چنين پيش بيني نكردند؟ شما اگر يك فرزند بيمار داشته باشيد، مگر فوراً به دكتر مراجعه نميكنيد؟ گاهي اوقات به چند دكتر مراجعه ميكنيد، اما آيا اين كشور به اندازهي يك فرزند براي ما عزيز نيست؟ گاهي مي گويند غافلگير شديم، اما بحث 9 ميليارد دلار واردات بنزين و گازوئيل بحث غافلگيرشدن نيست. آيا از گذشته تعداد خودروهاي توليد شده و برنامهريزي توليد خودرو مشخص نبود؟ بحث نفت و انرژي ميتواند در حوزههاي مختلف اين كشور را با مشكل مواجه كند، ما درباره چغندر قند گفت و گو نميكنيم. معضل انرژي ميتواند كمر يك نظام سياسي را بشكند.
قبل از اين كه به افق چشمانداز برسيم وارد كننده نفت مي شويم
ممكن است شما بگوييد واردات نفت را در آينده نزديك نميتوانيم باور كنيم. واردات بنزين را كه مي توانيم باور كنيم! من گزارش اجمالي از بحران نفت ارائه ميدهم: در حال حاضر6/1 ميليون بشكه نفت خام در روز مصرف داخلي ماست. كه با احتساب 9 ميليارد واردات بنزين و گازوئيل، تقريبا معادل 5/2 ميليون بشكه نفت خام در روز است. اگر هر سال 10 درصد رشد طبيعي آن را حساب كنيم (كه طبيعي هم است) قبل از رسيدن به افق چشمانداز، مصرف ما به بيش از 3 ميليون بشكه نفت در روز ميرسد. در عين حال افت توليدات نفت هم باعث ميشود كه توليد از 3 ميليون بشكه كمتر شود. نتيجه ميگيريم كه قبل از اين كه به افق چشمانداز برسيم، ما وارد كننده نفت مي شويم، در اين صورت دلارهايي را كه بايد صرف سازندگي و توسعه كشور كنيم چگونه فراهم ميكنيم؟ آيا صادرات فرش ميتواند تأمين كننده ارز مورد نياز براي سازندگي و عمران كشور باشد؟ صادرات فرش ما برابر با واردات مقوا و مواد اوليه روغن نباتي است.
ادامه دارد....
نظرات