لطفالله ميثمي با اشاره به نوآوري ديني رهبران انقلاب، اظهار داشت: «جنبش دانشجويي بعد از انقلاب از اين وظيفه خود، يعني ابتكار و نوآوري ديني غافل شده است.»
ميثمي كه از فعالان دانشجويي سالهاي 1338 تا 1342 بوده، در گفتوگو با خبرنگار تاريخ سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خصوص وظايف جنبش دانشجويي اظهار داشت: «نوآوري و اجتهاد، گوهر دين است و همين عنصر ميتواند بهترين حلقه اتصال جنبش دانشجويي با توده قرار گيرد، كما اينكه كارآمدي اين عنصر را ميتوانيم در جنبش دانشجويي قبل از انقلاب به خوبي مشاهده كنيم.»
وي ادامه داد: «قبل از انقلاب، جنبش دانشجويي در زمينه نوآوري ديني بعضا از حوزهها نيز جلوتر بود. به عنوان مثال تاليف كتاب امام حسين (ع) كه باب تحقيق را گشود، دستاورد جنبش دانشجويي بود. آن زمان طرح اين سوال جدي مطرح شد كه اگر امام حسين (ع) ميدانستند شهيد ميشوند، براي چه رفتند در حالي كه ميتوانستند راه ديگري را در پيش گيرند و اگر نميدانستند، علم امام زير سوال ميرود كار روي شناخت توسط جنبش دانشجويي باعث شد مرحوم مطهري باب شناخت را مطرح كند. و يا نهضتي كه جنبش دانشجويي در مورد شناخت قرآن و نهجالبلاغه توسط افرادي همچون مرحوم حنيفنژاد به وجود آورد واقعا احياگرانه بود، اما متاسفانه همانطور كه توضيح داده شد اين نوآوري ديني در جنبش دانشجويي بعد از انقلاب هويت مستقل خود را از دست داد.»
مدير مسوول ماهنامه چشمانداز ايران در خصوص استقلال اقتصادي جنبش دانشجويي و نوآوري ديني گفت: «يكي ديگر از ايرادات وارد بر جنبش دانشجويي بعد از انقلاب، وابستگي اقتصادي به بعضي از احزاب و تفكرات خارج از جنبش است؛ در صورتي كه لازمه نوآوري ديني و جوهر اجتهاد، عشق به خدا و وابسته نبودن به غير اوست. در صورتي كه جنبش دانشجويي قبل از انقلاب كاملا مستقل بود و هزينه خود را از طريق حق عضويتها و شهريهها تامين ميكرد. امروزه جنبش دانشجويي با هزينههاي سنگين مجبور است بودجههاي مختلفي را از منابع متفاوت دريافت كند.»
ميثمي در مورد همراهي توده مردم و جنبش دانشجويي قبل از انقلاب گفت: «قبل از انقلاب همراهي جنبش دانشجويي با عموم مردم در اتفاقات و حوادث طبيعي كه به وجود ميآمد كاملا مشهود بود. به عنوان مثال به خاطر دارم در سيل جواديه بخش عظيمي از دانشجويان به كمك آسيبديدگان شتافتند، ما به خانه مردم ميرفتيم، با آنها صحبت مي كرديم و مردم نيز بسيار ما را مورد توجه و محبت قرار ميدهند. همين طور برگزاري مراسم مذهبي از جمله تاسوعا و عاشورا مهمترين عامل پيوند مردم با جنبش دانشجويي بود.»
وي در ادامه به اعتصاب جنبش دانشجويي براي ارزان شدن بليط اتوبوس قبل از انقلاب اشاره كرد و افزود: «يكي ديگر از موارد همراهي جنبش دانشجويي با توده مردم، اعتصابي بود كه عليه گران شدن بليط اتوبوس به راه افتاد. حتي شيشه اتوبوسها را شكستند عدهاي نيز دستگير شدند كه بسيار هم مورد اذيت قرار گرفته بودند. البته پدران بعضي از دانشجويان دستگير شده از دربار بودند به همين دليل دستور رسيده بود از آزار آنان جلوگيري شود و همه آزاد شوند و در نهايت اين حركت اعتراضي دانشجويان موفق بود چرا كه بليط اتوبوس ارزان شد.»
اين فعال سياسي در ادامه گفتوگو با ايسنا اظهار داشت: «جنبش دانشجويي تا زمان ملي شدن صنعت نفت هويت مستقل نداشت و بيشتر خواستههاي خود را از طريق جبهه ملي پيگيري ميكرد، ولي از سال 32 به بعد اين جنبش زيرزميني شد.در همين دوران اين جنبش با ساير مراكز مبارزاتي در ارتباط بود، به عنوان مثال ارتباط اين جنبش با بازار و تظاهرات گستردهاي كه در 15 خرداد از روبروي مسجد حاج ابوالفتح و بوذرجمهري به وجود آمد و از روبروي خانه شاه گذشت تا روبروي درب دانشگاه تهران رسيد.»
وي اضافه كرد: «بعد از مدتي جنبش دانشجويي به كادرسازي و همكاري با نيروها و گروههاي سياسي و مبارز با مشي مسلحانه رو آورد. گروههايي با تفكرات اسلامي و غير اسلامي از جمله حزب اسلامي ملل، گروه ترور منصور، گروه فلسطين، گروه رشت - كنگاور، گروه جنگل و فداييها و جبهه آزاديبخش ملي. ميتوان گفت در اين دوران دانشگاه صحنه علني و اصلي مبارزات عليه رژيم شاه بود.»
مدير مسوول چشمانداز ايران نقدهاي وارد بر جنبش دانشجويي در دوران بعد از انقلاب را علاوه بر عدم نوآوري ديني و نبود استقلال اقتصادي، شيفتگي به حاكميت و گريز از آن را از ديگر انتقادات وارد بر اين جنبش پس از انقلاب برشمرد و افزود: «متاسفانه نسبت جنبش دانشجويي بعد از انقلاب با حاكميت، يا حالت شيفتگي داشته است يا وضعيت گريز از حاكميت. در مقاطعي اين جنبش آن قدر خود را نزديك به حاكميت ميدانست كه توجيهگير حاكميت بود و در مقابل در دوراني تنها معترض حاكميت بود و خود را اپوزيسيون هر دولتي ميدانست. در صورتي كه جنبش دانشجويي بايد مستقلانه در مقام نقد حاكميت باشد و بايد توجه داشت نقد نه توجيهگري است و نه براندازي، بلكه وراندازي و ارزيابي است و در اين وراندازي بايد همواره رفتار خداپسندانه و مردمپسندانه را مدنظر قرار داد.»
وي خاطرنشان كرد: «همين مشكل كه مطرح شد در زمان آقاي خاتمي خود را نشان داد و شعارهايي مطرح شد تحت عنوان عبور از خاتمي يا عبور از اصلاحات و يا برنامه 16 آذر 83 در دانشكده فني و برخورد ناصواب با خاتمي. اگر جنبش دانشجويي خاتمي را مورد نقد منطقي قرار ميداد، درمي يافت خيلي از آرمانهاي اين جنبش در اهداف خاتمي نيز مطرح است اما جنبش دانشجويي بجاي همراهي با دولت خاتمي او را تنها گذاشت. به عنوان مثال جنبش دانشجويي در ماجراي كوي دانشگاه كه به نظر من با هدف سرنگوني دولت خاتمي طراحي شده بود، خاتمي را مورد سوال قرارداد و او را هدف حملات خود قرار داد در صورتي كه بعدها ثابت شد اين برخورد با خاتمي صحيح نبود.»
انتهاي پيام
نظرات