رييس آكادمي جراحان اعصاب و استخوان و انجمن بينالمللي جراحان آمريكا در بازديد از خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، با ابراز نگراني از روند فزاينده گسترش بيماريهايي نظير ام.اس. و امراض قلبي و تنفسي در ايران از آلودگي هواي شهرها به عنوان عامل عمده گسترش اين بيماريها در كشورمان ياد كرد.
به گزارش خبرنگار «علمي» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، پرفسور كاظم فتحي، رييس آكادمي جراحان اعصاب و استخوان آمريكا كه در سال 2001 به عنوان رييس انجمن بينالمللي جراحان در آمريكا انتخاب شده است، در حال حاضر استاد دانشگاه «نوادا» و رييس بخش جراحي اعصاب چند بيمارستان شهر «لاسوگاس» و همچنين سردبير ژورنال بينالمللي جراحي عمومي و مجله آكادمي جراحان اعصاب و استخوان آمريكا و چهار نشريه فارسي انگليسي است.
پرفسور فتحي علاوه بر انتشارات بالغ بر 800 مقاله علمي در زمينه جراحي، به دليل اختراع نخستين شنت مورد استفاده در درمان سكتههاي مغزي كه به نام ايشان نامگذاري شده (Fathie's Carotid Artery Shunt/Bypass) و همچنين داروي معروف «اسكلكسين» (Skelaxin) كه براي نرم كردن عضلات و درمان بيماريهاي نظير MS كاربرد دارد از شهرت و اعتبار ويژهاي در جامعه پزشكي جهان برخوردار است.
اين جراح برجسته ايراني همچنين براي نخستين بار چهار عارضه مغز و اعصاب از جمله سالكوماي مهره اول گردن و غده ايدز در مغز را گزارش كرده است.
پرفسور فتحي در گفتوگو با گروه علمي پژوهشي ايسنا فرازهايي از زندگي و تلاشهاي علمي خود را مرور كرد.
وي گفت: « من در سال 1307 در تهران به دنيا آمدم. پس از طي دوران تحصيلات اوليه وارد دانشكده پزشكي دانشگاه تهران شدم و درست پنجاه سال پيش ـ در سال 1334ــ، پس از فارغ التحصيلي با درجه ممتاز و كسب رتبه دوم در آزمون «انترنا» براي ادامه تحصيل و اخذ تخصص در رشته مغر و اعصاب به آمريكا رفتم.
جراحي مغز و اعصاب در آن زمان رشته جديدي بود كه در آن اكتشاف نشده بود و مردم به آن بسيار احتياج داشتند و همين مساله من را ترغيب كرد كه اين رشته را براي تخصص انتخاب كنم.»
پرفسور فتحي خاطرنشان كرد: «در آن سالها تعداد متخصصان مغز و اعصاب در كل دنيا شايد بيش از 100 نفر نبود در حالي كه الان شمار متخصصان اين رشته به حدود 12 هزار نفر رسيده است.
در آن زمان اين رشته در ايران وجود نداشت و دكتر عاملي و مرحوم دكتر سميعي هم كه تنها جراحان مغز و اعصاب در آن زمان بودند، تحصيل كرده خارج بودند و هنوز برنامههاي تدريسي رزيدنتي در ايران نداشتيم. علت انتخاب آمريكا براي ادامه تحصيل اين بود كه در آن زمان آمريكا تنها كشوري بود كه در آن دوره جراحي اعصاب به صورت كامل وجود داشت و دانشگاههاي اروپا تا آن اندازه پيشرفته نبودند.»
وي خاطرنشان كرد: « من ابتدا به «شيكاگو» در ايالت «ايلي نوي» رفتم و چون دورههاي ايران در آنجا شناخته شده نبود، براي تطبيق با استانداردهاي آنجا ناچار به گذراندن مجدد دورهاي در دانشكده پزشكي شدم و در مدت حدود يك سال موفق به اتمام اين دوره شدم. عملكرد تحصيلي من به حدي مورد توجه اساتيد قرار گرفته بود كه «كليد طلا» - نشاني علمي دانشگاه- را كه 17 سال كسي موفق به كسب آن نشده بود را دريافت كردم.»
پرفسور فتحي اضافه كرد: «بعد از آن وارد دوره جراحي عمومي شدم كه يك سال آن را در «شيكاگو» بودم و بعد از آن به «ديترويت» در ايالت «ميشيگان» رفتم و پس از اتمام اين دوره، براي گذراندن تخصص جراحي مغز به دانشگاه «ويرجينيا» در شهر «ريچموند» رفتم. پس از طي دوره كامل جراحي اعصاب با اين كه بورد جراحي و مجوز طبابت هم داشتم، فكر كردم كه سه سال كافي نبوده و بايد بيشتر در مورد جراحي اعصاب تجسس كنم بنابراين براي يك سال به سوئد كه در آن زمان مركز جراحي اعصاب در جهان بود رفتم و با يكي از بزرگترين بخشهاي جراحي آن جا و يكي از بزرگترين اساتيد آن زمان - پرفسور نورلين - كار كردم و بعد از آن ـ حدود سال 1962 - به آمريكا رفتم و به عنوان رييس بخش جراحي اعصاب در يكي از بزرگترين بيمارستانهاي آمريكا - بيمارستان «گريدي» زيرنظر دانشگاه «اموري» در شهر «آتلانتا» در ايالت «جورجيا» - مشغول به كار شدم.»
وي افزود: «پس از مدتي به ايالت «آيووا» نقل مكان كردم و به عنوان رييس بخش جراحي مغز و اعصاب دو بيمارستان، حدود 18 سال به تدريس جراحي اعصاب به دانشجويان اشتغال داشتم. پس از آن تصميم گرفتم به دانشگاه «نوادا» در شهر «لاسوگاس» بروم كه در حال حاضر نزديك به سه دهه است كه آنجا هستم و به عنوان استاد جراحي اعصاب، رييس بخش جراحي اعصاب چهار بيمارستان و از حدود 15 سال پيش به عنوان رييس آكادمي جراحان اعصاب و استخوان آمريكا (AANOS) فعاليت دارم و در سال 2001 به عنوان رييس كالج جراحان جهان (ICS) در آمريكا انتخاب شدم. در حال حاضر، همچنين سردبير دو مجله انگليسي ــ ژورنال بينالمللي جراحي (International Surgery Journal) و مجله آكادمي جراحان اعصاب و استخوان آمريكا (The Journal of Neurological and Orthopaedic Medicine and Surgery) ـ و چهار مجله فارسي انگليسي هستم.»
اين استاد و جراح برجسته ايراني كه طي سالها فعاليتش، عناوين و افتخارات علمي متعدد ديگري نظير «مرد سال»، «پزشك سال»، «پزشك سال لاسوگاس» و رياست انجمنهاي علمي و پزشكي سراسري و منطقهيي متعددي از جمله رياست پزشكان نوادا را در آمريكا برعهده داشته است، خاطرنشان كرد: «در طول اين سالها به اخذ چهار PhD در رشتههاي مختلف و هفت بورد از جمله بورد «طب قانوني» آمريكا نايل شدم كه در حكم مجوز وكالت است. در طول اين سالها همچنين 800 مقاله طبي در نشريات و كنفرانسهاي علمي مختلف ارائه كردهام.»
پرفسور فتحي كه در طول ساليان سال دوري از وطن هيچ گاه رشتههاي پيوند عميق خود را با فرهنگ غني ايراني نگسسته است كه 16 كتاب به زبان فارسي از جمله سه جلد مجموعه اشعار وي - به نامهاي «دفتر آرزو»، «پيام آرمان» و «گنجينه رامين» - و هفت جلد كتاب به نام «گلچيني از گلشن رضوان» - كه در برگيرنده زندگينامه بيش از چهار هزار شاعر ايران و جهان است - كتاب «كليد پنج گنج نظامي» و كتابهايي درباره فردوسي و ابن سينا و مجموعه ارزشمند «مديكا ايرانيكا» - درباره طب قديم ايران - از جمله آثار ادبي ايشان است.
نكته جالب توجه درباره پرفسور فتحي اين است كه وي علاوه بر آثار متعدد نظم و نثر فارسي به دليل اشعاري كه به زبان انگليسي سروده، جايزه شعر سال آمريكا را نيز دريافت كرده است.
اين جراح برجسته ايراني علاوه بر ادبيات و شعر، در زمينه موسيقي سنتي ايراني نيز فعاليتهايي داشته و در سالهاي اخير عليرغم سن بالا و عدم دسترسي به اساتيد مجرب به فراگيري فنون نوازدگي سازهاي سنتي ايراني پرداخته است.
وي همچنين علاوه بر تحقيقات برجسته علمي و ادبي به دليل تلاشهاي بشر دوستانه و خدمت به بيماران و آسيبديدگان سوانح طبيعي در جهان نيز چهرهاي كاملا شناخته شده است كه دريافت 42 مدال در سوانح مختلف نمودهاي كوچكي از سالها تلاش و خدمت اين پزشك متعهد ايراني است.
پرفسور فتحي حدود 47 سال پيش با يك خانم مسلمان سوئدي ازدواج كرده كه ثمره اين ازدواج دو پسر و يك دختر هستند كه دخترشان هم دو بورد در پزشكي اطفال و داخلي دارند و پسرانشان يكي در زمينه مهندسي ساختمان و اداره يك موسسه خيريه ساختوساز و ديگري در زمينه سينما (فيلمبرداري) فعاليت دارند.
رييس ايراني آكادمي جراحان اعصاب و استخوان آمريكا در ادامه گفتوگو با گروه علمي ايسنا در تبيين يافتهها و نوآوريهاي برجسته علمي خود به چهار عارضه مغز و اعصاب اشاره كرد كه براي اولين بار توسط وي گزارش شده است.
وي اين بيماريها را شامل تومور غده زيرمغزي كه علامتهاي آنوريسم مغزي را نشان ميدهد، «پمنجو پري سايتوما»(تورمور ستون فقرات و نخاع شوكي كه وخيم نيست و از ناحيه جدار نخاع شوكي سرچشمه گرفته است)، سالكوماي اطلس (سرطان مهره اول گردن) و غده ايدز در مغز عنوان كرد و گفت: شناسايي غده ايدز در مغز كه اولين بار در سال 1983 صورت گرفت و پس از آن چند مورد ديگر هم توسط ساير جراحان گزارش شد، در آگاهي جراح قبل از انجام عمل و رعايت هر چه بيشتر اصول بهداشتي و ايمني به كادر جراحي كمك ميكند مضافا اين كه عمل جراحي در اين گروه از بيماران بايد حتما با ليزر انجام شود.»
پرفسور فتحي درباره شنت اختراعيشان كه به نام وي نامگذاري شده و سالها در جراحيهاي پيچيده مغز مورد استفاده قرار گرفته و از مرگ شمار زيادي از بيماران جلوگيري كرده است، اظهار داشت: «اين شنت كه در سال 1954 ساخته شده اولين شنتي است كه براي درمان سكتههاي مغزي استفاده شده و با بهرهگيري از آن از بروز سكته مغزي در حين جراحي و پس از آن در بيماران تحت عمل جلوگيري شده است. شنت ابداعي بعدها توسط يك جراح ايراني ديگر سادهتر و كاراتر شد كه در زمان پاك كردن و عمل شريان گردن از آن استفاده ميشود.»
وي خاطرنشان كرد: «در هنگام بسته شدن شريان توسط برخي از مواد بايد جريان خون قطع شده و در مدت 11 دقيقه جريان خون را مجددا باز كرد تا از فلج شدن بيمار جلوگيري شود كه به وسيله اين شنت و در حالت باي پس مانند خون را از داخل شريان و از زير ترقوه به بالاي محل انسداد ميرساندم تا در حين عمل مشكلي براي بيمار ايجاد نشود.»
پرفسور فتحي تصريح كرد:«اين شنت در ابتدا داراي سه شاخه بود كه يكي از جراحان با حذف يكي از شاخهها و با انتقال تنها 15 درصد خون به مغز، آن را به صورت يك لوله مستقيم درآورد و پس از آن نمونههاي مشابهي با الگوبرداري از اين شنت در جراحيهاي مختلف نظير جراحي قلب و كليه نيز استفاده شد و در واقع آغازي براي باي پسهاي بعدي بود.»
اين دانشمند ايراني در ادامه درباره داروي معروف «اسكلكسين» (Skelaxin) كه توسط وي ساخته شده و براي جلوگيري از سختي عضلات در بيماريهايي نظير MS كاربرد وسيعي دارد، اظهار كرد: «اين دارو كه در ايران با نام شيميايي آن (metaxalone) و در آمريكا به نام «اسكلكسين» شناخته ميشود، در بيماراني كه نياز به Relaxation دارند استفاده ميشود. اين دارو در سال 1958 كشف شد و مطالعات آن تا سال 1960 به طول انجاميد كه البته به دليل آن كه هر دارو براي كسب مجوز ورود به بازار بايد در مراحل مختلف توسط FDA تست شود، از زمان كشف تا ارائه آن به بازار حدود 30 سال طول كشيد. داروهايي كه تا پيش از آن در بازار بود با عوارضي نظير ايجاد حالت خواب آلودگي در بيمار همراه بود كه اين دارو به بازار با توجه عوارض بسيار كم، كمك شاياني به بيماران نيازمند كرد.»
اين جراح برجسته مغز و اعصاب كه تحقيقات و مطالعاتي نيز در زمينه بيماري ام.اس. دارد، درباره اين بيماري و روشهاي تخفيف و درمان آن به ايسنا گفت:« MS يا «مالتيپلي اسكلروز» (Multiple Sclerosis) بيمارياي است كه در بخشي از سلولهاي مغزي نخاع شكي ايجاد ميشود كه در آن پوششهاي سلولهاي عصبي از بين رفته و اين سلولها از بين ميروند كه در نتيجه عضلاتي كه از اين سلولها فرمان ميگيرند، نيز فلج ميشوند. اين بيماري معمولا در سنين 30 تا 50 سال بروز ميكند كه به ويژه در سالهاي اخير در سنين پايينتر از 25 سال نيز مشاهده ميشوند.»
پرفسور فتحي خاطرنشان كرد:«براي درمان ام.اس در گذشته از داروهايي نظير «كورتون»، «بتاسران» و «اوانكس» استفاده ميشد و در حال حاضر بهترين داروي مورد استفاده در آمريكا «كپكسان» است كه به ميزان بيست ميليگرم در روز ترزيق شده و از پيشرفت بيماري جلوگيري ميكند؛ با اين حال هنوز درمان قطعي براي اين بيماري وجود ندارد.»
پرفسور فتحي درباره عامل بيماري ام.اس.گفت:« در اين زمينه نظرات مختلفي وجود دارد. به عقيده عدهاي از دانشمندان اين بيماري منشاء ارثي دارد و برخي عامل اين بيماري را ويروسهاي خاصي مي دانند كه به كندي رشد كرده و عمل ميكنند. برخي ديگر نيز معتقدند كه علت اين بيماري عواملي نظير آلودگي هوا است كه مانع از رسيدن مواد مورد نياز مغز ميشود.»
اين جراح مغز و اعصاب با اشاره به اين كه امكان ترميم و جايگزيني سلولهاي آسيب ديده در بيماران مبتلا به MS وجود ندارد، خاطر نشان كرد: «يكي از ويژگيهاي اين بيماري اين است كه به صورت دورهيي عود ميكند يعني مدتي از شدت آن كاسته شده و بعد دوباره تشديد ميشود. بيماران بايد بعد از هر دوره اوج بيماري، فعاليتهاي ورزشي و فيزيوتراپي خود را تشديد كنند تا مانع از كار افتادگي عضلات مجاور عضله آسيب ديده شوند.»
پرفسور فتحي در ادامه گفتوگو با ايسنا با ابزار تاسف از افزايش موارد ابتلاء به بيماري ام.اس. در ايران يكي از علل اين امر را افزايش فزاينده آلودگي هواي شهرها به ويژه در اثر دود خودروها عنوان كرد كه علاوه بر بيماري MS بيماريهاي قلبي و تنفسي و ساير امراض را نيز به نحو چشمگيري افزايش داده است.
رييس آكادمي جراحان اعصاب و استخوان آمريكا همچنين درباره شايعترين مشكلات مغز و اعصاب كه به ويژه در سالهاي اخير با آنها روبرو بوده است، اظهار داشت: «ضربههاي مغزي بيشترين موارد مشكلات مغز و اعصاب را تشكيل ميدهد كه در اثر تصادفات و سوانح رانندگي به ويژه راكبان موتوسيكلت را با آسيبهاي جدي مواجه ميكند؛ اين مساله با توجه به افزايش فزاينده شمار موتوسيكلتها در كشور ما بسيار نگران كننده است البته در كشورهايي مثل آمريكا نيز با وجود تلاشهاي زيادي كه براي اجباري شدن كلاه ايمني و اتخاذ تمهيدات مشابه صورت گرفته اين قبيل آسيبها و سوانح بسيار شايع است.»
وي افزود:« مساله ديگري كه به خصوص در آمريكا با آن مواجهايم آسيبهاي مغزي ناشي از تيراندازيها است به طوري كه زماني كه در «آتلانتا» بودم طي يك سال كلكسيوني از حدود 600 گلوله جمع آوري كرده بودم كه تمام آنها توسط من و همكاران جراحم از سر مصدومان حوادث و درگيريهاي مسلحانه خارج شده بود. اين قبيل سوانح در برخي ديگر از شهرهاي آمريكا نظير شيكاگو هم بسيار شايع است.»
پرفسور فتحي كه در بازديد از خبرگزاري دانشجويان ايران، در جمع خبرنگاران سخن ميگفت، در پاسخ به اين سوال كه با توجه به علاقه عميقش به ايران و فرهنگ اين كشور، اين همه سال دوري از وطن را چگونه سپري كرده است و اين كه به نظر وي، اگر در ايران مانده بود هم ميتوانست به اين موفقيتها برسد، اظهار داشت: سختترين مشكلي كه در زندگي من وجود داشته، نبودن در كشورم بوده است؛ مطمئنا اگر اين موفقيتها را در ايران به دست ميآوردم بسيار خوشحالتر بودم ولي به هر حال انسان، انسان است و خوشحالم كه در خارج از كشور هم توانستهام به همنوعان خودم خدمت كنم.
البته مسلما اگر در ايران مانده بودم از نظر ادبيات و موسيقي بيشتر پيشرفت ميكردم ولي از نظر پزشكي فكر نميكنم؛چون بهرحال در كشورهاي پيشرفته دسترسي بيشتري به تجهيزات و امكانات علمي وجود دارد.
رييس آكادمي جراحان اعصاب و استخوان آمريكا در ادامه گفتوگو با گروه علمي ايسنا در پاسخ به سوالي درباره ارزيابيش از سطح علمي جامعه پزشكي ايران و تحولات سالهاي اخير در اين عرصه اظهار داشت: من در پنج سال اخير تقريبا هر ساله سفري به ايران داشتهام و هر بار تحرك و پيشرفتي را كه در جامعه پزشكي كشور از جمله در زمينههاي جديدي نظير سلولهاي بنيادي وجود دارد به خوبي احساس كردهام. مثلا جراحان مغز و اعصاب ايران كه ارتباط نزديكتري با آنها دارم عملكرد بسيار بسيار خوبي دارند و از طريق مجلات و كنفرانسهاي علمي بينالمللي كاملا به علم روز و پيشرفتهاي جديد واقفند و مسلما اكثر جراحان و پزشكان ديگر هم به همين پايه قوي هستند.
وي تصريح كرد: باعث افتخار من است كه ميبينم اعمال جراحي و خدمات پزشكي كه توسط پزشكان ايراني انجام شود كاملا با استانداردهاي خارجي مطابقت دارد. البته شايد هنوز برخي از مردم ما اعتقاد داشته باشند اگر براي درمان به خارج مراجعه كنند بهتر است در حالي كه همان كاري كه در بيمارستانهاي كشورهاي پيشرفته ارائه ميشود در ايران هم انجام ميشود و نبايد تصور كنيم كه جراحان ما در مقايسه با جراحان خارجي كمبودي دارند.
رييس آكادمي جراحان اعصاب و استخوان آمريكا در عين حال خاطر نشان كرد: البته مشكلي در اين زمينه در كشور وجود دارد كه كمبود تجهيزات پيشرفته و عدم دسترسي مناسب به برخي داروهاي جديد است كه با عوارض سنگين به كشور وارد ميشوند و امكان استفاده از تخفيف شركتهاي بزرگ داروسازي كم است كه اين امر مشكلات زيادي را در دسترسي بيماران به داروهاي گران قيمت خارجي ايجاد كرده است.
رييس انجمن جراحان جهان در آمريكا همچنين درباره ميزان حضور جامعه پزشكي و جراحان ايراني در عرصههاي علمي بينالمللي از قبيل ارائه مقاله در نشريات و كنفرانسهاي علمي بينالمللي گفت: پزشكان ايراني با توجه به مشغوليت زياد به بيماران شايد وقت چنداني براي ارائه مقاله به مجلات و كنفرانسهاي علمي ندارند ولي خود من در مجلاتي كه سردبيرشان هستم مرتبا مقالاتي را از محققان ايراني دريافت ميكنم كه از سطح علمي مناسبي برخوردارند.
وي درباره موقعيت پزشكان و جراحان ايراني در آمريكا نيز به ايسنا گفت: در مجموع، پزشكان ايراني مقيم آمريكا كاملا از همتايان آمريكايي خود پيشي گرفتهاند و عملكرد بسيار خوب و دقيقي دارند به طوري كه بسيار به ندرت ميتوان پزشك ايرانياي را يافت كه از پزشكان آمريكايي و خارجي جلو نزده باشد. با توجه به اين كه رياست چهار بورد تخصصي را برعهده دارم و پزشكان بايد پيش من امتحان بدهند اين مساله را به خوبي احساس ميكنم؛ خصوصا به اين دليل كه در هنگام ارزيابي دانشجويان به درجه فهم و ادراك آنها كاملا توجه دارم و مراقبم كه در مورد دانشجويان آمريكايي به واسطه مليتشان امتياز ويژه و ارفاقي صورت نگيرد.
اين جراح برجسته ايراني كه در سالهاي اخير مرتبا به ايران سفر كرده است درباره ارزيابي خود از وضعيت فعلي ارتباط نخبگان خارج كشور با ايران گفت: اين وضعيت چندان رضايتبخش نيست. شخصيتهاي علمي برجسته مقيم خارج هنوز با نوعي نگراني و ابهام درباره وضعيت بازگشت خود مواجهند و اين در شرايطي است كه مطمئنا بيش از 90 درصد ايرانيان خارج كشور عميقا دوست دارند كه به ايران بيايند و دين خود را به كشورشان ادا كنند و بايد شرايطي براي آنها فراهم شود كه با خيال آسوده و بدون نگرانيهاي دست و پاگير و زمانبر به كشور بيايند و تجهيزات و وسايل مورد نياز هم در اختيارشان قرار داده شود تا سفر آنها به ديد و بازديد با اقوام خلاصه نشود و بتوانند طي مدت اقامت هرچند كوتاه خود به هموطنانشان كمك كنند.
وي در عين حال خاطرنشان كرد كه در سفرهاي اخير خود به خصوص امسال با استقبال بسيار خوبي از سوي جامعه پزشكي و مسئولان مواجه شده و رويكردهاي بسيار مثبتي را در مسئولان جهت تسهيل ارتباط با نخبگان ايراني خارج كشور شاهد بوده است و به زعم وي تنها برخي مشكلات اداري و تشريفات دست و پاگير و بيتوجهيهايي كه در برخي موارد به شرايط خاص اين قبيل نخبگان كه به صورت موقت به كشور ميآيند صورت ميگيرد مانع از بهرهگيري بهينه از فرصتهاي فراهم شده از سفر نخبگان ايراني و خارجي به كشور ميشود.
رييس آكادمي جراحان مغز و اعصاب آمريكا اضافه كرد: خود من هر بار كه به ايران ميآيم دوست دارم بيماران را به صورت رايگان درمان كنم و اجازه داشته باشم كه به سهولت در بيمارستانها جراحي كنم كه به دليل نداشتن مجوزهاي لازم - كه به دليل تشريفات اداري براي دريافت آن اقدام نكردهام - اين امكان برايم وجود ندارد.
البته برخي از جراحاني كه ميخواهند مدتي در ايران بمانند اين مجوز را دريافت ميكنند ولي به نظر من بايد به تمام پزشكان علاقهمندي كه در اروپا و آمريكا تحصيل كرده و دوست دارند در مدت سفر به ايران طبابت كنند، اين اجازه داده شود.
وي در ادامه در پاسخ به اين سوال كه به عنوان يك دانشمند ايراني خارج از كشور چه راهكارهاي عملي براي ارتباط بهتر با نخبگان ايراني و غير ايراني در ساير كشورها پيشنهاد ميكند، اظهار داشت: لازمه اصلي اين قبيل ارتباطات و تعاملات اين است كه حقيقتا به اين قبيل ارتباطها و نقش مهم آنها در كمك به توسعه كشور اعتقاد داشته و زمينههاي ايجاد و حفظ آنها را فراهم كنيم. به عنوان مثال خود من قبل از انقلاب، انجمني را براي ارتباط گروههاي پزشكي ايراني و آمريكايي ايجاد كردم كه در چند نوبت استادان بازنشسته دانشگاههاي آن كشور را كه از زبدهترين جراحان در رشتههاي مختلف بودند، براي كمك به پزشكان ايراني به شيراز، اصفهان و برخي شهرهاي ديگر اعزام كردم كه در مدت حضورشان در ايران ضمن گردش و بازديد از جاذبههاي توريستي ايران ماهها به طور رايگان در دانشگاهها درس ميدادند و جراحي هم ميكردند ولي متاسفانه در ايران آن طور كه بايد از آنها استقبال نشده و حداقل امكانات رفاهي و پذيرايي مناسب براي آنها فراهم نميشد به طوري كه بعد از مدتي ديدم كه اين قبيل سفرها ممكن است ارتباط ما را بدتر هم بكند.
به عقيده من اگر شرايط مساعدي فراهم باشد ميتوان از طريق ايجاد چنين انجمنهايي نه تنها نخبگان ايراني خارج كشور كه حتي برخي شخصيتهاي علمي خارجي را هم كه منظوري جز خدمت به مردم ندارند به كشور دعوت كرده و از توان آنها استفاده كرد.
وي خاطر نشان كرد: اين قبيل ارتباطها و سفرهاي دورهيي هر چند به مدت بسيار كوتاه ميتواند تاثير زيادي در ارتقاي سطح دانش پزشكي كشور داشته باشد چون به هر حال ماهيت علم به صورتي است كه بايد هميشه از ديگران ياد بگيريم. خود من به خوبي به ياد دارم زماني كه در دانشگاه تهران دانشجو بودم چندين جراح برجسته جهان به دعوت دانشگاه به ايران آمدند و در مدت كوتاه حضور خود مطالب بسياري را به ما منتقل كردند.
پرفسور فتحي تصريح كرد: به عقيده من روابط علمي با پزشكان و اساتيد ساير كشورها بايد در عاليترين سطوح و به صورت غير انتفاعي دنبال شود كه لازمه آن تنها فراهم كردن زمينهها و تسهيلات برقراري ارتباط با جامعه علمي خارج كشور از قبيل برخورد مناسب و توام با احترام با اين افراد و تامين تجهيزات و امكانات مورد نياز جهت فعاليت آنها در مدت حضور در كشور است.
اين جراح برجسته ايراني كه سالها دور از ايران زندگي كرده است در پايان به پزشكان جوان ايراني كه در خارج تحصيل كرده و به موقعيتي دست پيدا كردهاند، توصيه كرد كه با توجه به نياز زيادي كه در كشور به پزشكان حازق تحصيل كرده و مسوول وجود دارد، اگر به كشور بر نميگردند لااقل چند ماه در سال به ايران بيايند و دينشان را به مردم ادا كنند.
تهيه و تنظيم: سعيده جلوسي - علي شمس
انتهاي پيام
نظرات